کشف سال شمسی

تقویم یا سالشماری متداول بین ملل متمدن سال قمری بود ولی هنگامی که ایرانیان خواستند در این کشور چهار فصلی به کشاورزی پردازند، دیدند که سال قمری با کشاورزی مناسب نیست زیرا همراه با چهار فصل سال ایران نیست و کمتر از 365 روز است.
سه‌شنبه، 13 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کشف سال شمسی
دوره جمشیدی و آغاز کشف سال شمسی و دین خورشیدپرستی
 
چکیده:
تقویم یا سالشماری متداول بین ملل متمدن سال قمری بود ولی هنگامی که ایرانیان خواستند در این کشور چهار فصلی به کشاورزی پردازند، دیدند که سال قمری با کشاورزی مناسب نیست زیرا همراه با چهار فصل سال ایران نیست و کمتر از 365 روز است. از آنجایی که کشاورز باید بداند در چه ماهی باید زمین را شخم بزند و تخم بپاشد تا به موقع خود بتواند محصول رسیده و خوب به دست آورد.

تعداد کلمات: 2067 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10  دقیقه
 
کشف سال شمسی
نویسنده: موبد رستم شهزادی
 
نخستین پادشاهی که در بین اقوام آریایی به وضع قوانین اجتماعی و سیاسی و دینی پرداخت، «جمشید پیشدادی» بود که در اوستا به نام «جم» و با صفت «شید»؛ یعنی نورانی نامیده شده و در کتاب ودای هندوان به نام «یم» خوانده می‌شود، در زمان او اقوام آریایی دست از زندگانی بیابانگردی و شکارچی گری برداشته و به تشکیل اجتماع ساکن در یک محل و به شغل کشاورزی پرداختند. در آن زمان تقویم یا سالشماری متداول بین ملل متمدن سال قمری بود ولی هنگامی که ایرانیان خواستند در این کشور چهار فصلی به کشاورزی پردازند، دیدند که سال قمری با کشاورزی مناسب نیست زیرا همراه با چهار فصل سال ایران نیست و کمتر از 365 روز است. از آنجایی که کشاورز باید بداند در چه ماهی باید زمین را شخم بزند و تخم بپاشد تا به موقع خود بتواند محصول رسیده و خوب به دست آورد، لذا مغان و ستاره‌شناسان و دانشمندان ایرانی به فکر ترتیب تقویمی افتادند که مناسب با چهار فصل سال و شغل کشاورزی و دامپروری در ایران باشد و در نتیجه موفق به کشف سالشماری خورشیدی شدند که تا امروز آغاز سال را نوروز جمشیدی می‌نامیم.

به دنبال این کشف بزرگ، مغان متوجه شدند که هستی تمام موجودات روی زمین اعم از گیاه و حیوان و انسان و همچنین تغییر فصول سال و گردش ماه و شبانروز بسته به وجود خورشید است. از این جهت مذهب خورشیدپرستی جای آتش پرستی دین هوشنگی را گرفت و از آن پس، خورشید خدای بزرگ و آتش نماینده‌ی خورشید بر روی زمین شد. به طوری که در خداینامه پهلوی و شاهنامه‌ی فردوسی نیز آمده «لهراسب شاه» کیانی پس از اینکه تاج و تخت خود را به پسرش «گشتاسب» سپرد، در آتشکده بلخ معتکف گردید و تا پایان عمر به خورشیدپرستی مشغول بود. فردوسی می‌فرماید:
 
نیایش همی کرد خورشید را *** چنان چونکه بد راه جمشید را
 
از کارهای دیگر ایرانیان به یاری جمشیدشاه
در مورد جمشید پس از کسب قدرت و کوشش در راه بهبود وضع مردمان در شاهنامه چنین آمده است:
 از طرف دیپر چون نام ماه هفتم ایرانیان به نام مهر خوانده می‌شد و برابر با ماه هفتم قمری بابلی‌ها به نام ترازو بود، لذا مهر را به نام مهر ترازودار خواندند و معتقد شدند که ایزدمهر با ترازوی در دست، ارواح مردگان را پس از مرگ داوری می‌کرد و از آن هنگام ترازو در ایران علامت دادگستری شد که این نشان را ابتدا اقوام آریایی و بعد، همه‌ی مردمان جهان پذیرا شدند و رواج یافت و مجسمه‌ای که در پشت دیوار وزارت دادگستری تهران ساخته شده همان میترا یا مهر اوستایی است
نخست آلت جنگ را دست برد*** در نام جستن به گردان سپرد
به فرّ کئی نرم کرد آهنا *** چو خود و زره کرد و چون جوشنا
چو خفتان و چون تیغ و بر گستوان *** همه کرد پیدا ز روش روان
ز کتان و ابریشم و موی و قز *** قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و بافتن *** به تار اندرون پود را تافتن
چو شد بافته، رشتن و دوختن *** گرفتند ازو یکسر آموختن
بفرمود پس دیو ناپاک را *** به آب اندر آمیختن خاک را
هر آنچ از گل آمد چو بشناختند *** سبک خشت را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد *** به خشت از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند *** چو ایوان که باشد پناه از گزند
چوبان و چو کافور و چون مشک ناب *** چو عود و چو عنبر، چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند *** در تندرستی و دفع گزند
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب *** ز کشور به کشور ز باد شتاب
ز هر گوشت از مرغ و از چارپای*** خورشها بیاورد یک یک به جای
جهان سر به سر گشت او را رهی *** نشسته جهاندار با فرهی
 
دوره‌ی مهرپرستی ایرانیان
بعد از دوره‌ی خورشیدپرستی، ایرانیان دریافتند که خاصیت حیات بخش خورشید که سبب دوام و بقای گیاه و حیوان و انسان است، در نور و فروغ خورشید نهفته است نه در قرص مادی آن. لذا نور خورشید را به نام مهر یا میترا خوانده به مهرپرستی گرائیدند و به طوری که در مهریشت آمده است، می‌سرودند: ما مهر را می‌ستاییم که پیش از برآمدن قرص خورشید از کوه برمی‌آید. بنابراین نیاکانمان در آن زمان که گویا اوایل حکومت فریدون بود مغان و دانشمندان مهر یا نور را که فروغ خورشید باشد، به عنوان پروردگار مهر و محبت و دوستی و گرمی و راستی و درستی و میانه‌روی و دادگری و ضامن عهد و پیمان و سوگند و ناظر بر کل و حامی آفرینش‌های نیک و خوب به شمار آوردند و این ایزد بزرگ را نجات دهنده موجودات و برقرارکننده‌ی نظم و آرایش در جهان خواندند و معتقد بودند که با هزار گوش و ده هزار چشم خود براستی و درستی و با سرعت به داوری مردمان پس از مرگ پرداخته و نوع بشر را از گمراهی و دروغ و زشتی و بدکاری در این جهان و جهان دیگر رستگاری بخشیده و میانجی بین آدمیان و دیگر ایزدان است.

از طرف دیپر چون نام ماه هفتم ایرانیان به نام مهر خوانده می‌شد و برابر با ماه هفتم قمری بابلی‌ها به نام ترازو بود، لذا مهر را به نام مهر ترازودار خواندند و معتقد شدند که ایزدمهر با ترازوی در دست، ارواح مردگان را پس از مرگ داوری می‌کرد و از آن هنگام ترازو در ایران علامت دادگستری شد که این نشان را ابتدا اقوام آریایی و بعد، همه‌ی مردمان جهان پذیرا شدند و رواج یافت و مجسمه‌ای که در پشت دیوار وزارت دادگستری تهران ساخته شده همان میترا یا مهر اوستایی است.
 
 علائم و نشانه‌های مهر:
علاوه بر ترازو، که یکی از علایم بارز مهر است، مهرپرستان حلقه‌ای را به نام حلقه‌ی مهر نامزد کردند و به طوری که در کتیبه‌ی تاق بستان در جنوب کرمانشاه دیده می‌شود، در هنگام بستن قرارداد یا عهد و پیمان یا انتخاب ولیعهد و غیره در عهد هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، هر یک از طرفین عهد و پیمان یک سوی آن حلقه را در دست می‌گرفتند و به تکرار سوگند یا عهد و پیمان می‌پرداختند و چون حلقه گرد و بدون آغاز و انجام است، آن را علامت دوام و بقاء و ابدیت عهد و پیمان یا سوگند خود می‌دانستند که بنا به قول شاعر:
دل حلقه مهر کرده در گوش *** یک نکته نمی کند فراموش
 
و چنانچه در کتیبه‌های متعدد باستانی و تاریخ و اسناد نیاکانمان آمده، شکستن عهد و پیمان و قول و قرار را به نام گناه مهر و درج؛ یعنی دروغ و تزویر به مهر خوانده و از گناهان نابخشودنی و خیانت بزرگ به شمار می‌آوردند.
این حلقه بعداً در میان اقوام آریایی به شکل حلقه‌ی پیمان نامزدی و عروسی یا به اصطلاح حلقه به گوش؛ یعنی وفاداری یا حلقه کردن دست در دست طرف در مواقع قرارداد و خرید و فروش در محاضر رسمی کشور یا دست دوستی به یکدیگر دادن درآمد. چنانچه سعدی می‌فرماید:
ای بسا ابلیس آدم‌رو که هست *** پس به هر دستی نشاید داد دست
پس دست دادن به دیگری رسمی است باستانی در میان ایرانیان و از رسوم بیگانگان به شمار نمی آید.
 
 گل آفتاب‌پرست:
یا آفتاب گردان هم که در کتیبه‌ی تاق بستان زیر پای ایزدمهر نقش گردیده نماد یا نشانه‌ی دیگری از مهر است زیرا این گل به هر طرفی که خورشید می‌گردد روی خود را می‌گرداند و مهر را قبله و محراب خود می‌داند.

  بیشتر بخوانید  نام ایران در اسناد هخامنشی

 کف دست با انگشتان باز:
کف دست با انگشتان باز نیز یکی دیگر از علائم مهر به شمار رفته که گاهی آن را پنجه‌ی خورشید یا پنجه‌ی مهر می‌نامیدند که بنا بر سنت باستانی ایرانیان در هنگام برگزاری مراسم دینی درگذشتگان برای جلب نظر مهر، بازماندگان شخص درگذشته، دست خود را در گل سفید فرو می‌بردند و با پنجه‌ی باز بر زمین جلو خانه، نقش پنجه خود را رسم می‌کردند تا مردم بدانند در این خانه مراسم دینی درگذشته‌ای برگزار می‌گردد. اینک نیز در فرهنگ ایرانیان بعد از اسلام و مذهب تشیع نقش پنجه از علایم مقدس به شمار می‌رود که نمادی از آل پنج تن است.
 
 گردونه مهر:
از آنجایی که در آیین مهر، مهر را سوار بر گردونه‌ای زرین در آسمان به نظارت بر اعمال مردمان می‌پنداشتند لذا محور چرخ گردونه‌ی او را که به شکل صلیب شکسته بود از نشانه‌ی دلبستگی و مهر و عشق به ایزدمهر دانسته و آن را زینت‌بخش دیوارهای معابد در ایران و هند و جاهای دیگر کردند که آن را گاهی به نام (سواستی کا) یا کلیپا یا چلیپا می‌نامیدند. بعداً مسیحیان آن را به نام صلیب مسیح خواندند و علامت ویژه‌ی مسیحیان گردید.
 
 چشمه آب:
همان‌گونه که بیان شد باز از آنجایی که در آیین مهر به پاکیزگی و طهارت تن و روان اهمیت بسیاری قایل بود و برای اینکه در معابد خود برای این منظور دسترسی به آب داشته باشند معابد یا مهرابه‌های خود را در کنار رودخانه یا سرچشمه یا قنوات آب می‌ساختند تا بتوانند به قول حافظ:
شستشوئی کن و آنگه به خورآباد درآی *** تا نگردد ز تو این دیر خورآب آلوده
 
 دوره‌ی مهر و ناهیدپرستی
پدران ما درگاه باستان چشمه‌های آب را همانند مادری می‌پنداشتند که به فرزندان خود؛ یعنی گیاه و حیوان و انسان شیر داده، آنها را پرورش می‌دهند. از این روی ایزد بانوی آب را به نام (آناهیتا) ناهید می‌خواندند و نسبت به چشمه‌های آب یا رودخانه‌ها یا قنوات اهمیت زیادی قائل بودند و نمی گذاشتند آب روان را آلوده کنند. باز از آنجایی که می‌گفتند مهر از کوه زائیده شده و باز در کوه می‌میرد، هر جا غار کوهی که در دامنه‌ی آن آب روانی جاری بود، آنجا را زیارتگاه مهر و ناهید خوانده و در اوقات معینی برای ستایش این دو ایزد بدانجا روی می‌آوردند و حاجات خود را از آنان می‌طلبیدند، مانند زیارتگاه طاق بستان در کرمانشاه یا پیر چک‌چکو و پیربانو و پیر هریشت در یزد یا پیر بی بی شهربانو در جنوب شهر ری و غیره به طوری که حتی تا امروز هر جا نامی از کتل دختر یا قلعه‌ی زن یا خانه‌ی پیرزن و مانند اینها در سراسر ایران برده می‌شود، زمانی آبشار یا رودخانه یا چشمه آبی جریان داشته و زیارتگاه ناهید خوانده می‌شده است.
 
 گسترش و تأثیر عقاید مهرپرستی در ادیان و کشورهای دیگر:
در دوره‌ی شاهان هخامنشی و اشکانی، مهر و ناهید از ایزدان عمده‌ی مذهب مردم بود که همیشه پس از نام اهورامزدا ذکر می‌شد و پس از حمله‌ی اسکندر به ایران این مذهب توسط سربازان یونانی به سرزمین‌های (پونت) کاپادوکیه، ارمنستان، کوماژن، یونان و روم گسترش یافت و پادشاهان این سرزمین‌ها غالباً به نام «میتراداد»؛ یعنی مهرداد نامیده شدند و دختران خود را اغلب آناهیتا یا «آنیتا» یا ناهید می‌نامیدند. بعد از ظهور حضرت مسیح روز تولد مهر در 25 دسامبر نیز به نام روز تولد مسیح و خود میترا یا مهر را به عنوان میانجی میان خدا و انسان شناخته و حتی در دین یهود هم از زمان فیلون به بعد این عقیده وارد گردید و از طرف دیگر بعداً به مسیحیان رسید. (1)
  چشمه آب:
همان‌گونه که بیان شد باز از آنجایی که در آیین مهر به پاکیزگی و طهارت تن و روان اهمیت بسیاری قایل بود و برای اینکه در معابد خود برای این منظور دسترسی به آب داشته باشند معابد یا مهرابه‌های خود را در کنار رودخانه یا سرچشمه یا قنوات آب می‌ساختند تا بتوانند به قول حافظ:
شستشوئی کن و آنگه به خورآباد درآی *** تا نگردد ز تو این دیر خورآب آلوده

دوره‌ی زروان‌پرستی
زروان به معنی روزگار و دهر است که از صفات او یکی (آکرنه)؛ یعنی بیکران و بدون اول و آخر و ابدیت است که گروهی از اقوام آریایی او را خدای خدایان می‌خواندن و معتقد بودند که سرنوشت همه‌ی موجودات در دست اوست. این مذهب پس از شکست ایرانیان به دست یونانی‌ها طرفداران زیادی در ایران و سرزمین‌های عرب پیدا کرد که بعداً در ادیان دیگر به نام‌های دهری و قدری و جبری خوانده می‌شد. باز، پس از حمله‌ی اعراب به ایران و شکست دولت ساسانی تأثیر زیادی در ادبیات و اشعار ایرانی گذارد. مثلاً:
 
اگر به هر سر مویت هنر دو باشد *** هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد
 
یا اینکه:
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه *** به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
و مانند اینها.
 
حتی امروز هم این عقیده، که روزگاری گروهی از فرق اهل تسنن به شدت به آن معتقد بودند، در بین بسیاری از مردم رواج دارد. خیام، شاعر نامی ایران هم تحت تأثیر این عقیده سروده است:
 
یا رب تو گلم سرشته‌ای من چه کنم؟*** تا بدنم تو رشته‌ای من چه کنم؟
هر نیک و بدی که از من آید به وجود *** تو بر سر من نوشته‌ای من چه کنم؟
 
 
پی‌نوشت:
1- راجع به نفوذ مهرپرستی در ادیان دیگر رجوع شود به کتاب سهم ایران در تمدن جهان، نوشته ی حمید نیر نوری، ص 234.
 
منبع ‌مقاله:
 یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فره‌وشی ، به کوشش هما گرامی (فره‌وشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فره‌وهر، تهران، چاپ اول (1378)

  بیشتر بخوانید:
   برتری نژاد آریایی، دروغی بزرگ!
   ترتیب و توالی سال‌های عادی و کبیسه
   تعیین نام سال شمسی در دوره 12 ساله

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط