عرفان اسلامی (45) ضلالت
نویسنده : استاد حسین انصاریان
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
ضلالت
ضلالت و گمراهى ناشى از غفلت انسان از حق و از عاقبت زندگى و از نتيجه گناهان و معاصى است .
ضلالت و گمراهى معلول غرور ، و كبر و خودبينى و خودخواهى و برترى جوئى انسان نسبت به عباد حق است .
انسان وقتى تمام ميل و خواسته خود را به جانب دنيا برگرداند ، و ميدان زندگى را به دست هواى نفس بدهد ، و راه جولان غرائز و اميال و شهوات را باز بگذارد به ضلالت و گمراهى دچار شده و به تاريكى گناه فرو مى رود .
گناه وقتى براى انسان آسان شد ، و به تدريج ظرف هستى انسان از گناه داراى زنگ و غبار كدورت شد ، و انسان براى گناه انبار و منبع شد مهر گمراهى و ضلالت بر پيشانى مى خورد و بدون شك انسان به كفر و شرك و نفاق و تمام رذائل اخلاقى آلوده خواهد شد .
در اين جهان حالى و صفتى خطرناك تر و زيان بارتر و خسارت آورتر از حال ضلالت و گمراهى نيست .
گمراهى و ضلالت ذلتى است ، كه انبيا و اولياء و امامان دائماً بشر را از آن بر حذر داشته ، و خود آنان بنا به نقل كتب معتبره در دعاهاى خود از آن به وجود مقدس حضرت حق پناه مى برند .
كسى كه دچار گمراهى است هم فاسد است ، هم مفسد ، هم مريض است هم مريض كننده
ضلالت بنا به فرموده قرآن مجيد خط پليد شيطان است ، و شيطان بنا بر توضيح كتب معتبر لغت ، منبع شر و خبائث و آلودگيها و جنايات است .
هر انسانى در هر مقامى كه باشد ، اگر بر اثر هواى نفس به اين خط پليد متصل گردد ، به انواع ناپاكيها دچار شده ، و به وسعت ميدانى كه در اختيار دارد زيان و خسارت به بار خواهد آورد .
امام ششم در متن روايت عصيان و گناه را علامت ضلالت دانسته و اصل و ريشه گناه را در غفلت از خدا مى داند .
آرى وقتى انسان از خدا غافل شود خودبين مى گردد ، و خودبينى نقطه ورود به ميدان جلب لذت ها و شهوات غلط و شيطانى است .
پروردگار بزرگ عالم از مسئله ضلالت و گمراهى اعلام تنفر كرده ، و گمراه و گم شده از راه را مورد بغض خود قرار داده .
آثار و اعمال زيانبارى كه از افراد بشر ظهور مى كند معلول گمراهى آنان است ، و ضلالت علت بدبختى و زبونى و پستى و بيچارگى انسان در دنيا و آخرت است .
انبياء گرام الهى از مسئله ضلالت بر مردم سخت مى ترسيدند ، و تا نقطه شهادت و جان باختن در راه الهى براى نجات مردم از گمراهى مى كوشيدند .
انسان گمراه از رحم و مروت ، فتوت و جوانمردى ، اصالت و معرفت ، عقل و فهم ، درك بينائى ، بصيرت و حقيقت به اندازه فاصله بين مشرق و مغرف فاصله دارد ، زيرا پرده سياه خودبينى تمام وجود او را فرا گرفته و از خدابينى و توجه به عباد خدا محروم است ، او كسى غير خود را نمى داند و نمى بيند و نمى خواهد ، به همين خاطر حق خدا و خلق را نديده گرفته و همه چيز را گرچه بنا حق به سوى خود جلب مى كند .
گمراهان تاريخ دستشان به خون انبياء و امامان و اولياء خدا آلوده شد ، اهل ضلالت در طول حيات ، مال مردم را به ناحق به غارت بردند ، و به آبروى احدى رحم نكردند ، و از هيچ گناه و معصيتى به دل خود باك راه ندادند .
نرون به هرگونه آلودگى دست مى زند ، اسكندر كتاب و كتابخانه و خانه هاى مردم و خود مردم را به آتش مى سوزاند ، آتيلا از دم تيغ ظلم و جنايت خود هزاران سر را از بدن جدا مى كند ، تيمور و چنگيز با يورش هاى چندين ساله خود بساط حيات بى گناهان را بر مى چينند ، معاويه در حكومت غاصبانه و كم مدت خود صدها هزار انسان را به جرم عشق على مى كشد و زنده به گور مى كند ، حجاج بن يوسف در يك چهار ديوارى هشتاد هزار مرد و زن را به جرم ايمان به خدا زندان مى كند و همه را از وسائل اوليه زندگى محروم مى كند ، يزيد در سه سال حكومت سه جنايت هم چون واقعه كربلا ، واقعه مدينه ، واقعه مكه را مرتكب مى شود ، آغا محمد خان قاجار و نادرشاه از سر بريده و چشم هاى درآورده منار مى سازند ، ناصر قاجار دست به خون هزاران بى گناه و مصلح چون امير كبير و سيد جمال الدين آلوده مى كند ، رضا خان و محمد رضا خان پهلوى در مدت حكومت خود نزديك به نيم ميليون نفر را كشته و هزاران نفر را در زندانها به انواع شكنجه ها مبتلا مى كنند ، هيتلر در مدت يازده سال سى و پنج ميليون نفر را با اسلحه گرم قطعه قطعه مى كند ، و امثال اين حيوانات خطرناك در طول تاريخ نسبت به بشر انواع جنايات را روا مى دارند ، در اين زمان سردمداران آمريكا و اروپا و شوروى و فرانسه و انگليس ميليون ها نفر را در عين بى گناهى نابود مى كنند ، ميليون ها نفر را به جرم انسان بودن به بردگى مى برند و ... چرا براى اين كه گمراهند و در ضلالت غرق اند و گمراه رحم و مروت و عاطفه و آقائى و مردانگى و درستى و سلامت ندارد !!
گمراه از تمام فضائل انسانى محروم است ، كرامت ندارد ، اعتبارى براى او نيست ، از ارزش دور است ، درونش تاريك ، قلبش سياه ، عقلش معطل ، و شيطنت و جهل در تمام زمينه ها بر او حاكم است .
اهل ضلالت از همه جهان جز شكم و شهوت ، و تجاوز به حقوق مسلم ديگران چيزى نمى شناسند .
اهل ضلالت در همه امور زندگى مزاحم ديگرانند ، و اصولا نمى خواهند ديگران باشند ، و اگر ديگران را بخواهند ، به نفع شكم و شهوت خود مى خواهند .
خطبه سوم نهج البلاغه مشهور به خطبه شقشقيه را بخوانيد ، تا بدانيد گمراهان و اهل ضلالت چه به سر مردم عالم آوردند ، و خطبه پر از مسائل اعجاب آور حضرت زهرا (عليها السلام) را كه در مسجد در برابر كارگردانان خلافت به غصب رفته ايراد كرد دقت كنيد تا بر شما معلوم شود وقتى زمام كار به دست گمراهان مى افتد حيات بشر به چه مصائب و خسارتهاى غير قابل جبرانى دچار مى گردد .
در خطبه هفتم نهج البلاغه درباره گمراهان و اهل ضلالت مى فرمايد : اينان در تمام امورشان به شيطان تكيه دادند و شيطان هم آنان را براى ضلالت و گمراهى ديگران شريك و دام خود قرار داد .
با وسوسه ها و افسون هاى خود در سينه تاريك اين گمراهان تخم كرد و جوجه گذاشت و به تدريج و آهسته آهسته با آنان آميزش كرد تا فرمانبردار او شدند ، اين شيطان بود كه از شدت اتحاد با آنان با چشم آنها مى ديد و با زبانشان سخن م يگفت پس اين بيچاره ها آن چنان شيطان و مسائل او را در زندگى خود راه دادند ، كه انى دشمن خدا آنها را بر مركب ضلالت و گمراهى سوار و گفتار باطل و بيهوده آنان را در نظرشان زينت داد ، كارهاى اينان مانند كار كسى بود كه شيطان او را در توانائى خود شريك قرار داده و به زبان او سخن نادرست و باطل مى گويد .
قرآن و مسئله ضلالت
( وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاِْيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ )(28) .
آنان كه بر اثر اميال بيجا و غرائز شيطانى و خواسته هاى ابليسى و هواپرستى و شهوت رانى ايمان خود را به كفر تبديل سازند ، بى شك راه راست را گم كرده و گرفتار ضلالت شده اند .
تبديل ايمان اين سرمايه پر منفعت الهى به كفر اين مايه بدبختى و شقاوت بر اثر انس با گناه و معصيت است و به همين خاطر است كه قرآن و روايات مردم را جداً از افتادن در گناه و معصيت مى ترسانند .
( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِيداً )(29) .
محققاً آنان كه كافر شدند و به انكار حقايق و واقعيات برخاستند ، و بين خود و بين برنامه هاى الهى حجاب افكندند ، و با بى رحمى هرچه تمامتر مردم را از راه خدا باز داشتند ، همانا به گمراهى سخت فرو رفته از راه نجات دور افتادند .
( أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْم وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ )(30) .
اى رسول ما مى نگرى به آن كس كه هواى نفسش را معبود خود قرار داد ، و براثر پيروى هوا هر جنايتى خواست مرتكب شد ، خداوند هم به مزد آن جناياتش پس از اتمام حجت بر او ، او را دچار تاريكى گمراهى كرد و مهر قهر بر دل و گوش او نهاده است و بر چشم وى پرده ظلمت افكنده است ، پس او را بعد از خدا چه كسى هدايت مى كند ، آيا متذكر اين واقعيات نمى شوند .
آرى هواپرستى راهى به گمراهى وضلالت است، وچون انسان دچار گمراهى گشت بايد توقع خير و نفع را از او بريد ، و به انتظار جنايات و خيانات او نشست .
( يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ )(31) .
اى داود بر روى زمين تو را مقام خلافت داديم ، پس ميان خلق خدا به حق حكم كن و هرگز از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مى سازد ، و آنان كه از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب را فراموش كرده اند به عذاب سخت معذب خواهند شد .
در اين آيه دقت كنيد ، عاقبت پيروى از اميال و غرائز ناهماهنگ با خواسته هاى حق گمراهى است ، و علت پيروى از هوا و هوس غفلت و فراموشى از روز حساب است و اين فراموشى نتيجه اش گمراهى و ضلالت است چنانچه حضرت صادق مى فرمايد :
وَالْمَعْصِيَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ وَأَصْلُهُما مِنَ الذِّكْرِ وَالْغَفْلَةِ .
گناه و معصيت علامت گمراهى و ريشه گناه و گمراهى فراموشى و غفلت انسان نسبت به حقايق الهى است .
( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً لَن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ )(32) .
آنان كه بعد از ايمان ، به خاطر هوا و هوس و روى آوردن به متاع قليل دنيا ، و به خاطر غرور و كبر و خودپسندى كافر شدند و با كمال بى حيائى به كفر و گناه خود افزودند ، هرگز توبه آنان قبول نخواهد شد و اينان از گمراهان و اهل ضلالت اند .
اهل ضلالت بنا به فرموده قرآن مجيد داراى اوصافى از قبيل : معتد ، كفار اثيم ، ظالم ، مختال فخور ، خوّان اثيم ، مفسد ، مسرف ، خائن ، و مستكبر هستند كه خداوند در آيات كتابش نسبت به همه آنها به ترتيبى كه مى خوانيد اعلام بغض و كينه و تنفر كرده است .
( وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ )(33) .
با گمراهان و اهل ضلالت كه با شما به جنگ بر مى خيزند بجنگيد ، اما ستم نكنيد كه خداوند ستمكاران را دوست ندارد .
( يَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّار أَثِيم )(34) .
خداوند سود ربا را نابود سازد ، و صدقات را فزونى بخشد ، و خداوند مردم سخت بى ايمان و گنه پيشه را دوست ندارد .
( وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ )(35) .
و خداوند هرگز اهل ستم و ظلم را دوست ندارد .
( إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مِن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً )(36) .
به حقيقت خداوند مردم خود پسند و متكبر را دوست ندارد .
( وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّاناً أَثِيماً )(37) .
هر آينه به خاطر مردمى كه با خويش خيانت مى كنند با اهل ايمان جدال مكن كه همانا خداوند آن را كه خيانتكار و بد عمل است دوست ندارد .
( ... وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ )(38) .
و آنان كه در روى زمين به فساد مشغولند ، ستمكار بر ناتوان و پيرو شهوت و غضبند و خدا هرگز مردم ستمكار و مفسد را دوست ندارد .
( وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ )(39) .
و اسراف نكنيد كه خداوند مردم مسرف را دوست ندارد .
( وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْم خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الْخَائِنِينَ )(40) .
و چنانچه از خيانتكارى گروهى مى انديشى در اين صورت تو نيز با حفظ عدل و درستى عهد آنان را نقض كن كه خدا خيانتكاران را دوست ندارد .
( لاَ جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ )(41) .
محققاً خدا بر باطن و ظاهر آنها آگاه است و آنان را به كيفر اعمالشان مى رساند و خداوند هرگز متكبران را دوست ندارد .
( إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ )(42) .
قوم قارون از باب نصيحت به او گفتند اين قدر شادمان و مغرور به ثروت خود مباش كه خداوند مردم پر غرور و نشاط نسبت به متاع دنيا را دوست ندارد .
راستى دنياى ضلالت و گمراهى چه درنياى خطرناكى است ، دنيائى كه در مرحله اول براى خود انسان و در مرحله بعد براى ديگران ايجاد ضرر و خسارت و خطر مى كند .
ضلالت و گمراهى وقتى حاكم بر انسان شود ، تمام اعضا و جوارح و شئون انسان را محكوم خود كرده ، و آدمى را در تمام لحظات حمال تحميلات شيطانى كرده و خانه دنيا و آخرت انسان را خراب و به تباهى خواهد كشيد ، و چه بدبخت و بيچاره و ذليل است آن كسى كه مبغوض خدا و انبيا و امامان و اوليا و عاشقان و عارفان است .
عَنْ سَماعَة عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ تَبَارَكَ وَتَعالى : ( مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً )(43) فَقَالَ مَنْ أَخْرَجَها مِنْ ضَلال إِلَى هُدىً فَقَدْ أَحْياهَا وَمَنْ أَخْرَجَها مِنْ هُدىً إِلى ضَلال فَقَدْ قَتَلَها(44) .
سماعه مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) درباره آيه اى كه مى گويد : كسى كه كسى را بكشد مانند اين است كه تمام مردم عالم را كشته و هركس نفسى را زنده كند مانند اين است كه تمام مردم جهان را زنده كرده ، پرسيدم حضرت فرمود : هركس گمراهى را هدايت كند ثوابش مانند اين است كه تمام بنى آدم را هدايت كرده ، و در مقابل هركس انسانى را گمراه نمايد گوئى تمام انسانها را گمراه كرده است !!
كسى كه كسى را گمراه كند بنا به فرموده قرآن مجيد در آيات متعددى ، تمام وزر و وبال و گناهانش به گردن گمراه كننده است ، و اين مسئله در روايات و اخبار هم زياد آمده از جمله :
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد ، شخصى به تنگدستى سختى مبتلا شد ، آنچه فعاليت كرد موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مى خواست نشد ، شيطان او را وسوسه كرد تا پايه گذار دينى شود ، و از اين راه به نان و نوائى برسد .
دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ساده دل و عوام را به آن دعوت كرد ، و بيش از آنچه كه مى خواست به نان و نوا رسيد ، پس از مدتى پشيمان شد و تصميم به توبه گرفت ، پيش خود گفت آنان كه به من ايمان آوردند بايد همه را جمع كنم و اعلام نمايم كه من در تمام برنامه هايم دروغ گفتم ، همه را جمع كرد و به آنها اعلام نمود ، ملت در جوابش گفتند ، نه دين تو دين صحيحى است ولى خود تو در آئينت دچار شك و وسوسه شده اى ! چون اين وضع را ديد ، زنجير غل دارى تهيه كرد و به گردن انداخت و پيش خود گفت از گردنم بر نمى دارم تا خداى مهربان مرا بيامرزد ، به پيامبر زمانش خطاب رسيد ، به او بگو به عزتم قسم اگر توبه ات تا قطع شدن تمام اعضايت ادامه پيدا كد قبول نخواهم كرد مگر كسانى كه به آئين تو مرده اند زنده كنى و آنها را از اين گمراهى برهانى !!(45)
از زمان پيامبر بزرگ اسلام راه هدايت تا روز قيامت منحصر به تمسك به قرآن و ائمه طاهرين است ، ائمه (عليهم السلام) مترجمان قرآن و مفسران وحى و حافظ شريعت الهى هستند ، اگر كسى از اين دو ثقل جدا زندگى كند ، يا بگويد كتاب خدا ما را كافى است و احتياجى به على (عليه السلام) و يازده فرزندش نيست ، به حكم صريح قرآن و گفتار پيامبر اسلام در حديث ثقلين كه تمام كتب روائى سنى و شيعه نقل كرده اند بدون ترديد گمراه و در راه ضلالت است :
إِنّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَعِتْرَتي أَهْلَ بَيْتي لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا مِنْ بَعْدي أَبَداً ;
من دو شىء گران پس از خودم در ميان شما گذاردم ، قرآن و عترت ، اين دو هرگز از هم جدائى ندارند تا كنار حوض به من برسند ، اگر به اين دو واقعيت تمسك جوئيد ، حكومت قرآن و اهل بيتم را بپذيريد و هماهنگ با آن دو زندگى خود را ترسيم كنيد تاروز قيامت روى ضلالت وگمراهى نخواهيد ديد.
آنان كه پس از رسول اكرم ، دست از واليان واقعى امر يعنى امامان معصوم برداشتند و به قول خودشان گفتند : كتاب خدا ما را بس است ، هم گمراه شدند و هم تا امروز ميليون ها مرد و زن را گمراه كردند .
داستان كشته شدن مالك بن نويره و افراد عشيره او ، و هم بستر شدن خالد بن وليد و يارانش كه از مأموران و كارگزاران حكومت ابوبكر بودند با زنانى كه شبانه شوهرانشان به دستور خالد به قتل رسيده بودند گمراهى نبود ؟! و چون اين جانيان خطرناك به مدينه برگشتند ، براى اين كه حكومت به قدرت آنان براى ادامه حياتش محتاج بود همه آنان را در مقابل آن طغيان وحشتناك بخشيد ، آيا اين بخشش ناشى از ضلالت و گمراهى نبود ؟!
پس از مرگ پيامبر بست در خانه خزانه علم الهى ، وصى بر حق پيامبر ، و مصداق واقعى اولو الامر در قرآن يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عين گمراهى نبود ؟
با زور و قلدرى و قدرت ، مردم را از على جدا كردن و همه را جز عده اى قليل به راه ديگر كشاندن گمراهى نبود ؟
از آن زمان تاكنون كه اوائل قرن پانزده هجرى را مى گذرانيم مظالمى كه بر اثر نبودن حكومت عدل بوسيله ائمه معصوم و فقهاى واجد شرايط بر ميليونها مرد و زن مسلمان رفته عين گمراهى و گمراهى آور سردمداران حكومت هاى غاصب نيست ؟
شما تاريخ را مطالعه كنيد ، تاريخ مظالم حكومت هاى پس از پيامبر تاكنون را ، و ببينيد از دست آن حكومت ها بر سر شيعه چه رفت و بر سر مسلمين چه آمد ، مسائلى كه جن و انس از شمارش آن عاجزند و سپس قضاوت كنيد كه آيا آن حكومت ها گمراه و گمراه كننده نبودند ؟!!
شما ببينيد امروز كه سال 1404 هجرى است از دست بسيارى از حكومت هاى ممالك عربى كه با بى حيائى كامل حافظ منافع آمريكا و شوروى و فرانسه و انگليس اين گرگان خونخوار كم نظير هستند و از طرفى مهم ترين حافظان اسرائيل غاصب و قاتل در منطقه خاورميانه هستند ، بر سر مسلمين و اموال مسلمين و نواميس و اعراض مسلمين چه مى آيد ، آيا اينها گمراهى نيست ؟
اين حكومت ها دنباله حكومت عثمانى و حكومت عثمانى دنباله حكومت هاى قبل از خود و آن حكومت ها دنباله حكومت بنى عباس و حكومت بنى عباس دنباله حكومت بنى اميه و حكومت بنى اميه دنباله حكومت سقيفه هستند و كل اين حكومت ها جداى از قرآن و اهل بيت حكومت راندند ، و نتيجه حكومتشان انواع بلاها و مظالمى بود كه بر سر مسلمين آمد و حساب آن بلاها و مظالم را فقط خدا مى داند و بس !!
بيهوده نبود كه در روايات زيادى كه كتب اهل سنت و شيعه نقل كرده اند پيامبر مى فرمود : هركس تمام روزهاى عمرش را روزه بگيرد ، و شبهاى عمرش را به قيام به عبادت به صبح آورد ، و اين اعمال را بين ركن و مقام به جاى آورد ولى بدون قبول ولايت و رهبرى على باشد باطل و در روز قيامت به صورت در آتش جهنم خواهد افتاد .
كتاب با عظمت كافى در باب حجت در جلد اول حديث بسيار مهمى را از قول زراره آن مرد عادل و عالم و حافظ و امين و ثقه در اين باب نقل مى كند كه توجه شما را به ترجمه آن حديث فوق العاده و مايه سعادت ابدى جلب مى كنم :
زراره مى گويد حضرت ابى جعفر امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود : اسلام بر پنج پايه بنا شده : نماز ، زكات ، روزه ، حج ، رهبرى ، زراره مى گويد : به حضرت گفتم كدامى يك از اين پنج مسئله برتر و بالاتر است ؟ حضرت فرمود : رهبرى ، زيرا راه رسيدن به حقيقت آن چهار رهبرى است ، رهبر است كه قدرت هدايت مردم را به نماز و روزه و زكات و حج واقعى دارد .
عرضه داشتم پس از رهبرى فرمود : نماز ، كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : نماز عمود دين است ، گفتم : پس از نماز فرمود : زكات ، زيرا ، در همه جا زكات با نماز ذكر شده ، و رسول الله (صلى الله عليه وآله) فرمود زكات پاك كننده گناهان است ، گفتم پس از زكات فرمود : حج ، چنانچه در آيه شريفه وجوبش بر مردم ثابت شده تا جائى كه حضرت فرمودند ، بلندى اسلام و عظمت دين ، و كليد تمام مسائل الهى و دروازه تمام حقايق و خوشنودى حضرت حق در پيروى از امام معصوم است ، امامى كه پيامبر به دستور خدا معرفى كرده و در هيچ زمينه اى خطا و اشتباه در او راه ندارد ، امامى كه پيروى از او دنباله معرفت خداست ، خدائى كه در قرآن مجيد فرموده :
( مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً )(46) .
كسى كه رسول ما را اطاعت كند خدا را پيروى كرده، و هركس مخالفت كند كيفرش با خداست و ما تو را به نگهبانى آنها نفرستاديم .
«آيا رسول الهى در مدت بيست و سه سالى كه در بين مردم بود ، از مردم نخواست پس از من به على مراجعه كنيد ؟»
آيا در روايات بسيار زيادى كه كتب فريقين نقل كرده ، نبى اكرم على را وصى و وزير و وارث خود معرفى نكرد ؟
در هشتاد و چند حديث كه كتب اهل سنت نقل كرده اند و در رساله الخلافة آيت الله مدنى كه از علماى بزرگ شيعه هستند جمع آورى شده پيامبر بزرگ اسلام چه در مكه چه در مدينه على (عليه السلام) را به عنوان خليفه و جانشين بعد از خود خطاب كرد .
«آنان كخه از پيامبر اطاعت كردند و پس از او به على و يازده فرزندش مراجعه نمودند ، در حقيقت به حكم آيه 80 سوره نساء از خدا اطاعت كرده اند ، و بقيه روى از رسول اكرم برگردانده اند !!»
زراره مى گويد سپس امام محمد باقر (عليه السلام) ادامه داد : اگر مردى تمام شبهاى عمرش به عبادت قيام كند ، و تمام روزهايش را روزه بگيرد و تمام اموالش را در راه خدا صدقه بدهد ، و جميع عمرش را حج كند ، ولى رهبرى رهبر واجد شرايط را كه او را به مسائل الهى رهنمون شود نشناسد ، و جميع اعمالش به راهنمائى او نباشد ، ثوابى از اعمال او بر عهده حضرت حق نيست و نمى توان او را از اهل ايمان خواند ، سپس اشاره به مردمى كه پيرو ائمه معصومين هستند فرمود وگفت: به فضل و رحمت الهى نيكوكاران ايشان داخل بهشت مى شوند(47) .
صدوق آن بزرگ مرد كم نظير كه صاحب سيصد جلد كتاب با عظمت اسلامى است در يكى از كتابهاى پر قيمتش حديثى را با سندى بسيار قوى و پر ارزش در باب رهبرى اميرالمؤمنين كه چهارچوب هدايت خداست ، و جدائى از آن عين ضلالت و گمراهى است نقل مى كند كه لازم است آن حديث را با سندش جهت زينت اين نوشته و متبرك شدن آن نقل كنم :
عن القطان عن عبدالرحمن بن محمد الحسيني عن محمد بن ابراهيم الفرازي عن عبدالله بن بحر الأهوازي عن علي بن عمرو عن الحسن بن محمّد بن جمهور عن علي بن بلال عن علي بن موسى الرضا عن موسى بن جعفر عن جعفر بن محمد عن محمد بن علي عن علي بن الحسن عن الحسين بن علي عن علي بن أبي طالب (عليهم السلام) عن النبي (صلى الله عليه وآله) عن جبرئيل عن ميكائيل عن اسرافيل عن اللوح عن القلم قال : يقول الله عز وجل :
وِلايَةُ عَلِيِّ بنِ أَبي طالِب حِصْني فَمَنْ دَخَلَ حِصْني أَمِنَ مِنْ عَذابي .
اين راويان بزرگوار كه عده اى از آنان ائمه معصومين هستند از قول پيامبر از جبرئيل از ميكائل از اسرافيل از لوح از قلم از حضرت حق نقل مى كنند : كه پروردگار بزرگ فرمود : قبول رهبرى على عليه السلام حصن من است ، پس هركس وارد اين حصن شود از عذاب دنيا و آخرت من در امان است .
طريحى كه از دانشمندان بسيار بزرگ اسلامى است در كتاب پر قيمت «مجمع البحرين» در ضمن لغت ولى براساس آيات و روايات ولايت را بدين گونه معنى مى كند :
اَلْوَلايَةُ مَحَبَّةُ أَهْلِ الْبَيْتِ وَاتِّباعُهُمْ فِي الدِّينِ وَامْتِثالِ أَوامِرِهِمْ وَنَواهِيهِمْ وَالتّأَسي بِهِمْ في الاَْخْلاقِ وَالأعْمالِ .
ولايت كه مكرر در قرآن مجيد و روايات اسلامى آمده به اين معناست ، عشق به اهل بيت و پيروى از ايشان در دين ، و اطاعت امر و نهى آنان ، و هماهنگ شدن با آن بزرگواران در اخلاق و اعمال .
آيا براى لغت با عظمت هدايت معنائى روشن تر از اين مى يابيد ، هدايت يعنى رجوع به قرآن و ائمه معصومين براى فهم مسائل الهى و به اجر گذاردن آن مسائل ، و آيا براى ضلالت و گمراهى معنائى واضح تر و روشن تر از اين مى دانيد كه ضلالت يعنى جدائى از قرآن و اهل بيت !!
در جمله دوم روايت مورد شرح حضرت صادق عليه السلام فرمودند :
وَالْمَعْصِيَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ .
معصيت و گناه علامت گمراهى است ، و علت معصيت غفلت از خدا و قرآن و انبيا و امامان است .
از آنجائى كه قصد من با خواست حضرت حق از نوشتن اين كتاب و شرح احاديث پر قيمت «مصباح الشريعه» آراسته شدن مردم به تربيت الهى بوده ، و آراسته شدن به تربيت الهى فرع بر معرفت حسنات و سيئات است ، و انسان تا خوبيها و بديها را نشناسد نمى تواند آراسته به خوبى و برى از آلودگى باشد در اين قسمت لازم دانستم در باب ترجمه معصيت كه در روايت امام ششم آمده به ترجمه يك سخنرانى بسيار مهم از رهبر بزرگ اسلام نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) كه در اواخر عمر خود در مدينه ايراد كرده اند و در آن سخنرانى در بخش اولش به بسيارى از گناهان و معاصى و عقوبت اخروى آنها اشاره فرموده اند بسنده كنم ، شايد عزيزى با مطالعه اين قسمت از سخنرانى به خود آمده و اگر در راه ضلالت و گمراهى است از آن راه شيطانى برگشته و نجات ابدى خود را تضمين نمايد ، تمام اين سخنرانى را دانشمند بزرگ شيعه امين عادل ، و ثقه حافظ حضرت شيخ صدوق (رحمه الله) در پايان كتاب پر قيمت «عقاب الاعمال» آورده ، شما مى توانيد براى يادگيرى همه آن به آن كتاب با عظمت كه از بهترين كتب شيعه در مسائل تربيتى و الهى است مراجعه كنيد .
منبع:http://erfan.ir /س