تاریخ فشردگی جهان

با پیشرفت مرحله نوین جهانی شدن سنت ترسیم نقشه جهان، با وجوه درهم و برهمی از التزامات علمی و ایدئولوژیک گسترش پیدا کرد به نحوی که میتوان گفت گفتمان ترسیم نقشه جهان با آمیزشی از ملاحظات جغرافیایی (مثل شمال به جنوب یا شرق به غرب)
دوشنبه، 19 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ فشردگی جهان
نگاهی به تاریخ فشردگی جهان
 
چکیده:
با پیشرفت مرحله نوین جهانی شدن سنت ترسیم نقشه جهان، با وجوه درهم و برهمی از التزامات علمی و ایدئولوژیک گسترش پیدا کرد به نحوی که میتوان گفت گفتمان ترسیم نقشه جهان با آمیزشی از ملاحظات جغرافیایی (مثل شمال به جنوب یا شرق به غرب) و اشکال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود به بخشی از فرهنگ جهانی - سیاسی تبدیل شده است.
 
تعداد کلمات: 1441 کلمه / تخمین زمان مطالعه:  7 دقیقه
 
تاریخ فشردگی جهان
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی

 «ترسیم نقشه» علمی - اجتماعی جهان اکنون رویه رایجی شده است. این کاردر دهه ۱۹۶۰ با پیدایش اصطلاح جهان سوم و تقسیم جهان به دو قطب مختلف شامل جهان اول (لیبرال - سرمایه داری) و جهان دوم (صنعتی - کمونیست) رواج پیدا کرد. با پیشرفت مرحله نوین جهانی شدن سنت ترسیم نقشه جهان، با وجوه درهم و برهمی از التزامات علمی و ایدئولوژیک گسترش پیدا کرد به نحوی که میتوان گفت گفتمان ترسیم نقشه جهان با آمیزشی از ملاحظات جغرافیایی (مثل شمال به جنوب یا شرق به غرب) و اشکال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود به بخشی از فرهنگ جهانی - سیاسی تبدیل شده است. برخی از این تلاش ها به کارهای مهمی انجامیده است؛ مثل کار پوهان گالتون با عنوان جهان واقعی (1980) و کار پیترورسلی در بحث مفصل در باره فرهنگ های «سه جهان». نوع کارهایی که ما را با شدت هر چه بیشتر به یاد شکاف ها و گسستهای موجود در جهان می اندازد، در واقع پادزهری در مقابل نظریات کسانی است که از جهان واحد در قالب افسانه «دهکده جهانی» سخن می گویند. با این حال نمی توان انکار کرد که اکنون جهان در باره گذشته، حتا گذشته نزدیک، مثلا دهه ۱۹۵۰، در جهت یگانه شدن پیشرفت زیادی کرده است. مسئله اصلی قالب یا ساختاری است که این تحول در چهارچوب آن به وقوع پیوسته است. اینکه این قالب در واقع بر برخی مناطق تحمیل شده است نباید ما را از ترازبندی مفهوم ساختارگزینی جهان باز دارد.
 یکی از مسائل مهم در این زمینه اوج گیری پدیده دولت به ملت یا به صورتی مغشوشتر جامعه ملی طی حدود نیمه قرن هجدهم و در همان حال آگاهی از یگانه بودن (به مفهوم غیر عادی بودن آن) در تاریخ است (1986 ,MCNeill). پدیده دولت به ملت (همگن یا در واقع همگن پنداشته شده به لحاظ فرهنگی) ساخت خاصی در صورت حیات انسان است. اما اینکه ما خودمان به طور فزاینده ای در معرض قیدهای دولت ملی بوده ایم، معنی اش این نیست که به لحاظ تحلیلی نیز باید در تفسیر و درک جهان آن را به مثابه نقطه عزیمت اصلی برگزینم. به همین دلیل است که به نظر من جامعه ملی را نه فقط باید یکی از اجزا و نقاط ارجاع مهم در تحلیل شرایط جهانی - بشری دانست، بلکه حتا مهم تر از آن باید گسترش جوامع ملی در قرن بیستم را یکی از وجوه جهانی شدن فرض کرد
من در اینجا مدل مجملی از جهانی شدن را ارائه میدهم. در این مدل دعوی بزرگی در باره عوامل اولیه مکانیسم های بزرگ و مسائلی از این قبیل مطرح نشده است. به جای آن به گرایشهای محدودیت بخشی اشاره شده است که درسالهای اخیر در مورد نظم و فشرده شدن جهان عمل کرده است.
 
یکی از مسائل مهم در این زمینه اوج گیری پدیده دولت به ملت یا به صورتی مغشوشتر جامعه ملی طی حدود نیمه قرن هجدهم و در همان حال آگاهی از یگانه بودن (به مفهوم غیر عادی بودن آن) در تاریخ است (1986 ,MCNeill). پدیده دولت به ملت (همگن یا در واقع همگن پنداشته شده به لحاظ فرهنگی) ساخت خاصی در صورت حیات انسان است. اما اینکه ما خودمان به طور فزاینده ای در معرض قیدهای دولت ملی بوده ایم، معنی اش این نیست که به لحاظ تحلیلی نیز باید در تفسیر و درک جهان آن را به مثابه نقطه عزیمت اصلی برگزینم. به همین دلیل است که به نظر من جامعه ملی را نه فقط باید یکی از اجزا و نقاط ارجاع مهم در تحلیل شرایط جهانی - بشری دانست، بلکه حتا مهم تر از آن باید گسترش جوامع ملی در قرن بیستم را یکی از وجوه جهانی شدن فرض کرد  و به این نکته توجه کرد که انتشار مفهوم دولت ملی به عنوان قالب نهادینه شده جامعه در تسریع جهانی شدن اهمیت اصلی داشته است. من همچنین گفته ام که غیر از نظامهای دولت ملی و نظام بین المللی دو مؤلفه فرد و نوع نیز از دیگر مؤلفه های چهارگانه جهانی شدن است. در مناسبات متحول بین این مؤلفه ها و ارتقای مرتبه آنهاست که فرایند جهانی شدن در قرون اخیر به پیش رفته است. الگوی دولت به ملت مسلما در معرض تأثیرها و فشارهای گوناگون اقتصادی، سیاسی و غیره قرار داشته و از آنها تبعیت کرده است. با این حال من در اینجا فقط می خواهم لزوم درکی کلی از وضعیت جهانی را توجیه کنم.
 
در این جا مسیر تاریخی فشرده شدن و پیچیده شدن جهان تا حد اعلای امروزین را به صورت طرح وار بیان میکنم
مرحله اول: مرحله نطفه ای که از اوایل قرن پانزدهم تا قرن هجدهم در اروپا ادامه داشت. آغاز رشد اجتماعات ملی و نزول نظام «فراملی» قرون وسطا، گستردگی حیطه نفوذ کلیسای کاتولیک، تحکیم مفاهیم فرد و ایده های مربوط به بشریت، نظریه خورشید محوری جهان و پیدایش جغرافیای جدید.
 
گسترش تقویم گریگوری.
مرحله دوم: مرحله آغاز جهانی شدن که از نیمه قرن هجدهم تا دهه ۱۸۷۰ - اساسا در اروپا به ادامه یافت. گرایش شدید به ایده دولت واحد همگن، تبلور انگاره روابط رسمی بین المللی و فرد به عنوان شهروند، انگار باز هم انضمامی تر از بشریت. گسترش چشمگیر میثاقها و نمایندگی های مرتبط با تنظیم روابط بین المللی و فراملی. نمایشگاههای بین المللی، آغاز «پذیرش» جوامع غیراروپایی به «جامعه بین المللی»، ترازبندی موضوع ملی - بین المللی.

بیشتر بخوانید :    جهانی شدن چیست؟

مرحله سوم: مرحله خیزش که از دهه ۱۸۷۰ شروع شد و تا دهه ۱۹۲۰ ادامه یافت. اصطلاح «خیزش» در این جا برای دوره ای به کار رفته است که در آن گرایش های جهانی کننده پیشین به قالبی واحد و بازگشت ناپذیر شامل چهار مرجع اصلی عبارت از جوامع ملی، فرد، جامعه بین المللی و نوع بشر (به عنوان مفهومی واحد، اما نه یکپارچه) تبدیل شده است. ترازبندی اولیه موضوع تجدد»، انگاره بیش از پیش جهانی در مورد نوع جامعہ ملی «قابل قبول»، طرح مفاهیم مربوط به هویت های ملی و شخصی، ورود تعدادی از جوامع غیراروپایی به «جامعه بین المللی»، رسمیت مفهوم بشریت در سطح بین المللی، جهانی شدن محدودیت های مربوط به مهاجرت، ازدیاد شکل های ارتباطات جهانی، پیدایش نخستین «رمانهای بین المللی»، رشد جنبش های وحدت جهانی، رشد مسابقات جهانی - مثل المپیک و نوبل - نزدیک شدن به پذیرش جهانی یک تقویم واحد، نخستین جنگ جهانی.
 
مرحله چهارم: مرحله مبارزه برای هژمونی، این مرحله از نیمه دهه ۱۹۲۰ شروع شد و تا اواخر دهه ۱۹۶۰ ادامه یافت. منازعه و جنگ بر سر وضعیت مسلط جهانی شدن که در پایان دوره خیزش استقرار پیدا کرده بود، تأسیس جامعه ملل و بعد سازمان ملل، تثبیت استقلال ملی، دریافتهای متعارض از تجدد (متحدین در برابر متفقین) و به دنبال آن بالا گرفتن جنگ سرد (مناقشه در درون پروژه مدرن)، معطوف شدن توجه به سرشت و چشم انداز بشریت در اثر جهنم اتمی و استفاده از بمب اتم و تبلور جهان سوم.
 
مرحله پنجم: مرحله بلاتکلیفی که از اواخر دهه ۱۹۶۰ شروع شد و در اوایل دهه ۱۹۹۰ عوارض بحرانی در آن نمودار شد. بالا گرفتن آگاهی در باره جهان در اواخر دهه ۱۹۶۰، قدم گذاشتن انسان بر روی کره ماه، تحکیم ارزشهای پسامادی گرایی، پایان جنگ سرد و طرح مسائل مربوط به «حقوق» و دسترسی گسترده تر به سلاح های اتمی، افزایش چشمگیر تعداد نهادها و نهضتهای جهانی، روبروشدن جوامع با مسائل تعدد فرهنگی و تکثر نژادی به صورت فزاینده، پیچیده تر شدن مفهوم فرد به واسطه طرح ملاحظات جنسی، نژادی و قومی، تبدیل حقوق مدنی به مسئله ای جهانی، نرمش بیشتر در نظام بین المللی و پایان نظام دوقطبی، افزایش دلمشغولی در باره بشریت به عنوان یک نوع به ویژه از طریق جنبشهای حفاظت محیط زیست، رشد توجه به جامعه مدنی و شهروندی جهانی، به رغم «انقلاب قومی»، تحکیم موقعیت نظام ارتباط جمعی در سطح جهان از جمله رقابت در این عرصه، رشد اسلامگرایی به مثابه جنبش ضد جهانی شدن یا بازبینی در جهانی کردن، نشست ریودوژانیرو. این فقط فشرده ای از یک طرح است که باید با جزئیات تفصیلی تجزیه و تحلیل های دقیق تر و تفسیر مناسبات متحول - مناسبات متحول بین اجزای عمده چهار مؤلفه جهانی شدن از یک سو و استقلال نسبی آنها از سوی دیگر به تکمیل شود. برخی از این ملاحظات در فضاهای بعدی هواداد. در قلمروی تجربی یکی از مهم ترین مسائل این است که آیا جهانی شدن تا چه حد قالبی را که طی سالهای ۱۸۷۰-۱۹۲۵ به خود گرفته است، حفظ خواهد کرد. در قلمروی نظری باید کارهای بسیار گسترده تری انجام گیرد تا مشخص شود واکنش بازیگران عمده جمعی، به ویژه جوامع ملی به جهانی شدن در تبدیل جهان به یک کل واحد چگونه ایفای نقش خواهد کرد. نحوه متفاوت مشارکت جوامع مختلف در فرایند جهانی شدن تأثیر تعیین کنندهای بر شکل دقیق این فرایند دارد. نکته اساسی به نظر من این است که فرایند جهانی شدن منطقه و جهت خاص خود را دارد که در باره فرایندهای مربوط به جوامع ملی به طور اخص و سایر فرایندهای معمول اجتماعی- فرهنگی به طور اعم از استقلال نسبی برخوردار است. نظام جهان به طور ساده حاصل جمع فرایندهایی است که از روابط بین جامعه ای نشئت میگیرد (برخلاف نظر لوهان ) Lahmann یا حتا توسعه نظام مناسبات بین دولتی نیست.
ساختار این فرایند بسیار پیچیده تر از این ملاحظات است.

منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)

بیشتر بخوانید:
   جهانی شدن، مفاهیم و دیدگاه ها
   عوامل جهانی شدن و ارتباط آن با فرایند توسعه
   جهانی شدن،اهداف و عوامل انگیزه ساز

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط