رسمهای کهن زرتشتی افروختن آتش در روز اورمزد فروردین ماه
چکیده:
این آتشها گاهی آرامتر وگاهی سرکش تر شعله می کشیدند؛ تا طلوع بامداد افروخته می ماندند و درست قبل از سر زدن سپیده صبح و روشن شدن آسمان، شعله ها سرکش تر و بلندتر زبانه می کشید. این آتش را بر بلندترین بام هر خانه می افروختند و زمزمه و نیایش شعله آتش فروزان را همراهی می کرد.
تعداد کلمات: 1105 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
این آتشها گاهی آرامتر وگاهی سرکش تر شعله می کشیدند؛ تا طلوع بامداد افروخته می ماندند و درست قبل از سر زدن سپیده صبح و روشن شدن آسمان، شعله ها سرکش تر و بلندتر زبانه می کشید. این آتش را بر بلندترین بام هر خانه می افروختند و زمزمه و نیایش شعله آتش فروزان را همراهی می کرد.
تعداد کلمات: 1105 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: کتایون مزداپور
یکی از زیباترین رسمهای کهن زرتشتی افروختن آتش پیش از دمیدن آفتاب در روز اورمزد از ماه فروردین است. در آن روزگاران که چراغ برق و نورهای مصنوعی نبود، تقابل بیشتری میان تاریکی شب و نور آتش پدید می آمد: در قلب شب تاریک، بر فراز بام گلی خانه ها، آتش یکی یکی روشن میشد و گله گله، فروغ سرخ آن فروزان می ماند. این آتشها گاهی آرامتر وگاهی سرکش تر شعله می کشیدند؛ تا طلوع بامداد افروخته می ماندند و درست قبل از سر زدن سپیده صبح و روشن شدن آسمان، شعله ها سرکش تر و بلندتر زبانه می کشید. این آتش را بر بلندترین بام هر خانه می افروختند و زمزمه و نیایش شعله آتش فروزان را همراهی می کرد تقابل آسمان سیاه غرقه در ستاره های دوردست با نور درخشان آتشهای بلند صحنه زیبایی سپندینه می آفرید با معنی و رازهای زنده و پویا. سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آیین آتش افروزی را به کمال میرساند تا آفتاب سرزند.
همچنان که در تصویر این صحنه رویایی و چشم نواز اجزای متعدد و متنوع وجود دارد، آیین زیبا و کهنسال هم سرشار از اجزای سازنده ترکیب پیچیده ای از مفاهیم و معانی و رفتارهای جمعی پیوسته به یکدیگر است که در هم تنیده و به هم بافته شده اند و هر یک نقش و ارزش و کنش اجتماعی و فردی دارند، همراه با گزارشهای ) مقدس و باورهایی مبتنی بر تاریخ جامعه و نیز تاریخ تطور و تکامل آدمی: هر یک از این طرحهای رفتاری در طی تاریخ تکوین یافته اند و باز خود با شرایط طبیعی زیستن بشر در جهان و در گروه هماهنگ اند. در همین آتش افروزی در بامداد اورمزد روز و فروردین ماه، تقسیم کار بر حسب جنس و سن، منزلت افراد خانواده، اساطیر یا گزارشهای مقدس و البته تاریخ جامعه و تکوین و دیگرگونی مفاهیم جمعی در آن نقشمند است. حتی رقابتها و حسادتهای کودکانه با شادیهای کوچک، خروسهای خانه ها و نوع آواز و نیز خاربنی که در حاشیه کویر می روید و در آتش سوزانده میشود، هر یک نقش و سهم و کنش ویژه و صریح دارند.
بیشتر بخوانید: مهر در شاهنامه فردوسی
پدربزرگ آتش را روشن می کرد و روشن نگاه می داشت و نیایش می خواند. هیزم و توده های خار و خاشاک را بچه ها کنار بیل بزرگش می نهادند و او هیمه را باید چنان می سوزانید که تا دمیدن سپیده بتواند آتش را روشن نگاه دارد. این هیزمها همه با زحمت و تلاش به دست آمده بود. پسر بچه های همسایه میدانستند که این توده خار که حالا بر آتش گذاشته شده است، کدام حلقه، یا به اصطلاح سیبک (گویش بهدینان: sava) است وکی و کجا دوست و رقیب بازی و کار مزرعه آن را کنده و در آفتاب خشکانده و انبار کرده است تا امروز به کار آید. مادر بزرگ، فارغ از رقابت بچگانه آنها، آب تازه و کوزههایی را که بر آن سبزه رویانده بود گویش بهدینان بر لب بام خانه می نهاد، همراه با میوه های بریده و جام آب و شیر و می و سیر و سداب و گل در گلدان. چیدن اینها به نیت آن بود که بویشان متصاعد شود و به درگذشتگان خاندان و فروهرهای آنها برسد و آن رفتگان به سرای باقی را از خوردنیهای مرسوم و سنتی سهمی باشد.
آتشها گاهی آرامتر وگاهی سرکش تر شعله می کشیدند؛ تا طلوع بامداد افروخته می ماندند و درست قبل از سر زدن سپیده صبح و روشن شدن آسمان، شعله ها سرکش تر و بلندتر زبانه می کشید. این آتش را بر بلندترین بام هر خانه می افروختند و زمزمه و نیایش شعله آتش فروزان را همراهی می کرد تقابل آسمان سیاه غرقه در ستاره های دوردست با نور درخشان آتشهای بلند صحنه زیبایی سپندینه می آفرید با معنی و رازهای زنده و پویا. سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آیین آتش افروزی را به کمال میرساند تا آفتاب سرزند.
مادربزرگ وقتی که در گنج آشپزخانه دودردۂ قدیمی، سنگهای کوچکی را که در آتش داغ کرده بود، در ظرف شیر می انداخت تا بوی شیر بلند شود؛ نام بچه هایش را که در شیرخوارگی از دست رفته بودند، بر زبان می آورد. آن وقت بود که بخار و بوی شیر را با دریغ و اشک می آمیخت. اونام هر یک را بر زبان می راند و آنها را فرا می خواند تا کوچولوهای بیگناهش از این بوی شیر بهره ببرند و همراه با این فراخوانی، آرام و بیصدا نهانی میگریست. اما مواظب زنده ها هم بود. حالا دیگر، با سر زدن آفتاب، پدربزرگ به جای فروردین یشت، یا به اصطلاح فره وشی، مهر نیایش می خواند؛ مادربزرگ هم برای بچه های زنده و منتظر خانه تخمه بو میداد و یواشکی در بیخ مشت فضول ترین و شیطان ترین آنها، که بیش از همه برای گرفتن تخمه خارج از نوبت پیله کرده بود، چند دانه تخمه داغ می ریخت: عید نوروز شروع شده بود!
در پشت این شوروشر و فعالیت جمعی و رفتارهای آیینی، گزارشهای مقدسی در کار است که چندی و چونی آنها را توضیح می دهد و توجیه می کند: همچنان که بهره شیرخوارگانی که از دنیا رفته اند، تصور می شود که فقط بوی شیری است که سنگ داغ در آن انداخته باشند، کل آتش افروزی پیش از بامداد روز اورمزد و ماه فروردین هم بر مبنای باور و اساطیری معین انجام می شود. این گونه عقاید بنا بر تأثیر باورهای دیگر و بافتی که در آن جای می گیرند، دستخوش دیگرگونی و تغییر می گردند و شکل و قالب نهایی خود را می یابند. مثلا متنهای تاریخی اغلب میگویند که علت آتش افروزی بر بلندیها، در این جشنها خبر دادن و اعلام کردن امری و بویژه زمان معینی است. اما در آن روزگاران، بیشتر میگفتند که روشن کردن این آتش به افتخار یا به یاد هدایت و پناه یافتن گریزندگانی ستمدیده، یا برای درود فرستادن بر نهصدونودونه هزار روانی درگذشتگانی است که در گریز، خود را به آب و آتش زدهاند و از میان آنها فقط یکی بازمانده است. احتمال دارد که این توجیه از هندوستان در سده های اخیر به ایران آمده و خاطره ای از گریز به آنجا باشد یا شکل دیگرگون شده از عقایدی دیگر و کهنه تر را در آن بتوان دید.
این آتش افروزی بر بام خانه در واقع آخرین رسم از شعائر گاهنبار پنجه یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز «فروردیان» یا «فروردیگان» می گویند که مرکب است از دو پنجه: یکی پنجه کوچک، یعنی پنج روز اول، که می شود از اشتاد روز تا انارام یا انغران از ماه اسفند (به حساب زرتشتی برابر با بیست و پنجم اسفند ماه و بنا بر تقویم رسمی کشور برابر با بیستم ماه اسفند) و دیگری پنج بزرگ (خمسه مسترقه یا پنجه دزدیده، پنج روز آخر سال) که پنج روز دوم از فروردیان است. رابطه ده روز فروردیان با نوروز در متن اوستایی و پهلوی کهنسالی موسوم به نیرنگستان هم ذکر شده است و میدانیم که این کتاب از قدیمی ترین متون پهلوی است که از روزگار ساسانیان بر جای مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصیف و توضیح آیینهای دینی در آن دوران می پردازد.
ادامه دارد..
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
آتشها گاهی آرامتر وگاهی سرکش تر شعله می کشیدند؛ تا طلوع بامداد افروخته می ماندند و درست قبل از سر زدن سپیده صبح و روشن شدن آسمان، شعله ها سرکش تر و بلندتر زبانه می کشید. این آتش را بر بلندترین بام هر خانه می افروختند و زمزمه و نیایش شعله آتش فروزان را همراهی می کرد تقابل آسمان سیاه غرقه در ستاره های دوردست با نور درخشان آتشهای بلند صحنه زیبایی سپندینه می آفرید با معنی و رازهای زنده و پویا. سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آیین آتش افروزی را به کمال میرساند تا آفتاب سرزند.
مادربزرگ وقتی که در گنج آشپزخانه دودردۂ قدیمی، سنگهای کوچکی را که در آتش داغ کرده بود، در ظرف شیر می انداخت تا بوی شیر بلند شود؛ نام بچه هایش را که در شیرخوارگی از دست رفته بودند، بر زبان می آورد. آن وقت بود که بخار و بوی شیر را با دریغ و اشک می آمیخت. اونام هر یک را بر زبان می راند و آنها را فرا می خواند تا کوچولوهای بیگناهش از این بوی شیر بهره ببرند و همراه با این فراخوانی، آرام و بیصدا نهانی میگریست. اما مواظب زنده ها هم بود. حالا دیگر، با سر زدن آفتاب، پدربزرگ به جای فروردین یشت، یا به اصطلاح فره وشی، مهر نیایش می خواند؛ مادربزرگ هم برای بچه های زنده و منتظر خانه تخمه بو میداد و یواشکی در بیخ مشت فضول ترین و شیطان ترین آنها، که بیش از همه برای گرفتن تخمه خارج از نوبت پیله کرده بود، چند دانه تخمه داغ می ریخت: عید نوروز شروع شده بود!
در پشت این شوروشر و فعالیت جمعی و رفتارهای آیینی، گزارشهای مقدسی در کار است که چندی و چونی آنها را توضیح می دهد و توجیه می کند: همچنان که بهره شیرخوارگانی که از دنیا رفته اند، تصور می شود که فقط بوی شیری است که سنگ داغ در آن انداخته باشند، کل آتش افروزی پیش از بامداد روز اورمزد و ماه فروردین هم بر مبنای باور و اساطیری معین انجام می شود. این گونه عقاید بنا بر تأثیر باورهای دیگر و بافتی که در آن جای می گیرند، دستخوش دیگرگونی و تغییر می گردند و شکل و قالب نهایی خود را می یابند. مثلا متنهای تاریخی اغلب میگویند که علت آتش افروزی بر بلندیها، در این جشنها خبر دادن و اعلام کردن امری و بویژه زمان معینی است. اما در آن روزگاران، بیشتر میگفتند که روشن کردن این آتش به افتخار یا به یاد هدایت و پناه یافتن گریزندگانی ستمدیده، یا برای درود فرستادن بر نهصدونودونه هزار روانی درگذشتگانی است که در گریز، خود را به آب و آتش زدهاند و از میان آنها فقط یکی بازمانده است. احتمال دارد که این توجیه از هندوستان در سده های اخیر به ایران آمده و خاطره ای از گریز به آنجا باشد یا شکل دیگرگون شده از عقایدی دیگر و کهنه تر را در آن بتوان دید.
این آتش افروزی بر بام خانه در واقع آخرین رسم از شعائر گاهنبار پنجه یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز «فروردیان» یا «فروردیگان» می گویند که مرکب است از دو پنجه: یکی پنجه کوچک، یعنی پنج روز اول، که می شود از اشتاد روز تا انارام یا انغران از ماه اسفند (به حساب زرتشتی برابر با بیست و پنجم اسفند ماه و بنا بر تقویم رسمی کشور برابر با بیستم ماه اسفند) و دیگری پنج بزرگ (خمسه مسترقه یا پنجه دزدیده، پنج روز آخر سال) که پنج روز دوم از فروردیان است. رابطه ده روز فروردیان با نوروز در متن اوستایی و پهلوی کهنسالی موسوم به نیرنگستان هم ذکر شده است و میدانیم که این کتاب از قدیمی ترین متون پهلوی است که از روزگار ساسانیان بر جای مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصیف و توضیح آیینهای دینی در آن دوران می پردازد.
ادامه دارد..
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
بیشتر بخوانید :
تأملی در نوروز
انسان شناسی در ایران
نوروز در کتب فقهى و استدلالى