آتش افروزی در نوروز (قسمت سوم)

شفافیت آیینهای نوروزی ابزار مهمی است که گسترش و بقای مراسم این جشن ملی را تضمین می کند و آن را فراتر از رنگهای محلی و بومی در هر خطه می برد. این نیاز جهانی و بشری به ضرب آهنگ و نواختی که زمان را از صورت خطی و تک بعدی بیرون می آورد
يکشنبه، 9 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آتش افروزی در نوروز (قسمت سوم)
رسمهای کهن زرتشتی افروختن آتش در روز اورمزد فروردین ماه
 
چکیده:
شفافیت آیینهای نوروزی ابزار مهمی است که گسترش و بقای مراسم این جشن ملی را تضمین می کند و آن را فراتر از رنگهای محلی و بومی در هر خطه می برد. این نیاز جهانی و بشری به ضرب آهنگ و نواختی که زمان را از صورت خطی و تک بعدی بیرون می آورد

تعداد کلمات: 1222 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
آتش افروزی در نوروز (قسمت سوم)
نویسنده: کتایون مزداپور

آتش را در رومانی تاسی چهل سال پیش رسم بود که در روزی از سال که مصادف با روز آغاز سال نو شمسی می شود، در حیاط خانه ها یا در برابر خانه ها یا در باغها بیفروزند. دور و بر این رسم را باورهای مسیحی و داستانهایی درباره قدیسان مسیحی فرا گرفته بوده است. زمان آن نهم مارس، مطابق تقویم قدیمی تر در آن دیار بود. این تقویم در سال ۱۹۲۴ اصلاح شد و اینک زمان این آتش افروزی درست برابر است با بیست و یکم مارس. پختن خوراک مخصوصی در این روز برای درگذشتگان و بردن آن به گورستان دهکده و شعائری دیگر از آن گزارش شده است که همه پیوند این آتش افروزی را با آداب کهن نوروز ایرانی تصریح می کند.
 احتمال دارد عمل رویانیدن جوانه و سپس خشکاندن آن با این نام و معنای مشترک واژههای «سن» و «منو» و «سوهان» از نظرگاه زبانی مربوط شود. واقعیت هر چه باشد، رابطه انتزاعی معینی در بنیاد ماده اصلی خوردنی آیینی سمنو و طرز تهیه آن مندرج است و آن پیوند دو تصور متضاد زادن و مردن است: جوانه را می رویانند و پیش از آن که به گیاه بدل شود، آن را از ژستن باز می دارند و در واقع «جوانه» را میشند و آن را قربانی میکنند. این همان رفتاری است که با سبزههای رویانده در سفره و خوان نوروزی هم انجام میدهیم: دانه ها را در جایی نامناسب، دور از خاک، میکاریم و در روز سیزدهم سال، آن را به دور می اندازیم. در همه این موارد، معنای نمادین «شهادت» است که به بیان در می آید.
آیا این رسم با سپاه داریوش بزرگ یا حاکمان ایرانی آن روزگار به کناره های دانوب رسیده است یا آن که یادگار ارتباط فرهنگی دو ملت در دورانهای بعدی است؟ احتمالا در پاسخ به این پرسش جز حدس و گمان راهی نداریم. همچنان که در اورامان نیز روند بازماندن این رسم آتش افروزی مبهم می ماند؛ جز این که نظر آقای ورهرام را باز میگوییم که مردم شتی مذهب در آن ناحیه خاص از کردستان از پیوندی که تشیع با نوروز دارد، بر کنار مانده اند و آداب دوران کهنتر را در قالبی منفرد و بصورت تنها حفظ کرده اند؛ چنان که از آداب و مراسم جشن نوروز، در آن منطقه خاص، فقط همین افروختن آتش متداول است. آنچه در این میان شایان توجه و ذکر است، رسم «شفاف» آتش افروزی در نوروز است که توانش تنوع پذیرفتن و درآمدن به اشکال گوناگون دارد و این خود نمونه ای است از آیینهای نوروزی: این آداب و رسوم، پاره پاره و نیز در مجموعه های بزرگتر، در هر جای و مکان و در نزد اقوام گوناگون، هر بار با ساختی موزون و «شفاف» پدید می آیند و با سازگاری یافتن با دیگر باورها و رسمهای هر گوشه از جهان، شکلی متمایز به خود می گیرند و دوام می آورند.
 
بیگمان این «شفافیت» آیینهای نوروزی ابزار مهمی است که گسترش و بقای مراسم این جشن ملی را تضمین می کند و آن را فراتر از رنگهای محلی و بومی در هر خطه می برد. این نیاز جهانی و بشری به ضرب آهنگ و نواختی که زمان را از صورت خطی و تک بعدی بیرون می آورد و آن را به شکل حلقه ای از تداوم نقش می زند که همواره نو می شود و پس از پایان یافتن، از سر نو به آغاز می پیوندد، در نوروز تجلی نابی به خود گرفته است و پاره ای از زمان را چنان قداست بخشیده است که همگانی و فراگیر و مقدس هست، اما کوتاه بینی و تعصب را به آن راهی نیست.
 
این دست تاریخ و گرایش تفکر و اندیشه ایرانی است که آداب نوروزی را چنین با ظرافت و رنگین طرح زده و «شفاف» گردانیده است: هم هماهنگ با خصائصی طبیعی و ذاتی در وجود بشر و هم همساز و همنوا با طبیعت و نو شدن حیات گیاهی در آن. این باز اشتراک سرشتی و همگانی مردم است که طبعآ هماهنگی با طبیعت را می پسندند. پس دلخواه همه آدمیان است که در بهار، چونان که طبیعت به همه هدیه هایی از برگ سبز و شکوفه و گل می دهد، ما هم از آن تقلید کنیم و هدیه بدهیم و هدیه بگیریم؛ همان طور که برگ و بار درختان نو می شود، ما هم جامۂ نو بپوشیم و مانند طبیعت، کهنهها را دور بریزیم و نو را به بازار آوریم.

بیشتر بخوانید  زردشت و سقراط

مثالی از این امکان انطباق و تنوع یافتن آداب و رسوم نوروزی را در رسم تهیه «سمنو» می شود دید. من نمیدانم این واژه و آداب پختن سمنو از کجا آمده است؛ گرچه رد پای آن را احتمالا تا الواح بارو و خزانه تخت جمشید شاید بتوان پی گرفت. امروزه پختن سمنو رسمی است زیبا، نیمه مقدس، و با اجزایی دلپذیر و طعم خاص نوروزی. دوست گرانمایه، جناب آقای دکتر محمود بروجردی، این اطلاع را سوغات آوردند که سمنو در فنلاند و نواحی مجاور آن هم پختن و خوردنش رواج دارد. آنچه  در اینجا مایلم به عرض برسانم، شباهت سمنو است با حلوای موسوم به «سن» (sen) . حلوای سن» از پختنیهای خاص و آیینی زرتشتی است که بویژه به مراسم درگذشتگان اختصاص دارد. ماده اصلی آن آردگندمی است که جوانه زده و خشکانده شده باشد. توجه می فرمایید که رویاندن جوانه گندم و سپس تهیه خوراکی مخصوص از آن در سمنو هم هست و شباهت نام سمنو و حلوای سن با این نکته همراه است. همین شباهت نام و طرز تهیه را در «سوهان» هم می شود دید که ماده اصلی ساختن آن آرد گندم جوانه زده است. در گویش بهدینان، فعل sen nadvun (سن نهادن) نیز هست و برای آماده کردن گندم به منظور پختن «حلوای سن» به کار می رود.
 
احتمال دارد عمل رویانیدن جوانه و سپس خشکاندن آن با این نام و معنای مشترک واژههای «سن» و «منو» و «سوهان» از نظرگاه زبانی مربوط شود. واقعیت هر چه باشد، رابطه انتزاعی معینی در بنیاد ماده اصلی خوردنی آیینی سمنو و طرز تهیه آن مندرج است و آن پیوند دو تصور متضاد زادن و مردن است: جوانه را می رویانند و پیش از آن که به گیاه بدل شود، آن را از ژستن باز می دارند و در واقع «جوانه» را میشند و آن را قربانی میکنند. این همان رفتاری است که با سبزههای رویانده در سفره و خوان نوروزی هم انجام میدهیم: دانه ها را در جایی نامناسب، دور از خاک، میکاریم و در روز سیزدهم سال، آن را به دور می اندازیم. در همه این موارد، معنای نمادین «شهادت» است که به بیان در می آید.
 
«شهادت» در حقیقت، بنیاد تاریخی و جوهر اصلی نوروز، و جشن نوروز جشن ستایش و تجلیل شهادت است: آمدن آدمی با گزینش و انتخاب آگاهانه رنج و درد و تحمل مرگ بر روی زمین، به منظور رسیدن به هدفی برتر از زندگانی و مرگ، یعنی رستگاری نهایی هستی. این گزیداری و انتخاب است که نقش متعالی را در باورهای کهن ایرانی تصویر میکند و بر این گزارش مقدس استوار است که دادار اورمزد، آفریننده و خدای جهان، جدال و نیکی و بدی را در ازل به فروهر مردم نشان داد و نیز رنج زادن و مردن و سودمندی حیات را. آدمی با مددگرفتن از علم مطلق خداوندی و با آگاهی کامل، دانسته و آگاهانه سود وخیر زادن و زیستن و جنگیدن با شیر اهریمنی را برگزید و برگزید رنج تولد و مرگ و حیات را. این انتخاب ازلی در حقیقت شرفی شهادت در خود دارد و هر زایش را که مرگ در نهایت آن است، ارج و قدری از نوع و رنگ شهادت می بخشد. از گذار این مفهوم دیرینه سال است که «شمنو» با نوروز و گاهنبار پنجه، یعنی جشن آفرینش انسان، در اتصال با نوروز پیوند می یابد و «حلوای سن» با مراسم درگذشتگان. این مفاهیم و آیینها، با آن که از «شفافیت» صریحی چون رسم افروختن آتش برخوردار نیستند، همه در ترکیبی موزون و دقیق و رمزین، با ظرافت اندیشه عظمت آدمی را با زایش جوانه و گیاه پیوند می دهند و با آمدن بهار، پیروزی آدمی را بر مرگ و جوانی را بر پیری شادمانه جشن می گیرند.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

    بیشتر بخوانید :
  آداب و رسوم نوروز
  رویکردهای امروزی جامعه شناسی
  نوروز از نگاه شریعت

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط