تعداد کلمات: 9621/ تخمین زمان مطالعه: 37 دقیقه.
الف) پیش از صفویه
بنابراین به نظر میرسد که در قرن ششم، میرات شیخ طوسی در زمینههای فقهی - اصولی، کلامی و حدیثی از طریق شاگردان وی و شاگردان آنان به دیگر شهرها، از جمله مشهد، منتقل شده بود.
هرچند دربارهی فعالیتهای علمی در مشهد قرن هفتم که مقارن با یورش مغولان به مناطق شرقی جهان اسلام، خاصه خراسان بزرگ، و در پی آن مهاجرت پارهای از اهل علم و فرهنگ به دیگر نقاط جهان اسلام بود، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ با این همه بالیدن خواجه نصیرالدین طوسی در مشهد و در خانوادهای اهل علم و نزد استادانی که گرایش شیعی امامی داشتهاند، شاهد و قرینهی مهمی است بر اینکه حیات حوزهی فقهی و کلامی شیعی پا گرفته در مشهد در قرن ششم، دست کم تا حملهی مغول و حتی پس از آن، در این شهر بیش و کم استمرار داشته است. کهن ترین اطلاع دربارهی وجود نهاد مدرسه در مشهد مربوط به اوایل قرن هشتم است، زمانی که ابن بطوطه در دیدار خویش از مشهد در 734، ضمن توصیف ساختمان بقعهی امام رضا، از وجود مدرسهای در مجاورت آن خبر داده است. (15) گزارش ابن بطوطه متعلق به دورهی حاکمیت ایلخانان و پیش از ظهور سربداران در خراسان است و به نظر میرسد فعالیتهای سیاسی و تبلیغی برخی از امیران سربداری هم که گرایش امامی داشتند و در اواخر دوران ایلخانان مغول در مقطعی مشهد را مرکز فعالیتهای خود قرار داده بودند، در آماده کردن زمینه برای ایجاد نوعی حوزهی علمی شیعی در دورههای بعدی تأثیر مثبت داشته است. (16)
در قرن نهم و اوایل قرن دهم، در دورهی جانشینان تیمور، آرامش و امنیت نسبی به خراسان بازگشت و مشهد مرکزیت یافت و مدارسی به همت برخی از سلاطین و امیران و دیگر بزرگان تیموری در این شهر بنا شد و فعالیتهای علمی بار دیگر رونق گرفت. در این دوره ضمن گسترش و بازسازی شهر و توسعهی بناهای متعلق به حرم، مدارسی چون پریزاد و دودر و شاهرخیه (بالاسر) (17) در مشهد ساخته شد. براساس منابع در دسترس، اطلاعی در زمینهی حضور عالمان شیعی در این مدارس در این مقطع زمانی نداریم. با این حال براساس برخی گزارشها، در این دوره پارهای از محافل علمی و جلسات درسی شیعه در منازل عالمان تشکیل میشده است. از جمله در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم خاندانی از سادات رضوی در مشهد ساکن بوده که نقابت سادات این شهر را هم برعهده داشته است. از این خاندان دست کم دو تن را میشناسیم که خود عالم بودهاند و منزل انان محل نزول و تدریس دانشمندانی بوده است که به مشهد وارد میشدند؛ یکی از آنان سیدمحمدبن پادشاه رضوی مشهدی است که متکلم، عارف و فقیه مشهور این عصر، ابن ابی جمهور احسائی که وارث فقه علمای نجف و مکتب حکمی - عرفانی سید حیدر آملی بوده، (18) او را به علم و تقوا ستوده است؛ (19) و دیگری، فرزند وی سید محسن بن محمد رضوی مشهدی است که ابن ابی جمهور مراتب علم و فقه و حکمت او را به انحای مختلف ستایش کرده و در ایام اقامتش در مشهد کتاب غوالی اللالی خود را با شرح و توضیح مشکلات آن بر او خوانده و در نیمهی ذیقعدهی 897 اجازهی علمی مفصّلی برای وی صادر کرده است. (20)
ابن ابی جمهور که مکرر به مشهد سفر میکرده، مدتها در این شهر اقامت و افادهی علمی داشته است؛ از جمله در یکی از اقامتهایش در این شهر مباحث کتاب کشف البراهین خود را، که کتابی کلامی و شرحی است بر رسالهی زاد المسافرین خود او، به صورت درس در منزل همین سیدمحسن بن محمد رضوی القا و املا کرده و در 878 از املای آن فارغ شده است. (21) هم در این سال است که ابن ابی جمهور با عالمی سنی مذهب که از او با وصف «فاضل هروی» یاد کرده طی سه مجلس در باب حقانیت مذهب تشیع در منزل این سیدمحسن بن محمد و نیز در «مدرسه»ای که نامی از آن نیاورده مناظره کرده است. (22) ابن ابی جمهور در آغاز این مناظره اظهار میدارد که سید محسن بن محمد رضوی و کثیری از مردم مشهد در جلسات درسی فقه و کلام وی حضور مییافتهاند. (23) به نظر میرسد ابن ابی جمهور تا پایان عمر در مشهد مانده و به فعالیت علمی خود ادامه داده و هم در این شهر وفات یافته باشد. حضور طولانی مدت دانشمندی چون ابن ابی جمهور در مشهد و تألیف چند کتاب در این شهر و برگزاری جلسات درس و مناظره، وجود محیط علمی فعال در این شهر را محتمل تر میسازد.
از دیگر شواهد موجود در زمینهی فعالیت علمی در مشهد در این دوره منشوری است که از سوی سلطان حسین بایقرا (متوفی 911) صادر شده دربارهی یک تن از سادات دانشمند به نام افضل الدین سیدمحمد موسوی که در آن از او به عنوان «افضل اکابر المحدثین» و «مستجمع جمیع کمالات صوری و معنوی» یاد شده است، و ظاهراً وی باید از عالمان شیعه این ناحیه باشد که به عنوان متصدی تعلیم و تدریس علم حدیث و صدور احکام شرعی در حرم حضرت رضا (علیه السلام) منسوب شده و نافذ بودن احکام صادره از سوی دیگر علما و قضات این ناحیه نیز به تأیید و امضای وی موکول شده است. (24)
ب) دوران صفویه
از جمله عالمان مشهور که در حوزهی علمیهی مشهد در دورهی صفویه تحصیل یا تدریس کردهاند میرداماد است که پیش از سفر به قزوین، نخستین دورهی تحصیلات خود را در علوم عقلی و نقلی و ریاضی در مشهد گذراند و در همین شهر به مرحلهی استادی در این فنون رسید. قاضی نورالله شوشتری هم در آغاز دوران تحصیلات خود از 979 تا 992 در مشهد اقامت داشت و درس خواند. استاد اصلی او در بیشتر علوم نیز دانشمند پرمایهای به نام میرعبدالواحد بن علی شوشتری بود. (27) نورالله شوشتری، ضمن تمجید از استاد خود، از مباحث کلامی مطرح در آن عهد میان استادش با برخی از طلاب و علما سخن به میان آورده است. (28) یکی دیگر از شاگردان مولی عبدالواحد شخصی به نام سیدمحسن بن شریف حسینی است که در علوم عقلی و نقلی تألیفاتی داشته و در فتنهی ازبکان در مشهد به قتل رسیده است. (29) شیخ لطف الله میسی نیز در جوانی از جبل عامل لبنان به مشهد کوچ کرد و در این شهر نزد استادانی چون مولی عبدالله بن محمود تستری (مقتول در 997 در حملهی ازبکان به مشهد) تحصیل کرد و پس از شهادت استادش به اصفهان رفت. (30)حسین اردکانی یزدی متکلم بزرگ عصر شاه طهماسب و از مهم ترین شاگردان شیخ بهائی نیز در مشهد تدریس داشته و بر کتابهایی چون خلاصة الحساب شیخ بهائی و تجرید طوسی شرح نوشته است. (31)رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران از یک سو و تلاش برای مقابلهی علمی با دو دشمن سرسخت صفویه، یعنی ازبکان در شرق و عثمانیان در غرب از سوی دیگر، موجب توجه جدّی دولت صفوی به مسئلهی تعلیم و تعلم و تبلیغات دینی در خراسان و به طور اخص در مشهد شد. یکی از مشاهیر اواخر عصر صفوی آقاابراهیم مشهدی (متوفی 1148) است که در حکمت و کلام و فقه شهرت داشته و کتابهای زیادی در این زمینهها نوشته است. (32) شرح حال عمده علمای مشهد در این عصر در کتابهایی چون آمل الآمل و ریاض العلما، آمده است. صفویان برای تقویت مذهب شیعه و تربیت عالمان و مبلغان شیعی، علاوه بر تعمیر مدارس پیشین به ساخت مدارس جدید در مشهد همت گماردند.
روند تأسیس این مدارس به صورت جدّی و پیوسته از نیمهی دوم قرن یازدهم، یعنی از زمان سلطنت شاه عباس دوم، آغاز شد و تا پایان حکومت صفویه کمابیش استمرار یافت. از جمله در دوران سلطنت او در 1057 مدرسهی خیرات خان (33) و در 1059 مدرسهی میرزاجعفر (34) و سپس مدرسهی فاضل خان یا فاضلیه در 1075 ساخته شد. (35) مدرسهی عباسقلی خان هم درست در سال مرگ وی یعنی 1077 تأسیس شد. (36) در زمان سلطنت جانشین وی یعنی شاه سلیمان هم در 1083 مدرسهی ملامحمدباقر مشهور به سمیعیه به همت مولی محمد سمیع و تجویز و تشویق ملامحمدباقر خراسانی سبزواری، نویسندهی کفایة الاحکام، احداث شد، (37) در 1086 مدرسهی نواب یا صالحیه بنا شد. (38) در مجموع، در دورهی صفویه تا 1100، در مشهد ده مدرسهی مهم احداث گردید. (39) بدین ترتیب، روند احداث مدارس در این عهد و اختصاص موقوفات ارزشمند فراوان به آنها از سوی دولتمردان صفوی، مشهد را در آن عهد یکی از فرهنگی ترین شهرهای ایران کرده بود. (40)
از کمّ و کیف کتابهای درسی و نحوهی تدریس و احیاناً امتحان محصلان در این عهد اطلاعات تفصیلی در دست نیست، اما از مطالعهی برخی اجازات صادره از سوی برخی از علما معلومات ارزشمندی در این زمینه به دست میآید. مثلاً در اجازهی علمی حرّ عاملی (متوفی 1104) برای سید علاءالملک پسر میرزا ابوطالب علوی موسوی ساکن مشهد که در نیمهی ربیع الاخر 1086 صادر شده از پارهای از مهم ترین کتب حدیث شیعه از جمله کتب اربعه نام برده شده که نشان میدهد چنین کتابهایی در آن عهد مدار بحثها و پژوهشهای حدیثی بوده است. در این اجازه همچنین حرّ عاملی اجازهی نقل پارهای از کتابهای خود از جمله تفصیل وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة و رسالة الرجعة (نام آن: الایقاظ من الهجعة) را داده است که نشان میدهد برخی از تصنیفات او از همان زمان تألیف مورد توجه و مدار مباحثات علمی بوده است. (41) در اجازهی علمی دیگری که حر عاملی برای مولی محمدصادق مشهدی در 19 شعبان 1092 صادر کرده (42) وی اجازهی خود را پس از مباحثه با شخص مجاز و در واقع امتحان میزان استعداد وی در درک و فهم دقایق و ظرایف احادیث صادر کرده است و این میرساند که در این عصر دست کم در مراحل عالی تحصیلی و در برخی رشتهها چیزی شبیه امتحان امروزی، البته در مقیاسی خردتر و شخصی تر، وجود داشته است.
دربارهی مقدار شهریهی طلاب و حقوق مدرّسان حوزهی علمیهی مشهد در عصر صفوی، به جز پارهای اسناد مالی بازمانده، اطلاعات در خور توجهی در دست نیست. مثلاً براساس یک سند به تاریخ ربیع الاول 1024، میرزاجعفر رضوی که در 1007 و بعد از تصرف مشهد به دست شاه عباس به صورت رسمی به عنوان مدرس آستان قدس رضوی تعیین شد، (43) از بابت یک سال تدریس، ده تومان تبریزی رایج در خراسان دریافت کرد. از متن سند چنین برمی آید که مقدار وجه پرداختی به مدرّسان در این زمان احتمالاً بستگی به تعداد طلاب و سطح علمی مدرس داشته است. (44) در فرمانی از شاه سلیمان در 1078، مقرر شده است که به میرزامحمد ابراهیم مدرّس آستان قدس سالانه نود تومان تبریزی حق التدریس داده شود. (45) نمونهی دیگر در این باب سندی است مورخ جمادی الاولی 1084 که براساس آن، یکی دیگر از مدرّسان آستان قدس رضوی حقوق سالیانهی خود را به صورت جنسی، 28 خروار و 25 من غلّه به صورت مناصفه و به وزن تبریز، دریافت کرده است. (46)
از جمله شواهدی که رونق و نشاط علمی حوزهی مشهد را در این مقطع نشان میدهد فراوانی تألیف و تصنیف و نیز کثرت کتابت کتابهای درسی و غیردرسی در رشتههای مختلف است. نگاهی گذرا فقط به الذریعه آقابزرگ طهرانی گواه این مدعاست. (47) همچنین پارهای از عالمان ساکن مشهد کتابهایی را به نام و برای برخی از سلاطین صفوی تألیف یا ترجمه کردهاند. (48)
یکی از مهم ترین مسائلی که دولت و جامعه و حوزههای علمیهی عصر صفوی با آن درگیر بودند مسئلهی چگونگی تعامل فکری و عملی با جهان اهل سنت بود. طبعاً این مسئله در خراسان و خصوصاً در مشهد، که از دو سو با مناطق وسیع سنی نشین هم مرز بود و بارها از سوی آنان مورد تعرض و نهب و غارت قرار گرفته بود حادتر مینمود. کتاب الفوائد الطوسیهی حرّ عاملی را میتوان تا اندازهای منعکس کنندهی جریانها و مسائل فکری مطرح در حوزهی علمیهی مشهد و رواج بحثهای کلامی و اعتقادی میان شیعه و سنی در این عصر قلمداد کرد. حرّ عاملی این کتاب را که مشتمل بر 102 فائده است، چنانکه در مقدمهی کتاب (49) یادآور شده در طوس و در جواب برخی از اهل علم نوشته و در آن با اتکا به تخصص خود که علم حدیث و فقه است به حل و توضیح پارهای از شبهات، معضلات و مسائل فقهی، اصولی و کلامی که در احادیث انعکاس یافته و به احتمال قوی در محیط علمی و احیاناً اجتماعی مشهد محل بحث بوده پرداخته است.
ج) از آغاز افشاریه تا انقلاب مشروطه
در این دوره و دورههای زندیه و قاجاریه باید از چند خاندان علمی بزرگ نام برد که در مشهد پدید آمدند و طی چند نسل ریاست علمی و مرجعیت شرعی را برعهده داشتند و غالباً از سادات رضوی بودند. از جمله خاندان معروف شهیدی که به مناسبت شهادت سرسلسلهی این خاندان، میرزامحمدمهدی خراسانی (58) (متوفی 1318) به این نام موسوم شدهاند. از وصف بلیغ محمدحسن زنوزی، شاگرد دانشمند وی در ریاضی الجنة (59) دربارهی مقام علمی و اخلاقی میرزامحمدمهدی، تسلط وی بر عمده علوم عصر خاصه علوم عقلی و ریاضیات آشکار میشود. وی از شاگردان وحید بهبهانی بوده است. (60) زنوزی در مشهد نزد وی کتب بسیاری از جمله اشارات ابن سینا و عیون الحساب محمدباقر یزدی (متوفی قبل از 1056) را به درس خوانده است. (61) وی در فقه شرحی بر کفایة المقتصد ملامحمدباقر سبزواری نوشته است. (62) وی سه پسر داشت که هر سه عالم بودند. پسر بزرگش میرزاهدایت الله (متوفی 1248) نزد پدر درس خوانده بود (63) و مثل او از بسیاری از علوم آن عصر آگاهی داشت (64) و در واقع ریاست علمی خراسان آن عصر را در دست داشت. (65) پسر کوچکش میرزا داوود (متوفی 1240) نیز عالم بزرگی بود و خاصه در ریاضیات تبحر ویژه داشت. وی سرآمد علمای عصر بود، چنانکه طالبان این علم از دیگر شهرها برای استفاده از وی به مشهد میآمدند. همچنین وی در سفری که شیخ محمدتقی اصفهانی، مؤلف هدایة المسترشدین، به مشهد کرد، به مدت چهارده ماه در نزد او فقه خواند. در این دوره و دورههای زندیه و قاجاریه باید از چند خاندان علمی بزرگ نام برد که در مشهد پدید آمدند و طی چند نسل ریاست علمی و مرجعیت شرعی را برعهده داشتند و غالباً از سادات رضوی بودند.(66) دو پسر میرزاهدایت الله، یکی میرزاهاشم (متوفی 1269) بود که نزد پدر خود درس خواند و به تدریس و ترویج احکام در مشهد مشغول شد و دیگری میرزا عسکر (متوفی 1280) که بعد از پدر امام جمعه مشهد شد. (67)
خاندان معروف علمی دیگر در مشهد خاندان قصیر است. سرسلسلهی این خاندان سیدمحمد بن میرزا معصوم رضوی معروف به سید قصیر رضوی (متوفی 1255) است که از شاگردان سید بحرالعلوم و وحید بهبهانی بود و سالها ضمن تدریس و تالیف در مشهد، تولیت افتا و احکام قضایی در کل خراسان را برعهده داشت. (68) از جمله تألیفات وی در فقه کتاب مصابیح، شامل یک دورهی کامل فقه، است. (69) برادر وی سید حاج میرزا حسن (متوفی 1287) نزد او در مشهد و نزد شیخ محمدتقی اصفهانی در اصفهان درس خواند و پس از مرگ پدر در مشهد مرجعیت و ریاست عام یافت. (70) فرزند سیدمحمد قصیر، میرزامهدی رضوی (متوفی 1267)، هم شاگرد پدر خود و هم شاگرد صاحب جواهر در نجف بود و از او اجازهی اجتهاد گرفت و در مشهد به تدریس مشغول شد. (71)
خاندان رضوی یکی دیگر از خاندانهای معروف علمی در این دوره است. محمدباقر رضوی (متوفی 1342) نویسندهی کتاب شجرهی طیبه در انساب سادات رضوی خود عالم و مدرس معتبری در حوزهی علمیهی مشهد در اواخر عصر قاجار بوده و شرح لمعه و قوانین و فصول را درس میداده و تألیفاتی هم در این زمینه داشته است. (72) وی در کتاب خود عالمان این خاندان را معرفی کرده است. از آن جمله میرزاحبیب الله رضوی (زنده تا 1196) که از علمای عصر خود و ملجأ همگان بوده است. (73) دیگری عالم بزرگ میرزامحمد رضوی (متوفی 1266) است که در نجف نزد صاحب ریاضی تلمذ کرد و از او اجازهی اجتهاد گرفت (74) و در مشهد نیز از سیدمحمد قصیر مجاز شد (75) و در این عصر، ریاست عام و مرجعیت تام یافت. (76) میرزامحمدعلی رضوی (متوفی 1311) نیز شاگرد شیخ انصاری بود و از او اجازهی اجتهاد گرفت و سالها در مشهد به تدریس پرداخت و کتابهای فقهی زیادی تألیف کرد. (77) به جز خاندانهای یاد شده عالمان بسیار دیگری در مشهد خاصه در عهد قاجار وجود داشتند که شرح حال آنان در کتابهایی چون تاریخ علماء خراسان از عبدالرحمان مدرس و فردوس التواریخ نوروز علی بسطامی، که خود از عالمان مبرز اواخر قاجار در مشهد بودند، آمده است. حوزهی علمیهی مشهد در این دوره به تبع رشد و غلبهی علمای اصولی در محافل علمی عراق و اصفهان و تحصیل پارهای از طلاب و علمای مشهد در این محافل و انتقال میراث آنها به مشهد، گرایش اصولی بارزی پیدا کرد. به علاوه، این حوزه در همه جا به علوم ریاضی شهرت داشت. (78)
در عصر قاجار در کنار مدارس موجود، دو مدرسهی جدید در مشهد بنا شد: یکی مدرسهی سلیمان خان و دیگری مدرسهی نو (حاج صالح بخارایی) که هنگام تخریب اطراف حرم در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خراب شد. (79) در زمان فتحعلی شاه از مجموع شانزده مدرسهی مشهد، مدرسههای نواب، ملامحمدباقر (باقریه)، (80) فاضل خان، میرزاجعفر، سعدالدین (پایین پا) و بالاسر فعال و منظم بوده است. (81) ظاهراً در این دوره به طلاب و مدرّسان شهریه ثابتی داده نمیشد. (82)
دربارهی شیوهی ادارهی مدارس حوزهی علمیهی مشهد در دورههای مختلف، اطلاعات زیادی در دست نیست. در این میان اطلاعات موجود دربارهی مدرسهی فاضل خان یا فاضلیه، به ویژه در سالهای پایانی حکومت ناصرالدین شاه (متوفی 1313)، بیشتر است. از مجموع گزارشها و اسناد راجع به این مدرسه روشن میشود که دست کم در اوایل قرن چهاردهم، این مدرسه را یک مدیر، سه مدرس، یک کتابدار، یک ناظم یا همان غایب نویس و یک مسئول امور مالی اداره میکردند، خادمی هم به امور نظافت مدرسه رسیدگی میکرده است. (83) در این مدرسه هر روز گزارش حاضران و غایبان و اتفاقات روزانه به دقت نوشته و به رئیس مدرسه ارائه میگردید. (84) بر اساس اسناد، مدرسه در اعیاد دینی و ملی، وفیات معصومین علیهم السلام، روزهای پنجشنبه و جمعه، ایام عرفه و عید قربان (هشتم، نهم و دهم ذیحجه) و دههی اول محرم تعطیل بود. (85) شمار طلاب این مدرسه پیش از خراب شدن آن، به سال 1308 ش، 260 تن بود. (86) در این مدرسه طلاب شهریهای به صورت نقدی دریافت نمیکردند بلکه از انبار مدرسه به صورت جنسی و مثالثه، یعنی دو قسمت گندم و یک قسمت جو، در چند نوبت به آنان پرداخت میشد. (87) حقوق مدرّسان این مدرسه نیز به دو صورت نقدی و جنسی پرداخت میشد که میزان آن به نسبت رتبهی افراد، متفاوت بود. (88)
در این دوره اغلب طلاب مدارس مشهد از شهرها و روستاهای مختلف خراسان بودند. اهداف و انگیزههای آنان نیز تابع نیازهای منطقهای بود که از آن میآمدند، مثل روضه خوانی و پیشنمازی و وعظ و امور حقوقی. (89)
طلاب بااستعدادتر برای ادامهی تحصیل به نجف رهسپار میشدند و معدودی هم به آموختن فلسفه و حکمت یا ادبیات عالی عرب میپرداختند. (90) در نیمهی دوم عصر قاجار و پیش از حضور حاج ملاهادی سبزواری، در حوزهی مشهد از علوم عقلی استقبال نمیشد و طلاب وقت خود را بیشتر صرف علوم دینی و علوم ادبی میکردند و از زمان حضور وی در مشهد بار دیگر بازار علوم عقلی گرم شد.
د) از انقلاب مشروطه تا شهریور 1320
حضور آقازادهی خراسانی که به دنبال درخواست مردم و علمای مشهد از اخوند خراسانی، به مشهد رهسپار شد، از جهت سیاسی و به دلیل انتسابش به آخوند خراسانی، مایهی تقویت مشروطه خواهان در خراسان گردید. (97) او در 1325 یعنی یک سال پس از پیروزی مشروطه در شرایطی وارد مشهد شد که بین علما و اهل علم مشهد، همچون دیگر شهرها، بر سر تأیید یا رد مشروطیت شکاف افتاده بود. برخی چون سید علی سیستانی و محمدحسین نجفی از نظر فقهی منتقد مشروطه بودند و با جدّیت در مقابل مشروطه خواهان ایستادند، و کسانی دیگر از جمله شیخ ذبیح الله قوچانی، از شاگردان میرزای شیرازی و آخوند خراسانی و از مروجان اندیشههای آخوند خراسانی، به حمایت جدّی از مشروطه برخاستند. (98) روحانیان طرفدار مشروطه به جز فعالیت در انجمنها، در انتخابات مجلس هم به کوشش پرداختند و این تلاشها به برگزیده شدن میرزاعلی آقا مجتهد تبریزی از علمای درجه اول مشهد به عنوان یکی از نمایندگان مشهد در مجلس شورای ملی انجامید. (99) عالمانی همچون میرزاحبیب خراسانی هم بودند که راه میانه را در پیش گرفته بودند. (100)
از سوی دیگر، حضور آقازاده حوزهی مشهد را از حیث علمی قوت بخشید و درس او بر دیگر درسها ترجیح یافت. (101) درس خارج وی در این برهه یکی از مهم ترین و پرمایه ترین درسهای حوزهی مشهد بود که مبنای آن کفایة الاصول پدرش بود. وی چند سالی در مسجد گوهرشاد تدریس میکرد و در اواخر عمر در اثر فشار حکومت رضاشاه در منزل درس میگفت. (102) شمار شاگردان درس او سیصد تن گفته شده است. (103) آقازاده در مدت اقامت خود در مشهد، عملاً ریاست حوزهی علمیهی این شهر را بر عهده داشت. (104) اهمیت درس وی به اندازهای بود که چه بسا طلابی هم از نجف برای استفاده به مشهد میآمدند. (105)
حاج آقا حسین قمی هم مرجعی بود که در رونق بخشیدن به دروس عالی فقه و اصول در این برهه از تاریخ مشهد سهم اساسی داشت. وی در تهران نزد استادانی چون میرزاابوالحسن جلوه، آقاعلی مدرس نوری، میرزاحسن کرمانشاهی، میرزامحمود قمی، محمد حسن آشتیانی و شیخ فضل الله نوری فلسفه و عرفان و ریاضیات و فقه و اصول خوانده و در نجف و سامرا مراحل عالی فقه و اصول را نزد آخوند خراسانی و میرزامحمدتقی شیرازی و سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی و دیگران گذرانده بود. (106) قمی در پی دعوت و درخواست علما و طبقات مختلف مردم مشهد از میرزامحمدتقی شیرازی مبنی بر گسیل داشتن وی به این شهر، در 1331 به توصیهی میرزای شیرازی عازم مشهد شد و در مدت بیش از دو دهه اقامت در این شهر به تدریس فقه و اصول مشغول گردید و در بین عوام و خواص مرجعیت عام یافت. وی که از نظر علمی در زمان خود عالم درجه اول خراسان محسوب میگردید، متجاوز از سیصد شاگرد زبده تربیت کرد که بیشتر آنان جزو استادان و مدرّسان حوزهی مشهد و برخی از شهرهای دیگر شدند و شماری از آنان نیز خود به مرتبهی مرجعیت رسیدند. (107) مدت حضور قمی در مشهد را میتوان به دو مقطع تقسیم کرد، در مقطع اول وی به دور از قضایای سیاسی به صورت تمام وقت به تدریس و تربیت شاگرد میپرداخت، اما در مقطع دوم در کنار رسیدگی به امور علمی و دینی در موارد لزوم در امور سیاسی دخالت میکرد. بدینگونه در اثر مساعی قمی حوزهی علمیهی مشهد حوزهای نیرومند و خود بسنده شد (108) او به لحاظ تدریس همهی ردههای علوم دینی در آن، از مقدمات تا خارج، حتی با حوزهی نجف رقابت میکرد. (109) در زمان اجرای قانون متحدالشکل کردن لباس در سال 1308 ش، مقرر شد روحانیان برای در برداشتن لباس مخصوص اهل علم از نظر صلاحیت علمی امتحان شوند و فقط تعدادی از روحانیان در مشهد از این امر مستثنا گردیدند. (110)
دو ویژگی عمدهی حوزهی علمیهی مشهد در این زمان، یکی توجه جدّی به ادبیات عرب و دیگری تدریس علوم عقلی خصوصاً فلسفه بود، (111) استادانی چون عبدالجواد نیشابوری معروف به ادیب اول در ادبیات عربی و فارسی و حکیم آقابزرگ شهیدی و فرزندش میرزا مهدی و حاجی فاضل خراسانی و شیخ اسدالله یزدی در تدریس علوم عقلی و عرفان مشهور بودند. (112) در این دوره، حلقهی درسی ادیب نیشابوری (متوفی 1305 ش) به دلیل دانش وسیع ادبی و تسلط و مهارت خاصی که وی در تدریس متون ادب عربی داشت از دیگر دروس ممتاز بود. ویژگی عمدهی شیوهی تدریس ادیب در این بود که وی از آغاز تا پایان جلسهی درس به روش خطابی سخن میگفت و در اثنای تدریسش اجازهی سخن گفتن و اشکال کردن به هیچ کدام از شاگردان نمیداد و خود با مهارت کامل تمامی اشکالات احتمالی و ابهامات درس را به دقت بیان میکرد. (113) در درس ادیب بیش از سیصد طالب علم شرکت میکردند. (114) طلاب علاقه مند پس از خواندن جامع المقدمات و شرح قطر النَّدی از ابن هشام و شرح جامی بر کافیهی ابن حاجب و الفیة ابن مالک و شرح سیوطی بر آن و شرح نظام نیشابوری بر کتاب ابن حاجب و مغنی اللبیب ابن هشام و مطول تفتازانی، در مرحلهی عالی ادبیات به خواندن معلقات سبع و مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری میپرداختند،دو ویژگی عمدهی حوزهی علمیهی مشهد در این زمان، یکی توجه جدّی به ادبیات عرب و دیگری تدریس علوم عقلی خصوصاً فلسفه بود، استادانی چون عبدالجواد نیشابوری معروف به ادیب اول در ادبیات عربی و فارسی و حکیم آقابزرگ شهیدی و فرزندش میرزا مهدی و حاجی فاضل خراسانی و شیخ اسدالله یزدی در تدریس علوم عقلی و عرفان مشهور بودند. (115) و بعد به خواندن دواوین شاعران عرب از قبیل بُحتُری و متنّبی و فرزدق و حماسهی ابوتمّام و آثار منثور عربی چون البیان و التبیین و دیگر کتابهای جاحظ و رسائل خوارزمی و اطواق الذهب زمخشری و المستطرف ابشیهی و یتیمةالدهر ثعالبی و الاغانی و امثال آنها مبادرت میورزیدند. طالب علمانی که به این مرحله میرسیدند، به توصیهی استادان مطالعهی متون ادبی فارسی اعم موزون و منثور و کتابهای لغت را شروع میکردند. (116)
تدریس فلسفه و عرفان، بیش و کم در همهی ادوار حیات حوزهی علمیهی مشهد رواج داشته است، اما در این دوره و با حضور شاگردان حاج ملاهادی سبزواری همچون ملاغلامحسین شیخ الاسلام (متوفی 1319 ش) (117) در مشهد این امر رونق بی سابقهای یافت. حکیم آقابزرگ شهیدی (متوفی 1355) که در تهران نزد میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا ابراهیم گیلانی اشکوری به تحصیل علوم عقلی و فلسفه پرداخته و فقه و اصول را در نجف نزد آخوند خراسانی خوانده بود، (118) از 1333 تا پایان عمر به مدت 23 سال در حوزهی مشهد به تدریس تمام کتب کلامی و فلسفی از قبیل شرح تجرید قوشجی و شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی و شوارق الالهام وشواهد الربوبیة و المبدأ و المعاد و شرح الهدایة الاثریة ملاصدرا و شرح منظومه اشتغال داشت (119) و شاگردان بسیاری پرورد؛ نظیر حسینعلی راشد و محمود شهابی و مهدی الهی قمشهای و سیدحسن بجنوردی. (120) وی با آنکه آثار ملاصدرا را هم تدریس میکرد، در فلسفه بیشتر گرایش مشائی داشت. (121) ملامحمدعلی فاضل مشهور به حاجی فاضل خراسانی (متوفی 1342) از مشاهیر فلاسفهی معاصر است که فلسفه را نزد حاج ملاهادی سبزواری و ملاغلامحسین شیخ الاسلام و آقامیرزامحمد سروقدی آموخته و در نجف و سامرا نزد میرزاحبیب الله رشتی و میرزای بزرگ شیرازی، فقه و اصول تحصیل کرده بود و کسانی چون سیدحسن بجنوردی و صدرالدین بادکوبهای و شیخ اسدالله یزدی در مشهد نزد وی فلسفه خواندند. (122) وی در علوم معقول و منقول از مدرّسان نامی زمان خود بود. (123)
در اواخر دورهی رضاشاه با وجود کثرت روحانیان در مشهد، سیاست خلع لباس روحانیت به نحوی اجرا شد که بنابر مشهور، به جز چند تن از روحانیان سرشناس و معتبر کس دیگری مجاز به بر سر نهادن عمامه نبود. (124) براساس قرائن و مدارک ناقص موجود وضع مالی و معیشتی حوزهی علمیهی مشهد در دورهی ریاست آقازادهی خراسانی و حاج آقاحسین قمی چندان مناسب نبوده است. (125) مثلاً حقوق ماهیانهی ادیب، استاد یگانه ادبیات عرب در حوزهی مشهد، از محل موقوفات مدرسهی نواب 150 ریال (126) و به قولی دیگر، سالیانه بین سی تا پنجاه تومان بود و سالیانه 36 تومان هم از بابت حق التدریس از آستان قدس دریافت میکرد. (127)
حوزهی علمیهی مشهد تحت زعامت علمای بزرگی چون حاج آقاحسین قمی و آقازادهی خراسانی در دوره پهلوی اول در موارد متعدد به علمکردهای گوناگون سیاسی و اجتماعی حکومت که با شئونات دینی جامعه منافات داشت واکنش نشان داد. از جمله در 1306 ش، طی تلگرامی به دولت وقت، که به امضای عمده علمای وقت مشهد رسید، به ابلاغیهی دولت مبنی بر منع امر به معروف و نهی از منکر اعتراض کردند. (128) مورد دیگر اعتراض آنان به قضیهی جمهوری خواهی رضاخان بود. (129) اما مهم ترین اقدام علمای مشهد در این باب اعتراض به قضیهی کشف حجاب بود که در مقابلهی با آن بسیاری از علمای مشهد زندانی و تبعید شدند. از علمای درجه اول مشهد هم حاج آقا محمد آقازاده دستگیر شد و به تهران انتقال یافت و در این شهر محبوس ماند و در 1316 ش، درگذشت (130) و حاج آقاحسین قمی که برای پیشگیری از اجرای قانون منع حجاب راهی تهران شده بود تا با شاه دیدار کند و او را از این اقدام باز دارد، در محل اقامت خود در حضرت عبدالعظیم (شهر ری) تحت نظر و ممنوع الملاقات شد و در پی قیام گوهرشاد به کربلا تبعید شد (131) او بدینگونه حوزهی مشهد از هم پاشید و تقریباً به حال تعطیل درآمد.
هـ) از شهریور 1320 تا انقلاب اسلامی
میرزا مهدی اصفهانی (متوفی 1325 ش) هم که از دانش آموختگان نجف و مسلط بر مبانی فقهی و اصولی مکتبهای نجف و سامرا و از شاگردان نامبردار نائینی بود و از حدود 1300 ش در مشهد سکونت و تدریس داشت و در این شرایط با تشویق پارهای از طلاب، با تصرف حجرات مدرسهی نواب که تحت تصرف دولت بود (135) بار دیگر درس خارج فقه و اصول خود را، که در اواخر دورهی رضاشاه در منزل برگزار میکرد، به طور علنی در مدرسهی نواب آغاز کرد. (136) وی نخستین عالمی بود که مبانی اصولی استاد خود نائینی را در مشهد مطرح کرد. (137) به جز ارائهی موفقیت آمیز درس خارج، آنچه که اصفهانی را از دیگران ممتاز میساخت، ارائهی معارف و عقاید شیعی به شیوهای خاص بود، شیوهای که بعدها به «مکتب معارفی خراسان» شهرت یافت و مدعای اصلی آن عدم آمیختگی عقاید دینی با هرگونه فراوردهی فکر بشری و مشخصاً فلسفه و عرفان است. اصفهانی در ارائهی آرا و عقاید خود چنان موفق بود که بسیاری از طلاب و استادان مبرز حوزهی مشهد که برخی از آنان هم اهل فلسفه بودند به مکتب وی گرویدند. آنچه اصفهانی پی ریزی کرد به وسیلهی شاگردانش خاصه شیخ مجتبی قزوینی (متوفی 1346 ش) تحکیم و تفصیل داده شد و پس از او چنان گسترش یافت که به عنوان ویژگی اصلی حوزهی علمیهی مشهد در چند دههی اخیر شناخته شد. (138)
آشتیانی هم که از مجتهدان برجستهای بود که در نزد پدر خود محمد حسن آشتیانی در تهران و آخوند خراسانی در نجف، تحصیلات عالی را به انجام رسانده و در دورهی رضاشاه به مشهد آمده بود و سالها در این شهر تدریس کرده و پس از ماجرای گوهرشاد به تهران تبعید شده بود، در این دوره به مشهد بازگشت و ارائهی درس خارج را آغاز کرد. (139) در کنار این دو تن، استادان دیگری چون کفایی و شیخهاشم قزوینی و شیخ مجتبی قزوینی، به طور محدودتری درس خارج میگفتند. (140) دروس ادبیات و سطوح مقدماتی و عالی هم به قوت خود باقی بود و استادان برجستهای چون میرزا احمد مدرس یزدی و شیخ کاظم دامغانی و میرزامحمدتقی ادیب نیشابوری در این مقاطع تدریس میکردند. (141) از دیگر علمای این دوره سید یونس اردبیلی (متوفی 1337 ش) است که پیش از واقعهی گوهرشاد در مشهد به تدریس و فعالیت علمی و دینی اشتغال داشت، سپس از مشهد تبعید شد و پس از سقوط پهلوی اول به این شهر بازگشت و فعالیت علمی خود را از سرگرفت؛ (142) همچنین شیخ غلامحسین مجتهد تبریزی (متوفی 1359 ش) از دورهی پهلوی اول در مشهد به تدریس و اقامهی جماعات اشتغال داشت و اقدامات سیاسی و فعالیتهای اجتماعی او مشهور است. (143)
از جمله عواملی که در آغاز راه اندازی دوبارهی حوزهی علمیهی مشهد پس از شهریور 1320، مایهی تقویت آن گردید و نفوذ و اقتدار دینی حوزههای علمیه را نیز به طور کلی و حوزهی علمیهی مشهد را به طور خاص در آنچه با سیاست و اجتماع مرتبط است نشان داد، بازگشت مقتدرانهی حاج آقاحسین قمی در 1322 ش از عراق به ایران بود که در همهی شهرهای واقع در مسیر او تا مشهد با استقبال گستردهی علما و مردم مواجه شد. وی در واقع در این سفر چندین هدف داشت که یکی از مهم ترین آنها رفع مشکل حجاب برای بانوان بود. (144) از این رو وی در 14 مرداد 1322 طی مکتوبی از نخست وزیر وقت تحقق اموری را خواستار شد که مهم ترین آنها از این قرار است: دولت طی اعلامیهای رسمی قانون منع حجاب را در سراسر کشور لغو کند، همهی موقوفاتی که دولت تصرف کرده، خصوصاً موقوفات مدارس دینی به حالت قبلی آن برگردد، مدارس مختلط که در دورهی پهلوی اول ایجاد شده بود منحل گردد، تعلیم قرآن و شرعیات جزو برنامهی درسی مدارس جدید باشد، و مشکلات مربوط به ارزاق عمومی به طور اطمینان بخشی اصلاح شود. (145) با پیگیری مکرر این درخواستها دولت به اجرای این موارد گردن نهاد و قمی پس از درنگ کوتاه در مشهد، به کربلا بازگشت. (146)
از جمله عواملی که در حدود نیمهی اول دههی 1320 ش تقویت حوزهی علمیهی مشهد را موجب شد حضور کوتاه مدت آیت الله حاج آقا حسین بروجردی در مشهد بود. وی پس از مهاجرت به قم در 1323 ش و استقرار در این شهر در مقام مرجع تقلید، در تیر 1324 عازم مشهد شد و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در این شهر سپری کرد. حضور وی در مشهد، دیدارهایش با علما و طلاب و هیئتهای مذهبی و نیز رسیدگی اش به امور مدارس علمیه، حوزهی علمیهی مشهد را جان تازهای بخشید. (147)
در این برهه شهریهی در خوری به طلاب حوزهی علمیهی مشهد پرداخت نمیشد. مقدار این شهریه گوناگون ذکر شده است. مثلاً گفته شده که شیخ علی اکبر نهاوندی برای مدت کوتاهی ماهیانه پنج تومان به طلاب پرداخت میکرده است، (148) یا اینکه در مدرسهی سلیمان خان به هریک از طلاب ماهیانه 25 ریال از درآمد موقوفه پرداخت میشده است. (149) در همین سالها سید ابوالحسن اصفهانی که مرجعیت شیعه را برعهده داشت مقرر کرد تا مقلدانش در خراسان وجوهاتشان را به نجف نفرستند و در همان مشهد پرداخت کنند، از این رهگذر مبالغی پول نزد نهاوندی و کفایی گرد آمد و میان طلاب مدارس به طور مساوی ماهیانه بین پنج قران تا سه تومان توزیع گردید. (150) در سالهای 1324 تا 1325 ش، میرزامحمدتقی ادیب نیشابوری برای درس سیوطی ماهیانه دو تومان و برای درس مطول سه تومان از شاگردان خود دریافت میکرد. (151)
در اثر مساعی میرزا احمد کفایی و تلاش دیگر مقامات علمی و استادان، شمار مجموع طالب علمان این حوزه در سال 1327 ش به هفتصد تن رسید. (152) با بهبود یافتن اوضاع، شمار طلاب علوم دینی در سالهای بعد، هرچند به کندی، رو به ازدیاد نهاد. در اوایل دههی 1330 ش درآمد حاصل از موقوفات که صرف هزینههای جاری مدارس و طلاب و مدرّسان میشد به این قرار بود: مدرسهی نواب 550000 ریال، مدرسهی میرزاجعفر 60000 ریال، مدرسهی خیرات خان 96000 ریال، مدرسهی عباسقلی خان 117000 ریال، مدرسهی باقریه 204000 ریال، مدرسهی بالاسر 13000 ریال، مدرسهی دو در 48000 ریال، مدرسهی پریزاد 17000 ریال، مدرسهی بهزادیه: 5000 ریال، مدرسهی سلیمان خان 195000 ریال، مدرسهی ابدال خان 142000 ریال، و مدرسهی رضوان 18500 ریال. (153)
حوزهی علمیهی مشهد پس از گذراندن مرحلهی تجدید حیات و سپس تثبیت در دههی 1320 ش، در دههی 1330 ش تحول و جهش در خور توجهی را آغاز کرد. سبب اصلی و عمدهی این تحول و جهش که جایگاه علمی و دینی این حوزه را بیش از پیش استوار کرد و ارتقا بخشید، مهاجرت آیت الله سیدمحمدهادی میلانی (متوفی 1354 ش) به مشهد و استقرار وی بیش از دو دهه در این شهر بود. در 1332 ش علمای برجستهی مشهد در جهت تقویت حوزه و جلوگیری از مهاجرت طلاب با استعداد و مدرّسان مشهد به شهرهایی چون قم و نجف، با امضای طوماری از سیدمحمدهادی میلانی، از نامور ترین استادان حوزهی نجف که در آن زمان در کربلا به سر میبرد، درخواست مهاجرت به مشهد و اقامت و تدریس در این شهر کردند. (154)میلانی در 1333 ش به مشهد وارد شد و به دعوت و اصرار علمای بزرگ این شهر در مشهد ماند و در مدت 22 سال، در عمل ریاست حوزهی علمیهی مشهد را برعهده گرفت و علاوه بر قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت، به ویژه پس از درگذشت آیت الله بروجردی، با تأسیس مدارسی به سبک جدید و ساماندهی برنامههای آموزشی و پژوهشی حوزه گامهای مؤثری در ارتقای کیفی حوزه برداشت. (155) محور درس خارج اصول میلانی مبانی متخذ از استادان اصلیش شیخ محمد حسین اصفهانی و میرزای نائینی بود. (156) در درس او نزدیک به چهارصد طالب علم قریب الاجتهاد شرکت میکردند. (157)
میلانی در جهت ساماندهی حوزه دست به تأسیس چهار مدرسه زد: مدرسهای برای دروس مقدماتی و متوسطه، که خاص آموزش خط و انشا و املا و اندکی ریاضیات و صرف و نحو و منطق بود و آموزش در آن شش سال طول میکشید. در ادامهی آن شاگردان به مدرسهی متون عالی میرفتند.
در این مدرسه طلاب تحت تعلیم و نظارت استادان به آموختن متون عالی فقه و اصول و کلام میپرداختند و در کنار این دروس، دروس جنبی تفسیر و حدیث و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و تاریخ ادیان گنجانده شده بود. این دوره هم پنج سال طول میکشید. (158) طلاب، این مرحله را در چهارده دورهی آموزشی میگذراندند و پارهای از دروس اصلی خود یعنی زبان عربی و فقه و اصول را نیز براساس کتابهای تازه تألیفی که خواندن آنها قبلاً در حوزه مشهد مرسوم نبود، مثل کتابهای عربی آسان و اصول الفقه مظفر، به درس میخواندند. (159) اولین مدرسه که خاص این مرحله بود تحت عنوان مدرسهی آیت الله میلانی در 1345 ش تأسیس شد. (160) طلاب پس از گذراندن دورههای آموزشی این مدرسه برای مراحل بالاتر تحصیل مخیر بودند که به طور تخصصی به فقه و اصول بپردازند یا به تحصیل در دیگر علوم اسلامی و نیز زبان خارجی، که تخصص در آنها برای یک مبلغ اسلامی ضرورت دارد، مشغول شوند. (161) برای این مرحله دو مدرسه در نظر گرفته شده بود. یکی مدرسهی امام صادق (علیه السلام) که در 1349 ش تأسیس شد و به صورت تخصصی به فقه و اصول میپرداخت و طلاب آن لازم بود در پایان هر سال درسی، رسالهای در موضوعاتی که خوانده بودند ارائه کنند؛ دورهی این مدرسه چهار سال بود. (162) دیگری مدرسهی عالی حسینی بود که آن هم در 1349 ش تأسیس شد و طلاب آن به صورت تخصصی به تحصیل در علومی از قبیل حدیث و تفسیر و کلام و فلسفه و تاریخ و تاریخ ادیان میپرداختند و در کنار این دروس ضمن یادگیری یک زبان خارجی در زمینهی سخنرانی و مناظره هم تخصص مییافتند، طول این دوره هم چهار سال بود. (163) این مدرسه تحت اشراف گروهی متشکل از برخی مدرّسان برجستهی حوزه و بعضی از استادان دانشگاه اداره میشد. (164) در برنامهی درسی این مدارس موادی گنجانده شده بود که پیش از آن دست کم در حوزهی مشهد سابقه نداشت. به نظر میرسد مدارس تأسیس شده زیر نظر آیت الله میلانی اولین مدارس حوزوی مشهد بودند که در آنها به طور رسمی امتحان برگزار گردید، هرچند این کار در سنت حوزوی چندان شناخته شده نبود. میلانی همچنین به امر تبلیغ دینی اهمیت زیادی میداد، از این رو شمار فراوانی از روحانیان به همین منظور تحت اشراف وی ساماندهی و در اوقات مشخصی به نقاط مختلف ایران اعزام میشدند و بدون تبلیغات ظاهری در جهت تقویت بنیهی دینی مردم شهرها و روستاها و آگاه کردن آنان از تبلیغات ضد دینی و ضد اسلامی فعالیت میکردند. (165)
از دیگر اقدامات آیت الله میلانی پشتیبانی از مؤسسات و تشکلهای دینی غیر حوزوی مروج معارف اسلامی، همچون کانون نشر حقایق اسلامی، بود. این کانون را محمدتقی شریعتی با همکاری تنی چند از روحانیان مشهد تأسیس کرد. کانون نشر حقایق اسلامی در ترویج تفکر نواندیشانهی اسلامی و به ویژه پاسخگویی به شبهات جریانهای ضد دینی در بین جوانان و تحصیل کردههای دانشگاهی مشهد، در دهههای 1320 تا 1350ش، سهم عمده داشت. (166)
حوزهی علمیهی مشهد در اوایل دههی چهل شمسی از جهت مالی مجموعاً نسبت به دهههای قبل وضع مناسب تری پیدا کرد. (167) اما در اواخر این دهه حوزهی مشهد وضع مالی مطلوبی نداشت. (168) شمار طلاب مجموع مدارس مشهد در اواسط دههی پنجاه شمسی به حدود 2500 تن رسید. (169)
پس از فوت میلانی با وجود علمای برجستهای که در آن وقت در حوزهی مشهد، به تدریس اشتغال داشتند (از جمله شیخ محمد کاظم دامغانی، متوفی 1360 ش)، زعامت علمی این حوزه عملا برعهدهی دو تن قرار گرفت، یکی شاگرد خاص و برجستهی میلانی، سیدابراهیم علم الهدی سبزواری (متوفی 1378 ش) (170) و دیگری میرزاعلی فلسفی (متوفی 1384 ش)، (171) شاگرد برجستهی آیت الله خوئی که از مدتی قبل به دعوت میلانی و به منظور تقویت بنیهی علمی حوزهی مشهد، در این شهر ساکن و به تدریس مشغول شده بود. (172)
حوزهی علمیهی مشهد به نوبهی خود در پارهای از جنبشهای اجتماعی دهههای سی، چهل و پنجاه شمسی بیش و کم نقش داشته است. در جنبش ملی کردن صنعت نفت، با وجود برخی فعالیتهای سیاسی پارهای از گروهها و جمعیتهای مذهبی و غیرمذهبی در مشهد، حوزهی علمیه که مراحل نضج گیری دوباره پس از تعطیل دورهی پهلوی اول را تجربه میکرد، فعالیت گسترده و متشکلی ارائه نکرد. با این همه، چند تن از علما نظیر سید یونس اردبیلی و میرزاحسین سبزواری و حاج آقا حسن قمی طرف مشورت احزاب و گروههای سیاسی قرار میگرفتند و در موارد مقتضی تلگرامی صادر میکردند. حوزهی علمیهی مشهد در اوایل دههی چهل شمسی از جهت مالی مجموعاً نسبت به دهههای قبل وضع مناسب تری پیدا کرد. اما در اواخر این دهه حوزهی مشهد وضع مالی مطلوبی نداشت. شمار طلاب مجموع مدارس مشهد در اواسط دههی پنجاه شمسی به حدود 2500 تن رسید.(173) فعال ترین روحانی مشهد در جریان نهضت ملی نفت که نمایندهی طلاب تلقی میشد شیخ محمود حلبی از خطبا و مدرّسان مبرّز مشهد بود. (174)
در آستانهی شکل گیری قیام 15 خرداد 1342، در حوزهی علمیهی مشهد چهار جناح حضور فعال داشتند: طرفداران سیدمحمدهادی میلانی که در واقع ریاست علمی حوزهی مشهد را برعهده داشت؛ طرفداران حاج آقا حسن قمی فرزند مبارز حاج آقاحسین قمی و از مراجع مشهد که در مخالفت با رژیم پهلوی بی پروا عمل میکرد؛ طرفداران شیخ مجتبی قزوینی از مهم ترین شاگردان میرزا مهدی اصفهانی و استاد برجستهی فقه و نیز معارف و دارای مشرب مخالف با فلسفه، که در جریان نهضت امام خمینی از ایشان حمایت میکرد؛ و طرفداران میرزااحمد کفایی و میرزاحسین فقیه سبزواری که در واقع در جهت خدمت به مردم و حوزه با رژیم پهلوی مماشات میکردند، هرچند در چشم مردم، وابسته به رژیم تلقی میشدند. (175) در این قضایا بیشترین فعالیت سیاسی از آن میلانی و قمی بود. این دو، رسماً بالایحهی جدید انجمنهای ایالتی و ولایتی مخالفت کردند، در مسئلهی اصلاحات ارضی موضع صریح گرفتند و در مقابله با همه پرسی لوایح ششگانهی دولت معروف به انقلاب سفید فعالیت جدّی کردند. (176) در پی همین مواجهات صریح بود که پس از قیام 15 خرداد، آیت الله حاج آقا حسن قمی، همزمان با امام خمینی در قم و آیت الله محلاتی در شیراز، دستگیر و به زندان تهران منتقل شد. از این رو، آیت الله میلانی، هماهنگ با شماری دیگر از مراجع قم و علمای بزرگ برخی شهرهای ایران، در اعتراض به دستگیری این سه مرجع تقلید راهی تهران شدند و پس از اطمینان کامل از مصونیت جانی آنان، به شهرهای خود بازگشتند. (177)
پس از دستگیری مجدد امام خمینی در 13 آبان 1343 و تبعید ایشان به ترکیه نیز حوزهی علمیهی مشهد واکنش تندی نشان داد و با پیشگامی میلانی و قمی، تلگرامهایی در جهت اعلام همبستگی با اهداف امام خمینی برای علمای قم ارسال شد. (178)
در انقلاب اسلامی 1357 ش روحانیان مشهد شرکت فعال داشتند و منازل علمایی چون سید عبدالله شیرازی و حاج آقاحسن قمی، که در 17 شهریور 1357 از تبعید و اقامت دوازده ساله اش در کرج به مشهد بازگشت، (179) کانون تصمیم گیری و پناهگاه مردم بود و پیگیری و اجرای توصیههای رهبران نهضت و در راس آنان امام خمینی و ادارهی راهپیماییها توسط علما و روحانیان مبارزی چون میرزا جوادآقا تهرانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، سید کاظم مرعشی، سیدعلی خامنه ای، شیخ عباس واعظ طبسی و سید عبدالکریمهاشمی نژاد صورت میگرفت. (180) شروع حرکت سیاسی مردم مشهد را در این سال باید تشییع جنازهی واعظ معروف تهران، شیخ احمد کافی در 31 تیر 1357 دانست که در جریان آن مدرسهی نواب مورد هجوم و غارت نظامیان قرار گرفت. (181) برگزاری مراسم چهلم واقعهی مدرسهی نواب در 9 شهریور 1357 نیز که موجب بازگشایی آن مدرسه پس از چهل روز شد و در آن سید عبدالکریمهاشمی نژاد سخنرانی کرد و علمای مهمی چون سیدعبدالله شیرازی شرکت کردند به راهپیمایی بزرگ و تأثیرگذاری انجامید. (182) در واقع در این سال مدرسهی نواب همواره موقعیتی مرکزی برای ساماندهی مبارزات و راهپیماییهای مردم مشهد داشت. بدین ترتیب، روحانیان مشهد که معرف حوزهی این شهر بودند، تا پیروزی انقلاب رهبری مبارزات مردمی را برعهده گرفتند.
و) دوران جمهوری اسلامی
در دورهی پس از انقلاب، مدارس فراوانی با گرایشهای مختلف فکری بر مدارس پیشین افزوده شد. برخی از مدارس قدیم مشهد بازسازی شد، از جمله مدرسهی میرزاجعفر (این مدرسه در سالهای پیش از انقلاب، ظاهراً به قصد تعمیرات، بسته شده بود) و مدرسهی خیرات خان که هم اینک در ضمن مجموعه دانشگاه علوم اسلامی رضوی (184) مورد استفادهی طلاب قرار میگیرند و برخی دیگر مثل مدرسههای پریزاد و دودر، که هر چند به نحو مطلوبی بازسازی شدهاند، اینک دروس حوزه در آنها تدریس نمیشود و به دلیل واقع شدن در مجموعهی حرم رضوی، عمدتاً کاربری تبلیغی و ترویجی برای زائران یافتهاند. برخی از مدارس قدیم هم، عمدتاً به سبب گسترش و نوسازی محیط و ابنیهی اطراف حرم امام رضا (علیه السلام) تخریب شدهاند، نظیر مدرسهی بالاسر که رواق دارالولایه برجای آن ساخته شده است. مدرسهی نواب نیز در همین طرح نوسازی تخریب و بر جای آن مدرسهی جدیدی بنا شده است که به مدرسهی عالی نواب شهرت دارد و از مهم ترین مدارس مشهد برای ارائهی دروس عالی محسوب میشود. (185) مدرسهی سلیمان خان یا سلیمانیه نیز تخریب شده و در زمان تألیف این بخش (1388 ش) به جای آن در جای دیگری، مدرسهای به همین عنوان در حال ساخت است.
مهم ترین مدرسهی عالی مشهد که اینک دروس سطح عالی و خارج در آن عرضه میشود مدرسهی آیت الله خوئی است که در واقع یک مجتمع بزرگ آموزش علوم اسلامی است و در آستانهی پیروزی انقلاب و به عنوان جایگزین مدارس تخریب شده در طرح نوسازی محیط اطراف حرم امام رضا، در ساختمانی قدیمی افتتاح شد و پس از انقلاب، ساختمان اصلی آن به تدریج طی سه دهه بنا و تکمیل گردید. (186)
براساس اطلاعات موجود در مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان در سال تحصیلی 1387-1388 ش در حوزهی علمیهی مشهد 31 مدرسهی سطح یک، و سه مدرسهی سطح دو و سه و براساس آمار سال تحصیلی 1387-1386 ش، پنج مدرسهی خوابگاهی وجود داشته است. همچنین در این زمان، در حوزهی علمیهی مشهد دوازده مدرسهی علمیه ویژه خواهران فعال بوده است. در مجموع، غیر از مشهد در شهرهای سه استان خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی هم 46 مدرسه وجود دارد. برطبق آمار رسمی موجود در کارنمای عملکرد سال 1386 مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان که در فروردین 1387 منتشر شده، تعداد طلاب سطح یک مشهد 2410، سطح دو و سه 3901، و شرکت کنندگان در امتحانات خارج فقه 730 و شرکت کنندگان در امتحانات خارج اصول 283 تن بوده است. (187)
تعداد مدرسان دارای پروندهی سطح یک 236، و بدون پرونده 121، کل استادان سطح دو و سه 113، استادان دروس عمومی 86 و استادان دروس خارج فقه و اصول 20 تن بوده است. (188) براساس اطلاعات مندرج در جدیدترین خبرنامهی روابط عمومی مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان (189) هم اینک در حوزهی علمیهی مشهد گذشته از دروس مقدماتی، و علاوه بر ارائهی دهها درس رسائل و مکاسب و کفایه، حدود هجده درس خارج فقه و پانزده درس خارج اصول به توسط استادان ماهر و بعضاً صاحب نظر و مشهور و عمدتاً در مدرسهی آیت الله خوئی و مدرسهی عالی نواب عرضه میگردد.
در سالهای اخیر، طلاب حوزههای علمیه به رسم دانشگاهیان در مدارج مختلف تحصیلی مدرک دریافت میدارند. در حوزهی علمیهی مشهد این مدارک را که پس از ارزیابی طلاب ارائه میشود، مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان صادر میکند. مثلاً براساس آمار رسمی، این مرکز در 1386 ش تعداد 242 مدرک رسمی برای طلاب صادر کرده است. (190)
اداره و برنامه ریزی برای مجموع مدارس حوزهی علمیهی خراسان اینک بر عهده تشکیلاتی است تحت عنوان «مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان» که متشکل از بخشهای زیر است: (1) کمیسیونهای تهذیب و اخلاق، پژوهش، آموزش، اجتماعی و ارتباطات، و معیشت و رفاه؛ (2) مدیر اجرایی؛ (3) پذیرش؛ (4) آموزش و پژوهش، (5) فرهنگی سیاسی؛ (6) مرکز مشاوره؛ (7) دفتر امور خواهران؛ (8) اهل سنت. (191)
در دوران پس از انقلاب اسلامی، مکتب معارفی خراسان معروف به مکتب تفکیک، (192) با اتکا بر شخصیتهای عمدهای نظیر آیت الله حسنعلی مروارید (متوفی 1383 ش) و میرزا جوادآقا تهرانی (متوفی 1368 ش) و خاصه سیدجعفر سیدان به حیات خود ادامه داده و تا حد زیادی غلبهی خود را به عنوان جریان فکری ناقد تفکر فلسفی از منظر آموزههای دینی، و در برابر، ارائه کنندهی نظامی معرفتی مبتنی بر قرآن و حدیث، حفظ کرده است. با این همه، تفکر فلسفی و تدریس متون فلسفهی اسلامی نیز در این سالها در حوزهی مشهد رواج پیدا کرده است. در دو دههی اخیر دفتر تبلیغات اسلامی خراسان در این زمینه البته سهم بسیار مؤثری داشته است؛ نه تنها در ترویج فلسفه و کلام اسلامی، بلکه همچنین در آشناسازی طلاب با فلسفهی غرب و به طور کلی دین پژوهی با روشها و رویکردهای جدید، از طریق برگزاری دورههای متعدد درسی؛ حتی دروسی چون نهایة الحکمه و اسفار، در کنار تفسیر و عقاید جزو دروس رسمی حوزهی علمیه قرار گرفته است. (193) گفتنی است که دفتر تبلیغات اسلامی خراسان نهادی است که در عمر بیش از دو دهه فعالیت خود در مشهد با برقرار کردن ارتباط نزدیک با بدنهی حوزه، و از رهگذر تأسیس رشتهها و برگزاری دورهها و تک درسهای مختلف مورد نیاز حوزه که در دروس رسمی به طور جدّی جایی برای آنها در نظر گرفته نشده و نیز انتشار مجلات و ارائهی دیگر خدمات آموزشی و پژوهشی، عملاً بیشترین تأثیر را بر مجموعهی حوزهی علمیهی مشهد گذاشته است و توجه طلاب را به آموختن و پژوهیدن دیگر علوم اسلامی از جمله علوم قرآنی و تفسیر و حدیث و فلسفه و کلام و نیز پارهای از علوم انسانی جلب کرده است.
پی نوشتها:
1. برای نمونه ر.ک. ص 103-106، 536-540.
2. طوسی، مقدمهی محمد واعظ زادهی خراسانی، ص 26؛ عطاردی قوچانی، ج2، ص 129.
3. ابن اسفندیار، ج1، ص 130.
4. منتجب الدین رازی، ص 165؛ نیز ر.ک. ابن شهر آشوب، ص 12.
5. ر.ک. بیهقی نیشابوری کیدری، ج1، ص 402، ج2، ص 412.
6. ر.ک. افندی اصفهانی، ج3، ص 215-216.
7. ابن حمزه، ص 127، 369.
8. بیهقی، ص 242.
9. ر.ک. منتجب الدین رازی، ص 163.
10. ر.ک. ابن عساکر، ج2، ص 893.
11. ر.ک. سمعانی، ج2، ص 96-97.
12. ر.ک. تبصرة العوام، ص 70.
13. منتجب الدین رازی، همان جا.
14. همان، ص 43.
15. ر.ک. ابن بطوطه، ج1، ص 394.
16. ر.ک. سیدی، ص 51-52.
17. ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بالاسر، مدرسه».
18. ر.ک. آقابزرگ طهرانی، طبقات: احیاء، ص 214.
19. ر.ک. مجلسی، ج105، ص 4.
20. ر.ک. همان، ج105، ص 4-7.
21. ر.ک. ابن ابی جمهور، ص 482.
22. ر.ک. خوانساری، ج7، ص 27-28.
23. ر.ک. همان، ج7، ص 27.
24. ر.ک. نظامی باخرزی، ج1، ص 131-133.
25. ر.ک. اسکندر منشی، ج1، ص 156.
26. برای نمونه ر.ک. قسم1، ص 30، 42، 79، 175.
27. ر.ک. علاءالملک بن نورالله شوشتری، ص 25.
28. ر.ک. همان، ص 61-62.
29. ر.ک. همان، ص 37.
30. اسکندرمنشی، ج1، ص 157.
31. ر.ک. افندی اصفهانی، ج3، ص 191-196.
32. قزوینی، ص 55.
33. ر.ک. اعتماد السلطنه، ج2، ص 548.
34. همان، ج2، ص 535-538.
35. همان، ج2، ص 538-539.
36. همان، ج2، ص 547-548.
37. همان، ج2، ص 540.
38. همان، ج2، ص 540-541.
39. ر.ک. امیرشیبانی، ص 27.
40. همان جا.
41. ر.ک. حرّ عاملی، 1385 ش، مقدمهی فاضلی، ص 11-15.
42. ر.ک. همان مقدمه، ص 15.
43. ر.ک. منجم یزدی، ص 171.
44. حسن آبادی، ص 176، 416.
45. گزیده اسناد: فرمانها و رقمهای آستان قدس رضوی، ص 25.
46. حسن آبادی، ص 176-177.
47. برای نمونهای از کتابهایی که در این عصر در مشهد تألیف شده ر.ک. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج1، ص 373، 412، ج2، ص 404، ج3، ص 56، 59، ج5، ص 110، برای نمونهای از نسخههای کتابت شده در مشهد ر.ک. همان، ج3، ص 121، ج4، ص 452، ج6، ص 48، ج7، ص 50-51، ج10، ص 115، ج13، ص 54، 144.
48. برای نمونه ر.ک. همان، ج3، ص 435، ج11، ص 31، ج26، ص 197.
49. حرّ عاملی، الفوائد...، ص 6.
50. مولوی، ص 206.
51. ر.ک. قزوینی، ص 159-161.
52. ر.ک. همان، ص 161.
53. جزایری، ص 138.
54. قزوینی، ص 178.
55. همان، ص 84-86.
56. همان، ص 83.
57. مدرس، ص 46.
58. ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «خراسانی، میرزامحمد مهدی».
59. زنوزی، روضهی 4، قسم 4، ص 619-620.
60. ر.ک. مدرس، ص 55.
61. زنوزی، روضهی 4، قسم 4، ص 620، 622.
62. همان، روضهی 4، قسم 4، ص 620.
63. ر.ک. مدرس، ص 67.
64. زنوزی، روضهی 4، قسم 4، ص 621.
65. مدرس، همان جا.
66. همان، ص 68.
67. همان، ص 92، 94.
68. آزاد کشمیری، ص 404-405؛ مدرس، ص 80-81.
69. مدرس، ص 82.
70. همان، ص92-93.
71. همان، ص 89-90؛ برای برخی عالمان دیگر از این خاندان ر.ک. رضوی، ص 339-340، 344-347.
72. رضوی، مقدمهی مدرس رضوی، ص 38-39.
73. رضوی، ص 305.
74. ر.ک. همان، 305-306.
75. ر.ک. همان، ص 306-307.
76. همان، ص 309-310.
77. ر.ک. همان، ص 295-297.
78. ر.ک. مدرس، ص 108.
79. مولوی، ص 206-207.
80. ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «باقریه، مدرسه».
81. ر.ک. اعتمادالسلطنه، ج2، ص 313-316.
82. ر.ک. همان، ج2، ص 319.
83. جهان پور، ص 139.
84. برای نمونه ر.ک. همان، ص 147-150.
85. ر.ک. همان، ص 140.
86. همان جا.
87. همان جا.
88. ر.ک. همان، ص 143.
89. پروین گنابادی، ص 156-157.
90. همان، ص 157.
91. تربتی، ص سی و هفت.
92. همان جا.
93. ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «خراسانی، میرزاحبیب».
94. همان جا.
95. همان، ص سی و هشت – سی و نه.
96. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم 4، ص 1434؛ شریف رازی، ج5، ص 216-217.
97. محمدعلی شوشتری، ص 240.
98. ر.ک. جلالی، 1385ش، ص 137-140.
99. همان، ص 143، 145.
100. برای تفصیل ر.ک. همان، ص 151-154.
101. محمدعلی شوشتری، ص 240-241.
102. ر.ک. پروین گنابادی، ص 156؛ مجتهدی، ص 207.
103. پروین گنابادی، ص 162.
104. محمدعلی شوشتری، همان جا.
105. پروین گنابادی، همان جا.
106. آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم 2، ص 653.
107. ر.ک. همان، قسم 2، ص 654-655؛ صالحی، «خاطرات سیدمیرزا حسن صالحی»، موجود در آرشیو تاریخ شفاهی کتابخانهی آستان قدس رضوی، ش 217، ص 24-25.
108. صالحی، همان، ص 25.
109. همان، ص 28، 33.
110. دوانی، ج11، بخش 1، ص65.
111. مروارید، ص 176؛ برای گزارشی دیگر از این ماجرا ر.ک. صالحی، 1385ش، ص53-54.
112. ر.ک. واعظ زادهی خراسانی، ص 196.
113. ر.ک. همان جا.
114. پروین گنابادی، ص 164-165.
115. همان، ص 165.
116. همان، ص 158-159.
117. همان، ص 159.
118. بامداد، ج6، ص 172-173.
119. ر.ک. ریاضی، 1336ش، ص 228-229.
120. ر.ک. همان، ص 230.
121. برای فهرست کامل شاگردان وی ر.ک. مدرس گیلانی، ص21 و حاشیهی صدوقی سها، ص 24-32.
122. ر.ک. ریاضی، 1336ش، ص 229.
123. ر.ک. مدرس گیلانی، ص 155؛ فاضل خراسانی، مقدمهی آشتیانی، ص 6.
124. فاضل خراسانی، همان مقدمه، ص 5.
125. ر.ک. مدیر شانه چی، ص 10.
126. خامنه ای، ص 110.
127. گلشن آزادی، ص 61.
128. ر.ک. ادیب نیشابوری، مقدمهی جلالی پندری، ص 22.
129. ر.ک. مرجعیت در عرصهی اجتماع و سیاست، ص 240-242.
130. برای آگاهی بیشتر ر.ک. همان، ص 252-253.
131. محمدعلی شوشتری، ص 239.
132. «مرحوم آیت الله العظمی حاج آقاحسین قمی»، ص 85-88.
133. ر.ک. خامنه ای، ص 28.
134. ر.ک. مروارید، ص 176.
135. کفایی، ص 96-97.
136. مدیرشانه چی، ص 15.
137. همان، ص 11، 16.
138. همان، ص 12.
139. ر.ک. حکیمی، ص 212-235.
140. شریف رازی، ج7، ص 95.
141. ر.ک. مدیرشانه چی، ص13.
142. همان، ص 11-12.
143. شریف رازی، ج3، ص 61-63.
144. همان، ج7، ص 120-122؛ مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج1، ص 92-94.
145. مرجعیت در عرصهی اجتماع و سیاست، ص 264.
146. ر.ک. همان، 269-270.
147. ر.ک. همان، ص 271-272؛ «مرحوم آیت الله العظمی حاج آقاحسین قمی»، ص 89.
148. ر.ک. مرجعیت در عرصهی اجتماع و سیاست، ص 413؛ بدلا، ص 94-95.
149. واعظ زادهی خراسانی، ص 198-199.
150. همان، ص 199.
151. علم الهدی، «خاطرات سیدعبدالجواد علم الهدی»، موجود در آرشیو تاریخ شفاهی کتابخانهی آستان قدس رضوی، ش 2/ 266، ص 49-50.
152. ر.ک. صالحی، 1385ش، ص 62.
153. ر.ک. جعفریان، ص 29، پانویس.
154. ریاضی، 1334ش، ص 62-64.
155. ر.ک. صالحی، 1385ش، ص 100.
156. ر.ک. شریف رازی، ج7، ص 103-104.
157. شمس، ص 71-72.
158. شریف رازی، ج7، ص 103.
159. حسینی میلانی، ج1، ص 155؛ پسندیده، ج1، ص 298-299.
160. ر.ک. پسندیده، ج1، ص 296، 298.
161. همان، ج1، ص 296.
162. حسینی میلانی، ج1، ص 155-156.
163. همان، ج1، ص 156؛ پسندیده، ج1، ص 305.
164. حسینی میلانی، همان جا؛ پسندیده، ج1، ص 307-309.
165. ر.ک. حسینی میلانی، همان جا؛ میلانی، پیشگفتار علی اکبر الهی خراسانی، ص 10.
166. ر.ک. صالحی، 1385ش، ص 104، 108-109.
167. ر.ک. وحدتی، ص 809.
168. خامنه ای، ص 110؛ ظریف، ص 83؛ واعظ زادهی خراسانی، ص 199-200.
169. ر.ک. صالحی، 1385ش، ص 129-130.
170. شریف رازی، ج7، ص 103.
171. برای شرح حال وی ر.ک. مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج1، ص 213-214.
172. برای شرح حال وی ر.ک. شریف رازی، ج7، ص 153-154.
173. ر.ک. صالحی، 1385ش، ص 138-139.
174. ر.ک. همان، ص 90.
175. برای نمونه ر.ک. جلالی، 1377ش، ص 119-121؛ صالحی، 1385ش، ص 91-92.
176. جلالی، 1378ش، ص 94-101.
177. برای آگاهی بیشتر ر.ک. همان، ص 129-130، 141-212.
178. ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «پانزده خرداد، قیام».
179. ر.ک. همان، ص 226-230.
180. شاکری، ص 94.
181. همان، ص 28.
182. همان، ص 85.
183. همان، ص 90-92.
184. «گزارشی از شورای برنامه ریزی مدیریت حوزهی علمیهی خراسان»، ص 216.
185. برای آگاهی بیشتر ر.ک. پسندیده، ج1، ص 379-380.
186. برای آگاهی بیشتر ر.ک. همان، ج1، ص 208-241.
187. برای آگاهی بیشتر ر.ک. همان، ج1، ص 358-367.
188. مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان، ص 9-11.
189. همان جا.
190. خبرنامهی روابط عمومی مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان، ش 11، آبان 1388، ص 69-72.
191. مرکز مدیریت حوزهی علمیهی خراسان، ص 12.
192. همان، ص 2-25.
193. دربارهی این اصطلاح ر.ک. حکیمی، ص46-76.
منبع: عباس رضوی و [دیگران ...]؛ (1390)، حوزهی علمیه (تاریخ، ساختار، کارکرد)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.
مطالب مرتبط
واقعه مسجد گوهرشاد و پیامدهای آن برای حوزه علمیه مشهد
بناهای تاریخی و مذهبی مشهد مقدس
نگاهی از درون به حوزهی علمیه