خطابه‌ی غمگساری

خط اوستایی که در نوشتن متون معروف به پازند به کار می رود، نوعی آوانویسی، و در واقع تلفظنویسی، است. از آنجا که این شیوه نگارش، بر خلاف خط پهلوی، سنت ثابتی در ضبط واژه ها ندارد، هر چند در مواردی راهنما و سودمند در باز یافتن نکات بسیار است، از ابهام و ناشناختگی نیز خالی نیست.
سه‌شنبه، 11 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خطابه‌ی غمگساری
برگردانی از پازند اوغمدچا
 
چکیده:
خط اوستایی که در نوشتن متون معروف به پازند به کار می رود، نوعی آوانویسی، و در واقع تلفظنویسی، است. از آنجا که این شیوه نگارش، بر خلاف خط پهلوی، سنت ثابتی در ضبط واژه ها ندارد، هر چند در مواردی راهنما و سودمند در باز یافتن نکات بسیار است، از ابهام و ناشناختگی نیز خالی نیست.

تعداد کلمات: 1102 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
خطابه‌ی غمگساری
نویسنده: کتایون مزداپور

در کتاب متنهای پازند ، این خطابه سوگواری، که با نام الوگمدنچا؟ معروف است، عنوان پازند اوغمدها بر خود دارد. اوغمدچا صورت دیگری از کلمه اوستایی ائوگمدیچال، نخستین واژه از این قطعه کوتاه است. متن ائوگمدئها اصلا پازند است، و چنین پیدا است که بهنگام درگذشت کسی، آن را چونان خطبهای ایراد می کرده اند و خطاب آن به نزدیکان و بستگان شخص متوفی بوده، و با دعا برای همه حاضران در مجلس پرسه و میرد، به پایان می رسیده است.
 
در ائوگمدئها آثار زبان گفتاری و زنده زمان پدیدار است و نشانه هایی گویشی در آن دیده می شود. مانند آمدن حرف x در جای واج k"، و در جای z در برخی از الفات؛ افزوده شدن ضمائر متصل به - wa"، که این تکواژ شاید صورتی دیگر و جدید برای برہ در هزوارشی پهلوی باشد. نیز ag- پایانی در واژه های barag (= باره، اسب)، parag (= باره، رشوه)، carag (= چاره)، و همواره، همیشه در ائوگمدیچا حذف گردیده است.
 
خط اوستایی که در نوشتن متون معروف به پازند به کار می رود، نوعی آوانویسی، و در واقع تلفظنویسی، است. از آنجا که این شیوه نگارش، بر خلاف خط پهلوی، سنت ثابتی در ضبط واژه ها ندارد، هر چند در مواردی راهنما و سودمند در باز یافتن نکات بسیار است، از ابهام و ناشناختگی نیز خالی نیست. دو سطح آوایی و واجی در هم می آمیزد، و در نتیجه، گاه به دشواری می توان تشخیص داد که ترکیبی ناشناس از حروف، به کدام واژه آشنا و شناخته باز می گردد. البته، در این میان، لغات و ترکیبات فراموش شده و نامأنوس و شگفت نیز کمیاب نیست.
 
گذشته از تعابیر و شیوه بیان، نحو متفاوت متن درک روابط اجزای جمله را دشوار می سازد. شاید در زمان نگارش، و در ایراد خطابه، نیازی به آوردن بسیاری از واژه ها، که در این برگردان درون کمان جای دارد، نبوده است. معهذا، چون هر واژه به معادل معروف فارسی خود برگردانیده شود، روی هم رفته نثری به دست خواهد آمد که چندان پیچیده تر از آثار کهن فارسی دری نیست و خواننده فارسی زبان، با اندک کوشش، بخوبی آن را در می یابد. به همین دلیل، از جابجا کردن واژه ها در جمله احتراز شده، و سعی بر این بوده است که بافت اصلی نثر حفظ گردد.
 خط اوستایی که در نوشتن متون معروف به پازند به کار می رود، نوعی آوانویسی، و در واقع تلفظنویسی، است. از آنجا که این شیوه نگارش، بر خلاف خط پهلوی، سنت ثابتی در ضبط واژه ها ندارد، هر چند در مواردی راهنما و سودمند در باز یافتن نکات بسیار است، از ابهام و ناشناختگی نیز خالی نیست. دو سطح آوایی و واجی در هم می آمیزد، و در نتیجه، گاه به دشواری می توان تشخیص داد که ترکیبی ناشناس از حروف، به کدام واژه آشنا و شناخته باز می گردد. البته، در این میان، لغات و ترکیبات فراموش شده و نامأنوس و شگفت نیز کمیاب نیست.
خطابه، همچنان که با نام نخستین واژه خود که اوستایی است، معروف است، دارای عبارات و جملات چندی به زبان اوستایی است. «این عبارتها در تاروپود مطالب و به مناسبت موضوع بکاررفته و ترجمه شده است، و در واقع جزئی از ساختمان و بافت اصلی خطابه است. ابهام و قداست این کلمات کهن، بر تأثیر و جاذبۂ کلام می افزاید. در پی عبارات اوستایی، اغلب ترجمه و گاهی شرح و تفسیر آنها می آید. تحقیق درباره آنها خود، کاری مستقل است. در اینجا بخش پازند از ائوگمدنچا، بصورت ساده، به فارسی برگردانده، و واژه های اوستایی - به همان شیوه که در چاپهای جدید کتاب اوستا معمول است - به خط فارسی نگاشته شده است.
 
آداب و رسوم جامعه زرتشتی تا پایان دوران ساسانیان با رهبری مغان (روحانیان زرتشتی)، بر حمایت یکی از مقتدرترین حکومتهای جهان متکی بود. به همین دلیل، آداب و رسوم و باورهای آن، محل شک و تردید قرار نمی گرفت و به احتمال قوی، صدای انتقاد کنندگان آن (مانند مسیحیان معترض)، حتی به گوش رهبران دینی و مردم نمی رسید و اعتبار آن عقاید و رسمها از نظر پیروان دین زرتشتی و جامعه، استوار بود. اما با سقوط ساسانیان این وضع تغییر یافت و روحانیان زرتشتی و رسمهای کهن در موضع تدافعی قرار گرفتند. بعد، هنگامی که جامعه زرتشتی با زندگانی مدرن و فرهنگ غربی روبرو شد، آداب و رسوم قدیمی، که بسیاری از آنها ثابت مانده بودند، به سختی دستخوش دیگرگونی و تغییر شدند.

بیشتر بخوانید :مبانی انسان‌شناسی

در جدالهای قدیمی، پس از حکومت ساسانیان، در کتاب نامه های منوچهری  (1 - 44. Introduction , pp ) نزاع دو برادر روحانی را بر سر تغییر آداب و رسوم دینی می بینیم و می بینیم که چگونه منوچهر، پیشوای روحانی پارس و کرمان، زادسپرم، (zadesparam) برادر کوچکتر خود را تکفیر کرده (تاریخ ۲۵۰ یزدگردی) و از آن طریق، آداب تطهیر (غسلی برشنوم، barsnum)را از تغییر بر کنار نگاه داشته است. پس از گذشت نزدیک به هزار سال، سرانجام، هنگامی که شیوه های تازه زندگانی مدرن، با خیلی مزایا و ارزشهای غنی و سرشار خود سر رسید، موبدان که روحانیان حامی و برگزارکننده آداب کهن رسمی زرتشتی هستند، دیگر تاب مقاومت و حمایت از رسمها و باورهای کهنه و دیرینه را از دست داده بودند. آنگاه، آداب دینی و سنت زنده زرتشتی که در سیری کند و آهسته تغییر یافته بود، در شرایط تازه و مدرن دنیا، مقهور فرهنگ و باورهای غربی شد (نگاه کنید به بخش ۱۷ و بند ۵-۳) تاریخ ۲۵۰ یزدگردی (۸۸۱ میلادی) مذکور در نامه های منوچهر را باید حد و مرزی زمانی برای پایان جدالهای قدیمی در دوران ساسانیان و آغاز شدن دوران تثبیت باورها و آداب و رسوم دینی زرتشتی پس از اسلام دانست و گفت که از آن پس سنت دینی کهن بصورت منجمد و متحجر و ثابت در آمد و از تحولی که در زمان ساسانیان در کتابی چون زند فرگرد وندیداد (مزداپور، ۶۱۳۷۶
۴۰۸-۴۱۰) دیده می شود، باز ماند. حد و مرزی زمانی را هم می شود با تساهل و بصورت باز و آزاد، در نظر گرفت و آن سال ۱۳۳۰ هجری شمسی یا ۱۹۵۰ میلادی است که در آن، این سنت کهن در برابر هجوم بنے عوامل تازه واردی از غرب در هم شکست و به سرعت تغییر یافت.
 
ترکیب مطالب در این خطابه، پختگی و دلکشی متمایزی دارد: در آغاز، عظمت حیات و مرگ آدمی عنوان می شود، و سپس با آرزوی صبر و بردباری برای داغدیدگان، سعادتی که پس از چهارمین روز درگذشت به متوفی روی خواهد آورد، به زیبایی وصف می گردد. با اشاره به نیکی و بهشتی بودن وی، از نقصان زندگانی مردم عاصی و پرگناه یاد، و به تفصیل ذکر می شود که بدکاران، حتی اگر به سعادت دنیوی برسند، از نعمت بهشت بی بهره خواهند ماند. گراییدن به نیکی، اندوختن توشه برای سفر مرگ است، و وای، دیو مرگ، راه میزند و بناچار هر راهگذر را خواهد ربود. آنگاه نام گذشتگان مشهوری به میان می آید که با همه قدرت شگفت، نتوانستند بر مرگ چیرگی یابند. در پایان با اشاره به ناگزیری واقعه مرگ و چاره ناپذیری آن، به حاضران در مجلس درود فرستاده می شود. ظاهرا این خطابه در نخستین روز درگذشت شخص خوانده می شده است، و نیز چه بسا بار اول، در رثای عزیزی گرانقدر به رشته تحریر در آمده باشد.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  منابع و مواد شاهنامه
  پسرکشی در شاهنامه فردوسی
  برادرکُشی در شاهنامه

 
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.