جشن نوروز مژده تفاهمی جهانی و پیوندی فرهنگی است
چکیده:
خصوصیت نوروز از نظرگاه ذات طبیعی و اصلی آن، داشتن وجهی تقویمی و جهانی است. این جشن با تغییر فهیان و آمدن بهار پس از زمستان یکتایی و وحدت دارد. جشنهای بهاری در سراسر جهان و در همه فرهنگیای بشری هست و به قول انسته و دوست واظا و دانشمندم آن را از صدهزار سال پیش هم جشن می گرفته اند.
تعداد کلمات: 1550 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
خصوصیت نوروز از نظرگاه ذات طبیعی و اصلی آن، داشتن وجهی تقویمی و جهانی است. این جشن با تغییر فهیان و آمدن بهار پس از زمستان یکتایی و وحدت دارد. جشنهای بهاری در سراسر جهان و در همه فرهنگیای بشری هست و به قول انسته و دوست واظا و دانشمندم آن را از صدهزار سال پیش هم جشن می گرفته اند.
تعداد کلمات: 1550 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: کتایون مزداپور
نگریستن در جام روشن خرده دیدن و فهمیدن احوال هفت کشور زمین و زنده یافتن شادی و آشتی هر دوو دستها است و اینهمه در نوروز و در پرتو جشن شاهد آن حاصل می آید. جنگ نادانی و ستم و دوره است و شادی تفاهم و آشتی. جشن نوروز شادی منظم و هرساله و مژده تفاهمی جهانی و پیوندی فرهنگی است .
گواهیهای بسیاری را می شود یافت که نشان می دهد همین اندیشه و ضرورت پیونانی فرهنگی میان اقوام و گروههای گوناگون در بنیاد و اصل جشن نوروز وجود دارد. برگزاری این جشن در تخت جمشید برخورد شیاد فرهنگهای دور و نزدیک با یکدیگر بوده است و نیز امروزه بروشنی مشاهده میکنیم اقوامی دور دست با گرفتن جشن نوروز هماهنگی و همگامی فرهنگی خود را نشان می دهند. با جستجوی بیشتر روشنتر می شود که در آدابه، نوروزی و جزئیات آیینی و اساطیری آن هم پیوند و یگانگی رسمها و باورهایی متعلق به اقوام مختلف ارزشی بنیادین دارد.
خصوصیت نوروز از نظرگاه ذات طبیعی و اصلی آن، داشتن وجهی تقویمی و جهانی است. این جشن با تغییر فهیان و آمدن بهار پس از زمستان یکتایی و وحدت دارد. جشنهای بهاری در سراسر جهان و در همه فرهنگیای بشری هست و به قول انسته و دوست واظا و دانشمندم آن را از صدهزار سال پیش هم جشن می گرفته اند. و حتی جانوران هم در این جشن نباتی مشارکت می ورزند. اما آنچه در این حوزه فرهنگی و نیز نواحی همجوار آن بر جشن بھازی افزوده شده است، وجوه فرهنگی مشترکی است که با ابعادی رنگین و زیبا تشخیص و تمیز می یابد. و نوروز را بصورت شفاهکانی فرهنگی و سرشار از هدیه های آشتی و دروستی و تنم روحانی و ادب در می آورد. از این نظلرگاه، نوروز نه تنها جشن تجدید حیات نباتی و گیاهی است بلکه جشن تنادیید آنداپ، دوستی و زندگانی و لطف حیات اجتماعی و فرهنگی نیز هست و وجهی است مشترک میان مردمی که در گستره پهنار این حوزه فرهنگی میزین.
بیشتر بخوانید : نوروز از نگاه شریعت
دو روده از آداب و رسوم و شماری که نوروز حاصل تلفیق آنها است. امروزه شناخته است و مستند به آثار مکتوب و شواهد باستانشناختی. نخستین آنها جشنی است، که با نام «اکیتو» (Akitu) آن را در بین النهرین برگزار می کرده اند. اکیتو را مجمعی مرکب از کاهنان و فرمانروایان و نیز میهمانان آسمانی و خدایان و مردم عادی جشن میگرفته اند. روزهای این جشن، به شمار روزهای جشن نوروز، دوازده روز بود. اکیتو اصلا جشن ازدواج مقدس و باروری بوده است و نیز جشن تجدید حیات پس از مرگ. همچنین چون این جشن بهاری به دوموزی و رفتن وی به جهان ) مردگان و زیر زمین باز می گردد، به این تعبیر، با مراسم مردگان هم ارتباط می یابد.
شواهدی وجود دارد که در سرزمینهای مجاور بین النهرین هم گونه های دیگر و نظائری برای همین جشن را بر پا داشته اند، البته با اختلافات و تفاوتهایی که قابل انتظار است.
رده دوم از آداب و رسوم نوروزی بویژه به بزرگداشت فروشی درگذشتگان، یا به تعبیر دیگر، ارواح نیاکان، باز می گردد. این سنت هندواروپایی است. با مهاجرت اقوام هندواروپایی از اواخر هزاره دوم پیش از میلاد به این خطه، آداب و شعائر آنان نیز به این سرزمین آمد. مراسم پنجه و گاهنبار همسېدمیدیم، که قبل از روز هرمزد و فروردین ماه و پیش از نوروز برگزار می گردد، در واقع جشن بزرگداشت انسان است. چون انسان میرنده است و مرگ تلخ است و سهمگین، پس به پاس حرمت مرگ وی مراسم یادبود رفتگان و درگذشتگان خاندانها برگزار می شده است. بقایای این مراسم به اشکال گوناگون هنوز بر جای است: مثل سبز کردن سبزه نوروز و افکندن آن در روز نحس سیزده در آب روان، یا رفتن بر سر مزار اهل قبور قبل از نوروز، یا پرسه های نوروزی که دیدار از خانواده های سوگوار است.
این هر دو رشته آداب و رسوم اجزای متعدد و گوناگون داشته اند و در نزد گروههای متنوع و مختلف مردم با رنگهای مختلف، با گذر زمان و در شرایط خاص، به اشکالی رنگارنگ و با جلوه های متعدد درآمده اند. از آنجا که نوروز را هم مردم عادی جشن می گرفته اند و هم آن که جشنی بوده است رسمی و حکومتی، تلفیقی که میان شعائر و مراسم و نیز اساطیر و عقاید پیرامون آن ایجاد شده است، دارای تنوع و اشکال بسیار است. چنین تنوع و تعددی از یک سو، در نزد هر گروه از برگزارکنندگان نوروز استقلال محلی آنان را در آداب و فرهنگ خویش نشان می دهد، و از سوی دیگر، شباهتهایی در آنها دیده می شود که پیوندی فرهنگی را با نام نوروز میان همسایگان پدید می آورد.
گواهیهای بسیاری را می شود یافت که نشان می دهد همین اندیشه و ضرورت پیونانی فرهنگی میان اقوام و گروههای گوناگون در بنیاد و اصل جشن نوروز وجود دارد. برگزاری این جشن در تخت جمشید برخورد شیاد فرهنگهای دور و نزدیک با یکدیگر بوده است و نیز امروزه بروشنی مشاهده میکنیم اقوامی دور دست با گرفتن جشن نوروز هماهنگی و همگامی فرهنگی خود را نشان می دهند. با جستجوی بیشتر روشنتر می شود که در آدابه، نوروزی و جزئیات آیینی و اساطیری آن هم پیوند و یگانگی رسمها و باورهایی متعلق به اقوام مختلف ارزشی بنیادین دارد.
مشابهت آداب نوروز و نام جشن نوروز بروشنی مرزهای جغرافیای سیاسی کشورها و ممالک را در می نوردد و همسانی و رنگارنگی آن آداب و مراسم را بصورت آزمایشگاهی برای بررسی چگونگی تکوین آیینهای بشر در فرهنگها در می آورد.
نوروز سرمایه و دارایی فرهنگی غنی و گنجینه هنگفتی نیز هست که به همه ممالک و اقوام برگزارکننده آن تعلق دارد. نکته مهم و شایان توجه آن است که تنوع و گونه گونی آداب و رسوم نوروزی در نزد دیگرانی که آن را برپا می دارند، در واقع عملا بر زیبایی و غنای آن می افزاید و آن دارایی و گنج مشترک را بیشتر سرشار و آکنده میکند؛ مثلا هنگامی که می شنویم یا می خوانیم که در جشن نوروز تهیه خوراک از خروس در منطقه ای از دیار همسایه رسم است، همه داستانها و عقاید گوناگون درباره خروس و پیوند آن با نوروز و تابوها و باورهای مربوط به آن به یاد ما می آید و همه یادگارهای رنگین و زیبای این قصه ها و تصورات برای همه زنده می شود.
گمان بنده آن است که روزگاری در تلفیق آداب و رسوم نوروزی دستی نیرومند به عمل پرداخته و آگاهانه و دانسته عمل کرده است. در آشتی و پیوند و تلفیق میان باورها و عقاید و شعائری که وجه و جنبه دولتی و حکومتی داشته است، چنین قصوری به ذهن می آید. مثلا برگزاری نوروز در تخت جمشید و یا پذیرفته شدن آن در کتابی دینی و رسمی مثل زند نیرنگستان و نیز توصیفاتی که از نوروز در دربار شاهان سخن می گوید، همه این حقیقت را گواهی می کند. در دوران هخامنشیان، حرمت نهادن به فرهنگ و زبان و ناگزیر قوانین و دانش و آداب و رسوم اقوامی که در امپراطوری بزرگ می زیستند، اندیشه خردمندانه ای بوده است که پیامد آن را بصورت شواهدی پراکنده بروشتی می بینیم. دروازه ملتها که نوروز در آن برگزار می شده است، جایگاهی برای رویارویی فرهنگهای دور و نزدیک و دادوستد و مبادله و آشتی میان اقوام دور واحیانا متخاصم نیز بوده است. به نظر می رسد که آگاه گشتن از احوال یکدیگر بویژه با درآمیختن ابعاد گوناگون فرهنگی توام می شده است و این وجه را نظرگاهی سیاسی و رسمی عمدا دنبال و هدایت می کرده است.
چه این نظر را بپذیریم که هخامنشیان عمدة مبادرت به درآمیختن فرهنگهای گوناگون در امپراطوری خود می کرده اند و چه منکر آن باشیم، تلفیق شدن آداب نوروزی در طی زمان و مکان انجام گرفته و ادامه یافته است. دستاورد آن پدید آمدن حوزه فرهنگی بزرگ و گسترده ای است که در آن، همه نوروز را جشن بزرگ و جشنی از خود می شمارند؛ هر کدام آن را به شیوه خاص خود برگزار می کنند و هیچ یک را بر دیگری مزیتی و فخر و مباهاتی نیست. نوروز به مثابه پیوندی فرهنگی، شاهکار معنوی بزرگی است، با زیبایی درخشان و پیامی است برای دوستی و آشتی ملتها و مردم از هر گروه و طبقه و نژاد چنین است که نوروز پدیده فرهنگی زیبا و پر غنای حوزه فرهنگی ما است.
شاهنامه آن را می شناسد؛ فرمانروایان آن را پاس می دارند؛ فقیران و گروههای مختلف و اقشار گوناگون آن را جشن می گیرند. همچنان که معروف است که ناصرالدین شاه در عید نوروز با خیال راحت و اشتهای کامل خوراک خود را نوشجان می کرد؛ زیرا یقین داشت که همه رعایا در این روز پلو بر سر سفره دارند؛ نوروز براستی جشن خانه ها است، و بویژه جشن اشیا و جشن زنان، و البته جشن کودکان:
جشن نوروز اول سال روز عیش و نشاط أطفال است
نوروز که هرگز منحصر چشن حکومتی با جشن طبقه و ملتی خاص نبوده است.
امتیاز بزرگش داشتن توأمانی هم وجه اساطیری و حکومتی و تعلق به ملتهای متعدد است، و هم داشتن وجه عام و فراملی و نفوذ و رسوخ در میان همه طبقات و اقشار مردم. روشن شدن جزئیات آن و ضبط آیینهای پرتفصیل و رنگارنگ آن و ثبت نوروز بعنوان شاهکار و میراث معنوی بزرگ بشری در سازمان ملل متحد هویت فرهنگی و مردمی را در این خطه بهتر خواهد شناسانید و به زندگانی فرهنگی ما ستودگی و اعتباری بیشتر خواهد بخشید.
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
شواهدی وجود دارد که در سرزمینهای مجاور بین النهرین هم گونه های دیگر و نظائری برای همین جشن را بر پا داشته اند، البته با اختلافات و تفاوتهایی که قابل انتظار است.
رده دوم از آداب و رسوم نوروزی بویژه به بزرگداشت فروشی درگذشتگان، یا به تعبیر دیگر، ارواح نیاکان، باز می گردد. این سنت هندواروپایی است. با مهاجرت اقوام هندواروپایی از اواخر هزاره دوم پیش از میلاد به این خطه، آداب و شعائر آنان نیز به این سرزمین آمد. مراسم پنجه و گاهنبار همسېدمیدیم، که قبل از روز هرمزد و فروردین ماه و پیش از نوروز برگزار می گردد، در واقع جشن بزرگداشت انسان است. چون انسان میرنده است و مرگ تلخ است و سهمگین، پس به پاس حرمت مرگ وی مراسم یادبود رفتگان و درگذشتگان خاندانها برگزار می شده است. بقایای این مراسم به اشکال گوناگون هنوز بر جای است: مثل سبز کردن سبزه نوروز و افکندن آن در روز نحس سیزده در آب روان، یا رفتن بر سر مزار اهل قبور قبل از نوروز، یا پرسه های نوروزی که دیدار از خانواده های سوگوار است.
این هر دو رشته آداب و رسوم اجزای متعدد و گوناگون داشته اند و در نزد گروههای متنوع و مختلف مردم با رنگهای مختلف، با گذر زمان و در شرایط خاص، به اشکالی رنگارنگ و با جلوه های متعدد درآمده اند. از آنجا که نوروز را هم مردم عادی جشن می گرفته اند و هم آن که جشنی بوده است رسمی و حکومتی، تلفیقی که میان شعائر و مراسم و نیز اساطیر و عقاید پیرامون آن ایجاد شده است، دارای تنوع و اشکال بسیار است. چنین تنوع و تعددی از یک سو، در نزد هر گروه از برگزارکنندگان نوروز استقلال محلی آنان را در آداب و فرهنگ خویش نشان می دهد، و از سوی دیگر، شباهتهایی در آنها دیده می شود که پیوندی فرهنگی را با نام نوروز میان همسایگان پدید می آورد.
گواهیهای بسیاری را می شود یافت که نشان می دهد همین اندیشه و ضرورت پیونانی فرهنگی میان اقوام و گروههای گوناگون در بنیاد و اصل جشن نوروز وجود دارد. برگزاری این جشن در تخت جمشید برخورد شیاد فرهنگهای دور و نزدیک با یکدیگر بوده است و نیز امروزه بروشنی مشاهده میکنیم اقوامی دور دست با گرفتن جشن نوروز هماهنگی و همگامی فرهنگی خود را نشان می دهند. با جستجوی بیشتر روشنتر می شود که در آدابه، نوروزی و جزئیات آیینی و اساطیری آن هم پیوند و یگانگی رسمها و باورهایی متعلق به اقوام مختلف ارزشی بنیادین دارد.
مشابهت آداب نوروز و نام جشن نوروز بروشنی مرزهای جغرافیای سیاسی کشورها و ممالک را در می نوردد و همسانی و رنگارنگی آن آداب و مراسم را بصورت آزمایشگاهی برای بررسی چگونگی تکوین آیینهای بشر در فرهنگها در می آورد.
نوروز سرمایه و دارایی فرهنگی غنی و گنجینه هنگفتی نیز هست که به همه ممالک و اقوام برگزارکننده آن تعلق دارد. نکته مهم و شایان توجه آن است که تنوع و گونه گونی آداب و رسوم نوروزی در نزد دیگرانی که آن را برپا می دارند، در واقع عملا بر زیبایی و غنای آن می افزاید و آن دارایی و گنج مشترک را بیشتر سرشار و آکنده میکند؛ مثلا هنگامی که می شنویم یا می خوانیم که در جشن نوروز تهیه خوراک از خروس در منطقه ای از دیار همسایه رسم است، همه داستانها و عقاید گوناگون درباره خروس و پیوند آن با نوروز و تابوها و باورهای مربوط به آن به یاد ما می آید و همه یادگارهای رنگین و زیبای این قصه ها و تصورات برای همه زنده می شود.
گمان بنده آن است که روزگاری در تلفیق آداب و رسوم نوروزی دستی نیرومند به عمل پرداخته و آگاهانه و دانسته عمل کرده است. در آشتی و پیوند و تلفیق میان باورها و عقاید و شعائری که وجه و جنبه دولتی و حکومتی داشته است، چنین قصوری به ذهن می آید. مثلا برگزاری نوروز در تخت جمشید و یا پذیرفته شدن آن در کتابی دینی و رسمی مثل زند نیرنگستان و نیز توصیفاتی که از نوروز در دربار شاهان سخن می گوید، همه این حقیقت را گواهی می کند. در دوران هخامنشیان، حرمت نهادن به فرهنگ و زبان و ناگزیر قوانین و دانش و آداب و رسوم اقوامی که در امپراطوری بزرگ می زیستند، اندیشه خردمندانه ای بوده است که پیامد آن را بصورت شواهدی پراکنده بروشتی می بینیم. دروازه ملتها که نوروز در آن برگزار می شده است، جایگاهی برای رویارویی فرهنگهای دور و نزدیک و دادوستد و مبادله و آشتی میان اقوام دور واحیانا متخاصم نیز بوده است. به نظر می رسد که آگاه گشتن از احوال یکدیگر بویژه با درآمیختن ابعاد گوناگون فرهنگی توام می شده است و این وجه را نظرگاهی سیاسی و رسمی عمدا دنبال و هدایت می کرده است.
چه این نظر را بپذیریم که هخامنشیان عمدة مبادرت به درآمیختن فرهنگهای گوناگون در امپراطوری خود می کرده اند و چه منکر آن باشیم، تلفیق شدن آداب نوروزی در طی زمان و مکان انجام گرفته و ادامه یافته است. دستاورد آن پدید آمدن حوزه فرهنگی بزرگ و گسترده ای است که در آن، همه نوروز را جشن بزرگ و جشنی از خود می شمارند؛ هر کدام آن را به شیوه خاص خود برگزار می کنند و هیچ یک را بر دیگری مزیتی و فخر و مباهاتی نیست. نوروز به مثابه پیوندی فرهنگی، شاهکار معنوی بزرگی است، با زیبایی درخشان و پیامی است برای دوستی و آشتی ملتها و مردم از هر گروه و طبقه و نژاد چنین است که نوروز پدیده فرهنگی زیبا و پر غنای حوزه فرهنگی ما است.
شاهنامه آن را می شناسد؛ فرمانروایان آن را پاس می دارند؛ فقیران و گروههای مختلف و اقشار گوناگون آن را جشن می گیرند. همچنان که معروف است که ناصرالدین شاه در عید نوروز با خیال راحت و اشتهای کامل خوراک خود را نوشجان می کرد؛ زیرا یقین داشت که همه رعایا در این روز پلو بر سر سفره دارند؛ نوروز براستی جشن خانه ها است، و بویژه جشن اشیا و جشن زنان، و البته جشن کودکان:
جشن نوروز اول سال روز عیش و نشاط أطفال است
نوروز که هرگز منحصر چشن حکومتی با جشن طبقه و ملتی خاص نبوده است.
امتیاز بزرگش داشتن توأمانی هم وجه اساطیری و حکومتی و تعلق به ملتهای متعدد است، و هم داشتن وجه عام و فراملی و نفوذ و رسوخ در میان همه طبقات و اقشار مردم. روشن شدن جزئیات آن و ضبط آیینهای پرتفصیل و رنگارنگ آن و ثبت نوروز بعنوان شاهکار و میراث معنوی بزرگ بشری در سازمان ملل متحد هویت فرهنگی و مردمی را در این خطه بهتر خواهد شناسانید و به زندگانی فرهنگی ما ستودگی و اعتباری بیشتر خواهد بخشید.
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
بیشتر بخوانید :
جشن نوروز از مظاهر و شعارهای شیعه
نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصرى
جامعه شناسی نامهای تاریخ اسلام