جستاری در علل مصرفگرایی ایرانیان
نويسنده:امير راغب
هدر رفتن شدید منابع ملی، اوج گیری پدیده خشکسالی ناشی از تغییرات جهانی در زمینهی جغرافیایی (پدیدهای نظیر وارونگی دما)، نابسامانی در عرصهی اقتصاد جهانی و... ضرورت صرفه جویی را تا جایی مهم و حیاتی ساخته است که رهبر معظم انقلاب را بر آن داشت تا «اصلاح الگوی مصرف» را شعار محوری سال جاری قرار دهند.
امروزه با گسترش حجم جمعیت در سطح جهانی و محدودیت منابع در دسترس بشر از یک سو و عدم توزیع متوازن منابع محدود موجود که بخشی از آن بنابر عوامل طبیعی و جغرافیایی و تقسیمات کشورها در سطوح مختلف زمین بوده و بخشی دیگر منبعث از عدم توازن قدرت کشورها در تسلط و بهره برداری از این منابع می باشد از سوی دیگر، «صرفه جویی» و به عبارت دیگر«مدیریت مصرف منابع» مبتنی بر آینده نگری، به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است که کشور ما نیز علی رغم بهره مندی از منابع فراوان طبیعی از شمول این ضرورت جهانی مستثناء نیست.
علاوه بر این، تاکیدات فراوان دین اسلام بر امر "صرفه جویی" به عنوان عاملی در راستای اعتدال فردی و اجتماعی زندگی بشر و دوری از پیامدهای مادی و اخلاقی مصرف زدگی نیز پیش روی ما قرار دارد که صرفه جویی را همچنین به رفتاری دینی بدل ساخته است.
و اما علیرغم تمامی موارد فوق الذکر، مردم کشور ما که همواره از پیامدهای مخرب حاصل از آنچه عدم موازنه تولید و مصرف در اقتصاد (به ویژه عرصه های حیاتی آن) رنج می برند و از دیگر سو به عنوان کشوری مسلمان، مواجه با تاکیدات فراوان دینی مبنی بر صرفه جویی و اجتناب از اسراف منابع می باشند؛ در عین حال و در مجموع، در فرایند صرفه جویی و دوری از اسراف، جز در مواقعی خاص و بحرانی، نمره قابل قبولی نمی گیرند. تاکیدات مقام معظم رهبری بر صرفه جویی و اجتناب از اسراف منابع ملی که معظم له بارها و از جمله در سال گذشته، آن را یک «عیب ملی» خواندند و بر بهره گیری از الگوهای رفتار دینی (از جمله اعتدال در مصرف در ماه مبارک رمضان) تاکید نمودند؛ در همین راستا تفسیر می شود.
و اما عوامل متعددی در عدم توفیق مردم ایران در صرفه جویی و آنچه از آن به عنوان اتلاف منابع در سطوح مختلف یاد می شود؛ وجود دارد که بررسی تفصیلی آن، نیازمند جامع نگری نسبت به کلیهی ابعاد این پدیدهی مهم جمعی است. اما آنچه در این مجال در دست بررسی است، اشاره به مجموعهای از مهمترین عوامل فرهنگی و اجتماعی است که به نظر می رسد مانع از شکل گیری و نهادینه شدن «فرهنگ صرفه جویی» در میان ایرانیان و در طول سالیان گذشته و علی رغم بحران های گاه به گاه و تاکیدات فراوان در این زمینه گشته است.
مراد از «عوامل فرهنگی» عواملی است که در طول زمان (و یا در مقاطعی خاص و تحت تاثیر عوامل خاصی) در فرهنگ ایرانیان شکل گرفته و رشد یافته و امروزه به عاملی در راستای ترغیب مردم به اسراف در مصرف بدل گشته است. در این زمینه مشخصا 4 عامل عمده قابل شمارش است:
1) به نظر می رسد امروزه و در نزد ایرانیان و در میان اقشار مختلف مردم، «مصرف» هرچه بیشتر، به یک امتیاز اجتماعی و ابزاری جهت نشان دادن منزلت بالای اجتماعی افراد بدل شده است. به طوری که امروزه در میان قشر عظیمی از خانواده های برخوردار و حتی نا برخوردار جامعه ما آنچه موسوم به «لوکس گرایی» و میزان مصرف یک خانواده از کالا و خدمات لوکس، میباشد عاملی مهم در نیل به منزلت اجتماعی بالاتر تصور می شود. از آنجا که در مفهوم منزلت اجتماعی با گونه ای از مفهوم «قدرت» به معنای عام آن مواجه هستیم؛ به طبع آن نوعی «مسابقه مصرف» و یا آنچه در میان عموم مردم به «چشم و هم چشمی» مشهور است شکل گرفته و رواج مییابد. تجربه مشاهدهی افراد و خانوارهایی که حتی حاضرند به قیمت استقراض، سالیانه چندین بار مهمانیهای گسترده - که بارزترین وجه آن مصرف افسار گسیخته در این دست مهمانی هاست - برگزار کنند؛ رفته رفته به یک امر عمومی تبدیل می شود که نشان از رواج این رفتار و در حقیقت، ذهنیت نابهنجار در جامعه ما دارد. بدیهی است که عواقب چنین ذهنیتی که چنان رفتاری را در پی می آورد منحصر به پیامدهای منفی اجتناب از صرفه جویی نمی گردد بلکه شکست در مسابقه مصرف، بیش از هر چیز می تواند عواقب مصیبت بار ناشی از فرو خردن یک میل سرشار اجتماعی و در دراز مدت، حتی طرد اجتماعی و یا دست کم چنین تلقی را در میان بخش هایی از جامعه به همراه داشته باشد.
در این راستا همچنین باید اذعان کرد که برخی از سنت های حسنه ما ایرانیان (نظیر مناسک مربوط به ازدواج و...) که زمانی با کارکرد به هنجار و ثمربخش شکل گرفته و تداوم یافته است؛ امروزه به نوعی با فاصله گرفتن از اصالتشان، هرچه بیشتر تنور «مسابقه مصرف» در جامعه را داغ تر می سازد به طوری که در برخی از این موارد، کارویژهی دیگری برای این مناسک متصور نیست.
به نظر می رسد تلاش در جهت اصلاح نگرش به این رسوم ریشه دار فرهنگی، نه تنها به خودی خود یک اقدام پر ثمر فرهنگی است بلکه در مسیر تحقق و نهادینه شدن رفتار صحیح مصرف در جامعه ما موثر خواهد بود.
2) پدیده دیگری که در کنار شکل گیری «مسابقه مصرف» و تبدیل مصرف به شانیت اجتماعی و به طبع این پدیده در ذهن بسیاری از مردم جامعه ما شکل گرفته است؛ رواج تلقی «محرومیت اقتصادی و اجتماعی» از پدیده صرفه جویی است.
طبیعی است در شرایطی که مصرف گرایی به نوعی از «برخورداری اجتماعی» بدل شود؛ در مقابل، صرفه جویی نه یک تلاش ثمر بخش جهت نسل های امروز و آینده، بلکه نوعی از «محرومیت» خواهد بود و به خودی خود عاملی در راستای دوری هرچه بیشتر جامعه از «اخلاق صرفه جویانه» بدل خواهد شد.
در اینجا هرچه بیشتر به مفهوم «قدرت» و مولفه های آن نزدیک میشویم. در حقیقت، تاکید بر صرفه جویی به ویژه از سوی منابع قدرت رسمی در جامعه (دولت و نهادهای حکومتی) و در شرایطی که مصرف یک مولفهی «قدرت زا» در تعاملات اجتماعی است؛ در واقع ضلع دیگری (که همان دولت است) را به مصاف مصرف گرایی می کشاند. مصافی که در سطح جامعه و از یک سو در میان افراد برخوردار در جریان است و از سوی دیگر، افراد متوسط و نابرخوردار جامعه را نیز در تلاش برای کسب آنچه منزلت آفرین تلقی شده و به مرور زمان و در سطح جامعه، رنگی از عینیت و واقعیت نیز به خود گرفته؛ مشغول می سازد. در چنین شرایطی است که دولت (در معنای حکومت و مجموعهی حاکم) که خود با بحران منابع و انرژی مواجه است با ورود ناخواسته به این رقابت جاری در چنین جامعه ای (نظیر ایران) به طور طبیعی شرایط ایجاد یک ائتلاف میان دو ظلع رقیب در مسابقه مصرف و بر علیه قدرت دولت را فراهم می سازد.
چنین است که در شرایط طبیعی، اقشار برخوردار به دلیل تلاش هرچه بیشتر برای پیروزی در «رقابت مصرف» جاری در سطح جامعه و اقشار نابرخوردار و کم تر برخوردار به دلیل آنچه احساس «محرومیت» حاصل از صرفه جویی است (آنهم در شرایطی که صرفه جویی یا عمدتا فاقد اثرات مثبت کوتاه مدت است یا اثرات مثبت آن برای اقشار گوناگون جامعه محسوس نیست) عمدتا تن به این رفتار ثمر بخش نمی دهند. به این ترتیب است که دولت، در مواقع بحران، نا چار است با توسل به اهرم قدرت خود، رفتارهایی نظیر «خاموشی های برق» و یا «قطع آب مصرفی» را بروز دهد که در حقیقت نوعی «مجازات عمومی» است و نسبت چندانی با «منطق صرفه جویی» ندارد (نوعی صرفه جویی اجباری است).
البته پدیده های فرهنگی عمدتا تک مولفه ای نیستند و همواره طرف دیگر پدیده «اسراف ملی» و دوری از صرفه جویی، دولت ها و سیاست های آنان است که به میزان فراوانی در این زمینه تاثیر گذار است. در واقع، بعضا دولت ها با اقدامات خود، ناخواسته به دوری جامعه از صرفه جویی دامن می زنند. هرچند این دست عوامل، عمدتا ساختاری و وابسته به برنامه ریزی های کلان اقتصادی است اما زمانی که منجر به «ترغیب» جامعه به مصرف هرچه بیشتر می گردد؛ در تعامل میان دولت (قدرت رسمی) و مردم به عاملی فرهنگی و ذهنیت ساز در راستای رواج فرهنگ مصرف گرایی در جامعه تبدیل می شود (سیاست هایی نظیر تخصیص نادرست یارانه ها، ضعف نظام مالیاتی، بهرهوری نامناسب اقتصادی که هزینه تولید را افزایش و فرایند آن را با اتلاف منابع همراه می سازد و...). در حقیقت در اینجا دولت، بیآنکه خود خواسته باشد با ایفای نقش فرهنگی، مردم و اذهان آنان را به «مصرف» عادت می دهد و با دوری هرچه بیشتر مردم از «صرفه جویی» در حقیقت نوعی «خود تحمیلی» در رفتار دولت (به ما هو دولت) مشاهده میشود.
گفتنی است؛ مجموعه عوامل فوق، حاصل یک فرآیند طولانی مدت «انحراف فرهنگی» است که درمان این بیماری فرهنگی که به حق، از سوی رهبر معظم انقلاب، یک «عیب ملی» نامیده شد؛ جامع نگری، ظرافت فرهنگی و تلاش همه جانبه و عمومی را می طلبد. تلاشی که در مجموع، منجر به زدودن این ناهنجاری از دامن "فرهنگ ایرانیان" می گردد که حرکت در آن مسیر، به منظور رهایی از اِعمال سیاست های مقطعی (و عمدتا غیر فرهنگی) در مواجهه با بحران هایی نظیر خشکسالی – که هم اکنون با آن مواجه هستیم – ضروری است.
منبع: http://www.bashgah.net
/خ
امروزه با گسترش حجم جمعیت در سطح جهانی و محدودیت منابع در دسترس بشر از یک سو و عدم توزیع متوازن منابع محدود موجود که بخشی از آن بنابر عوامل طبیعی و جغرافیایی و تقسیمات کشورها در سطوح مختلف زمین بوده و بخشی دیگر منبعث از عدم توازن قدرت کشورها در تسلط و بهره برداری از این منابع می باشد از سوی دیگر، «صرفه جویی» و به عبارت دیگر«مدیریت مصرف منابع» مبتنی بر آینده نگری، به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است که کشور ما نیز علی رغم بهره مندی از منابع فراوان طبیعی از شمول این ضرورت جهانی مستثناء نیست.
علاوه بر این، تاکیدات فراوان دین اسلام بر امر "صرفه جویی" به عنوان عاملی در راستای اعتدال فردی و اجتماعی زندگی بشر و دوری از پیامدهای مادی و اخلاقی مصرف زدگی نیز پیش روی ما قرار دارد که صرفه جویی را همچنین به رفتاری دینی بدل ساخته است.
و اما علیرغم تمامی موارد فوق الذکر، مردم کشور ما که همواره از پیامدهای مخرب حاصل از آنچه عدم موازنه تولید و مصرف در اقتصاد (به ویژه عرصه های حیاتی آن) رنج می برند و از دیگر سو به عنوان کشوری مسلمان، مواجه با تاکیدات فراوان دینی مبنی بر صرفه جویی و اجتناب از اسراف منابع می باشند؛ در عین حال و در مجموع، در فرایند صرفه جویی و دوری از اسراف، جز در مواقعی خاص و بحرانی، نمره قابل قبولی نمی گیرند. تاکیدات مقام معظم رهبری بر صرفه جویی و اجتناب از اسراف منابع ملی که معظم له بارها و از جمله در سال گذشته، آن را یک «عیب ملی» خواندند و بر بهره گیری از الگوهای رفتار دینی (از جمله اعتدال در مصرف در ماه مبارک رمضان) تاکید نمودند؛ در همین راستا تفسیر می شود.
و اما عوامل متعددی در عدم توفیق مردم ایران در صرفه جویی و آنچه از آن به عنوان اتلاف منابع در سطوح مختلف یاد می شود؛ وجود دارد که بررسی تفصیلی آن، نیازمند جامع نگری نسبت به کلیهی ابعاد این پدیدهی مهم جمعی است. اما آنچه در این مجال در دست بررسی است، اشاره به مجموعهای از مهمترین عوامل فرهنگی و اجتماعی است که به نظر می رسد مانع از شکل گیری و نهادینه شدن «فرهنگ صرفه جویی» در میان ایرانیان و در طول سالیان گذشته و علی رغم بحران های گاه به گاه و تاکیدات فراوان در این زمینه گشته است.
مراد از «عوامل فرهنگی» عواملی است که در طول زمان (و یا در مقاطعی خاص و تحت تاثیر عوامل خاصی) در فرهنگ ایرانیان شکل گرفته و رشد یافته و امروزه به عاملی در راستای ترغیب مردم به اسراف در مصرف بدل گشته است. در این زمینه مشخصا 4 عامل عمده قابل شمارش است:
1) به نظر می رسد امروزه و در نزد ایرانیان و در میان اقشار مختلف مردم، «مصرف» هرچه بیشتر، به یک امتیاز اجتماعی و ابزاری جهت نشان دادن منزلت بالای اجتماعی افراد بدل شده است. به طوری که امروزه در میان قشر عظیمی از خانواده های برخوردار و حتی نا برخوردار جامعه ما آنچه موسوم به «لوکس گرایی» و میزان مصرف یک خانواده از کالا و خدمات لوکس، میباشد عاملی مهم در نیل به منزلت اجتماعی بالاتر تصور می شود. از آنجا که در مفهوم منزلت اجتماعی با گونه ای از مفهوم «قدرت» به معنای عام آن مواجه هستیم؛ به طبع آن نوعی «مسابقه مصرف» و یا آنچه در میان عموم مردم به «چشم و هم چشمی» مشهور است شکل گرفته و رواج مییابد. تجربه مشاهدهی افراد و خانوارهایی که حتی حاضرند به قیمت استقراض، سالیانه چندین بار مهمانیهای گسترده - که بارزترین وجه آن مصرف افسار گسیخته در این دست مهمانی هاست - برگزار کنند؛ رفته رفته به یک امر عمومی تبدیل می شود که نشان از رواج این رفتار و در حقیقت، ذهنیت نابهنجار در جامعه ما دارد. بدیهی است که عواقب چنین ذهنیتی که چنان رفتاری را در پی می آورد منحصر به پیامدهای منفی اجتناب از صرفه جویی نمی گردد بلکه شکست در مسابقه مصرف، بیش از هر چیز می تواند عواقب مصیبت بار ناشی از فرو خردن یک میل سرشار اجتماعی و در دراز مدت، حتی طرد اجتماعی و یا دست کم چنین تلقی را در میان بخش هایی از جامعه به همراه داشته باشد.
در این راستا همچنین باید اذعان کرد که برخی از سنت های حسنه ما ایرانیان (نظیر مناسک مربوط به ازدواج و...) که زمانی با کارکرد به هنجار و ثمربخش شکل گرفته و تداوم یافته است؛ امروزه به نوعی با فاصله گرفتن از اصالتشان، هرچه بیشتر تنور «مسابقه مصرف» در جامعه را داغ تر می سازد به طوری که در برخی از این موارد، کارویژهی دیگری برای این مناسک متصور نیست.
به نظر می رسد تلاش در جهت اصلاح نگرش به این رسوم ریشه دار فرهنگی، نه تنها به خودی خود یک اقدام پر ثمر فرهنگی است بلکه در مسیر تحقق و نهادینه شدن رفتار صحیح مصرف در جامعه ما موثر خواهد بود.
2) پدیده دیگری که در کنار شکل گیری «مسابقه مصرف» و تبدیل مصرف به شانیت اجتماعی و به طبع این پدیده در ذهن بسیاری از مردم جامعه ما شکل گرفته است؛ رواج تلقی «محرومیت اقتصادی و اجتماعی» از پدیده صرفه جویی است.
طبیعی است در شرایطی که مصرف گرایی به نوعی از «برخورداری اجتماعی» بدل شود؛ در مقابل، صرفه جویی نه یک تلاش ثمر بخش جهت نسل های امروز و آینده، بلکه نوعی از «محرومیت» خواهد بود و به خودی خود عاملی در راستای دوری هرچه بیشتر جامعه از «اخلاق صرفه جویانه» بدل خواهد شد.
در اینجا هرچه بیشتر به مفهوم «قدرت» و مولفه های آن نزدیک میشویم. در حقیقت، تاکید بر صرفه جویی به ویژه از سوی منابع قدرت رسمی در جامعه (دولت و نهادهای حکومتی) و در شرایطی که مصرف یک مولفهی «قدرت زا» در تعاملات اجتماعی است؛ در واقع ضلع دیگری (که همان دولت است) را به مصاف مصرف گرایی می کشاند. مصافی که در سطح جامعه و از یک سو در میان افراد برخوردار در جریان است و از سوی دیگر، افراد متوسط و نابرخوردار جامعه را نیز در تلاش برای کسب آنچه منزلت آفرین تلقی شده و به مرور زمان و در سطح جامعه، رنگی از عینیت و واقعیت نیز به خود گرفته؛ مشغول می سازد. در چنین شرایطی است که دولت (در معنای حکومت و مجموعهی حاکم) که خود با بحران منابع و انرژی مواجه است با ورود ناخواسته به این رقابت جاری در چنین جامعه ای (نظیر ایران) به طور طبیعی شرایط ایجاد یک ائتلاف میان دو ظلع رقیب در مسابقه مصرف و بر علیه قدرت دولت را فراهم می سازد.
چنین است که در شرایط طبیعی، اقشار برخوردار به دلیل تلاش هرچه بیشتر برای پیروزی در «رقابت مصرف» جاری در سطح جامعه و اقشار نابرخوردار و کم تر برخوردار به دلیل آنچه احساس «محرومیت» حاصل از صرفه جویی است (آنهم در شرایطی که صرفه جویی یا عمدتا فاقد اثرات مثبت کوتاه مدت است یا اثرات مثبت آن برای اقشار گوناگون جامعه محسوس نیست) عمدتا تن به این رفتار ثمر بخش نمی دهند. به این ترتیب است که دولت، در مواقع بحران، نا چار است با توسل به اهرم قدرت خود، رفتارهایی نظیر «خاموشی های برق» و یا «قطع آب مصرفی» را بروز دهد که در حقیقت نوعی «مجازات عمومی» است و نسبت چندانی با «منطق صرفه جویی» ندارد (نوعی صرفه جویی اجباری است).
البته پدیده های فرهنگی عمدتا تک مولفه ای نیستند و همواره طرف دیگر پدیده «اسراف ملی» و دوری از صرفه جویی، دولت ها و سیاست های آنان است که به میزان فراوانی در این زمینه تاثیر گذار است. در واقع، بعضا دولت ها با اقدامات خود، ناخواسته به دوری جامعه از صرفه جویی دامن می زنند. هرچند این دست عوامل، عمدتا ساختاری و وابسته به برنامه ریزی های کلان اقتصادی است اما زمانی که منجر به «ترغیب» جامعه به مصرف هرچه بیشتر می گردد؛ در تعامل میان دولت (قدرت رسمی) و مردم به عاملی فرهنگی و ذهنیت ساز در راستای رواج فرهنگ مصرف گرایی در جامعه تبدیل می شود (سیاست هایی نظیر تخصیص نادرست یارانه ها، ضعف نظام مالیاتی، بهرهوری نامناسب اقتصادی که هزینه تولید را افزایش و فرایند آن را با اتلاف منابع همراه می سازد و...). در حقیقت در اینجا دولت، بیآنکه خود خواسته باشد با ایفای نقش فرهنگی، مردم و اذهان آنان را به «مصرف» عادت می دهد و با دوری هرچه بیشتر مردم از «صرفه جویی» در حقیقت نوعی «خود تحمیلی» در رفتار دولت (به ما هو دولت) مشاهده میشود.
گفتنی است؛ مجموعه عوامل فوق، حاصل یک فرآیند طولانی مدت «انحراف فرهنگی» است که درمان این بیماری فرهنگی که به حق، از سوی رهبر معظم انقلاب، یک «عیب ملی» نامیده شد؛ جامع نگری، ظرافت فرهنگی و تلاش همه جانبه و عمومی را می طلبد. تلاشی که در مجموع، منجر به زدودن این ناهنجاری از دامن "فرهنگ ایرانیان" می گردد که حرکت در آن مسیر، به منظور رهایی از اِعمال سیاست های مقطعی (و عمدتا غیر فرهنگی) در مواجهه با بحران هایی نظیر خشکسالی – که هم اکنون با آن مواجه هستیم – ضروری است.
منبع: http://www.bashgah.net
/خ