سه امتیاز منفی

چادرم را سر کردم و به سمت کوچه دویدم. باید کاغذ می‌خریدم. کاغذ را خریدم. توی کیفم گذاشتم و به سمت خانه راه افتادم. تندتند راه می‌رفتم تا زودتر برسم. آقا را دیدم داشت می‌آمد خانه. از خجالت آب شدم. آقا بارها گفته بود که ما دخترها مغازه نرویم...
پنجشنبه، 20 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
سه امتیاز منفی
چادرم را سر کردم و به سمت کوچه دویدم. باید کاغذ می‌خریدم. مغازه نزدیک بود. کوچه را نگاه کردم هیچ کس در کوچه نبود. کاغذ را خریدم. توی کیفم گذاشتم و به سمت خانه راه افتادم. تندتند راه می‌رفتم تا زودتر برسم.

چادرم روی سرم بود. رویم را خیلی نگرفته بودم. به سرکوچه نگاه کردم. آقا را دیدم داشت می‌آمد خانه. از خجالت آب شدم. آقا بارها گفته بود که ما دخترها مغازه نرویم؛ اگر چیزی لازم داشتیم به کارگر خانه بگوییم که برایمان بخرد. حالا من بدون اجازه رفته بودم مغازه. بدتر از آن این‌که رویم را خوب نگرفته بودم.

یاد تند تند راه رفتنم که افتادم، مطمئن شدم آقا از دستم خیلی ناراحت می‌شود. به خودم سه امتیاز منفی دادم. آقا با تعجب نگاهم کرد و هیچ چیزی نگفت. دویدم توی اتاق پشتی. وقت ناهار بود. گشنه‌ام شده بود. بوی آبگوشت توی خانه پیچیده بود؛ ولی خجالت می‌کشیدم. از اتاق در نیامدم. مادر را دیدم که سفره را انداخت و همه دور سفره نشستند. لابد آقا سراغم را می‌گرفت و می‌گفت: «فریده کجاست؟ دوست دارم همه سرسفره باشند.»

مادر هم می‌آمد صدایم می‌کرد. گوش‌هایم را تیز کردم که صدای آقا را بشنوم؛ ولی هر چه گوش کردم جز صدای قاشق‌ها چیزی نشنیدم. یواشکی رد شدم و رفتم آشپزخانه. با کارگر خانه غذا خوردم. و دوباره سمت اتاق پشتی برگشتم.

موقع شام دل دردم را بهانه کردم و به مادر گفتم شام نمی‌خورم. مادر لبخندی زد و سمت هال رفت. حالا برای صبحانه چه‌کار کنم؟ عجب اشتباهی کردم؛ آخه دختر عقلت کجا بود؟ دختر ده، دوازده ساله توی کوچه می‌دود؟

کاش آقا کتکم می‌زد. یا دعوایم می‌کرد. سرسفره سراغم را می‌گرفت و می‌گفت: «فریده، عیبی نداره بیا!»؛ اما نه! آقا آبروی من را نمی‌برد. پیش کسی حرف نمی‌زد. این قصه، شاید هم راز! بین من وآقا بود.
جرات نگاه کردن تو چشم‌های آقا را ندارم. صبحانه‌، چای شیرین دوست دارم. کارگر خانه با تعجب نگاهم می‌کند. نصف استکان را شکر ریخته‌ام؛ اما چایم شیرین نمی‌شود. کاش آقا من را می‌بخشید. اگر آقا از دستم ناراحت باشد هیچ‌چیز شیرین نیست. همه چیز تلخ است. مثل قایم شدن من توی اتاق پشتی.

چاره‌ای نیست. ناهار را هم با کارگر خانه می‌خورم و می‌روم توی اتاق. با خودم حرف می‌زنم و تصمیم می‌گیرم دیگر بدون مادر هیچ‌جا نروم. مثل یک خانم، قشنگ و سنگین رنگین راه بروم. شب هم بروم سر سفره، دیگر از قایم شدن خسته شده‌ام.

بوی لوبیا پلو می‌آید. هر کار می‌کنم رویم نمی‌شود بروم سر سفره. کارگر می‌گوید: «تعجب می‌کنم چرا آقا سراغتان را نمی‌گیرد؟ آقا همیشه سراغ بچه‌ها را می‌گیرد. حالا دو روزه شما را ندیده و هیچی نگفته!»
هیچی نمی‌گویم، آخر چه بگویم؟ خودم می‌دانم که آقا دارد من را تنبیه می‌کند. صابون صورتی را روی دست‌هایم می‌مالم. مشغول شستن دست‌هایم هستم که خانم صدایم می‌کند: «فریده بیا سرسفره، آقا سراغت رو می‌گیره.»

دست‌هایم را زیر شیر آب می‌برم. یک تکه کف بزرگ مثل یک تکه ابر سفید از دستم می‌افتد و محو می‌شود. کیف می‌کنم. صورتم را هم می‌شورم. آقا مرا بخشیده است. روسری آبی را روی سرم مرتب می‌کنم. غصه و خجالت مثل کف سفید صابون محو می‌شود.

به سمت اتاق می‌روم. آقا با دست اشاره می‌کند کنار خودش بنشینم. با صدای لرزان سلام می‌کنم و می‌نشینم. آقا بسم ا... را می‌گوید و ما مشغول خوردن می‌شویم.

نویسنده: مرضیه نفری
 
منبع:
سیره امام خمینی، ج 1، ص39


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
play_arrow
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
play_arrow
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
play_arrow
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
play_arrow
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
play_arrow
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
play_arrow
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
play_arrow
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
play_arrow
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
play_arrow
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
play_arrow
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
play_arrow
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
قدردانی قالیباف از مردم برای حضور پرشور در ۲۲ بهمن
play_arrow
قدردانی قالیباف از مردم برای حضور پرشور در ۲۲ بهمن
پرواز پهپادهای ایرانی از زیر آب؛ سلاحی هیبریدی که کابوس دشمنان است!
play_arrow
پرواز پهپادهای ایرانی از زیر آب؛ سلاحی هیبریدی که کابوس دشمنان است!