22 مرداد 1388 / 21 شعبان 1430 / 13 اوت 2009 |
1) 22مرداد ماه سال1357ميلادي:
درادامه مبارزات مردم ايران، تظاهراتي عظيم دراصفهان برپاشد. عوامل رژيم پهلوي كه اوضاع را وخيم ديدند اجتماع بيش ازسه نفر را ممنوع كردند و اين دستور درباره اجتماعات در مساجد بويژه درماه مبارك رمضان اجرا شد. درشيراز نيز تظاهرات و راهپيمايي هاي مردم بسيارچشمگيرو مخاطره آميز براي رژيم بود و عوامل رژيم با درگيرشدن با مردم شماري از انقلابيون را شهيد كردند. حضرت امام خميني(ره) پس ازاين رويدادها در پيامي ضمن اظهار تأسف ازكشتار مردم فرمودند: « ....اكنون اهالي اصفهان به اسم حكومت نظامي بدون مجوز قانوني درزيرچكمه خونخواران شاه ازاجتماعات ديني ممنوعند و حق اظهارنظرندارند و ازآزادي اعطايي برخوردارند. ارتش ايران و صاحب منصبان محترم بدانند كه جنايات و قتل عامهايي كه شاه برآنان تحميل مي كند حاصلي جز بدنامي و ننگ براي آنان ندارد». |
2) عزل محرمانه دكتر محمد مصدق از نخستوزيري توسط محمدرضا شاه پهلوي (1332 ش):
در حالي كه مصدق سرگرم اقدامات لازم و ضروري براي بقاي خود بود، دولتهاي انگلستان و آمريكا با ايادي دربار پهلوي، دست به هم داده، نقشه سرنگوني حكومت را طراحي و آماده اجرا كرده بودند. در روز 22 مرداد 1332، محمدرضا پهلوي، به طور محرمانه دكتر محمد مصدق را از نخستوزيري عزل كرد و سرلشكر زاهدي را به نخستوزيري برگزيد. اين تصميم بر اساس توصيه دولتهاي آمريكا و انگليس انجام شد، زيرا دولت مصدق با حمايت مردم، نفتِ ايران را ملي كرده بود كه عملي مخالف منافع استعماري به شمار ميرفت. هرچند در اين ميان، مصدق با درخواست اختيارات بيشتر از شاه و مجلس، موجبات نگراني و ترس پهلوي را فراهم كرده بود. از اين رو، شاه براي دوري از عواقبِ رويدادهاي ناشي از بركناري مصدق، به شمال ايران رفت. وقتي خبر عزل مصدق به او داده شد، وي اين حكم را نپذيرفت و اين حركت را كودتايي عليه خود قلمداد كرد. در بامداد روز 25 مرداد، خبر كودتا به طور مشروح از رسانههاي گروهي پخش شد. پس از آنكه طرح بركناري مصدق شكست خورد، محمدرضا پهلوي به عراق و ايتاليا گريخت. با اعلام خبر كودتاي نافرجام عليه دولت، مردم مجسمههاي شاه و پدرش را به زير كشيدند و عكسهاي محمدرضا را از ادارات برداشتند. اما چند روز پس از فرار مفتضحانه شاه از كشور، كودتاي 28 مرداد توسط آمريكا و انگليس اجرا شد و شاه پس از سقوط دولت مصدق به ايران بازگشت و به حكومت مستبدانه خود ادامه داد. |
3) تظاهرات و درگيري مردم انقلابي با مأموران رژيم پهلوي در شهرهاي مختلف كشور (1357 ش) |
4) انفجار بمب در رستوران خوانسالار، محل خوشگذراني نظاميان آمريكايي در تهران (1357 ش) |
5) 21شعبان سال 506هجري قمري:
«ابوسعيد عبدالكريم بن محمّد سَمعاني» ملقّب به تاجُ الاِسلام محدث و مورخ معروف قرن 6هجري قمري درمَروْ متولد شد. سمعاني براي كسب علم بيشترايام خود را درسفرگذراند و به ايران، عراق، شام، حجاز و ماوراء النهر مسافرت كرد و از عالمان هرشهر و ديار بهره علمي برد. معروفترين اثرسمعاني كتاب اَلاَنْساب است كه به اَنسابِ سَمعاني نيزشهرت دارد. تاريخ مرو ديگر اثرسمعاني است كه از منابع مهم تحقيق درباره منطقه مرو بشمار ميرود. |
6) 21شعبان سال 768هجري قمري:
« اِبْن بُصَيْص زُبَيْدي» نحودان و لغت شناس مشهور يَمَني درقرن 8هجري قمري، ديده ازجهان فروبست. اين عالم مسلمان مُكَنّي به« اَبوالعَبّاس» و ملقّب به« شهاب الدّين» بود. زبيدي علاوه برنحو و لغت درعروض نيز استادي توانا محسوب ميشد. بطوريكه ازسراسرعربستان و عراق براي دانش اندوزي درعلم نحو به محضراو ميشتافتند. ازجمله آثارزبيدي «عروض وقَوافي» را ميتوان نام برد. |
7) 21شعبان سال 1345هجري قمري:
حاج ميرزا حسين قريب ملقّب به شَمسُ العُلَماء و متخلص به ربّاني عالم و شاعر گرانقدر معاصربدرود حيات گفت. قريب پس از تحصيل علوم عالي مذهبي و ادبي، مدت 10سال در هندوستان به تعليم و تعلّم روزگارگذارند و سالها مدرّس دارالفنون تهران و دانشكده حقوق دانشگاه تهران بود.« اشعارحكيمانه، رساله منظوم درباره اصول، نورُ الحَديقه ، تاريخ خطاطان وتاريخ نقاشان معروف ايران» ازتأليفات شمس العلماء ربّاني بشمارميروند. |
8) آغاز سلطنت "جلالالدين ملكشاه سلجوقي" پس از قتل پدرش "آلب ارسلان" (465ق) |
9) 13اوت سال 1598ميلادي:
هانري چهارم شاه فرانسه فرمان نانت را صادر كرد. اين فرمان براي جلوگيري از بروز جنگهاي مذهبي درفرانسه صادرشد. درفرمان نانت به پروتستانها آزادي مدهبي اعطا شده بود. فرمان تاريخي و مهم نانت درزمان لويي 14در سال1685ميلادي لغو شد. |
10) 13اوت سال1960ميلادي:
كشورافريقاي مركزي استقلال خود را از فرانسه باز پس گرفت. افريقاي مركزي كه درگذشته بانكي شاري ناميده مي شد درقرن19ميلادي ضميمه مستعمرات افريقايي فرانسه شد. اما سرانجام درسال1960ميلادي استقلال يافت. |
11) 13اوت سال1961ميلادي:
احداث ديوار برلين آغاز شد. اين ديوار برلين شرقي را محصور كرد. برلين پس ازجنگ جهاني دوم به اشغال قواي روسيه، انگلستان، فرانسه و امريكا درآمد. درسال1961ميلادي شوروي كه سراسربرلين و راههاي ورودي به اين شهررا اشغال كرده بود آن را بطور يكجانبه به آلمان شرقي واگذار كرد و دولت آلمان شرقي هم بلافاصله بسياري از گذرگاههاي بين دو برلين را مسدود ساخت و رفت و آمد را ممنوع اعلام كرد. احداث ديوار برلين به طول 15كيلومتر و ارتفاع2/5متر ميان دوبخش برلين ازمهاجرت ساكنان برلين شرقي به برلين غربي جلوگيري مي كرد. گفتني است كه ديوار برلين درسال1989فروريخته شد. |
12) مرگ "فردريك اوژن دلاكْروا" نقاش معروف فرانسوي (1863م):
فردريك اوژن دلاكْروا، نقاش برجسته فرانسوي در 30 آوريل 1798م در اطراف پاريس به دنيا آمد و استعدادهاي هنري خود را از مادرش به ارث برد. وقتي كه اوژن از دايى خود هديهاي شامل يك جعبه مداد رنگي گرفت، براي كشيدن نقاشي تحريك شد و وارد اين هنر گرديد. او هرچند در نوجواني پدر و مادرش را از دست داد و دچار تنگدستي شد، اما از تلاش دست برنداشت و اولين نمايشگاه نقاشي خود را در سالن پاريس در معرض نمايش قرار داد. در اين هنگام مردم او را مسخره كردند، ولي منتقدين، آثار دلاكروا را آثاري بديع به حساب آوردند. در مدت كوتاهي، هنر او شناخته شد و مورد استقبال قرار گرفت. او از جواني به مرض مالارياي مزمن دچار بود و اين مرض در طول عمر دلاكروا، او را رها نكرد. ولي با اين وجود همچنان كار ميكرد و آثار متعددي خلق مينمود. دلاكروا مدتي نيز براي الهام از مناظر طبيعي به قلب جنگلهاي افريقا رفت و شاهكارهاي معروفي رسم كرد. وي عقيده داشت كه كار كردنْ منتهاي لذت و هيجان در زندگي اوست. او از سحرگاه تا دير هنگام بدون توقف كار ميكرد و هنگامي كه از لذت كار و هيجانش فرو مينشست با خواندن قطعه شعري، نفس تازه ميكرد. دلاكروا داراي آثار معروفي است كه قتل عام كيوس، فجايع سيو، آزادي و رهبر مردم از آن جمله است. آثار او اكنون در موزههاي بزرگ دنيا در معرض تماشاي مردم است. فردريك اوژن دلاكروا سرانجام در سيزدهم اوت 1836م در 38 سالگي درگذشت. منتقدين هنري، او را يكي از افتخارات ملي فرانسه ميدانند. |
13) مرگ "فلورانْسْ نايْتينگِلْ" پرستار معروف انگليسي (1910م):
خانم فلورانس نايْتينْگِلْ پرستار معروف انگليسي در 12 مه سال 1820م در ايتاليا متولد شد، اما همه ايام جواني را در انگلستان به سر برد. فلورانس از آغاز جواني كوشش در راه ياري به انسانها را بر هر كار ديگري ترجيح ميداد و سرانجام نيز بر آن شد كه وجود خود را وقف پرستاري از بيماران كند. وي مدتي در انگلستان و ساير نقاط اروپا به تحصيل و مطالعه در وضع پرستاران و بيماران پرداخت. سپس با به دست گرفتن رياست يك بيمارستان به تربيت پرستار مشغول شد، اما جنگ كريمه در دهه 1850م كار او را نيمه تمام گذاشت. عليرغم اين كه پرستاري از بيماران جنگي كاري طاقتفرسا بود ولي خانم نايتينگل در اندك زماني، به همراه 38 پرستار ديگر، پرستاري از ده هزار سرباز بيمار را برعهده گرفت و با بيست ساعت كار شبانهروزي توانست ميزان مرگ و مير را از 42 درصد به 2 درصد كاهش دهد. وي شبها چراغ به دست در ميدانهاي جنگ به دنبال زخميها ميگشت و به همين دليل او را خاتون فانوس به دست، نام دادند. وي در جريان همين جنگ كريمه، به تب هولناكي كه به تب كريمه معروف بود دچار شد، اما با اين همه، همچنان به كار ادامه ميداد تا اينكه ارتش انگلستان، كريمه را ترك كرد. پس از اين جنگ بود كه شهرت فلورانس نايتينگل عالمگير شد و مورد تقدير دولت انگليس قرار گرفت. با اين حال، وي با پول اين جايزه، مدرسه پرستاري لندن را بنيان گذاشت و با همت او، نمونههاي ديگري از آن مدرسه در جاهاي ديگر تأسيس شد. همچنين راهنماييهاي نايتينگل در فن پرستاري، بعدها در جنگهاي امريكا و هندوچين بسيار سودمند بود. خانم فلورانس نايتينگل، از پيشآهنگان تأسيس سازمان صليب سرخ جهاني نيز به شمار ميرود. وي سرانجام در 13 اوت 1910م در 90 سالگي در اوج شهرت و احترام درگذشت. |
14) درگذشت "ويلبِر رايْتْ" يكي از سازندگان هواپيماي موتوردار (1912م):
ويلبر رايت، مبتكر امريكايى در 12 ژوئيه 1868م در ايالت اوهايو در امريكا به دنيا آمد. ويلبر كه چهار سال از برادرش اُرويل بزرگتر بود فرزندان كشيش تهيدستي بودند كه نميتوانست وسيله تحصيل آنان را فراهم سازد. از اين رو، اين دو برادر كه به كارهاي فني و ساختمان موتورها علاقه داشتند به ساخت ماشينآلات گوناگون مشغول شدند و يك كارگاه دوچرخه سازي تأسيس كردند. هنگامي كه ويلبر يازده ساله بود به تقاضاي برادرش اُرويل، درصدد برآمد تا بادبادكهاي جعبهاي را كه ميتوانست پرواز كند بسازد. هرچند اين تلاشها به ساخت هواپيماي كوچك بادي و بيموتور انجاميد و بعدها نيز آن را تكميل كردند ولي از آن جهت كه اين نوع هواپيما چندان قابل كنترل توسط انسان نبود، از رده خارج شد. تلاش برادران رايت در سالهاي بعد باعث شد كه پس از زحمات فراوان سرانجام موفق به ساخت هواپيماي موتوردار شدند و براي اولين بار، اين هواپيما را در 17 دسامبر 1903م به پرواز درآوردند. هرچند اولين پرواز رسمي اين هواپيما 59 ثانيه به طول انجاميد ولي تلاش خستگيناپذير اين دو برادر در تكميل اين اختراع باعث شد كه اين هواپيما در نمايش آزمايشي خود ركود 56 دقيقه را به ثبت برساند. ويلبر رايت سرانجام در 13 اوت 1912م در اوج شهرت و افتخار در 45 سالگي درگذشت. با اين حال برادرش اُرويل كار تكميل هواپيما را ادامه داد و باعث ساخت هواپيماهاي پيشرفته در سالهاي بعد گرديد. امروزه صنعت مدرن هواپيماسازي كه قادر است هواپيماهاي بسيار بزرگ و سريع و قارهپيما بسازد، با نام برادران رايت گره خورده است. |
15) مرگ "جِيمز جويْزْ" نويسنده، اديب و داستانسراي بزرگ ايرلندي (1941م):
جِيمز آگوستين جويْزْ نويسنده ايرلندي در دوم فوريه 1882م در روستايى درنزديكي دوبلين پايتخت ايرلند به دنيا آمد و از كودكي در بهترين مدرسه منطقه به تحصيل پرداخت. وي در نه سالگي مقالهاي نگاشت كه پدرش آن را به چاپ رساند و در سالهاي بعد نيز از دانشگاه فارغالتحصيل شد. جِيمز با استعداد كمنظيري كه داشت، سالهاي تحصيل را با پيروزي و برجستگي گذراند و از فرهنگ و تربيتي استوار و منظم برخوردار شد. وي در همين زمان به فرهنگ و ادبيات اروپايى روي آورد و موفق شد كه زبانهاي فرانسوي، ايتاليايى، آلماني و نروژي و گرامر تطبيقي آنها را بياموزد. جويْزْ پس از اتمام تحصيلات راهي پاريس گرديد و كار نويسندگي را با نگارش چند نمايشنامه و سرودن شعر آغاز كرد. وي در سالهاي بعد آثاري همچون تبعيديها و موسيقي مجلسي را نگاشت و در عالم ادب به شهرت دست يافت. جِيمز جويْزْ در سالهاي پاياني عمر خود اثر عظيم خود با نام بيداري فينيگانها را منتشر كرد. جويْزْ كه خواسته است كابوس زندگي در يك شب را در قالب بيان و كلام بريزد، به زبان تازهاي نياز داشت، پس زباني به كار برد كه ظاهراً انگليسي، اما از هزاران لغت تازه و چندين زبان تركيب شده بود. حوادث اين كتاب هفتصد صفحهاي و دشوار، حوادث شب را دربردارد. بيداري فينيگانها، جنبه تاريخي دارد و زندگي بشر را در ضمير ناخودآگاه نشان ميدهد. با آنكه قهرمانان كتاب، از مردم عادي هستند، اما روش شگفتانگيزي كه در ساختمان آنها به كار رفته، اين اثر را بديع و غيرمعمول ساخته است. جويْزْ با سبك ادبي بغرنج و درهم پيچيده خود، مفاهيمي از مراتب مختلف را ميپوييد و استعارات چند پهلو به كار ميبرد. نوشتههاي وي به گونهاي است كه گويى يك اثر را به صورتهاي مختلف عرضه كرده است. وي معتقد بود هيچ چيز تازهاي حادث نميشود بلكه همه چيز تكرار است و حركت دَوَراني در حال رسيدن به نقطه آغاز ميباشد. هرچند نويسندگان زمان جويْزْ، مستقيماً از وي تقليد نكردهاند، اما او در ادبيات كشور خود، تاثيري عميق برجاي نهاده است. وي در برابر قدرتهايى از قبيل سياست، پول و زور كه دنيا را ميگردانند مقاومت ميكرد و در اوج شهرت، اين خوي آشتيناپذير خود را رها نكرد و در آثار خود نيز منعكس نمود. جويْزْ به طور قطع، يكي از شگرفترين نويسندگان قرن بيستم به شمار ميرود. فن داستانپردازي، ادراكهاي شخصي، شيوه بيان عميق و پيچيده و زيبايي نثر او بر عالم ادب تاثيري عظيم بر جاي نهاده است. جِيمز آگوستين جويْزْ سرانجام در 13 اوت 1941م در 59 سالگي درگذشت. |
16) روز استقلال كشور افريقايي "افريقاي مركزي" از استعمار فرانسه (1960م):
جمهوري افريقاي مركزي با 622/984 كيلومتر مربع وسعت، در مركز قاره افريقا و در همسايگي كشورهاي چاد، كامرون، كنگو و سودان واقع شده است. جمعيت آن در حدود 4 ميليون نفر است كه اكثراً مسيحي و درصدي مسلمان ميباشند. پايتخت افريقاي مركزي شهر بانگي و واحد پول آن، فرانك سي.اف.آ است. نژاد مردم افريقاي مركزي سياه و زبان رسمي آنها دو زبان سانگو و فرانسوي است. پيشبيني ميشود كه جمعيت افريقاي مركزي تا سال 2025م نزديك به 6 ميليون نفر خواهد بود. از شهرهاي مهم اين كشور افريقايى، بربراتي، بوار و كارنوت است. كشور افريقاي مركزي با عنوان امپراتوري اوبانگي، كه نام رودخانهاي در اين كشور است، از قرن نوزدهم به يكي از مستعمرات فرانسه تبديل گرديد و تا بعد از جنگ جهاني دوم اين وضعيت ادامه داشت. در سال 1949م اولين نشانههاي انقلاب و شورش مردمي آشكار گرديد و جنبش انقلابي سياهان افريقا پيريزي شد. قيام مردمي باعث شد تا اين كشور در سال 1958م به خودمختاري و در 13 اوت 1960 به استقلال دست يابد. (ر.ك: 1 دسامبر) |
17) آغاز انقلاب فرهنگي در رژيم كمونيستي چين به رهبري "مائوتسه تونگْ" (1966م):
با پيروزي كمونيستها در چين در سال 1949م، مائوتسه تونگ در مقام رهبر اين جنبش، تصميم به انجام يك انقلاب در درون حزب كمونيست اين كشور گرفت. هدف وي بازگرداندن حيات فرهنگي سياسي چين به خط اصيل ايدئولوژيكي بود. به زعم مائو، بخشي از جامعه و حزب دچار انحراف شده و نتيجه آن ضربه هولناكي بر مرام ماركسيسم، لنينيسم خواهد زد. از اين رو، سخنراني مائو در سوم سپتامبر 1965م كه طي آن، غربگرايى و ليبراليسم در چين به شدت مورد حمله قرار گرفته بود، نخستين جرقه براي روشن ساختن آتش انقلاب فرهنگي را ايجاد كرد. هدف آنچه به نام انقلاب فرهنگي معروف شد، ظاهراً ايجاد يك دگرگوني بنيادي در فرهنگ چين و جايگزين كردن ارزشهاي تازه با ارزشهاي كهن بود. ولي اين انقلاب، تنها شامل مجموعهاي كه به نام فرهنگ خوانده ميشد، نبود. بلكه اين انقلاب، عملاً سازمان حكومت و بوروكراسي جديد كشور را نشانه گرفته بود و هدف آن از هم پاشيدن تمام تشكيلاتي بود كه در آن زمان وجود داشت. مائو در اين برنامه از مردم و به ويژه جوانان حزب كمونيست چين خواست كه آن دسته از مقامات دولتي و حزبي را كه از خط مائو و انديشههاي او منحرف شده يا در آستانه لغزش بودند، مورد انتقاد، بازجويى و افشاگري قرار دهند. از اينرو، موج انقلاب فرهنگي از 13 اوت 1966م آغاز شد و ميليونها نفر از جوانان داوطلب در قالب گاردهاي سرخ، آمادگي خود را براي اجراي انقلاب فرهنگي اعلام كردند. مائو در انجام اين حركت، با اتكا به چند نفر از كادر رهبري چين، به قلع و قمع و تصفيه بسياري از كادرهاي قديمي و هم حزبيهاي خود پرداخت و آنهايى كه با سياستهاي اقتصادي و سياسي وي هماهنگي لازم را نداشتند از كار بركنار نمود. در جريان اين انقلاب، تمامي مظاهر غرب و نيز ابنيههاي تاريخي و آثار فرهنگي در معرض تهديد قرار گرفت. موزهها ويران گرديد، آثار عتيقه به دور انداخته شد و مروجين و مقلدين فرهنگ غرب مورد اهانت و تحقير واقع شدند. دانشگاهها و مدارس چين در جريان انقلاب فرهنگي كه بايد آن را ضد فرهنگي خواند تعطيل شدند و بين سه تا پنج سال از عمر جوانان چين به اين صورت هدر رفت. همچنين كاهش توليد محصولات كشاورزي و مواد غذايى ناشي از آشفتگيهاي دوران انقلاب فرهنگي، باعث ايجاد قحطي و گرسنگي گرديد كه در جريان آن بيش از ده ميليون نفر جان خود را از دست دادند. تعداد كساني كه در جريان اين انقلابْ كشته يا اعدام شدند، در حدود 35 هزار نفر اعلام شد. با اين همه، انقلاب فرهنگي چين از سوي طرفداران مائو به عنوان سرچشمه مشروعيتْ، مورد ستايش قرار گرفت ولي از طرف جانشينان او به عنوان علت تمامي شكستها و مشكلات آن رژيم محكوم گرديد. انقلاب فرهنگي چين كه تا سال 1969م به مدت بيش از سه سال به طول انجاميد باعث شد قدرت بلامنازع چين در دست مائو قرار گيرد و او تا پايان عمر با اقتدار كامل حكومت كند. |
18) كودتا در بنگلادش و قتل "مجيبالرحمن" بنيانگذار استقلال و رئيس جمهور آن كشور (1975م): شيخ مجيب الرحمن، بنيانگذار استقلال بنگلادش و اولين رئيس جمهور اين كشور، در سال 1920م در شرق بنگلادش به دنيا آمد. وي در ابتدا در دانشگاه اسلامي كلكته و سپس در دانشگاه داكا به تحصيلات عاليه پرداخت و سپس جامعه دانشجويان پاكستان شرقي را بنيان نهاد. پس از استقلال هند و پاكستان از استعمار انگلستان در سال 1947م، بنگلادش بخشي از پاكستان محسوب ميشد و به نام بنگال يا پاكستان شرقي معروف بود. مجيب الرحمن در سال 1954 به مجلس بنگال راه يافت و در راه استقلال بنگلادش تلاش كرد. او در سال 1962م حزب عوامي ليگ را با هدف ايجاد تشكيلات سياسي براي نيل به استقلال بنگال به وجود آورد و در انتخابات پارلماني 1970 با وعده ايجاد كشور و حكومت مستقل بنگلادش، اكثريت آراء را از آن حزب خود ساخت. با اوجگيري قيام مردمي و برخوردهاي خونين و خشونت بار، شيخ مجيب در 26 مارس 1971م استقلال بنگلادش را اعلام كرد. او پس از اين اقدام، به اتهام خيانت و تجزيهطلبي دستگير شد كه اين امر باعث حادتر شدن اوضاع گرديد. در اين هنگام، نمايندگان مجمع ملي بنگلادش، مخفيانه با تشكيل جلسهاي مخفيانه، شيخ مجيب الرحمن را كه در زندان بود به رياست جمهوري كشور مستقل بنگلادش برگزيدند. طي جنگها و مبارزاتي كه به استقلال بنگلادش انجاميد، حدود سه ميليون تن كشته و ده ميليون نفر ديگر آواره شدند. در نهايت پس از وقوع حوادث متعدد، بنگلادش به استقلال دست يافت و مجيب الرحمن از دهم ژانويه 1972م، رياست جمهوري بنگلادش را به طور رسمي بر عهده گرفت. در ژانويه سال 1975م در پي ترور چند تن از رهبران حزب عوامي ليگ، مجيبالرحمن در كشور وضعيت فوق العاده اعلام نمود و پارلمان را منحل كرد. وي همچنين كليه احزاب سياسي را كه اكثراً چپگرا و متمايل به كمونيست بودند غيرقانوني اعلام كرد و نام حزب عوامي ليگ يا مردم را به حزب جامعه خلق دهقانان و كارگران تغيير داد. با اين حال مجيب الرحمن حكومت كشوري را در اختيار داشت كه جنگ داخلي، آن را نابود كرده بود. كمبود غذا، مسئله مهاجران، كمبود مديران كارآمد، وجود سلاح در اختيار مردم، اقتصادِ مُضمَحل و سياستمداران بدون تجربه بخشي از مشكلات موجود به حساب ميآمد. مجيب الرحمن ابتدا به تقسيم سرمايهها و بدهيهاي پاكستان پرداخت، سپس به ملي كردن كارخانهها و سرمايهگذاريهاي تجاري روي آورد. وي آن گاه بانكها، شركتهاي بيمه و ديگر مؤسسات مالي و تجارتِ بينالمللي را نيز ملي اعلام كرد. حكومت 5 ساله شيخ مجيب الرحمن سرانجام در 13 اوت 1975م در طي يك كودتاي دست راستي به پايان رسيد و وي در اين كودتا و در همين روز، به همراه ساير افراد خانوادهاش به قتل رسيد. شيخ مجيب الرحمن به هنگام مرگ، 55 سال داشت. |