محبت امرى درونى است که خداوند آن را در دل به ودیعت نهاده است. اما آنچه در این میان مهم مىنماید و آثار تربیتى در پى دارد ابراز آن است. این امرى اختیارى است و والدین و مربیان مىتوانند در پرتو آن زمینه تربیت صحیح رافراهم آورند.
تعداد کلمات:1092 / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
اولین نیاز روانی کودک مهر و محبت و دوست داشتن آنها است. هر کودکی برای داشتن احساس امنیت، باید مورد محبت قرار گیرد. ابراز محبت، موجب دلگرمی و علاقهمندی به شما و زندگی خواهد شد. احساس امنیت در کودک سبب میشود زمینه پیوند شما با او توسعه یابد. در این رابطه رفتار صحیح دینی را بیاموزد. رابطه مهرآمیز همراه با گذشت و مدارا، با همگان و به خصوص با کودکان قویترین و پرجاذبهترین و سازندهترین رابطهها است. البته زیاده روی در محبت برای فرزند زیانبار است.
همة بچهها در کنار نیازهای زیستی و جسمی، نیازهای دیگری از جنس محبت، تعلق، امنیت و زیبایی دارند آنها احتیاج دارند که احساس شوند؛ نوازش شوند؛ درک شوند؛ محبوب شوند؛ و... این نیازها همچون نیازهای بدنی برای شکوفایی و زیبایی روح و روان آدمی لازم است.
فقط برخوردار بودن از عشق کافی نیست، بلکه فرزند شما نیـز باید ایـن عشق را احساس کند. تا جای که برای تان امکان دارد،کودکتان را در آغوش بگیرید، و با احساس هم دلی بـه سوالاتش پاسخ دهید، برای او باصدای بلنـد کتاب بخوانید و با یکدیگر بخندید.
توصیه میشود مادران و پدران، کودکان را بر سینه بفشارند تا ضربان قلب آنان با ضربان قلب کودک، درهم آمیخته شود و گرمی و حرارت محبت را لمس کنند.
فرصتهایی برای فرزندتان فراهم آورید تـا او ارتبـاط محبتآمیـزی بـا دیگران برقـرار کند. اگر ارتباطات اجتماعی، مهمترین عامل موثـر در شادی و نشاط نباشد، اما به گونهای بـاور نکردنی مهم است. البته فقط کیفیت ایـن ارتباط، مهم نیست، بلـکه کمیت این گونه ارتبـاط نیـز از اهمیت بسیـاری برخوردار است: هرقـدر فرزند شما ارتباط دوستی بیشتری ایجـاد کنـد بهتر است.
در اظهار مهر و محبت، نباید تنها به بیان کلمات تشویق آمیز اکتفا شود، بلکه ابراز علاقه باید در اعمال و رفتار و والدین بروز خارجى داشته باشد. باید طورى عمل کنیم که فرزندان احساس کنند براى ما مهم هستند. اگر کاملا به حرفهاى آنان گوش فرا دهیم. آنان هم بطور متقابل یاد خواهند گرفت که در حال صحبت با دیگران دقت و توجه کافى به سخنان آنها داشته باشند. سعى نکنیم همیشه از یک موضع منفى با آنان برخورد کنیم و یا پیوسته گفتار آنان را قطع کرده و یا آنان را سرزنش نماییم. بلکه بهتر است با برخوردهاى گرم و عطوفت آمیز، در او امنیت خاطر ایجاد کنیم و با همدردى، به حرکت آنان جهت دهیم و آن را تصحیح کنیم.
در دوست داشتن، محبت کردن و احترام گذاشتن به فرزندان، نباید فقط به الفاظ زیبا و کلمات خوب بسنده کرد، بلکه بایدکوشید در این مفاهیم در قالب رفتارهایی چون توجه کردن، گوش دادن، در آغوش کشیدن، تأییدکردن و اهمیت دادن به گفتار کودکونشان داده شود.
بنابراین والدین باید حساب عشق به فرزند را از تربیت جدا کنند، او را صمیمانه دوست بدارند ولی عیوب و رفتار نادرستش را با روشی عاقلانه اصلاح کنند، زیرا فرزند شما همیشه کودک باقی نمیماند.
زیادهروی در محبت
زیادهروی در محبت هم میتواند اثرات مخربی را به دنبال داشته باشد. یکی از نتایج زیادهروی در محبت، ایجاد عقده حقارت است.
کودکانی که بیش از اندازه مورد مهر و محبت واقع میشوند، لوس و از خود راضی بار میآیند و در طول زندگیشان، خصوصا در مواقع بروز مشکلات و سختیها، دچار حس حقارت و بدبختی میشوند و دست به اعمالی غیرعادی میزنند. به این ترتیب ممکن است تحمل برخی از ناملایمات زندگی برای آنها به قدری سخت باشد که آنها را دچار فشار روانی کند و یا حتی به دیوانگی و خودکشی برساند. چون کودکی که همیشه پدر و مادر خویش را تسلیم خواستههای خود کرده، شخصیتی دیکتاتور محور دارد و روحیهاش ضعیف است و به سرعت دلگیر می شود. به همین خاطر است که این کودکان در نبردهای زندگی خیل زود، شکست میخورند.
محبتهای بیحساب باعث رشد گلخانهای کودک میشود. یعنی اگر این کودک در شرایط متفاوتی قرار بگیرد ممکن است بشکند و فرسوده شود. به این ترتیب احساس اعتماد به نفس و استقلال کودک از بین میرود. این کودکان در بزرگسالی هم نمیتوانند جایگاهی داشته باشند، چون توقعات آنها از جانب دیگران خریدار ندارد و همین امر موجب ایجاد حس شکست و ناراحتی در این افراد میشود.
کمبود محبت در کودکان
فقدان محبت در سالهای اول زندگی و خصوصا چهار سال اول، باعث ایجاد انواع اضطرابها، تشویش، عصبانیت، نارضایتی، احساس انزوا، تندخویی و بداخلاقی میشود. چرا که در این سنین، کودک بیش از هر زمان دیگری به والدین خود اتکا دارد.
کودکی که از جانب مادرش، محبت نبیند، دائما دچار احساس ناراحتی و عصبانیت است و نمیتواند احساس ترحم و شفقت به دیگران داشته باشد. احساسات این کودک در مسیری نادرست حرکت میکند و تنها به خواستههای شخصی خود فکر میکند و دچار خودخواهی است. چنین کودکی که با این روش تربیت و پرورش یابد، در برابر هر محبتی چه تصنعی و یا واقعی، تسلیم میشود. به این ترتیب بسیاری از دختران و پسرانی که در سنین نوجوانی دچار انحرافات اخلاقی و آسیبهای اجتماعی میشوند، افرادی هستند که در کودکی با کمبود محبت و عاطفه از جانب والدین خویش، مواجه بودهاند.
عواطفی که تعدیل نشده باشد ممکن است موجب بروز ناهنجاریهای روحی و رفتاری از قبیل ماتمزدگی، افسردگی، اضطراب، بدبینی، منفیبافی، تبهکاری و بزهکاری شود. اما آنچه مسلم است اینکه افراط در محبت.[1]
پی نوشت:
[1]- نقطههای آغاز در اخلاق عملی، محمدرضا مهدوی کنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ ششم 1375
- نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، بهرام محمدیان،انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1377
- والدین و فرزندان زیر شش سال: راهکارهایی مفید مبتنی بر "آموزش سامان یافته"برای تاثیرگذاربودن...، دان دینک مایر، گاری مک کی، جیمز دینکمایر، مترجم مجید رئیس دانا، ناشر: رشد، بهمن1387
- والدین آگاه، فرزندان دلخواه، سیدمحمدرضا پیغمبری،ویراستار حسینعلی پورمدنی، ناشر: مرسل،شهریور، 1387
- والدین و بدرفتاری فرزندان (راه حلها)،جفری کلی، مترجم مینا ملکی معیری، ناشر: اختران، تیر، 1388