عرفان اسلامی (60) لباس در روایات
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
لباس در روايات
انسان ، منبع كرامت و محل شرافت و مركز فضايل و آيينه تجلى اسما و صفات ربوبى است ، اين موجود پرارزش نبايد محكوم بدن و جسم گشته و به پوشاندن مقدارى گوشت و پوست با انواع لباسها و زينتها ، عمر گرامى را تلف كند !!
در زمينه لباس بايد توجه به طرح ونقشه حضرت دوست كند و آنچه را جناب او مىپسندد بپوشد ، جسم به آن اندازه موقعيت ندارد كه آدمى شؤون گرانمايه خويش را فداى آن كند .
جنس لباس
پيامبر بزرگ صلىاللهعليهوآله به اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود :
جامه حرير مپوش تا در بهشت جامه حرير بر تو بپوشانند[19] .
در حديث ديگر آمده :
هركس جامه حرير بپوشد ، پوستش در قيامت به آتش سوزانده مىشود[20] .
به سند معتبر از اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل شده :
جامه پنبهاى بپوشيد كه آن پوشش رسول خدا صلىاللهعليهوآله و پوشش ما اهل بيت است و نبىّ اسلام جامه مويى و پشمى نمىپوشيد مگر به علت و جهتى[21] .
حضرت صادق عليهالسلامفرمود :
جامه مويى و پشمى نپوشيد مگر عذرى اقتضا كند[22] .
امام صادق عليهالسلام فرموده :
كتان از پوشش پيامبران است و بدن را فربه مىكند[23] .
رنگ لباس
جامه سپيد بپوشيد كه پاكيزهترين و نيكوترين جامه هاست[24] .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :
اميرالمؤمنين عليهالسلام اكثر اوقات جامه سپيد مىپوشيد[25] .
حفص مؤذن مىگويد :
حضرت صادق عليهالسلام را در حرم پيامبر بين قبر و منبر ديدم كه جامهاى زرد به رنگ بِهْ پوشيده بود و نماز مىخواند[26] .
در حديث حسن از حضرت صادق عليهالسلام نقل شده :
جامه سرخ تيره پوشيدن كراهت دارد ، مگر براى تازه داماد[27] .
ابوالعلا ـ كه يكى از راويان حديث است ـ مىگويد :
حضرت صادق عليهالسلامرا در حال احرام ديدم كه خود را با بُرد يمنى سبز پوشانده بود[28] .
رسول اسلام صلىاللهعليهوآله مىفرمود :
سياه پوشيدن مكروه است ، مگر در سه چيز : كفش ، كلاه [ عمامه ] ، عبا[29] .
نوع لباس
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :
اميرالمؤمنين عليهالسلام به بازار رفت و سه پارچه خريد ، به قيمت يك اشرفى ، يكى را پيراهن كرد تا نزديك بند پا و يكى را لنگ تا نيمه ساق و يكى را ردا تا پايينتر از كمر، آن گاه دست به آسمان برداشت و پيوسته حمد الهى كرد تا به خانه بازگشت[30].
امام موسى كاظم عليهالسلام فرمود :
ترجمه ظاهر وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ [31] اين است كه جامههاى خود را پاك گردان با توجه به اينكه جامههاى حضرت رسول صلىاللهعليهوآله هميشه پاك بود ، مراد الهى اين است كه جامه را كوتاه كن كه آلوده نشود (آلوده به كثافات ظاهر و آلوده به كبر و غرور و خودپسندى)[32] .
از حضرت باقر عليهالسلام نقل شده :
حضرت رسول صلىاللهعليهوآله به شخصى وصيت كرد كه زينهار كه پيراهن و اِزار خود را بلند مياويز كه اين از تكبر است و خدا تكبر را دوست نمىدارد[33] .
نبىّ اسلام صلىاللهعليهوآله به ابوذر فرمود :
هركه از روى تكبر جامهاش را بر زمين كشد ، حق تعالى در قيامت نظر رحمت به او نفرمايد[34] .
اسلام ، مردان را از پوشيدن لباس زنان و زنان را از پوشيدن لباس مردان منع مىكند[35] و هم چنين مسلمانان را از پوشيدن لباسى كه مخصوص به كفار است ، نهى مىنمايد[36] .
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد :
جايز نيست زنان شبيه به مردان شوند ؛ زيرا رسول خدا صلىاللهعليهوآلهلعنت كرد مردانى كه خود را شبيه زنان كنند و زنانى كه خود را شبيه مردان بيارايند[37] .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :
خداى عزّ و جل به پيامبرى از پيامبرانش وحى فرمود كه به مؤمنان بگو : جامه دشمنان مرا مپوشيد و طعام دشمنان مرا نخوريد و به مسلك دشمنان من سلوك ننماييد كه شما هم جزء آنان قرار خواهيد گرفت[38] .
از مجموع روايات استفاده مىشود كه مردان بايد از لباس حرير ، ابريشم و طلاباف بپرهيزند و از پوشيدن لباسى كه از پوست حيوانات حرام گوشت تهيه شده خوددارى كنند و از پوشاندن بدن به لباس زنان و كفار خوددارى كنند و مرد و زن سعى كنند از پوشيدن لباسهايى كه اسلام به هريك از آنان حرام نموده كنارهگيرى نمايند و هم چنين بر مردان و زنان لازم است از پوشيدن لباس بدن نما و لباس تنگ و لباسى كه محرك شهوت نامحرمان است جدا خوددارى نمايند .
لحظهاى تأمل
اين چه بدبختى است كه گريبان گروهى از مردان و زنان را گرفته كه تمام ساعات پرارزش خود را وقف فراهم آوردن غذا و لباس براى جسم بىارزش مىكنند ؛ عزيزان ! ارزش و اعتبار شما به عقل و روح و باطن و قلب شما است ، جسم را در گرما و سرما با اندك پارچهاى معمولى بپوشانيد و اين ظواهر كمارزش را وقف باطن پرارزش كنيد ، به خدا قسم در برزخ و قيامت به حسرتى دچار شويد كه مافوق آن تصور ندارد و به روزى گرفتار آييد كه پشيمانى در آن روز به شما سودى ندهد ، به خود آييد و از خواب گران غفلت برخيزيد ، براى روزى كه با دو متر پارچه كمارزش به خانه گور و به دنياى برزخ مىرويد فكرى كنيد ، دست به دامن خضر راهى بزنيد تا از بركت وجود او از ظلمات مادى گرى نجات پيدا كنيد .
جمال الدين اصفهانى در نصيحت غافلان چنين سروده :
تو را زمشرق پيرى دميد صبح مخسب
كه خواب تيره نمايد چو صبح شد روشن
شب جوانى ناگاه روز پيرى زاد
كه ديد زنگى هرگز به رومى آبستن
اگر سلامت جويى حقيقت اى مسكين
مساز در بن دندان اژدها مسكن
حيات دنيا خوابست و مرگ بيدارى
ز كان حكمت محض است اين بلند سخن
هر آنكه بيش خورد كم شود به معنا زآنك
چراغ كشته شود چون بشد ز حد روغن
ميان جامه دلى زنده گر ندارى پس
به نام خواه كفن خوان و خواه پيراهن
زبهر دنيا چندين عناگرى نكند
كه مىنيرزد اين مرده خود بدين شيون
اگر نباشى مردم دد و ستور مباش
وگر فرشته نباشى مباش اهريمن
مباش غره بدين گنده پير دانا زآنك
هزار شوهر كشت و هنوز بكر آن زن
بمير پيشتر از مرگ تا رسى جايى
كه مرگ نيز نياردت گشت پيراهن
اگر انسان ، لحظهاى در منزلگاه با عظمت فكر نشيند و مرغ ملكوتى عقل را در ميدان پهناور با عظمت هستى به پرواز آورد و از قله مرتفع انديشه حقايق را بنگرد ، به خود آمده به اين نتيجه برسد كه دنيا كاروانسرايى بيش نيست و اين مكان براى اقامت در اختيار او قرار نگرفته و عن قريب بايد توشه مادى را بگذارد و به جهان ديگر برود كه در آن جهان جز توشه معنوى مايه ديگرى براى دستگيرى وجود ندارد و در آنجا بايد در دادگاه حضرت الهى حاضر گشته و تمام برنامههاى خويش را در محضر حضرت حق جوابگو باشد ، در اين صورت زندگى مادى را ساده و آسان گرفته و حاضر نيست لحظهاى از عمر را فداى فراهم آوردن پوشاكى و خوراكى غيرضرورى براى جسم كند ، سعى مىكند ، بپوشد و بخورد و فعاليت كند ، اما براى خدا و براى تحصيل رضا و خشنودى حضرت دوست ، در چنين حالتى حاضر نيست جز در راه او قدم بردارد و مىكوشد از آنچه كه خلاف خواسته محبوب اوست دورى كند .
خود را در تمام حالات مواظبت مىكند و هم چون واعظى دلسوز و ناصحى حكيم خود را نصيحت و موعظه كرده و براى ديگران هم از بهترين نمونههاى عالى حسنات اخلاقى خواهد بود .
آرى ، انديشه در وضع خويش با كمك گيرى از اوليا خدا ، انسان را بيدار كرده و به علم حقيقى رسانده و به سعادت ابدى متصل مىكند .
... ادامه دارد.
پي نوشت :
[19] ـ بحار الأنوار : 80/248 ، باب 5 ، حديث 8 .
[20] ـ علل الشرايع : 2/384 ، باب 57 ، حديث 3 .
[21] ـ مستدرك الوسائل : 3/254 ، باب 15 ، حديث 1 .
[22] ـ الكافى : 6/449 ، باب لبس الصوف والشعر و الوبر ، حديث 1 .
[23] ـ وسائل الشيعة : 5/29 ، باب 16 ، حديث 1 .
[24] ـ وسائل الشيعة : 5/26 ـ 27 ، باب 14 .
[25] ـ وسائل الشيعة : 5/27 ، باب 14 ، حديث 5801 .
[26] ـ حلية المتقين : 17 .
[27] ـ وسائل الشيعة : 5/29 ، باب 17 ، حديث 5806 .
[28] ـ حلية المتقين : 17 .
[29] ـ الكافى : 6/449 ، باب لبس للسواد ، حديث 1 .
[30] ـ وسائل الشيعة : 5/40 ، باب 22 ، حديث 5843 .
[31] ـ مدثر 74 : 4 .
[32] ـ وسائل الشيعة : 5/40 ، باب 22 ، حديث 5844 .
[33] ـ وسائل الشيعة : 5/41 ، باب 23 ، حديث 5848 .
[34] ـ حلية المتقين : 18 .
[35] ـ وسائل الشيعة : 5/25 ، باب 13 .
[36] ـ وسائل الشيعة : 4/382 ، باب 19 .
[37] ـ وسائل الشيعة : 20/221 ، باب 123 ، حديث 1 .
[38] ـ وسائل الشيعة : 4/385 ، باب 19 ، حديث 5468 .