آب نبات چوبي

بابا يک آب نبات چوبي صورتي به ني ني داد. مامان داشت رخت مي شست. ني ني مي دانست بايد ساکت باشد تا مامان به کارش برسد. ني ني جوجه ي روي لباسش را ديد. نوک جوجه باز بود. ني ني گفت: «تو هم آب نبات مي خواهي؟» ني ني آب نبات را به جوجه ي روي لباسش داد؛ آن قدر که جوجه صورتي شد.ني ني از جوجه پرسيد: «خوش مزه بود؟» جوجه هنوز نوکش باز بود. ني ني خرس روي جورابش را ديد. خم شد و آب نبات را به دهان خرس گذاشت. ني ني حتي به درخت روي
دوشنبه، 26 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آب نبات چوبي
آب نبات چوبي
آب نبات چوبي

نويسنده:فاطمه بختياري



بابا يک آب نبات چوبي صورتي به ني ني داد. مامان داشت رخت مي شست. ني ني مي دانست بايد ساکت باشد تا مامان به کارش برسد. ني ني جوجه ي روي لباسش را ديد. نوک جوجه باز بود. ني ني گفت: «تو هم آب نبات مي خواهي؟» ني ني آب نبات را به جوجه ي روي لباسش داد؛ آن قدر که جوجه صورتي شد.ني ني از جوجه پرسيد: «خوش مزه بود؟» جوجه هنوز نوکش باز بود. ني ني خرس روي جورابش را ديد. خم شد و آب نبات را به دهان خرس گذاشت. ني ني حتي به درخت روي جوراب هم آب نبات چوبي داد. ني ني گل هاي رنگارنگ قالي را ديد. آب نبات را روي گل ها کشيد. ني ني به پايه صندلي، ديوار اتاق و چادر رخت خواب، آب نبات چوبي داد. ني ني به بابا نگاه کرد. بابا خواب بود. ني ني گفت:«بابا هم آب نبات چوبي دوست دارد.» چهار دست و پا رفت تا رسيد به بابا. دهان بابا بسته بود. ني ني فکر کرد موهاي بابا شايد آب نبات چوبي دوست داشته باشند. آب نبات را روي موهاي بابا کشيد. ني ني خسته شد. از خستگي کنار بابا به خواب رفت. وقتي ازخواب بيدار شد، ديد بابا و مامان ناراحت هستند. آب نبات به موهاي بابا چسبيده بود. مامان فرش را تميز کرد. بعد ديوار و پايه صندلي را پاک کرد. لباس ني ني را عوض کرد و گفت: «کار بدي کردي.» ني ني خنديد. مادر با خنده او لبخند زد و ني ني را بوسيد.
منبع:ماهنامه فرهنگي ،آموزشي سنجاقک شماره 52




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.