تحولات اخیر در کلیسای کاتولیک
چکیده:
نیومان در این زمان با مشاهده عملکرد اسقف های کلیسای انگلستان دچار سرخوردگی شد. اعلامیه گراها ادعا می کردند که کلیسای انگلستان به هر حال کلیسایی پروتستان است، اما اسقفهای این کلیسا تصمیماتی می گرفتند که ظاهرا بر خلاف این امر دلالت داشت.
تعداد کلمات: 1298 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نیومان در این زمان با مشاهده عملکرد اسقف های کلیسای انگلستان دچار سرخوردگی شد. اعلامیه گراها ادعا می کردند که کلیسای انگلستان به هر حال کلیسایی پروتستان است، اما اسقفهای این کلیسا تصمیماتی می گرفتند که ظاهرا بر خلاف این امر دلالت داشت.
تعداد کلمات: 1298 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
جان هنری نیومان در سال ۱۸۰۱ در خانوادهای انجیلی چشم به جهان گشود. هنگامی که وی پانزده ساله بود، عمیقا تحت تأثیر آثار گوناگون کالونیستی قرار گرفت و یک دگرگونی مذهبی را به معنای انجیلی آن، تجربه کرد: «من تحت تأثیر اعتقادنامهای خاص قرار گرفتم و آثار اصول ایمانی بر فکر من چنان بر جای ماند که به رحمت خدا این آثار هرگز محو نشده یا به نقصان نگراییده اند». وی در دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت و در سال ۱۸۲۲ جزء مدرسین کالج اوریل شد. در این کالج اعتقادات انجیلی او دچار تزلزل شدند. در ابتدا، وی به سوی الهیات لیبرال تمایل پیدا کرد. سپس تحت تأثیر فردی به نام جان کبل نظرش معطوف به دیدگاههای متفاوت شد. کبل توجه او را به سوی آثار پدران کلیسا معطوف کرد و این امر باعث شد تا تفکر وی در مسیر نگرشی کاتولیکی قرار گیرد.
در سال ۱۸۳۳ کبل موعظه مشهور خود را تحت عنوان «ارتداد ملی» ایراد کرد که این موعظه به عنوان آغاز جنبش آکسفورد محسوب می شود. علت اصلی ایراد این موعظه صدور حکم اعطای آزادی های سیاسی به کاتولیکها بود که در سال ۱۸۲۹ از سوی حکومت انگلستان صادر شد. همچنین در این زمان، طرحی برای تضعیف کلیسای انگلستان در ایرلند که ساکنان آن عمدتا کاتولیک بودند، تدوین شد. در واقع، علت اصلی پدیدایی جنبش آکسفورد، تهدیدی بود که برخی از پروتستانها احساس میکردند از سوی کاتولیکها کلیسای انگلستان را تهدید می کند. جنبش آکسفورد برخی اصول پیشنهادی را مطرح می ساخت که عبارت بودند از: تأکید بر نظام اسقفی به عنوان روشی که از سوی خدا برای اداره کلیسا مقرر گشته، آموزه جانشینی رسولان (یعنی این آموزه که اسقفان به شکلی پیوسته از زمان رسولان جانشین آنان بودهاند؛ بنابراین، وارث اقتدار رسولان هستند)، حق کلیسا برای اداره امور خود و رد کردن حق حکومت برای دخالت در امور آن، و تأکید بر اهمیت آیین ها. تأکید بر اهمیت آیینها شامل پذیرش آموزه های وقوع تولد تازه توسط آیین تعمید، حضور واقعی بدن و خون مسیح در هنگام آیین عشای ربانی، و نگریستن به آیین عشای ربانی همچون یک قربانی تقدیم شده به خدا بود. جنبش آکسفورد از بسیاری جهات، تصدیق مجدد نگرش کلیسای آیین محور بود؛ اما بنیانگذاران عنصر جدیدی نیز در این جنبش مطرح ساختند و آن بازگشت به آثار کلیسای اولیه در تقابل با باورهای جنبش اصلاح دینی پروتستان بود. برخی از اعضای جنبش آکسفورد، دشمنی آشتی ناپذیری با اصلاحگران پروتستان داشتند. (مخالفان جنبش آکسفورد این طرح هوشمندانه را مطرح ساختند که بنای یادبودی به افتخار اسقفان شهید پروتستان، کرانمر ، لایتمر و ریدلی در آکسفورد برپا شود و برای انجام این کار، مبادرت به جمع آوری امضا از اشخاص بسیاری کردند و با این عمل خود، رهبران جنبش أکسفورد را مجبور ساختند تا باورهای خود را در این مورد به صراحت بیان نمایند.)
نیومان با تصدیق این امر که کلیسای کاتولیک رومی بیش از هر کلیسای دیگری به کلیسای اولیه نزدیک است، باید تغییرات به وجود آمده را به شکلی توضیح دهد. وی این ادعای سنتی را نمی پذیرد که کلیسای کاتولیک همواره همان است و هرگز تغییر نمی کند. وی با نتیجه گیری های مبتنی بر اصول ایمان، که در حکم پاپی Ineffabilis Deus بیان شده و کلیسا را تغییر ناپذیر می داند، موافق نیست و بر این اساس تاریخ را نادیده نمی گیرد، بلکه تغییر را تأیید کرده، در پی تشریح و تبیین آن بر می آید.
دیدگاه های جنبش آکسفورد در مجموعه ای از اعلامیه ها که «اعلامیه هایی برای اعصار» نام داشتند، بیان می شدند که از سال ۱۸۳۳ انتشارشان آغاز گشت. در نتیجه، پیروان این جنبش، «اعلامیهایها» نام گرفتند. این اعلامیه ها، لحنی ضد پروتستان داشتند که این امر منجر به آزردگی خاطر شدید پروتستانها گشت. در این زمان نیومان، همنظر با بسیاری از اشخاص، کلیسای انگلستان را طریق بینابینی بین پروتستانیسم و کاتولیسیسم می دانست. وی همچنان پیرو این باور سنتی بود که پاپ همان ضد مسیح است. وی به کلیسای اولیه به عنوان دوران طلایی کلیسا مینگریست و او و همفکرانش با تفحص برای دستیابی به ایمان خالص کاتولیکی، که عاری از آلودگی های قرون وسطا بود، در پی بازگشت به این دوران طلایی بودند. از نظر آنان، ایمان کاتولیکی یا ایمان جامع جهانی، باید توسط اصلی که توسط وینسنت أهل لرینس (عالم الهی قرن پنجم) بیان شده بود، تشخیص داده می شد: «ما به آن چیزی باور داریم که در کلیسای کاتولیک) همگان، همیشه و در همه جا بدان اعتقاد دارند.» در سال ۱۸۴۱ نیومان «اعلامیه نود» را به نگارش درآورد. وی در این اعلامیه، استدلال می کند که «سی و نه اصل» با تعالیم شورای ترنت قابل مقایسه است و تضاد بنیادین با آن ندارد. این اعلامیه، طوفانی از اعتراضات را برانگیخت که باعث شد تا انتشار این اعلامیه ها پایان یابد.
بیشتر بخوانید : زبان پرستش
نیومان در این زمان با مشاهده عملکرد اسقف های کلیسای انگلستان دچار سرخوردگی شد. اعلامیه گراها ادعا می کردند که کلیسای انگلستان به هر حال کلیسایی پروتستان است، اما اسقفهای این کلیسا تصمیماتی می گرفتند که ظاهرا بر خلاف این امر دلالت داشت. نیومان ایمان خود را به کلیسای انگلستان از دست داد و به تدریج به فعالیت های خود در این کلیسا خاتمه داد. وی سپس در منطقه لیتل مورا، که در نزدیکی آکسفورد قرار داشت، گوشه عزلت را برگزید. وی در نهایت، به این نتیجه رسید که کلیسای کاتولیک واقعی همان کلیسای کاتولیک روم است. در عین حال که قلب وی به این امر باور داشت، فکرش به او می گفت که کلیسای کاتولیک روم از بسیاری جهات با کلیسای کاتولیک حقیقی تفاوت دارد. چگونه باید بین قلب و فکر او مصالحه به وجود می آمد؟ وی به تدریج در پاسخ به این سؤال به مفهوم تحول آموزه ها رسید. وی این نظر را در مقاله مشهور خود تحت عنوان در باب تحول آموزه مسیحی مطرح ساخته است که در آن، یک عضو کلیسای انگلیکان از پیوستن خود به کیش کاتولیک دفاع می کند. این مقاله در سال ۱۸۵۴ پس از گرویدن وی به کیش کاتولیک رومی منتشر شد و در پایان آن نیز ضمیمهای اضافه شد که در آن تمام کلیسا را به داوری در مورد عقاید مطرح شده در این مقاله فرا می خواند.
دیدگاه های جنبش آکسفورد در مجموعه ای از اعلامیه ها که «اعلامیه هایی برای اعصار» نام داشتند، بیان می شدند که از سال ۱۸۳۳ انتشارشان آغاز گشت. در نتیجه، پیروان این جنبش، «اعلامیهایها» نام گرفتند. این اعلامیه ها، لحنی ضد پروتستان داشتند که این امر منجر به آزردگی خاطر شدید پروتستانها گشت. در این زمان نیومان، همنظر با بسیاری از اشخاص، کلیسای انگلستان را طریق بینابینی بین پروتستانیسم و کاتولیسیسم می دانست. وی همچنان پیرو این باور سنتی بود که پاپ همان ضد مسیح است. وی به کلیسای اولیه به عنوان دوران طلایی کلیسا مینگریست و او و همفکرانش با تفحص برای دستیابی به ایمان خالص کاتولیکی.
نیومان مقاله خود را با طرح این عقیده آغاز می کند که «مسیحیت تاریخی هرچه باشد، به معنای پروتستانیسم نیست. اگر حقیقتی وجود داشته باشد که در مورد آن نتوان هیچ تردیدی داشت، همین گفته است.» از نظر نیومان، پروتستانها ترجیح میدهند مسیحیت قرون وسطا را به فراموشی بسپارند. از نظر او پروتستانها در مورد کلیسا، در قرون اولیه پدیدایی آن نیز نظر چندان مساعدی ندارند. نیومان در اثبات ادعای خود به معنایی که پروتستان ها در هنگام سخن گفتن از «مسیحیت تاریخی» مطرح می کنند، اشاره میکند و به نظرش «مسیحیت تاریخی» مورد نظر آنان، تاریخ جنبش پروتستان از قرن شانزدهم به بعد است. در عین حال، نیومان در مقام مورخی آگاه، نمی تواند تصدیق نکند که کلیسای کاتولیک با کلیسای اولیه یکسان نیست؛ از نظر او به هر حال، کلیسای کاتولیک قرون اولیه و کلیسای کاتولیک معاصر از یک هویت یکسان برخوردارند:
اگر قدیس آتاناسیوس و قدیس آمبروز ناگهان به زندگی باز می گشتند، تردیدی نیست که آنان کدام جامعه کلیسایی را با جامعه کلیسایی خود اشتباه می گرفتند. یقینا همه موافق این امر هستند که این پدران با وجود تفاوت دیدگاههایشان و علی رغم اعتراضی که احتمالا مطرح می ساختند، با اشخاصی چون قدیس برنار و قدیس ایگناتیوس لویولا، یا با کشیش کاتولیک تنهایی که در حجره محقر خود زیست میکند یا با راهبه هایی که به امور خیریه مشغولند؛ یا با انبوه اشخاص بی سوادی که در برابر محراب کلیسا قرار دارند، بیش از هر جامعه کلیسایی دیگری احساس قرابت و انس خواهند کرد. (در باب تحول آموزۀ مسیحی ۱ : ۳ )
نیومان با تصدیق این امر که کلیسای کاتولیک رومی بیش از هر کلیسای دیگری به کلیسای اولیه نزدیک است، باید تغییرات به وجود آمده را به شکلی توضیح دهد. وی این ادعای سنتی را نمی پذیرد که کلیسای کاتولیک همواره همان است و هرگز تغییر نمی کند. وی با نتیجه گیری های مبتنی بر اصول ایمان، که در حکم پاپی Ineffabilis Deus بیان شده و کلیسا را تغییر ناپذیر می داند، موافق نیست و بر این اساس تاریخ را نادیده نمی گیرد، بلکه تغییر را تأیید کرده، در پی تشریح و تبیین آن بر می آید.
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
دیدگاه های جنبش آکسفورد در مجموعه ای از اعلامیه ها که «اعلامیه هایی برای اعصار» نام داشتند، بیان می شدند که از سال ۱۸۳۳ انتشارشان آغاز گشت. در نتیجه، پیروان این جنبش، «اعلامیهایها» نام گرفتند. این اعلامیه ها، لحنی ضد پروتستان داشتند که این امر منجر به آزردگی خاطر شدید پروتستانها گشت. در این زمان نیومان، همنظر با بسیاری از اشخاص، کلیسای انگلستان را طریق بینابینی بین پروتستانیسم و کاتولیسیسم می دانست. وی همچنان پیرو این باور سنتی بود که پاپ همان ضد مسیح است. وی به کلیسای اولیه به عنوان دوران طلایی کلیسا مینگریست و او و همفکرانش با تفحص برای دستیابی به ایمان خالص کاتولیکی.
نیومان مقاله خود را با طرح این عقیده آغاز می کند که «مسیحیت تاریخی هرچه باشد، به معنای پروتستانیسم نیست. اگر حقیقتی وجود داشته باشد که در مورد آن نتوان هیچ تردیدی داشت، همین گفته است.» از نظر نیومان، پروتستانها ترجیح میدهند مسیحیت قرون وسطا را به فراموشی بسپارند. از نظر او پروتستانها در مورد کلیسا، در قرون اولیه پدیدایی آن نیز نظر چندان مساعدی ندارند. نیومان در اثبات ادعای خود به معنایی که پروتستان ها در هنگام سخن گفتن از «مسیحیت تاریخی» مطرح می کنند، اشاره میکند و به نظرش «مسیحیت تاریخی» مورد نظر آنان، تاریخ جنبش پروتستان از قرن شانزدهم به بعد است. در عین حال، نیومان در مقام مورخی آگاه، نمی تواند تصدیق نکند که کلیسای کاتولیک با کلیسای اولیه یکسان نیست؛ از نظر او به هر حال، کلیسای کاتولیک قرون اولیه و کلیسای کاتولیک معاصر از یک هویت یکسان برخوردارند:
اگر قدیس آتاناسیوس و قدیس آمبروز ناگهان به زندگی باز می گشتند، تردیدی نیست که آنان کدام جامعه کلیسایی را با جامعه کلیسایی خود اشتباه می گرفتند. یقینا همه موافق این امر هستند که این پدران با وجود تفاوت دیدگاههایشان و علی رغم اعتراضی که احتمالا مطرح می ساختند، با اشخاصی چون قدیس برنار و قدیس ایگناتیوس لویولا، یا با کشیش کاتولیک تنهایی که در حجره محقر خود زیست میکند یا با راهبه هایی که به امور خیریه مشغولند؛ یا با انبوه اشخاص بی سوادی که در برابر محراب کلیسا قرار دارند، بیش از هر جامعه کلیسایی دیگری احساس قرابت و انس خواهند کرد. (در باب تحول آموزۀ مسیحی ۱ : ۳ )
نیومان با تصدیق این امر که کلیسای کاتولیک رومی بیش از هر کلیسای دیگری به کلیسای اولیه نزدیک است، باید تغییرات به وجود آمده را به شکلی توضیح دهد. وی این ادعای سنتی را نمی پذیرد که کلیسای کاتولیک همواره همان است و هرگز تغییر نمی کند. وی با نتیجه گیری های مبتنی بر اصول ایمان، که در حکم پاپی Ineffabilis Deus بیان شده و کلیسا را تغییر ناپذیر می داند، موافق نیست و بر این اساس تاریخ را نادیده نمی گیرد، بلکه تغییر را تأیید کرده، در پی تشریح و تبیین آن بر می آید.
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
پاکدین میانهرو
فیلسوف عصر بیداری روحانی
الوهیت مسیح