ایمان عالمگیر (قسمت اول)

شورای جهانی کلیساها، علاوه بر عملکردهای مداومش که در مرکز آن در ژنو انجام می شود؛ گردهمایی هایی جهانی در مورد ایمان و نظم، بشارت و خدمات مسیحی، و سایر موضوعات مشابه تشکیل داده است.
چهارشنبه، 24 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ایمان عالمگیر (قسمت اول)
شورای جهانی کلیساها
 
چکیده:
شورای جهانی کلیساها، علاوه بر عملکردهای مداومش که در مرکز آن در ژنو انجام می شود؛ گردهمایی هایی جهانی در مورد ایمان و نظم، بشارت و خدمات مسیحی، و سایر موضوعات مشابه تشکیل داده است.
 
تعداد کلمات: 1215 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
ایمان عالمگیر (قسمت اول)
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
در سالیان گذشته، الهیات مسیحی، دیگر امتیاز و ویژگی خاص اروپاییان سفیدپوست محسوب نمی شود و تلاش های بسیاری به عمل آمده تا نگرش هایی الهیاتی که عمیقأ آسیایی، افریقایی و آمریکای لاتینی هستند، رشد و گسترش یابند. شورای جهانی کلیساها به شکل رسمی، در سال ۱۹۴۸، با حضور نمایندگان ۱۴۷ کلیسا از ۴۴ کشور جهان در آمستردام تشکیل شد. این شورا از ترکیب سه جنبش پدید آمد که محرک پدیدایی آنها گردهمایی جهان مبلغان مذهبی بود که در سال ۱۹۱۰ در ادینبورگ اسکاتلند تشکیل شد.
 
ایمان و نظم  جنبشی بود که پس از گردهمایی ادینبورگ پدید آمد و هدف از پیدایش آن تلاش برای اتحاد مجدد فرقه های متعدد مسیحی بود. این جنبش در سال ۱۹۲۷ در لوزان و در سال ۱۹۳۷ در ادینبورگ چند گردهمایی تشکیل داد. حیات و کار جنبش دیگری بود که به رابطه ایمان مسیحی با مسائل اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی توجه داشت. این جنبش در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۳۷ در استکهلم و آکسفورد گردهمایی هایی تشکیل داد.

  بیشتر بخوانید :   پدران کاپادوکیایی کلیسا

شورای بین المللی مبلغان مذهبی» جنبش دیگری بود که پدیدایی آن بیشتر از دو جنبش دیگر تحت تأثیر گردهمایی ادینبورگ بود. این شورا، در سال ۱۹۲۱ به وجود آمد و در سال ۱۹۶۱ به شکل رسمی در شورای جهانی کلیساها ادغام گشت.در دو گردهمایی جنبش های ایمان و نظم» و «حیات و کار» که در سال ۱۹۳۷ تشکیل شدند، تشکیل یک شورای جهانی کلیسایی مورد تأیید قرار گرفت و در یک گردهمایی که در سال ۱۹۳۸ در اوترخت هلند برگزار شد، پیشنویس اساسنامه این شورا تهیه گشت. اما وقوع جنگ جهانی دوم، باعث شد تا شکل گیری این شورا به شکلی رسمی، به ده سال بعد موکول شود. به استثنای کلیساهای کاتولیک و برخی کلیساهای انجیلی، امروزه تمام کلیساهای مهم مسیحی، عضو شورای جهانی کلیساها هستند. از سال ۱۹۶۱، کلیسای کاتولیک ناظرانی رسمی را به جلسات عمومی شورا گسیل می دارد.
 
شورای جهانی کلیساها، علاوه بر عملکردهای مداومش که در مرکز آن در ژنو انجام می شود؛ گردهمایی هایی جهانی در مورد ایمان و نظم، بشارت و خدمات مسیحی، و سایر موضوعات مشابه تشکیل داده است. اما مهم ترین عملکرد آن، تشکیل جلسات عمومی بوده که تاکنون شش جلسه عمومی را برگزار کرده است. این جلسات عبارت بوده اند از:
۱- آمستردام (۱۹۴۸). این نخستین گردهمایی عمومی شورای جهانی کلیسا بود که رسما تشکیل شد. در نخستین گردهمایی عنوان شد که شورا «از مشارکت کلیساهایی تشکیل شده که خداوند ما، عیسی مسیح را به عنوان خداوند نجات دهنده خود پذیرفته اند.
۲- اوانستون، ایلی نویز (۱۹۴۵). موضوع اصلی این گردهمایی «مسیح، امید جهان»
بود. در این گردهمایی، هدف بشارت مسیحی سوق دادن اشخاص به سوی مواجههای شخصی با عیسی مسیح، وارد ساختن آنها در حیات کامل کلیسا، و متحول ساختن جامعه مطابق با مقصودی که خدا برای آن در نظر دارد، عنوان شد.
۳- نیو دهلی۱ (۱۹۶۱). موضوع اصلی این گردهمایی «عیسی مسیح نور جهان» بود. این گردهمایی، نخستین گردهمایی بود که مکان تشکیل آن در غرب نبود. در این گردهمایی، کلیساهای ارتدوکس شرق نیز به شورای جهانی کلیساها پیوستند و مبنای عضویت در شورا به شکل مبسوط تری تعریف شد:
شورای جهانی کلیساها، مشارکت کلیساهایی است که مطابق با کتاب مقدس، عیسی مسیح را خدا و نجات دهنده معرفی می کنند و بنابراین، همراه با یکدیگر در پی آن هستند تا دعوت عام خود را که همانا جلال دادن پدر، پسر، و روح القدس است، تحقق بخشند.
شورای بین المللی مبلغان مذهبی» جنبش دیگری بود که پدیدایی آن بیشتر از دو جنبش دیگر تحت تأثیر گردهمایی ادینبورگ بود. این شورا، در سال ۱۹۲۱ به وجود آمد و در سال ۱۹۶۱ به شکل رسمی در شورای جهانی کلیساها ادغام گشت.در دو گردهمایی جنبش های ایمان و نظم» و «حیات و کار» که در سال ۱۹۳۷ تشکیل شدند، تشکیل یک شورای جهانی کلیسایی مورد تأیید قرار گرفت و در یک گردهمایی که در سال ۱۹۳۸ در اوترخت هلند برگزار شد، پیشنویس اساسنامه این شورا تهیه گشت. اما وقوع جنگ جهانی دوم، باعث شد تا شکل گیری این شورا به شکلی رسمی، به ده سال بعد موکول شود. به استثنای کلیساهای کاتولیک و برخی کلیساهای انجیلی، امروزه تمام کلیساهای مهم مسیحی، عضو شورای جهانی کلیساها هستند. از سال ۱۹۶۱، کلیسای کاتولیک ناظرانی رسمی را به جلسات عمومی شورا گسیل می دارد.۴- اوپسالا  (۱۹۶۸). موضوع اصلی این گردهمایی «من همه چیز را نو میسازم» بود. در این شورا، شش گروه تحقیق و بررسی تشکیل شد تا در مورد موضوعات گوناگون، اسناد شورا را مورد بررسی قرار دهند و اصلاحاتی در آنها وارد سازند. در اسناد و بیانیه های قبلی شورای جهانی کلیساها، صریح و آشکار در مورد اهمیت هدایت پیروان مذاهب دیگر به سوی ایمان به عیسی مسیح تأکید شده بود، اما در پیشنویس اسناد این گردهمایی به این امر، اشارههای اندکی شده بود. در واقع، بعد «عمودی» مأموریت کلیسا، یعنی مصالحه با خدا، عملا نادیده گرفته شده بود و بر روی بعد «افقی» مأموریت کلیسا، یعنی مصالحه با انسانها تأکید زیادی شده بود. مفهوم «مسیحیت بینام»، به آن شکلی که توسط کارل رانر تبیین و توصیف شده بود، از سوی شورا پذیرفته شد و نتیجه این پذیرش آن شد که تغییر مذهب به مسئله ای با اهمیت نازل تر تبدیل گشت. این عدم تعادل در تعریف مأموریت کلیسا باعث شد تا متفکر انجیلی، دونالد مک گاوران  این سؤال را مطرح سازد که «آیا گردهمایی اوپسالا به دو میلیارد نفری که پیام انجیل را نشنیده اند، خیانت خواهد کرد؟» ویسار هوفت نیز که قبلا دبیرکل شورای جهانی کلیساها بود، روی نیاز به تعادل در این مورد تأکید کرد:
مسیحیتی که بعد عمودی خود را از دست داده باشد، نمک خود را از دست داده و نه تنها به خودی خود طعمی ندارد؛ بلکه برای جهان نیز بی فایده است. اما مسیحیتی که تمام توجه خود را معطوف بعد عمودی می سازد و از آن به عنوان وسیله ای سود می جوید تا با توسل به آن از مسئولیت خود نسبت به حیات مشترک انسانها بگریزد، با این عملکرد خود تجسم خدا، یعنی محبت خدا را نسبت به جهان که در مسیح آشکار شده است، انکار می کند. (حکمی در باب جنبش اتحاد جهانی کلیساها )
 
در نتیجه مباحثه های بسیار، سند نهایی نیاز به ایمان آوردن به عیسی مسیح برای نجات، بیان صریح تری به خود گرفت؛ اگرچه در این سند مطرح می شود که «اغلب نقطه عطفی که در تغییر زندگی یک شخص وجود دارد، در ظاهر می تواند به هیچ وجه انتخابی مذهبی نباشد» و اشخاصی وجود دارند که «بدون آنکه خود بدانند، انسانی برای دیگرانند؛ یعنی مسیح را خدمت می کنند.» مأموریت کلیسا در پرتو توجه دوران معاصر به ضرورت ایجاد شرایط یک زندگی کاملا انسانی تعریف می شود.
 
امروزه در توصیف مأموریتی که خدا به کلیسا داده است و ما نیز در آن شریک هستیم، اشتیاقی آتشین برای مرتبط ساختن آن با مسائل معاصر وجود دارد. این مأموریت، عطیه حیات نوین محسوب می شود که در حکم تجدید حیاتی اساسی در حیات کهن است و نیز به معنای دعوت از انسانها برای رشد به سوی انسانیت کامل در انسان جدید، یعنی عیسی مسیح است. (تجدید حیات در مأموریت کلیسا ۱ : ۱ )
 
از نظر سند نهایی شورا، این انسانیت جدید یک عطیه است که باید توسط ایمان دریافت شود. چنین واکنشی بر رابطه ما با دیگران تأثیر می گذارد. «زیرا هیچ بازگشتی به سوی خدا نمی تواند وجود داشته باشد؛ مگر اینکه در عین حال، به شکلی نوین یک انسان را در ارتباطی رودررو با انسانهای دیگر قرار دهد. حیات نوین، انسانها را آزاد می سازد تا در خدمت اجتماع انسان ها باشند. این امر منجر به تلاش هایی برای از میان برداشتن موانع نژادی، ملی، و مذهبی می شود. احیای بشریت حقیقی در عیسی مسیح، به معنای حرکت همه انسانها به سوی عدالت، آزادی، و شرافت انسانی بیشتر است. بنابراین، مسیحیان باید نسبت به کسانی که در حرکت به سوی این هدف ها با آنان همراهند، برخورد پذیراتر و متواضع تری داشته باشند.

ادامه دارد..

منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  چنگ روح القدس
  پدر تاریخ کلیسا
  فلسفه‌ی افلاطون برای مردم عامی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما