خردمند به خون خفته (2)
توجه به تحول فرهنگى
نگارش كتابهاى دينى به راستى تحول عظيم فرهنگى توسط باهنر و برخى بزرگان بود كه با مشكلات فراوان تحقق يافت و رژيم پهلوى زمانى از حقيقتبيدار گرانه و انسانساز اين انسانهاى مدبر و متعهد آگاه شد كه شعله انقلاب اسلامى زبانه كشيده و چارهاى جز نظاره نمودن و پذيرش آثار اين غفلت را نداشت، در دل تك تك آيات و روايات برگزيده اين كتابها و سطور نگاشته شده آنها نكاتى نهفته بود كه ناخودآگاه بر جانها تاثير مىبخشيد و ايمان، حماسه و شور انقلابى را در نسل جوان بيدار مىساخت.
باهنر خود در اين باره مىگويد: «توانستيم در قسمتبرنامهريزى درسى راه يابيم و جالب بود در اين فرصت ما از بخشهاى كوتاهى كه در اول ابتدايى به عنوان مسايل دينى بايد وارد مىشد تا آخرين سالهاى تحصيلى دبيرستان موفق شديم كه كتابهاى تعليمات دينى بنويسيم و همين طور براى دورههاى تربيت معلم و ديگر رشتههاى تحصيلى كه وجود داشتبه يارى خداوند موفق شديم كتابهاى مزبور را بدون يك جمله دخالت رژيم بنويسيم و مطالب اين كتاب حتى در آن روزها در برخى حوزههاى مبارزاتى مخفى به عنوان محتواى آموزشى تعليم داده مىشد، در اين اواخر يعنى سالهاى 1355 - 1356ه.ش، عوامل استبداد احساس نمودند كه مطالب كتابها چيست و لذا به مراكز خود نشان دادند تا سانسور گردد و ما وقتى به كتابهاى تجديد نظر شده آنان دستيافتيم، مشاهده كرديم حدود 60% مطالبى را كه در كتاب اول و دوم راهنمايى نوشته بوديم، خط كشيده و در حاشيه اينها اظهار نظرهايى كرده بودند و معلوم بود برايشان ناگوار است، از آن موقع تصميم گرفتند اين كتابها ديگر تدريس نشود و به دنبال مؤلف جديدى بودند كه مطالبى به دلخواه آنان تحت عنوان تعليمات دينى بنويسد كه يا نبود و يا آن كه جامعه نمىپذيرفت، معلمان به ما مىگفتند زمينه بسيار خوبى دستمان داديد.
اگر مىخواستيم عليه رژيم مخالفتى داشته باشيم در هيچ يك از كتابهاى ديگر امكان نداشت. اتفاقا در سال 1356 ه.ش كه ديگر آغاز مبارزه وسيع بود ناگزير شدند تسليم گردند، ولى ما به عنوان يادگار نسخهاى از كتابهايى كه دور مطالب سانسور شده را خط كشيده بودند يافتيم، و جالب اين كه با قلم مختلف، يعنى در سه جا مرور گشته و رد شده بود، در سراسر اين كتابها حتى نمىتوان جملهاى يافت كه حتى غير مستقيم دستگاه طاغوت را تاييد كند. جالب اين جا است كه باهنر از سال 1350 نمىتوانست منبر برود و سخنرانى كند، اما مشغول تاليف كتاب براى ميليونها دانش آموز بود! در اين كتابها ردپاى مبارزه با استكبار و استبداد به خوبى ديده مىشد، آيات فراوانى درباره جهاد و لزوم مبارزه عليه ستم و بىعدالتى آمده و بحث تقيه به عنوان ضرورت مبارزه مخفى و حفظ نيروها از گزند ضربه كارى دشمن مطرح شده بود.
در تشريح تاريخ زندگى ائمه آن قسمتهايى كه مربوط به مبارزات آن ستارگان درخشان بود در اين كتابها محور بحثها قرار گرفت. (17) مقام معظم رهبرى طى خاطراتى فرمودهاند: در سال 1357 ه.ش در ايرانشهر (از توابع استان سيستان و بلوچستان) تبعيد بودم و شهيد باهنر در آنجا به ديدن ما آمد و نسخهاى از كتابى كه تهيه كرده و توسط عوامل اطلاعاتى و تحقيقاتى ساواك مورد بررسى قرار گرفته بود، ارائه داده و ما ديديم كه در آن شايد سه نفر از افراد دستگاه طاغوت روى مطلبى نظر داده و مطالبشان حاكى از آن بود كه چنين كتاب درسى برايشان احساس وحشت مىكند، در حاشيه كتاب چيزهايى نوشته بودند كه از وجود چنين اثرى احساس وحشت مىكنند، نوشتههاى آنان حاكى از آن بود كه عوامل ساواك سراسيمه به چنين محتواهايى حساس شدهاند.(18)
در سال 1356ه.ش كه باهنر به همراه دوستان كتابهاى تعليمات دينى دبيرستان و دوره راهنمايى را تاليف مىنمود، در ارائه آن تعمدا تاخير مىانداخت تا دستگاه جهنمى ساواك فرصتبازبينى و سانسور مطالب را نداشته باشد و در نتيجه آن سال به دليل نياز مبرم مدارس و با تاييد سازمان كتابهاى درسى آثار مزبور به سرعت انتشار يافت. در عين حال ماموران كتابها را در اواسط سال تحصيلى مورد حذف و سانسور قرار دادند تا در سال بعد به زعم خودشان مطالب خطرآفرين در دسترس دانش آموزان قرار نگيرد. آنان مطالبى مربوط به افشاى ماهيتحكومتهاى طاغوتى و نيز نكاتى را كه نظام سياسى اجتماعى اسلام را معرفى مىكرد و مفاهيم اعتقادى اسلامى را تبيين مىنمود، حذف كرده بودند.
چند نمونه از مطالب سانسور شده توسط ساواك: «شك نيست كه برخى از تعاليم اخلاقى به صورتهاى مختلف مورد سوء استفاده قرار گرفته و مىگيرد. آنان كه در پى جلب منافع خويش هستند به خصوص اگر نفوذ و امكاناتى داشته باشند مىكوشند تا از هر وسيلهاى كه به دستشان مىرسد استفاده كنند و راه را براى رسيدن به مطامع خويش هموار سازند، آنها در اين راه همه چيز را به خدمتخود در مىآورند چنان كه تحقيقات علمى با همه اصالت و صفايى كه دارد گه گاه در خدمت ظلم و طغيان و به بند كشيدن زحمتكشان در مىآيد، چه بسا كه به نام آزادى، آزادىها سلب مىشود و به نام عدالت و برابرى بىعدالتىها و حقكشىها صورت مىگيرد.» (19)
«يكى از چيزهايى كه بشر هميشه از آن رنج مىبرد، بىعدالتى است. وقتى انسانها به چشم خود ببينند گروهى در ناز و نعمت فراوان غوطهورند و انواع وسايل عيش و نوش برايشان فراهم است... در حالى كه خود آنها و انبوه انسانهاى ديگر از امكانات زندگى به حد كافى برخوردار نيستند، بايد به زحمت لقمه نانى به دست آورند و در كنج لانهاى بخزند، از بيمارى، بىكارى و نادارى رنجببرند و حاصل كار و دسترنجشان سرازير جيب سوداگران و چپاولگران گردد خود به خود از اين بىعدالتىها دچار ناراحتى مىشوند و در پى راه حلى براى آن برمىآيند.» (20)
رويش انديشه
در تاريخ 23 خرداد 1359 كه به فرمان امام خمينى ستاد انقلاب فرهنگى تشكيل شد، باهنر در اولين جلسه شوراى انقلاب فرهنگى به عنوان دبير آن تعيين گرديد و گرچه مسؤوليتهاى زياد وى مانع حضور گسترده ايشان در ستاد مذكور شد، ولى نظرياتش بسيار مؤثر واقع گشت و در تشكيل ستادها و جذب نيروهاى مسلمان، اعم از دانشجو و ديگر اقشار نقش فعال و تعيين كنندهاى داشت. با توجه به اين كه باهنر مسؤوليت وزارت آموزش و پرورش را عهدهدار بود بخش پيش دانشگاهى ستاد به وى محول گرديد، هم چنين ايجاد رابطه بين دانشجويان مسلمان و آموزش و پرورش و تدوين برنامههاى متعدد در جهت تغيير محتواى كتب درسى يا تغييرات كلى در كتابها، طرح مناسب براى رشتههاى فنى و كشاورزى جهت روستازادگان حاصل تلاشهاى آن متفكر متدين است.
در اولين مصاحبه به عنوان دبير اين ستاد اعلام نمود قصد داريم روش و اهداف كنونى دانشگاهها را دگرگون نموده و از حالت استعمارى خارج كرده و دانشگاهى مطابق با ارزشهاى دينى پديد آوريم، دانشگاه بايد نيازهاى جامعه را منعكس كند و اجتماع از دستاوردها و ثمرات آن بهره ببرد، افراد فارغ التحصيل از دانشگاه سهم عمدهاى از خدمتخود را در مناطق روستايى اختصاص دهند. (23)
باهنر از اين بابت متاسف بود كه چرا برخى دانشجويان به رشتههايى تمايل دارند كه در آينده درآمدشان افزونتر است و به سازگارى تخصص خود با واقعيتهاى جامعه اسلامى و خودكفايى مسلمانان توجهى نداشتند و اين را سقوط ارزشها تلقى مىنمود. (24) وى طى سخنانى به اين حقيقت اشاره نمود كه انقلاب فرهنگى همراه با بارور شدن انقلاب اسلامى پديدار گشت و ارزشهاى معنوى جاى سنتهاى موهوم و غلط را گرفت. به عقيده وى علم در اسلام با مواردى از نفى و اثبات همراه است. دانش از ديدگاه اسلام پوياست و جان دارد، صرفا كيسهاى از اطلاعات نمىباشد. رذايل را محو كرده و فضايل را به ارمغان مىآورد، حسن نيت، فروتنى و پارسايى در وجود يك عالم مسلمان متعهد ديده مىشود، دنبال دانش پژوهى تخقيق و ژرفنگرى است كه اين مساله فرد را با حقايق امور آشنا مىكند كه نتيجه آن تسليم گشتن در برابر حقايق عالم و رضا در مقابل امر پروردگار و توام با هدايت و راهگشايى است. (25)
دكتر باهنر در خصوص برداشتخويشتن از نگرش اسلامى يادآور گرديد: ارزشهاى دينى در برابر سنتهاى سالم اجتماعى مقاومتى ندارند و حتى بسيارى از آنها را با حفظ قالب تجديد محتوا مىكند و روحيهاى تازه به آن مىدهد و پرمعنا، آهنگين و جهتساز مىكند... اسلام از هر مراسمى كه بتواند نشاط معنوى و شادابى اجتماعى توام با همبستگى و تفاهم را بيشتر كند، استقبال مىنمايد. (26)
باهنر، حالت اعتدال و همه جانبه نگرى را از ويژگىهاى اسلام مىدانست. قرآن همان طور كه مىگويد خداوند توابين را دوست دارد. در عين حال مىفرمايد پروردگار افراد پاك و تميز را هم دوست مىدارد; يعنى آن توجه ملكوتى با نظافت و نشاط بدنى بايد همراه باشد. رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كار را عبادت و تلاش براى معاش را نوعى مجاهدت تلقى نموده در حالى كه تاكيد مىفرمايد: غرق در دنيا نشويد و خود را در آن گم نكنيد. وسيله انديشيدن انسان همين بدن است و اگر فهميدن و تفكر ضرورت دارد، بايد پيكر سالم باشد. به علاوه، تمامى عبادات به نوعى با بدن ارتباط دارند و بايد در حين انجام تكاليف شرعى خصوصا اقامه نماز بدن تحركى داشته باشد تا آن حالات روحانى و ملكوتى ظاهر گردد، جهاد و پيكار در راه خدا به لحاظ معنوى فداكارى و ايثارگرى به بار مىآورد، ولى هرچه شخص نيرومندتر باشد، در ميدان كار و زار پيروزمندتر خواهد بود. پس سلامتى تن در رشد و شكوفايى بدن به دليل پيوند عميق با روان بايد در نظر باشد.
اين درست نيست كه عدهاى براى كسب شهرتهاى كاذب به ورزش بپردازند و يا آن كه امكانات ورزشى را به گروهى خاص اختصاص داده و اقشار مردم را از آن محروم كنيم. روا نيست افراد معدودى در ميادين ورزشى مشغول فعاليتباشند و مردم صرفا تماشاگر باشند، بلكه ما بر اين عقيدهايم كه خود مردم هم بايد در صحنه باشند، زيرا از طريق ورزش مىخواهيم رشد سلامت را در بين مردم به عنوان يك حق عمومى تعميم دهيم و نيز ضمن آموزش فنون اين رشته يك سلسله از خصال پاك اخلاقى را در بين ورزشكاران پديد آوريم، آن جنبههايى از ورزش كه حالت همكارى دارد و تلاش و اهتمام در آن نهفته و مبنايش هوش و ذكاوت مىباشد بايد تقويت گردد و آن حالات هيجانى كاذب و تبليغات افراطى، كينهتوزى، تعدى و بدبينى بايد محو گردد همچنين ورزش بايد با ديگر اهداف اجتماعى هماهنگ شود. (27)
دكتر باهنر بين آزادى از ديدگاه اسلام و آزاديى كه جوامع متمدن تجويز مىكنند، تفكيك قايل بود و طى بحثى تحت عنوان «دامنه آزادى در اسلام» گفت: جوامع متمدن هدفى جز حفظ نظام اجتماعى ندارند و قلمرو مقررات آنها هم از حدود اجتماع و مصالح آن تجاوز نمىكند، ولى محيط فكر، اخلاق، عقيده و روح را آزاد گذاشتهاند و تلاشهاى آنان در اين موارد اگر هم باشد از حدود تشريفات نمىگذرد، اما اسلام براى كنترل افراد، محيط وسيعترى را در نظر گرفته است، مىخواهد اجتماع منظم باشد، اخلاق پاك، عمل صحيح روح هم متكامل و آزاد باشد، لذا در همه شئون دستور دارد به همه جا سر مىزند و از همه جا پيروز بيرون مىآيد به اعماق دل، به زبان، گوش و ساير اعضا، به افراد، اجتماعات، ملل، جوامع انسانى و به همه چيز توجه دارد، سعادت انسانها، در آن است كه از نظام و مقررات عمومى و عوالم و جهات مختلف انسانى تخلف نكنند، انسان به حكم انسانيتشئون مختلف مادى و معنوى دارد و آن نظامى كه همه اين ابعاد را اداره كرده و به هم پيوند دهد مىتواند بر اجتماع بشرى كاخ سعادتى در محيط تشريع هم چون كاخ رفيع عالم هستى در محيط تكوين بسازد، تخلف از مدار چنين نظامى موجب آشفتگى كليه شئون انسانى است. (28)
در كلمات پيشوايان دينى كلمه حر - احرار استعمال شده كه مقصود از آن آزادى از قيد بندگى خلق، ماديات و ستايش و كرنش در مقابل پول و قدرت است. اسلام مىخواهد كششها، محبتها و توجهها، همه به يك طرف باشد به آن كه پديد آورنده همه چيز است، اسلام نه تنها مردم را در تفكر آزاد گذارد، بلكه دعوت به تفكر كرده كه يك ساعت فكر را از سالها عبادت بهتر دانسته است، ميدان فكر و تحقيق را در همه جا براى همه آزاد گذارده است محيط وسيع جهان را قلمرو فكرى او قرار داده و بال و پر علم را هم براى پرواز در اين فضاى پهناور به مددش فرستاده است، ولى اسلام اجازه انحراف در عقيده نمىدهد، او مىگويد آزاد از محيط، روش نياكان و رها از هوسها فكر كنيد و به سوى حقيقت پيش آئيد و حق را پذيرا باشيد پس آزاديد فكر كنيد، اما نه آن كه به سوى باطل برويد در عين حال اسلام ميل ندارد، مردم با تحميل و زور به سوى حق بگرايند و نفهميده زير بار روند. (29)
دو ياقوت در تابوت
سرانجام در روز هشتم شهريور سال 1360 در حالى كه شهيد رجايى در ساختمان نخست وزيرى سخن از شهيد و شهادت به ميان آورد، در ساعت 14 و 15 دقيقه ناگهان انفجارى عظيم، اين ساختمان را لرزانيد و نورى خيره كننده سراسر سالن را روشن ساخت و آتش همه جا را فرا گرفت و همان ثانيههاى اول شهيد رجايى و يار هم رزمش دكتر باهنر به لقاء پروردگار شتافتند:
ياران كه نمودى شده بودند ز لاهوت در بستر تابوت نهادند دو ياقوت دريا صفتان با وزش تندر و تكبير چون موج در آغوش كشيدند دو تابوت
پايان اين نوشتار را با مناجاتى از شهيد دكتر محمد جواد باهنر زينت مىدهيم:
«خداوندا به ما نشاط خودآگاهى و بيدارى و شعور درست انديشى و راهيابى و اراده تصميم و پايدارى و شور و تلاش كرامت كن تا شرافت انسانى را بازيابيم تا انسانى آزاده و سر به راه تو باشيم.» (32)
پی نوشت ها :
17) شهيد باهنر الگوى مقاومت، ص10 و 11 و نيز روزنامه جمهورى اسلامى، هفتم شهريور 1362، ص10.
18) آن دو شهيد، ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، ص4.
19) مجله رشد معلم، سال تحصيلى 1362 - 1363، شماره اول، ص39.
20) همان ماخذ، شماره دوم، ص20.
21) باهنر الگوى مقاومت، ص90.
22) همان ماخذ، ص152.
23) باهنر و انقلاب فرهنگى، ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، (آن دو شهيد) ص18.
24) پرتوى از انديشههاى شهيد باهنر ص294.
25) شهيد باهنر الگوى مقاومت، ص267.
26) همان، ص20.
27) همان، ص287 - 288.
28) پرتوى از انديشههاى شهيد باهنر ص212 - 213.
29) بايدها و نبايدهاى انقلاب، ص30 و 31.
30) يادنامه رجايى و باهنر، روزنامه جمهورى اسلامى، 7 شهريور 1362.
31) روزنامه جمهورى اسلامى، هشتم شهريور 1363.
32) اسلام براى نوجوانان، ص11.
منبع: http://www.hawzah.net
/خ