سي منزل با كاروان رمضان
نويسنده: هادي الياسي
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ" [1]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد.
امر به گرفتن روزه مانند دستوراتي همچون جهاد و پرداخت زکات در سال دوم هجري از جانب خداوند رسيد؛ چون به عقيده مفسران و دانشمندان علوم قرآني، آياتى كه با خطاب"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" شروع شدهاند، مدني هستند.
خطاب ابتدايي آيه از جانب پروردگار، گامي مهم در تأثيرگذاري پيام است. در حديثى از تفسير مجمع البيان مىخوانيم: لذّت خطاب"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" سختى روزه را آسان مىكند.
آنچه که روشن است، اينکه روزه بر امتهاي پيشين نيز واجب بوده است؛ حتي رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روايتي اولين روزهدار را حضرت آدم (علیه السلام) ميدانند؛ ولي چگونگي و مدت روزهدار بودن مسلمانان با اديان ديگر در زمان و تعداد روزها تفاوت دارد.
از شيوههاى تبليغ، آن است كه دستورات مشكل، آسان جلوه داده شود. اين آيه مىفرمايد: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نيست، در امّتهاى پيشين نيز اين قانون بوده است. و عمل به دستورى كه براى همه امّتها بوده، آسانتر از دستورى است كه تنها براى يك گروه باشد. "كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ" قرآن، فلسفه بعضى احكام همچون روزه را بيان داشته است؛ زيرا اگر مردم نتيجه كارى را بدانند، در انجام آن نشاط بيشترى از خود نشان مىدهند. [2] هر چند كه روزه بر امّتهاى پيشين نيز واجب بوده؛ ولى روزه ماه رمضان، مخصوص انبيا ذکر شده و در امّت اسلامى، روزه رمضان بر همه واجب شده است. [3]
عالم بزرگوار شيعي، سيدبن طاووس مينويسد: [4]"علت اساسي تکليف ، مشرف شدن انسان به پرستش خداوند ـ جلّ جلاله ـ است از آن جهت که اهليت پرستش را دارد. اين علت اصلي، در تمام تکاليف الهي ملحوظ است؛ اما توجيه اين که چرا خداوند خواسته است اين پرستش و بندگي، در زمان خاص و به گونة خاص و به صورت ويژه انجام گيرد؟ پاسخ آن را بايد از خداوند جستوجو کرد که بر زنان پيامبران و امامان (علیهم السلام) جاري ساخته است؛ از آن جمله روايتي است که هشام بن حکم از امام صادق (علیه السلام) دربارة علت تشريع روزه سؤال كرد؛ سپس پيشواي ششم فرمود: "الْعِلَّةُ فِي الصِّيَامِ لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْفَقِيرُ وَ الْغَنِيُّ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ لَمْ يَكُنْ لِيَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَيَرْحَمَ الْفَقِيرَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ كُلَّمَا أَرَادَ شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُسَوِّيَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ يُذِيقَ الْغَنِيَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِيَرِقَّ عَلَى الضَّعِيفِ وَ يَرْحَمَ الْجَائِع" [5]خداوند روزه را واجب كرد تا دارا و نادار يکسان شوند؛ زيرا شخص بينياز معمولاً درد گرسنگي را نميچشد تا به افراد نيازمند ترحمي داشته باشد؛ چرا که فرد غني هر چيزي را بخواهد، فراهم ميبيند. به همين دليل خداوند با تشريع روزه اراده كرده است که ميان آفريدگان تساوي ايجاد کند تا بينيازان نيز درد گرسنگي را احساس کنند و در نتيجه بر افراد ناتوان و نيازمند ترحمي داشته باشند.
از موارد مهم در اين فقره، خداوند در انتهاي آيه و پس از واجب كردن روزه بر مؤمنان به آنها نويد متقي و پرهيزکار شدن به شرط انجام روزه را ميدهد.
تقوا، به معناى خويشتندارى از گناه است. بيشتر گناهان، از دو ريشة غضب و شهوت سرچشمه مىگيرند. روزه، جلوى تندىهاى اين دو غريزه را مىگيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقوا است. [6] تقوا و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهمترين اثر روزه است.
روزه، يگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زكات و خمس را مردم مىبينند؛ امّا روزه ديدنى نيست. روزه، ارادة انسان را تقويت مىكند. كسى كه يك ماه نان و آب و همسر خود را كنار گذاشت، مىتواند نسبت به مال و ناموس ديگران، خود را كنترل كند. روزه، سبب تقويت عاطفه است. كسى كه يك ماه مزه گرسنگى را چشيد، دردآشنا مىشود و رنج گرسنگان را احساس و درك مىكند. [7]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: "روزه، نصف صبر است. " [8]
مسلم است روزهاي که مورد نظر آيات و روايات و سفارش پيشوايان ديني ما است، افزون بر خودداري از آب و نان و ديگر مفطرات و مبطلات روزه، پرهيز از گناهان و خالي كردن دل از غير خدا است. روزه، انسان را شبيه فرشتگان مىكند، فرشتگانى كه از خوردن و آشاميدن و شهوت دورند. [9]
رسول گرامي اسلام، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ميفرمايد: "براى هرچيز، زكاتى است و زكات بدنها، روزه است. " [10]و نيز فرمودند: "هر کس ماه رمضان را براي خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشيده ميشود. " [11] زيرا که خداوند مهربان ميفرمايد: "الصوم لى و انا اجزى به" [12] روزه براى من است و من پاداش آن را مىدهم.
/خ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد.
امر به گرفتن روزه مانند دستوراتي همچون جهاد و پرداخت زکات در سال دوم هجري از جانب خداوند رسيد؛ چون به عقيده مفسران و دانشمندان علوم قرآني، آياتى كه با خطاب"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" شروع شدهاند، مدني هستند.
خطاب ابتدايي آيه از جانب پروردگار، گامي مهم در تأثيرگذاري پيام است. در حديثى از تفسير مجمع البيان مىخوانيم: لذّت خطاب"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" سختى روزه را آسان مىكند.
آنچه که روشن است، اينکه روزه بر امتهاي پيشين نيز واجب بوده است؛ حتي رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روايتي اولين روزهدار را حضرت آدم (علیه السلام) ميدانند؛ ولي چگونگي و مدت روزهدار بودن مسلمانان با اديان ديگر در زمان و تعداد روزها تفاوت دارد.
از شيوههاى تبليغ، آن است كه دستورات مشكل، آسان جلوه داده شود. اين آيه مىفرمايد: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نيست، در امّتهاى پيشين نيز اين قانون بوده است. و عمل به دستورى كه براى همه امّتها بوده، آسانتر از دستورى است كه تنها براى يك گروه باشد. "كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ" قرآن، فلسفه بعضى احكام همچون روزه را بيان داشته است؛ زيرا اگر مردم نتيجه كارى را بدانند، در انجام آن نشاط بيشترى از خود نشان مىدهند. [2] هر چند كه روزه بر امّتهاى پيشين نيز واجب بوده؛ ولى روزه ماه رمضان، مخصوص انبيا ذکر شده و در امّت اسلامى، روزه رمضان بر همه واجب شده است. [3]
عالم بزرگوار شيعي، سيدبن طاووس مينويسد: [4]"علت اساسي تکليف ، مشرف شدن انسان به پرستش خداوند ـ جلّ جلاله ـ است از آن جهت که اهليت پرستش را دارد. اين علت اصلي، در تمام تکاليف الهي ملحوظ است؛ اما توجيه اين که چرا خداوند خواسته است اين پرستش و بندگي، در زمان خاص و به گونة خاص و به صورت ويژه انجام گيرد؟ پاسخ آن را بايد از خداوند جستوجو کرد که بر زنان پيامبران و امامان (علیهم السلام) جاري ساخته است؛ از آن جمله روايتي است که هشام بن حکم از امام صادق (علیه السلام) دربارة علت تشريع روزه سؤال كرد؛ سپس پيشواي ششم فرمود: "الْعِلَّةُ فِي الصِّيَامِ لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْفَقِيرُ وَ الْغَنِيُّ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ لَمْ يَكُنْ لِيَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَيَرْحَمَ الْفَقِيرَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ كُلَّمَا أَرَادَ شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُسَوِّيَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ يُذِيقَ الْغَنِيَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِيَرِقَّ عَلَى الضَّعِيفِ وَ يَرْحَمَ الْجَائِع" [5]خداوند روزه را واجب كرد تا دارا و نادار يکسان شوند؛ زيرا شخص بينياز معمولاً درد گرسنگي را نميچشد تا به افراد نيازمند ترحمي داشته باشد؛ چرا که فرد غني هر چيزي را بخواهد، فراهم ميبيند. به همين دليل خداوند با تشريع روزه اراده كرده است که ميان آفريدگان تساوي ايجاد کند تا بينيازان نيز درد گرسنگي را احساس کنند و در نتيجه بر افراد ناتوان و نيازمند ترحمي داشته باشند.
از موارد مهم در اين فقره، خداوند در انتهاي آيه و پس از واجب كردن روزه بر مؤمنان به آنها نويد متقي و پرهيزکار شدن به شرط انجام روزه را ميدهد.
تقوا، به معناى خويشتندارى از گناه است. بيشتر گناهان، از دو ريشة غضب و شهوت سرچشمه مىگيرند. روزه، جلوى تندىهاى اين دو غريزه را مىگيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقوا است. [6] تقوا و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهمترين اثر روزه است.
روزه، يگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زكات و خمس را مردم مىبينند؛ امّا روزه ديدنى نيست. روزه، ارادة انسان را تقويت مىكند. كسى كه يك ماه نان و آب و همسر خود را كنار گذاشت، مىتواند نسبت به مال و ناموس ديگران، خود را كنترل كند. روزه، سبب تقويت عاطفه است. كسى كه يك ماه مزه گرسنگى را چشيد، دردآشنا مىشود و رنج گرسنگان را احساس و درك مىكند. [7]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: "روزه، نصف صبر است. " [8]
مسلم است روزهاي که مورد نظر آيات و روايات و سفارش پيشوايان ديني ما است، افزون بر خودداري از آب و نان و ديگر مفطرات و مبطلات روزه، پرهيز از گناهان و خالي كردن دل از غير خدا است. روزه، انسان را شبيه فرشتگان مىكند، فرشتگانى كه از خوردن و آشاميدن و شهوت دورند. [9]
رسول گرامي اسلام، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ميفرمايد: "براى هرچيز، زكاتى است و زكات بدنها، روزه است. " [10]و نيز فرمودند: "هر کس ماه رمضان را براي خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشيده ميشود. " [11] زيرا که خداوند مهربان ميفرمايد: "الصوم لى و انا اجزى به" [12] روزه براى من است و من پاداش آن را مىدهم.
پى نوشت ها:
1ـ بقره: 183.
2ـ تفسير نور، ذيل آيه.
3ـ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 136.
4ـ اقبال الاعمال، ص 4.
5ـ علل الشرايع، ج 2، ص 378.
6ـ اصول كافى، ج 2، ص 18.
7ـ تفسير نور، ذيل آيه.
8ـ تفسير المنار، ذيل آيه.
9ـ صاحب جواهر، نقل از آية اللَّه جوادى.
10ـ بحار، ج 69، ص 380.
11ـ تفسير مراغي، ج 2، ص 69.
12ـ اصول کافي، ج 4، ص 63.
/خ