تهران قديم و رسوم ماه مبارك رمضان

خوب است كه مطلب را از مقررات شب‌هنگام سال‌هاي دور آغاز كنيم. تهران قديم از نظر عبور و مرور مقرراتي خاص داشت به آن معني كه دو ساعت است از شب گذشته در ارگ تهران و وسط چهار سوق بزرگ بازار طبل مي‌زدند كه آن را طبل <برچين برچين> مي‌گفتند. كسبه با شنيدن صداي طبل بساط خود را جمع مي‌كردند و سه ساعت بعد از غروب نيز شيپور خاموشي نواخته مي‌شد و عبور و مرور قطع مي‌گرديد، اما در ماه مبارك
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تهران قديم و رسوم ماه مبارك رمضان
تهران قديم و رسوم ماه مبارك رمضان
تهران قديم و رسوم ماه مبارك رمضان

نويسنده: روح‌الله مهرپارسا



خوب است كه مطلب را از مقررات شب‌هنگام سال‌هاي دور آغاز كنيم. تهران قديم از نظر عبور و مرور مقرراتي خاص داشت به آن معني كه دو ساعت است از شب گذشته در ارگ تهران و وسط چهار سوق بزرگ بازار طبل مي‌زدند كه آن را طبل <برچين برچين> مي‌گفتند.
كسبه با شنيدن صداي طبل بساط خود را جمع مي‌كردند و سه ساعت بعد از غروب نيز شيپور خاموشي نواخته مي‌شد و عبور و مرور قطع مي‌گرديد، اما در ماه مبارك رمضان تمام اين مقررات لغو مي‌شد و مردم تمام شب را آزادانه در شهر رفت‌وآمد مي‌كردند و در حمام‌ها، مساجد، زورخانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها تا نزديك سحر باز بود. ‌
مسيرهاي عمومي و بازارها با فانوس نفتي و روغني تا صبح روشن بود. در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه يعني سال 1297 قمري به جاي چراغهاي نفتي از چراغ گاز كارخانه حاج ميرزاحسين خان قزويني استفاده مي‌شد. در زمان مظفرالدين شاه با به راه افتادن كارخانه 400 كيلوواتي حاج حسين آقا امين الضرب، برق جانشين چراغ گاز شد. ‌
تهران قديم دو خاطره از برق امين‌الضرب در ماه‌هاي شعبان و رمضان دارد. يكي چراغاني باشكوهي است كه براي اولين بار در ايام جشن نيمه‌شعبان به وسيله چراغهاي برق و لا‌مپ‌هاي الوان انجام شد. اين چراغها باعث خوشبيني مردم نسبت به برق شد، زيرا تا قبل از آن حتي بعضي رجال هم نسبت به اقدام امين‌الضرب بدبين بودند. خاطره ديگر مربوط به سال 1305 شمسي مصادف با ماه مبارك رمضان است كه به سبب پاك كردن ديگ‌هاي بخار، قسمتي از كارخانه برق حاج امين‌الضرب از كار افتاد و آن سال براي روشن كردن شب‌هاي ماه مبارك رمضان از چراغهاي زنبوري استفاده شد.

صداي شليك توپ

اعلا‌م غروب و افطار نيز در تهران و شهرستان‌هاي كوچك و بزرگ تا چندين سال پيش جالب بود. در تهران تا 50 سال پيش هر كدام از ميدا‌ن‌هاي چهارگوشه شهر به دو توپ در ايام رمضان مجهز مي‌شد و هر غروب و سحر با شليك 3 تير مومنان را از پايان روزه و آغاز شب با خبر مي‌كرد. ‌
رمضان ماه دوستي و نزديكي مردم با يكديگر بود، زيرا مردم معتقد بودند كه قهر و دشمني با برادران ديني به روزه و نماز آنها لطمه مي‌زند و عبادتشان مورد قبول قرار نمي‌گيرد. به همين دليل قبل از آغاز ماه رمضان به ديدار يكديگر مي‌‌رفتند و طلب بخشش مي‌كردند، ضمنا در طول ماه نيز با گستردن سفره افطار از دوستان و آشنايان، مخصوصا مستمندان پذيرايي مي‌كردند. اين رسم در حال حاضر بيش و كم برقرار است. سفره قلمكار و پارچه‌اي افطار كه به آن <پيش افطاري> مي‌گفتند با غذاهاي تهراني تزئين مي‌شد. غذاهاي تهراني عبارت بودند از ترحلوا، شيربرنج، نان روغني، شير، مربا، فرني، خرما، خاكشير يخ‌مال (شيره تابستان)، پالوده سيب (ويژه تابستان) و در زمستان <حلوا ارده.> پس افطاري هم عبارت بود از شامي كباب، چلوكباب، آبگوشت، چلوخورشت، كوفته، كباب حسيني و كباب‌بره كه البته اين غذاها بر سر سفره كساني فراهم مي‌شد كه صاحب آن دستش به دهانش مي‌رسيد. پس از افطار شب چره و به قول فرنگي‌ها دسر شروع مي‌شد كه عبارت بود از زولبيا و باميه، پشمك، باقلوا و قطاب و انواع ميوه‌هاي فصل (بعضي از دسرهاي يادشده، مثل زولبيا و باميه همچنان جزو رسوم رمضان تناول مي‌شود.)
غذاهاي سحر بيشتر از برنج درست مي‌شد چون تشنگي به دنبال نداشت و به قول قديمي‌ها آب نمي‌كشيد. در تابستان موقع سحر از خوردن دوغ و ماست خودداري مي‌كردند، زيرا تشنگي ايجاد مي‌كرد و به جاي آن هندوانه و خربزه مي‌خوردند. ‌

تعزيه در رمضان

تا پايان سلطنت محمدعليشاه، مجالس تعزيه معمولا‌ در ايام ماه محرم و صفر در تهران اجرا مي‌شد، ولي در دوران احمدشاه در ساختمان تكيه آقا در حصار بوعلي شيران (جنوب نياوران) به دستور كامران ميرزا نايب‌السلطنه، تعزيه خاص ماه رمضان بعدازظهرها تا قبل از افطار در مقابل احمدشاه و خانواده سلطنتي اجرا مي‌شد. ‌
كسبه تهران قديم در ماه رمضان غيراز بقال، قصاب و خباز عموما تعطيل مي‌شدند، زيرا اكثر مردم به دليل شب‌زنده‌داري تا ظهر روز بعد خواب بودند. در كنار عبادات روزهاي ماه رمضان، تفريحاتي نيز براي روزه‌داران معمول بود كه از آن جمله معركه‌گيري درويش‌ها و مارگيرها در فضاي باز مساجد معروف تهران مثل مسجد سپهسالا‌ر، مسجدشاه و مسجد جامع بازار و سرقبر آقا ديدني بود. در داخل شبستان مساجد محلا‌ت پس از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر برنامه وعظ و تبليغ آغاز مي‌شد. تا قبل از مشروطه و وعاظ در مبناي فقط مسائل ديني مطرح مي‌كردند. بعدها براي اولين بار سيدجمال‌الدين اصفهاني (پدر محمدعلي جمال‌زاده از نويسندگان معروف) در ماه رمضان مسائل سياسي را نيز در منبر مطرح مي‌كرد. آن مرحوم در مساجد سيدنصرالدين، مسجد شاه و مسجد شيخ‌عبدالحسين (مسجد آذربايجاني‌ها) سخنراني‌هاي‌مذهبي و سياسي مي‌كرد و تندنويسان آن زمان بيانات سيد را نوشته و در روزنامه معروف <جماليه> منتشر مي‌كردند.
در دوران پهلوي دوم نيز واعظ معروف، استاد علا‌مه فلسفي در سال‌هاي قبل از كودتاي 28 مرداد سال 32، ظهرها بعداز نماز جماعت در مسجد سلطاني سخنراني مي‌كرد كه به طور زنده از راديو تهران پخش مي‌شد. بعد از كودتا برنامه سخنراني آن مرحوم به مسجد آقاسيدعزيزا... بازار منتقل شد كه تا پايان دهه چهل ادامه داشت. در آن دوران دو مجلس سخنراني بسيار پرجمعيت ظهرها در تهران برگزار مي‌شد كه در درجه اول منبر حاج‌آقا فلسفي بعد از نماز آيت‌ا... العظمي خوانساري در مسجد آقاسيدعزيزا... و مجلس ديگر، سخنراني حضرت آيت‌ا.. مكارم شيرازي بود كه ظهرها در مسجد ارگ برگزار مي‌شد. ‌
در زمان ناصرالدين شاه پس از بناي مسجد سپهسالا‌ر از آقا شيخ ملا‌محمدعلي معروف به <حاج آخوند رستم‌آبادي> تقاضا شد كه در ايام ماه مبارك رمضان در اين مسجد اقامه جماعت‌نمايد و ايشان اين دعوت را اجابت كرد. ضمنا بعد از نماز، آن مرحوم در مسجد مردمي نيز مي‌رفت كه نماز جماعت و منبر حاج‌آخوند در رمضان در عهد ناصري جزو باشكوه‌ترين نماز جماعت مجلس وعظ در سطح تهران آن روزگار به شمار مي‌رفت. شايان ذكر است ايشان يكي از فاضل‌ترين شاگردان شيخ مرتضي انصاري در نجف اشرف بود كه در سال 1332 قمري در سن 82 سالگي در زادگاهش رستم‌آباد شميران بدرود حيات گفت. مزارش در كنار بوستان اختياريه واقع در محله اختياريه زيارتگه اهالي و به‌قولي وجود تربتش خيروبركت منطقه است. ‌

بازار مكاره

اما بازار مكاره هم در اين ايام ديدني بود. رمضان چهره جلوي مساجد معروف تهران مثل مسجد سپهسالا‌ر را عوض مي‌كرد، زيرا بساط‌دارها و خرده‌ريزفروش‌ها سفره اجناس خود را پهن مي‌كردند و در اين بساط انواع و اقسام پارچه، ظروف مسي و وسائل زينتي به فروش مي‌رسيد. بيشتر مشتريان اين بساط بانوان بودند. اين شعار بيشتر فروشنده‌ها بود: <كفگير با ملا‌قه/ مال اكبر چلا‌قه/ آي خانم‌ها همت كنيد/ پول نداريد قيمت كنيد...>

شب‌هاي ماه مبارك

در شب‌هاي رمضان مردم تهران براي خود سرگرمي‌هايي ترتيب مي‌دادند كه هنوز هم بعضي از آنها معمول است. در اين شهر معمولا‌ هر دسته از تهران‌هاي بعد از تناول افطار و شام و به‌جا آوردن نماز رهسپار محله ديگري مي‌شدند. آنها كه ورزشكار بودند به زورخانه مي‌رفتند، جوان‌ترها جايشان اغلب در قهوه‌خانه بود، هر شب ورزشكاران محلا‌ت مختلف براي ديد و بازديد به زورخانه محلا‌ت ديگر مي‌رفتند و شب ديگر در محله مي‌ماندند تا بازديد پس بدهند. ترنابازي و سخنوري نيز سنت ماه رمضان بود. كساني كه به قهوه‌خانه محلا‌ت ديگر مي‌رفتند، چند غزلخوان و خوش‌نفس همراه مي‌بردند كه به قول معروف در زمان جريمه شدن با خواندن غزل كنف نشوند. مساجد محلا‌ت شهر از شلوغترين مراكز عمومي به حساب مي‌آمد كه پذيراي اكثر قريب به اتفاق اهالي به شمار مي‌رفت. معمولا‌ رسم بر اين بود كه اكثر مساجد، نماز جماعت مغرب و عشاء را در اول اذان بر پا مي‌كردند و نمازگزاران با يك خرما روزه خويش را باز كرده، سپس به خانه رفته، افطار مي‌كردند و بعد از گذشت ساعتي مجددا به مسجد باز مي‌گشتند. برنامه مسجد عموما به اين صورت تنظيم شده بود كه ابتدا واعظ منبر مي‌رفت و پس از سخنراني بلا‌فاصله درس قرآن شروع مي‌شد كه اكثر علا‌قه‌مندان آن نوجوانان و جوانان بودند. ناگفته نماند كه اين سبك و روش كماكان چون گذشته در مساجد برقرار مي‌باشد. ‌

لذت بيداري سحر

در تهران قديم براي بيدار شدن در سحرهاي ماه مبارك رمضان و تشخيص و دقت دقيق و انجام اعمال مخصوص سحر از وسايل و روش‌هاي گوناگون استفاده مي‌كردند. اين روش‌ها امروزه كاربردي ندارد و منسوخ شده است، ولي اطلا‌ع از آن خالي از لطف نيست. ‌
بانگ خروس:‌ يكي از راه‌هايي كه از قديم‌الا‌يام تهراني‌ها براي بيداري سحر از آن استفاده مي‌كردند صداي بانگ خروس بود. از اين رو وجود خروس را در خانه خوش‌يمن مي‌دانستند، به‌خصوص خروس سفيد چهل‌تاج كه نشانه خير و بركت بود. ‌
سوره ياسين و طه:‌ بعضي به نيت اينكه سحر از خواب بيدار شوند قبل از خواب سوره ياسين و طه مي‌خواندند و از خداوند مي‌خواستند كه سحر خواب نمانده و در فرصت مناسب بيدار شوند.
چراغ روشن:‌ قبل از نصب كارخانه برق در تهران، بعضي از خدام مساجد يكي دوساعت به سحر چراغهايي را روشن مي‌كردند و در نقاط مرتفع شهر و گلدسته مساجد مي‌گذاشتند تا مردم با ديدن نور چراغ به نزديك شدن سحر پي ببرند.
كوبيدن ديوار همسايه:‌ در ماه رمضان همسايه‌ها با هم قرار مي‌گذاشتند هر كسي سحر زودتر بيدار شد، همسايه‌هاي ديگر را هم بيدار كند. در صورتي كه خانه‌ها ديوار به ديوار بود، با كوبيدن مشت‌هاي پياپي به ديوار، در غير اين صورت به درخانه همسايه مي‌رفتند و كوبه در را مي‌كوبيدند تا از خانه صداي <كيه> بلند شود و مطمئن شوند اهل خانه بيدارند. ‌
نذر كردن نيكوكاران:‌ در قديم گاهي افراد مومن و معتقد براي ثواب يا نذري كه داشتند سحرهاي ماه رمضان مردم را بيدار مي‌كردند. براي اين كار نزديك سحر از كوچه‌ها مي‌گذشتند و با خواندن اشعار مذهبي يا كوبيدن حلقه در خانه‌ها و يا با كوبيدن قطعه‌اي چوب روي طبل و حلب خالي مردم را بيدار مي‌كردند. ‌
صداي مناجات:‌ بسياري از مردم تهران قديم با صداي مناجات يك ساعت مانده به سحر كه از گلدسته مساجد و پشت‌بام‌ها بلند مي‌شد از خواب بيدار مي‌شدند. اين مناجات غالبا سوره والفجر يا دعاهايي از كتاب زادالمعاد و ديگر كتب ادعيه (قبل از انتشار مفاتيح الجنان) يا صحيفه سجاديه و اشعار خواجه عبدا... انصاري بود. ‌

پيراهن مراد

آخرين مراسم ماه رمضان قبل از عيد فطر در شب و روز بيست‌وهفتم اجرا مي‌شد. بنابر اعتقاداتي كه تهراني‌هاي قديم داشتند روز بيست‌وهفتم رمضان را روز كشتن <ابن ملجم> مي‌دانستند. ‌
شب بيست‌وهفتم كله‌پاچه مي‌خوردند به اين بهانه كه سرابن ملجم را خورده‌اند. خوردن آجيل مراد هم از مراسم اين شب بود. اين آجيل با تقاضا از افرادي كه نامشان محمد، علي يا فاطمه بود تهيه مي‌شد كه تركيبش هم خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچي، بادام و شكرپنير بود. يكي ديگر از تشريفات روز بيست‌وهفتم، دوختن <پيراهن مراد> در مساجد مشهور نظير <سپهسالار>، <جامع بازار> و <سلطاني> بود. زنان و مردان حاجتمند پس از عرض تقاضا از 40 نفر كه نامشان محمد، علي يا فاطمه بود از يك مغازه پارچه فروشي كه اسم صاحبش محمد يا علي و دكانش هم رو بهقبله بود پارچه مي‌خريدند و بين دو نماز ظهر و عصر روز بيست‌وهفتم در مساجد ذكر شده مي‌بريدند و مي‌دوختند و بعد از نماز به تن صاحب حاجت مي‌كردند.
در اواخر سلطنت قاجاريه كه چرخ خياطي در منازل اعيان و اشراف راه يافت، زنان رجال براي دوختن پيراهن مراد چرخ خياطي خود را به وسيله نوكران خود به مسجد مي‌فرستادند تا مراد آنها هم داده شود. در ماه رمضان تهران امروز ديگر خبري از ترنابازي در قهوه‌خانه‌ها و صداي شليك توپ در افطار و سحر، بانگ خروس، كوبيدن ديوار همسايه و مناجات روي بام نيست و كسي هم به دنبال تهيه آجيل مراد و دوختن پيراهن مراد و چيدن پيش افطاري و پس افطاري نمي‌باشد. بدون شك حال و هواي تهران و فرهنگ مردم آن دستخوش تغييرات فاحشي شده است.
منبع: http://www.bashgah.net




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط