آزادى و ولايت در فقه سياسى معاصر شيعه (1)
يكى از سوالات اساسى در بحث ولايت, اين است كه آيا دليل حكمت و قاعده لطف به دوران غيبت منتقل شده است؟ آيا بر اساس اين ادله مى توان به تداوم ولايت در دوران غيبت انديشيد؟ پاسخ بيشتر علماى شيعه اين است كه بايد به خود معصوم مراجعه كرد و از او, پاسخ اين سوال را جويا شد. از اين رو, با مراجعه به كلام معصومين استدلالها و ديدگاهها شكل مى گيرد. اين رويكرد, رويكردى فقهى است كه با پيش فرض گرفتن مبانى كلامى و با استمداد از شيوه و متد فقهى, تلاش مى كند پاسخ مناسبى به مسإله آزادى و ولايت ارائه كند. پيش فرض ديگر اين رويكرد, اصل استظهار است كه براساس آن, تفسيرهاى متعددى از كلام معصومين ارائه مى گردد كه در اين نوشتار برآنيم با نگاهى به ديدگاههاى مختلف در فقه سياسى معاصر شيعه[ ولايت فقيه], مسإله آزادى در اين ديدگاهها را بررسى نماييم.
به طور كلى, پس از مراجعه فقها به كلام معصومين(ع), براى پاسخ به مسإله تداوم ولايت و عدم آن در دوران غيبت, دو ديدگاه عمده شكل مى گيرد:
1ـ عدم واگذارى ولايت در دوران غيبت
از آنجا كه اين نوشتار, درصدد بررسى آزادى و ولايت در فقه سياسى معاصر شيعه مى باشد, بديهى است كه بايد به نظرياتى پرداخت كه اصل ولايت را پذيرفته اند. از اين رو, به بررسى بيشتر اين ديدگاه نمى پردازيم; چرا كه اين ديدگاه اساسا ولايت را نمى پذيرد و تداوم ولايت را باور ندارد. و به همين دليل در اينجا تنها به همين مختصر اكتفا مى كنيم.
2ـ واگذارى ولايت در دوران غيبت
((دليلى كه بر ضرورت امامت اقامه مى گردد, عينا بر ضرورت تداوم ولايت در عصر غيبت دلالت دارد))(2)
بنابراين, طرفداران اين ديدگاه سراغ كلمات معصومين رفته و تلاش مى كنند با استفاده از اصل ((استظهار)), شخص يا اشخاصى را كه اين ولايت به آنها واگذار شده است, شناسايى كنند.
بر اساس اين اصل, ضمن پذيرش فقدان نص در زمينه ولايت در دوران غيبت, به ادله مراجعه مى شود و تلاش مى شود ((ظهور)) ادله را اثبات نمايند و در اينجاست كه تفاسير و ديدگاههاى متعددى شكل مى گيرد. ديدگاههايى كه بر اين اساس شكل گرفته است, صرف نظر از اختلافات اساسى و بسيار مهمى كه دارند, دو نكته زير را مى پذيرند:
1. اصل, عدم ولايت فرد بر فرد ديگر است و اثبات ولايت, نيازمند ارائه دليل معتبر و قطعى است.
2. نصى قطعى بر ولايت در دوران غيبت وجود ندارد و آنچه موجود است, ادله اى است كه تفاسير متعددى را برمى تابد.
در اينجاست كه پيش فرضها و پيش دانسته هاى كلامى و اصولى فقها در ارائه تفاسير متعدد از ادله و پى جويى از ظهور آن ادله, تإثير زيادى بر جاى گذاشته و ديدگاههاى متعددى را رقم مى زند كه در ادامه, ضمن طرح اين ديدگاهها, رابطه آزادى و ولايت را در آنها بررسى مى كنيم.
تاكنون طبقه بنديهاى متعددى از ديدگاههايى كه ولايت فقيه را در دوران غيبت پذيرفته اند, ارائه شده است. در نگاهى كلى به اين طبقه بنديها و اقسامى كه ذكر شده است, مى توان گفت كه چهار ديدگاه كلى از زاويه مورد نظر در اين بحث, وجود دارد. هرچند كه هدف نوشتار حاضر, تبيين و نقد و بررسى ديدگاههاى مذكور نيست; ولى براى بررسى رابطه آزادى و ولايت در اين نظريه ها, به اجمال به اين ديدگاه اشاره مى كنيم. بديهى است كه تا آنجا كه به بحث رابطه آزادى و ولايت مرتبط مى شود, خلاصه اى از اين ديدگاهها بيان مى شود. از اين رو طبيعى است كه برخى از زواياى اين ديدگاهها در اينجا مورد توجه قرار نگيرد.
ديدگاههاى چهارگانه مذكور عبارتند از:
1ـ جواز تصرف فقيه در دوران غيبت
در ميان فقهاى شيعه مهمترين نظريه پرداز معاصر اين ديدگاه آيت الله خويى(ره) است. وى بر اين باور است كه در دوران غيبت, ولايت براى فقيه ثابت نشده است و با مراجعه به آيات و روايات نمى توان چنين ولايتى را اثبات كرد. و ادله موجود نيز تنها جواز تصرف او را در امور حسبيه از باب قدر متيقن اثبات مى كنند.
((ولايت براى فقيه در دوران غيبت با هيچ دليلى ثابت نشده است و[ اين ولايت] مختص پيامبر و امامان عليهم السلام است; بلكه آنچه از روايات فهميده مى شود, دو مورد است: نافذ بودن قضاوت و حكم او و حجيت و اعتبار فتواى او. و[ فقيه] نمى تواند در اموال صغيران و غير آن, آنگونه كه از شئوون ولايت است, تصرف كند, مگر در امور حسبيه. فقيه در اين امور ولايت دارد; اما نه به معنايى كه ادعا شده است; بلكه به معناى نافذ بودن تصرفات او و تصرفات وكيل او و عزل شدن وكيلش با مرگ است و اين جواز تصرف از باب قدر متيقن است; زيرا بدون اجازه شخص, تصرف در مال او جايز نيست]...]. و قدر متيقن از كسانى كه خداوند راضى به تصرفات آنهاست, فقيه جامع الشرايط است. پس آنچه كه براى فقيه ثابت است, جواز تصرف است نه ولايت)).(3)
همانگونه كه ملاحظه مى شود, اين ديدگاه با مراجعه به ادله و كلام معصومين و با پيش فرض اصل استظهار, نمى تواند ظهور ادله در روايات را ثابت نمايد و تنها از باب قدر متيقن, جواز تصرف فقيه را ثابت مى كند.
رابطه آزادى و ولايت در ديدگاه اول
ممكن است اينگونه تصور شود كه بنابراين, اصل در اين نظريه آزادى است و در نتيجه به دليل عدم به رسميت شناختن ولايت, حيطه اختيار و آزادى فرد در اين نظريه گسترده است; در حالى كه چنين نتيجه گيرى صحيح به نظر نمى رسد. چرا كه از انكار ولايت در اين ديدگاه, نمى توان رسميت يافتن آزادى فرد را نتيجه گرفت. بر اين اساس مى توان گفت كه بررسى اين ديدگاه, خارج از موضوع اصلى نوشتار حاضر است. اما به رغم اين مطلب, به نظر مى رسد كه اين سوال اساسى در برابر طرفداران اين نظريه قرار دارد كه اگر ولايت در دوران غيبت واگذار نشده است و به عبارت صحيحتر, اگر در مقام اثبات, دليلى بر واگذارى ولايت وجود ندارد, پس فلسفه جعل ولايت در دوران معصوم چيست؟ و آيا اين فلسفه در دوران غيبت نيز وجود ندارد؟ آيا بر اساس قاعده لطف كه موردپذيرش تمامى متكلمين شيعه است, نمى توان گفت كه ولايت به طور كلى ـ خواه در دوران معصوم و خواه در دوران غيبت ـ در كنار اصل عدالت و آزادى قرار گرفته است؟
با توجه به سوالات مذكور, مى توان گفت كه ديدگاه اول كه با رويكرد فقهى ـ اصولى به مسإله ولايت مى نگرد, نمى تواند پاسخ مناسبى به مسإله آزادى در فقه سياسى ارائه نمايد. اين ديدگاه برخلاف ديدگاههاى ديگر نمى تواند آزادى را در كنار اصل ولايت به يك نوع تعادل و توازن برساند.
2ـ ولايت فقيه در امور حسبيه
شيخ انصارى با تقسيم مناصب فقيه جامع الشرايط به سه منصب افتإ, قضاوت و ولايت تصرف, معتقد است كه منصب سوم به دو صورت قابل تصور است:
1. استقلال ولى در تصرف;
2. عدم استقلال غير ولى در تصرف.
وى پس از بررسى آيات و روايات در مورد ولايت پيامبر و امامان معصوم و پذيرش ولايت آنان, درباره ولايت فقيه بر اين باور است كه:
((از آنچه كه ذكر شد روشن شد كه اين ادله اثبات مى كنند ولايت فقيه را در امورى كه مشروعيت و جواز ايجاد آنها در خارج غير قابل ترديد است, به گونه اى كه اگر فقيه هم نباشد به نحو وجوب كفايى بر مردم واجب است آنها را به پا دارند)).(5)
آخوند خراسانى در حاشيه مكاسب, ضمن اشكال بر دلالت ادله اى كه شيخ انصارى براى وجوب مراجعه به فقيه در امور حسبيه اقامه مى كند, وجوب رجوع به فقيه و ولايت او را در امور حسبيه از باب قدر متيقن دانسته و مى نويسد:
((اشكال بر دلالت ادله بر ولايت استقلالى و غير استقلالى[ فقيه] روشن شد; لكن اين ادله, در ميان كسانى كه مباشرت يا اجازه و نظر آنها[ در انجام امور حسبيه] معتبر مى داند, فقيه را قدر متيقن دانسته است; همانطورى كه در صورت فقدان فقيه, مباشرت, اجازه و نظر عدول مومنين معتبر است)).(6)
بنابراين مى توان گفت كه آخوند خراسانى نيز ولايت فقيه را در امور حسبيه مى پذيرد, هر چند كه از باب قدر متيقن آن را ثابت مى كند.
پس از شيخ انصارى و آخوند خراسانى, يكى ديگر از فقهايى كه ولايت فقيه را در امورحسبيه پذيرفته است, مرحوم كاشف الغطإ است. وى درباره ولايت فقيه براساس روايات مى نويسد:
((آنچه از مجموع ادله استفاده مى شود, اين است كه فقيه بر امور عمومى و آنچه كه نظام اجتماعى به آن نياز دارد, ولايت دارد, كه احاديث امامان معصوم (جريان امور به دست علماست و علما, وارثان پيامبرانند و مانند اين احاديث) به آن اشاره كرده و در زبان متشرعه و اصل شريعت, به امور حسبيه تعبير شده است...)).(7)
رابطه آزادى و ولايت در ديدگاه دوم
1. رابطه آزادى و ولايت در اين ديدگاه قابل طرح است;
2. اين رابطه از نوع تزاحم يا تعارض نيست;
3. زمينه طرح گسترده تر آزادى در اين ديدگاه وجود دارد.
3ـ ولايت فقيه در اجراى حدود و قضاوت
((در ثابت بودن منصب قضاوت و افتإ براى فقيه در دوران غيبت و نيز آنچه كه از لوازم قضاوت است, ترديد و اشكالى نيست)).(8)
سپس براى اثبات ولايت عامه كه ولايت در امور سياسى را نيز شامل شود, به اخبار و روايات مراجعه كرده و با نقد و بررسى آنها ضمن اينكه ولايت افتإ و قضاوت را مى پذيرد, درباره ((ولايت عامه)) اينگونه جمع بندى مى كند:
((اثبات ولايت عامه براى فقيه به گونه اى كه با به پا داشتن نماز جمعه يا نصب امام جمعه, نماز جمعه در روز جمعه واجب و متعين گردد, مشكل است)).(9)
همانگونه كه قبلا بيان شد, اين ديدگاهها بر اساس ((اصل استظهار)) شكل گرفته است. فقها با توجه به مبانى مختلفى كه به عنوان پيش فرض خود تلقى كرده اند و نيز با توجه به پيش دانسته هاى اصولى ـ فقهى خود به سراغ روايات رفته و بر اساس آنها, ظهور ادله را كشف نموده اند; در حالى كه برخى ديگر چنين ظهورى را اصطياد نكرده اند. به عنوان مثال, محقق نائينى بعد از آنكه نحوه استدلال شيخ انصارى بر ولايت عامه فقيه را بر اساس شواهد و قرائن در توقيع شريف امام زمان(عج) ذكر مى كند, مى گويد:
((اشكال اين استدلال روشن است; چرا كه هيچ يك از اين شواهد[ شواهدى كه شيخ انصارى ذكر مى كند] موجب ظهور لفظى نمى شود; به گونه اى كه ظهور لفظ شامل غير تبليغ احكام نيز بشود; زيرا اين وجوه, وجوه استحسانى است كه در باب ظهور الفاظ معتبر نيست)).
رابطه آزادى و ولايت در ديدگاه سوم
با توجه به آنچه به اختصار بيان شد, مى توان گفت كه:
1. در اين ديدگاه نيز طرح بحث آزادى و ولايت و رابطه آنها امكان پذير است;
2. اين دو مفهوم در اين ديدگاه در ناسازگارى كلى با هم نيستند;
3. طرح مفهوم ولايت در كنار آزادى در اين ديدگاه ضمن آنكه محدوديت چندانى را براى آزادى فرد ايجاد نمى كند, او را در بهره بردارى از آزادىاش و رسيدن به آزادى واقعى يارى مى رساند.
... ادامه دارد.
پي نوشت :
1. از جمله طرفداران اين ديدگاه, آيت الله خوئى است.
2ـ امام خمينى, كتاب البيع, مطبع الاداب, نجف, 1391ق, ص46.
3ـ ميرزا على غروى تبريزى, التنقيح فى شرح العروه الوثقى, تقرير بحث آيت الله سيد ابوالقاسم خويى, چاپ سوم, دارالهادى للمطبوعات, 1410ق, ص424.
4ـ براى توضيح مفهوم امور حسبيه به عنوان مثال بنگريد به:
سيد كاظم حسينى حائرى, ولايه الامر فى عصر الغيبه, مجمع الفكر الاسلامى, قم, 1414ق, ص20.
5ـ مرتضى انصارى, كتاب المكاسب, الجزء الثانى, موسسه النعمان, بيروت,[ بى تا], ص50.
6ـ محمد كاظم آخوند خراسانى, حاشيه كتاب المكاسب, تصحيح سيد مهدى شمس الدين, وزارت ارشاد اسلامى, تهران, 1406ق, ص96.
7ـ محمد حسين كاشف الغطاء, الفردوس الاعلى, تصحيح سيد محمد حسين طباطبائى, چاپ دوم, مكتبه فيروزآبادى, قم, 1402ق, صص53 ـ54.
8ـ موسى نجفى خوانسارى, منيه الطالب فى حاشيه المكاسب, تقرير ابحاث ميرزا نائين,[ بى جا],[ بى تا], ص35.
9ـ همان, ص327.