عرفان اسلامی (83) آب

و اوست كه بادها را پيشاپيش [ باران ]رحمتش به عنوان مژده دهنده باران فرستاد و از آسمان آبى پاك و پاك كننده نازل كرديم و هر چيز زنده‏اى را از آب آفريديم . و به تناسب اين‏كه هر موجود زنده‏اى از آب است ، پس براى ادامه حيات و زندگى ، نياز ضرورى به آب دارد ، در حقيقت مى‏توان گفت حيات موجودات مساوق با آب است .
چهارشنبه، 11 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عرفان اسلامی (83) آب
عرفان اسلامی (83) آب
عرفان اسلامی (83) آب

نويسنده: استاد حسین انصاریان




شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
[ فَكَما أَنَّ رَحْمَتَهُ تُطَهِّرُ ذُنُوبَ الْعِبادِ كَذلِكَ نِجاساتُ الظَّاهِرِ يُطَهِّرُهَا الْماءُ لا غَيْرُ . قالَ اللّهُ تَعالى : وَهُوَ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً طَهُوراً [238] وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَىْ‏ءٍ حَىٍّ [239] .
فَكَما أَحْيا بِهِ كُلَّ شَىْ‏ءٍ مِنْ نَعيمِ الدُّنْيا كَذلِكَ بِرَحْمَتِهِ وَفَضْلِهِ جَعَلَهُ حَياةَ الْقُلُوبِ ]
هم‏چنان كه رحمت آن جناب گناهان بندگان را از پرونده آنان پاك مى‏كند، به همان صورت نجاسات ظاهر را آب پاك مى‏كند و لاغير . حصر لاغير به احتمال زياد حصر اضافى است .
خداوند متعال فرموده :
و اوست كه بادها را پيشاپيش [ باران ]رحمتش به عنوان مژده دهنده باران فرستاد و از آسمان آبى پاك و پاك كننده نازل كرديم و هر چيز زنده‏اى را از آب آفريديم .
و به تناسب اين‏كه هر موجود زنده‏اى از آب است ، پس براى ادامه حيات و زندگى ، نياز ضرورى به آب دارد ، در حقيقت مى‏توان گفت حيات موجودات مساوق با آب است .
و همان طورى كه به وسيله آب هر نعمتى از نعيم دنيا را زنده كرد هم چنان به فضل و رحمتش آب را كه مقدمه بسيارى از عبادات است و بدون آن نمى‏توان راه به بساط قرب پيدا كرد ، حيات قلوب قرار داده .

اوصاف آب

حكيم بزرگوار ، ملا عبدالرزاق لاهيجى در تشريح اين جمله مى‏گويد :
و انديشه كن در خلقت آب كه حكيم على الاطلاق به حكمت كامله خود آن را خلق كرده و به چند صفت آن را موصوف كرده كه هر كدام از آن صفات براى ترتب فوايد آب دخل عظيم دارد :
اول : صفاى آب است كه اگر چركين و كثيف خلق مى‏شد ، باعث تنفر طبع مى‏بود و صلاحيت وساطت حيات قلب كه جوهر لطيف است نمى‏داشت ، چه تناسب ميان سبب و مسبب شرط است .
دوم : رقّت و تُنُكى است كه اگر غليظ القوام مى‏بود مثل عسل ، تطهير چيزها به خصوص چيزهاى لزج به او نمى‏شد و آب هم محتاج به آب ديگر مى‏شد و نيز غلظت مانع مى‏شد از نفوذ كردن در عمق اجسام شخيه[240] با وجود احتياج به نفوذ و نيز بردن آن به جاهاى دور نيز متعسر بلكه متعذر مى‏شد !!
سوم : وفور و بسيارى اوست كه اگر عياذا باللّه با عموم احتياج خلايق به او كم مى‏بود و به زحمت به دست مى‏آمد ، فقرا و ارباب حاجت در تحصيل آن به زحمت مى‏افتاد و رنج مى‏كشيدند .
چهارم : پاك بودن كه اگر در اصل خلقت طهارت نمى‏داشت ، تطهير نجاسات به او نمى‏شد و بر وجودش فايده تمام مترتب نمى‏بود .
[ وَتَفَكَّرْ فى صَفاءِ الْماءِ وَرِقَّتِهِ وَطَهُورَتِهِ وَبَرَكَتِهِ وَلَطيفِ امْتِزاجِهِ بِكُلِّ شَى‏ءٍ وَفى كُلِّ شَى‏ءٍ ]
انديشه كن در صفا و رقّت و تُنُكى آب و در پاكى و پاك كنندگى آن و نفوذ كردن و ممزوج شدن آن به هر چيزى و در هر چيزى .
و اين همه گفتار لطيف و مسائل عالى در جنب آب براى اين است كه به انسان توجه داده شود كه در صفاى باطن و رقّت قلب و آميزش با مردم مؤمن هم چون آب باش و از همه مهم‏تر هم چنان كه آب اصل مطهرات و بهترين عامل براى پاكى و پاكيزگى است ، تو نيز در جامعه پاك و پاك كننده باش ؛ به اين معنى كه در تمام شؤون زندگى سعى كن پاك باشى و با عمل و اخلاق و امر به معروف و نهى از منكر ديگران را نيز از آلودگى ها پاك نمايى .
مولوى چنين مى‏گويد :
آب گفت آلوده را در من شتاب
گفت آلوده كه دارم شرم از آب
گفت آب اين شرم بى من كى رود
بى من اين آلوده زايل كى شود
ز آب هر آلوده گر پنهان شود
الحياء يمنع الايمان بود
دل ز پايه حوض تن گلناك شد
تن ز آب حوض دل ها پاك شد
گرد پايه حوض دل گرد اى پسر
هان ز پايه حوض تن مى‏كن حذر
بحر تن بر بحر دل بر هم زنان
در ميانشان برزخ لا يبغيان
[ وَاسْتَعْمِلْهُ فى تَطْهيرِ الأَعْضاءِ الَّتى أَمَرَكَ اللّهُ بِتَطْهِيرِهَا وَاْتِ بِأَدائِها فَرائِضَهُ وَسُنَنَهُ فَإِنَّ تَحْتَ كُلِّ واحِدٍ مِنْها فَوائِدَ كَثيرَةً إِذا اسْتَعْمَلْتَها بِالْحُرْمَةِ انْفَجَرَتْ لَكَ عَيْنُ فَوائِدِهِ عَنْ قَريبٍ ]
و به جاى‏آور فرائض و واجبات و مستحبات تطهير را ، مثل ازاله نجاست از بدن و لباس و مواضع وضو از براى نماز و طواف .
در كنار هريك از صفات و آثارى كه براى آب گفته شد ، فوائد بسيارى است كه به شرط فكر و تأمل و عدم قساوت قلب فايده هر كدام از اين صفات براى متأمل منفجر و ظاهر مى‏گردد .
[ ثُمَّ عاشِرْ خَلْقَ اللّهِ كَامْتِزاجِ الْماءِ بِالأَشْياءِ يُؤَدّى كُلَّ شَىْ‏ءٍ حَقَّهُ وَلا يَتَغَيَّرْ عَنْ مَعْناهُ مُعْتَبِرا لِقَوْلِ رَسُولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : مثَلُ الْمُؤْمِنِ الْخالِصِ كَمَثَلِ الْماءِ ]

فوائد آب براى اهل بصيرت

اين جمله اشاره به فوائدى دارد براى اهل بصيرت از جوهر آب ظاهر مى‏شود ، امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد :
لطف امتزاج آب به همه چيز اشارت است به طريق سلوك هر شخص انسان با بنى نوع خود ، يعنى اختلاط و معاشرت هر شخص با مردم بايد مثل امتزاج آب باشد به اشيا ، يعنى معاشرت بايد در نهايت هموارى و آسانى باشد و چنان كه ملاقات آب به هر چيزى مناسب آن چيز است و از حقيقت خود به در نمى‏رود مثلاً با اجسام متخلخله كه ملاقات مى‏كند مثل دوشاب و گل و غير اين‏ها به ظاهر و باطن ملاقات مى‏كند و اثر خود را به هر جزء آن مى‏رساند و به اجسام صلبه كه ملاقات مى‏كند مثل سنگ و مانند آن به ظاهر آن ملاقات مى‏كند و بس ؛ پس آدمى نيز بايد چنين باشد و اختلاطش با هركس مناسب حال آن كس باشد ، اگر اختلاطش با مؤمنان خُلّص و صحيح الاعتقاد و يا با دوستان صادق العقيده باشد ، مجارات ظاهرى و باطنى مجوز است ، يعنى به ظاهر و باطن با او مى‏توان آشنايى و رفاقت و ملاقات داشت و با غير اينان ملاقات ظاهرى كافى است تا وقتى كه بر اثر اين ملاقات ظاهرى آنان هم مانند انسان اهل باطن و عقيده و دين شوند .
خلاصه انسان بايد مانند آب نسبت به خودش طاهر و نسبت به فرزندان و خانواده و اجتماعش مطهر باشد ، تا روى سعادت بيند و به خير دنيا و آخرت برسد .
خداوند بزرگ ، انسان را در اصل خلقت برابر با آيه فطرت پاك خلق فرموده و انسان وظيفه و مسؤوليت دارد كه اين پاكى را در سايه توحيد و عمل به دستورهاى الهى حفظ كرده و در مقام پاك كردن ديگران نيز فعاليت كند .
واى به حال كسى كه در قيامت در محضر حضرت دوست حاضر شود ، در حالى كه با گناه و عصيان ، خود و ديگران را نيز نجس كرده باشد !!
نجس و منجس زندگى كردن از شأن انسان به دور است كه انسان در زمين جانشين خدا است و بايد در گردونه طهارت بگردد و اين طهارت را با دو بال امر به معروف و نهى از منكر به ديگران هم سرايت دهد و با تربيت و تزكيه مردم ، اثر نيكى از خود در عالم بگذارد .
به قول شاعر خوش بيان ، عباس شهرى :
قصه شنيدم كه يكى نيك مرد
منزل ، در خانه سقراط كرد
گفت به سقراط كه اى هوشيار
از چه بود خانه تو تنگ و تار
از چه بود خانه تو اى حكيم
تنگ تر از كاسه چشم لئيم
گفت به سقراط نگر ، خانه چيست
خانه اگر تنگ بود عيب نيست
تيره اگر خانه تنگ من است
شكر خدا را كه دلم روشن است
نيست در اين خانه چو ما را درنگ
غم نخورم گر كه بود خانه تنگ
با همه اين خانه كه مشتى است خاك
پر نتوان كرد ز ياران پاك
در پى آن باش كه در روزگار
از تو بماند اثرى يادگار
نيست هنر نقره و زر داشتن
خانه بنا كردن و بگذاشتن
قدرت شاهان بلند اقتدار
چند صباحى است درين روزگار
ليك بود تا فلك چيره دست
سلطنت و حكمت سقراط هست
[ وَلْتَكُنْ صَفْوَتُكَ مَعَ اللّهِ تَعالى فى جَميعِ طاعاتِكَ كَصَفْوَةِ الْماءِ حينَ أَنْزَلَهُ مِنَ السَّماءِ . وَطَهِّرْ قَلْبَكَ بِالتَّقْوى وَالْيَقينِ عِنْدَ طَهارَةِ جَوارِحِكَ بِالْماءِ ]
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد :
بايد طاعت و بندگى تو براى خدا ، در صفا و خلوص و پاكى و عدم غش به اغراض مزيفه مضيعه مثل صفاى آب باشد در وقت فرود آمدن از آسمان ، چرا كه عمل مغشوش مقبول درگاه حضرت او نيست ، چنان‏كه در حديث آمده روز قيامت به رياكار مى‏گويند : مزد عملت را از كسى كه به خاطر او اين عمل را انجام دادى بگير و پاك كن دل خود را از آلايش كدورات و اوساخ ذنوب و معاصى و محلى و مزين ساز آن را به تقوا و يقين ؛ خلاصه در وقت تطهير اعضا از كثافات ظاهرى غافل از تطهير كثافات باطنى نباش ، چنان‏كه آلودگى هاى ظاهر را به خاطر نظر خلايق پاك مى‏كنى ، آلودگى هاى باطن را به خاطر نظر حق پاك كن كه پاكى باطن اهم از ظاهر و قابل مقايسه با آن نيست .
از خداوند بزرگ بخواهيم كه بعد از فراگيرى اين روايات پر قيمت ـ كه از درياى مواج علم حضرت صادق عليه‏السلام به ما رسيده ـ به آن عمل كنيم كه اثر در عمل است نه در علم تنها .
گروهى فرا مى‏گيرند و مى‏آموزند ، براى اين‏كه به ديگران بياموزند ، اينان تيره‏بخت و بيچاره‏اند ، حمّالى علم كار مهمى نيست ، فرا گرفتن و عمل كردن و ياد دادن ارزش دارد .
قالَ الْخِضرُ لِمُوسى عليهماالسلام : يا مُوسى تَعَلَّمِ الْعِلْمَ لِتَعْمَلَ بِهِ ولا تُعَلِّمْهُ لِتُعَلِّمَهُ فَيَكُونُ عَلَيْكَ بُورُهُ وَلِغَيْرِكَ نُورُهُ ثُمَّ تُوارِى الْخِضْرُ وَبَقِىَ مُوسى يَبْكى[241] .
خضر به موسى فرمود : علم را براى عمل بياموز نه براى ياد دادن تنها كه در ياد دادن تنها براى تو هلاكت و براى دانش‏آموز تو نور است ، آن گاه خضر موسى را رها كرد و رفت و موسى در تنهايى گريه كرد .
... ادامه دارد.

پی نوشت ها :

[238] ـ فرقان 25 : 48 .
[239] ـ انبياء 21 : 30 .
[240] ـ شخيه : اجسام زبر و خشك .
[241] ـ مخلاة : 5 .

منبع: http://erfan.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط