معنى حدیث «حبّ علىّ بن ابى طالب حسنة لا تضرّ معها سیّئة» این است که محبت على حسنه اى است که مانع ضرر زدن گناه مىشود، یعنى مانع راه یافتن گناه مىشود؛ معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته اند و آن اینکه محبت على چیزى است که هر گناهى که مرتکب شوى بلا اثر است. برخى از دراویش از طرفى دعوى دوستى خدا دارند و از طرف دیگر از هر گناهکارى گناهکارترند، اینان نیز مدّعیان دروغگو هستند. امام صادق (ع) مىفرماید: «خدا را معصیت مىکنى در حالى» که مدّعى محبت او هستى! به جانم قسم که این کار، در میان کارها، شگفت آور است. اگر محبت تو راستین مى بود او را اطاعت مىکردى، زیرا طبیعى است که هر دوستى مطیع دوست خویشتن است». دوستان واقعى امیر المؤمنین (ع) همواره از گناهان دورى مى گزیده اند؛ ولایت آن حضرت نگاهدارنده از گناه بوده است نه تشویق کننده به آن. امام باقر (ع) مىفرماید: «به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکارى و دورى از گناه.». (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (عدل الهى)، 1377ش، ج1، صص 332-333 با اندکی تلخیص).
اعترافی تلخ
ما شیعیان باید اعتراف کنیم که بیش از دیگران درباره کسى که افتخار نام پیروى او را داریم ظلم و لااقل کوتاهى کرده ایم. اساساً کوتاهیهاى ما ظلم است. ما نخواسته و یا نتوانسته ایم على را بشناسیم. بیشتر مساعى ما درباره تنصیصات رسول اکرم (ص) درباره على (ع) و سبّ و شتم کسانىما نخواسته و یا نتوانسته ایم على را بشناسیم. بیشتر مساعى ما درباره تنصیصات رسول اکرم (ص) درباره على (ع) و سبّ و شتم کسانى که این نصوص را نادیده گرفته اند بوده است، نه درباره شخصیت عینى مولا على. که این نصوص را نادیده گرفته اند بوده است، نه درباره شخصیت عینى مولا على. غافل از این که این مشکى که عطار الهى بحق معرّف اوست خود بوى دلاویزى دارد و بیش از هر چیز لازم است مشامها را با این بوى خوش آشنا کرد، یعنى باید آشنا بود و آشنا کرد. معرفى عطار الهى به این منظور بوده که مردم با بوى خوش آن آشنا شوند، نه اینکه به گفته عطار قناعت ورزند و تمام وقت خویش را صرف بحث در معرفى وى کنند نه آشنایى با او. آیا اگر نهج البلاغه از دیگران مىبود با او همین گونه رفتار مىشد؟ کشور ایران کانون شیعیان على علیه السلام است و مردم ایران فارسى زباناند. شما نگاهى به شرحها و ترجمه هاى فارسى نهج البلاغه بیفکنید و آنگاه در باره کارنامه خودمان قضاوت کنید. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در نهج البلاغه)، 1377ش، ج16، صص 381-382).
تمایل بشر به اسطوره سازى در بیان استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره)
در بشر یک حس قهرمان پرستى هست، یک حسى هست که درباره قهرمان هاى ملى و قهرمان هاى دینى افسانه مى سازد. بهترین دلیلش این است که مردم براى نوابغى مثل بو على سینا و شیخ بهائى چقدر افسانه جعل کردند! بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده است، قواى جسمى و قواى روحىاش، یک جنبه فوق العادگى داشته است.مردم درباره بو على سینا هرچه مىخواهند بگویند، بگویند، به کجا ضرر مىزند؟ به هیچ جا. اما افرادى که شخصیت آنها شخصیت پیشوایى است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفى واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه شان. ولى همینها سبب شده است که مردم براى بو على سینا افسانه هایى بسازند، مثلًا بگویند بو على سینا درباره مردى که از فاصله یک فرسخى مى آمد گفت این مردى که مى آید دارد نان چرب مىخورد. گفتند تو از کجا فهمیدى که او نان مىخورد، و از کجا فهمیدى که نانش هم چرب است؟ در سر یک فرسخى چگونه دیدى؟ مى گویند بله، نور چشمش آن قدر کارگر بود که گفت من پشه هایى را دیدم که دور این نان مىگردند، فهمیدم که نانش چرب است که پشه دور آن پرواز مىکند. معلوم است که این داستان افسانه است. آدمى که پشه را از فاصله یک فرسخى ببیند، چربى نان را زودتر از خود آن پشه ها مى بیند!!. حالا مردم درباره بو على سینا هرچه مىخواهند بگویند، بگویند، به کجا ضرر مىزند؟ به هیچ جا. اما افرادى که شخصیت آنها شخصیت پیشوایى است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفى واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه شان. درباره امیر المؤمنین على (ع) چقدر افسانه خود ما شیعیان بافته ایم! در اینکه على مرد خارق العاده اى است، بحثى نیست. مثلًا شجاعت على. دوست و دشمن اعتراف کرده اند که شجاعت على یک شجاعت فوق افراد عادى بوده است. على با هیچ پهلوانى نبرد نکرد مگر آنکه آن پهلوان را کوبید و به زمین زد. این چیزى نیست که در آن، جاى انکار باشد. فوق العادگى داشته، ولى در حد یک بشر فوق العاده، یک بشرى که در میدان جنگ هیچ کس حریفش نبود. اما مگر افسانه سازها و اسطوره سازها به همین مقدار قناعت کردند؟ شما ببینید چه حرفها در همین زمینه ها گفتند! مثلًا على (ع) در جنگ خیبر با مرحب خیبرى روبرو شد. مرحب چقدر فوق العادگى داشت! بسیار خوب. مورخین هم نوشته اند که در آنجا على (ع) ضربتش را که فرود آورد، این مرد را دونیم کرد. در اینجا افسانه هایى است که دین را خراب مىکند. گفته اند به جبرئیل وحى شد: جبرئیل! فوراً به زمین برو، برو که آن غضبى که ما در على مى بینیم، اگر شمشیرش فرود بیاید، زمین را دونیم مىکند، به گاو و ماهى خواهد رسید؛ برو بال خودت را در زیر شمشیر على بگیر، رفت و گرفت. على (ع) هم شمشیرش چنان آمد که مرحب آنچنان دونیم شد که اگر در ترازوى مثقالى مى گذاشتند، این نیمه اش با آن نیمه برابر بود. بال جبرئیل که زیر زین اسب [قرار] گرفته بود، از شمشیر على آسیب دید و مجروح شد. تا چهل شبانه روز جبرئیل نتوانست به آسمان برود، که وقتى به آسمان رفت، خدا از او سؤال کرد: جبرئیل! تو این چهل روز کجا بودى؟ خدایا در زمین بودم، تو به من مأموریت داده بودى. چرا زود برنگشتى؟ شمشیر على که فرود آمد بال مرا مجروح کرد، من این چهل روز مشغول پانسمان بال خودم بودم!. دیگرى مىگوید: شمشیر على آنچنان سریع و نرم آمد، از فرق مرحب گذشت، تا به نمد زین اسب رسید و على شمشیرش را بیرون کشید که خود مرحب هم نفهمید. خیال کرد ضربت کارى نشد. گفت: على! همه زور تو همین بود؟ همه پهلوانى تو همین بود؟ گفت: اگر راست مىگویى خودت را تکان بده. تا مرحب خودش را تکان داد، یک قسمت از این طرف افتاد، یک قسمت از آن طرف. اینطور افسانه ها!!. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، 1377ش، ج17، صص 86-87 با تلخیص).
دموکراسى حضرت امیرالمومنین (ع) و نحوه برخورد ایشان با مخالفان حکومت اسلامی
امیر المؤمنین با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مى نگریست. این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب نیست اما چیزى است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو مىشدند و صحبت مىکردند، طرفین استدلال مىکردند، استدلال یکدیگر را جواب مىگفتند. شاید این مقدار آزادى در دنیا بى سابقه باشد که حکومتى با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسى رفتار کرده باشد. مى آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازیت ایجاد مىکردند. خوارج در نماز جماعت به على اقتدا نمىکردند زیرا او را کافر مىپنداشتند. به مسجد مىآمدند و با على نماز نمى گزاردند و احیاناً او را مىآزردند. على روزى به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده اند. امیر المؤمنین با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مى نگریست. این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب نیست اما چیزى است که در دنیا کمتر نمونه دارد.یکى از خوارج به نام ابن الکَوّاء فریادش بلند شد و آیهاى را به عنوان کنایه به على، بلند خواند: وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِین [1] این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحى شد که اگر مشرک شوى اعمالت از بین مىرود و از زیانکاران خواهى بود. ابن الکوّاء با خواندن این آیه خواست به على گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام مىدانیم، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوى اعمالت به هدر مىرود، و چون تو اکنون کافر شدى اعمال گذشته را به هدر دادى. على در مقابل چه کرد؟! تا صداى او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همین که به آخر رساند، على نماز را ادامه داد. باز ابن الکوّاء آیه را تکرار کرد و بلافاصله على سکوت نمود. على سکوت مىکرد چون دستور قرآن است که: إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا [2]. هنگامى که قرآن خوانده مىشود گوش فرا دهید و خاموش شوید. و به همین دلیل است که وقتى امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساکت باشند و گوش کنند. بعد از چند مرتبه اى که آیه را تکرار کرد و مىخواست وضع نماز را بهم زند، على این آیه را خواند: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ [3]. صبر کن، وعده خدا حق است و فرا خواهد رسید. این مردم بىایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند. دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (جاذبه و دافعه على علیه السلام)، 1377ش، ج16، صص 311-313 با تلخیص).
منابع:
1-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (عدل الهی)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در نهج البلاغه)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
4- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (جاذبه و دافعه على علیه السلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
[1]. الزمر: 65.
[2]. الاعراف: 204.
[3]. الروم: 60.