ارائه راه حل ایجابی نکته مثبت بسیار اساسی دیگری که در تفکر فردید، ، برخلاف اندیشه های بسیاری دیده می شود این است که او نوعی راه حل ایجابی و رهایی بخش را در مواجهه با نیست انگاری روزافزون متافیزیکی و بحران های حاصل از آن نشان میدهد. فردید صرفا به موضع گیری انتقادی نسبت به وضعیت موجود اکتفا نکرده، بلکه با تکیه بر سنت تفکر معنوی و أنسی می کوشد تا به طریقی ایجابی افقی را در برابر ما بگشاید. از نظر وی، این راه نجات چیزی جز تفکر حضوری و معنوی نیست. به اعتقاد او، «انسان اگر ارتباط با اسم یعنی تفکر حضوری داشت، بر صراط حقیقت است». «عمده، علم حضوری و نسبتی است که انسان در دل با خدا دارد.»
طرح امر غیرتئولوژیک
فردید به هیچ وجه مدعی برپایی جنبشی برای اصلاح دین، آن چنان که در پاره ای از روشنفکران به اصطلاح دینی دیده میشود، نبود، اما بی تردید آرا و اندیشه هایش، اگر به درستی فهم گردند، تلقی دینی در جامعه ما را به شدت متأثر خواهد ساخت. بدون شک درک اونتولوژیک (وجودشناختی) و نه ایدئولوژیک و تئولوژیک فردید از امور و جریانات فکری و تاریخی، تأکید وی بر تفکر حضوری و معنوی، آگاهی تاریخی او از امکان ناپذیری یا لااقل صعوبت برخورداری از زیستی دینی در عالم بالذات سکولار و غیردینی دوره جدید، انتقادات صریح و آشکارش از جریانات کلامی، فقهی و تفسیری به دلیل متافیزیک زده بودن آنها و غفلت شان از تفکر حضوری و معنوی و لذا انقطاعشان از نسبت با حقیقت حقیقتی که از نظر فردید خود را صرفا در تفکر معنوی، دل آگاهی، خشیت و خوف اجلال آشکار می سازد همچنین نگرش تاریخی فردید و در همان حال تأکید وی بر نسبت آدمی با ذات حقیقت به منزله فرا تاریخ همه و همه تفکر دینی و جریانات گوناگون آن را در ایران در آینده ای نه چندان دور تحت تأثیر خود قرار خواهند داد. فردید گاه و بیگاه، در میان درس گفتارهای پراکنده اش، بصیرتهای اصیلی را در حوزه الهیات مطرح می کند. برای نمونه، معتقد است: «معاد یک راز است و ما برای آن ادله عقلی می آوریم اما تنها برای تقریب به ذهن چنین کنیم.». اساسأ وی به نوعی فلسفه و الهیات تنزیهی معتقد است، و این تفکر تنزیهی، در سنت تاریخی ما، که مملو از اندیشه های تشبیهی است، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
همچنین، درست است که زبان فردید، درست مثل ادبیات عرفانی در سنت تاریخی خودمان، در بسیاری از مواقع گرانبار از مفاهیم و ارزشهای تئولوژیک است، اما، همان گونه که قبلا نیز اشاره شد، تفکر او نیز، درست همچون خود تفکر عرفانی ما که على الاصول نمی تواند تفکری تئولوژیک به معنای متداول کلمه باشد چرا که اساسا در تقابل با تفکر تئولوژیک موضوعیت یافته است با تفکر کلامی یعنی مواجهه نظری و مفهومی با ساحت قدس، فاصله دارد. به تعبیر دیگر، باید توجه داشت که از یک سو، زبان تئولوژیک فردید متناسب با نحوه تفکر على الاصول غیرتئولوژیک او نیست، و از سوی دیگر، مفروضات تئولوژیک مستتر در تفکر وی محدودیتهای ژرفی را بر تفکر على الأصول وجودشناختی وی تحمیل کرده است.
آنچه مسلم است تاریخ آینده بشر تاریخ تمدنی شرعی قرون وسطی یا تاریخ تمدنی واقع بینانه و خودبنیادانه غرب نخواهد بود. در فضای پیش و پس از انقلاب ایران و در هیاهوهای جریانات گوناگون ایدئولوژیک و تئولوژیک، هیچ کس چنین واضح و روشن از محال بودن امکان تأسیس تمدنی شرعی و «تمنای محال بازگشت به صورت نوعی تاریخ منسوخ» و بحران سنن برای ظهور تاریخ دیگری» سخن نگفت.به هر تقدیر، با توجه به وجود عناصر تفکر معنوی در اندیشه فردید و انتقادات وی از متافیزیک و همه جریاناتی که به گونه ای در سنت تاریخی ما از تفکر متافیزیکی تأثیر پذیرفته اند، از جمله با توجه به انتقادات فردید از همه نظام های نظری کلامی، در اندیشه او به گونه ای مستتر و خفته طرح امر غیرتئولوژیک دیده می شود، هر چند زبان گرانبار از ارزشهای تئولوژیک وی این طرح را مدفون ساخته است. مردم از امر غیرتئولوژیک، بنیادی وجودشناختی است که ما را از نیست انگاری و بی معنایی جهان می رهاند و در همان حال به اسارت در هیچ یک از نظام های تئولوژیک تاریخی تن نمیدهد. لذا، می توانیم امر غیرتئولوژیک را کانون تفکر و نظر قرار دهیم بی آن که ناگزیر باشیم به مفروضات تاریخی یکی از نظامهای تئولوژیک تن داده، مجموعه ای از باورها و اعتقادات تاریخی را به منزله حقایقی ازلی و ابدی بپذیریم.
همچنین، درست است که زبان فردید، درست مثل ادبیات عرفانی در سنت تاریخی خودمان، در بسیاری از مواقع گرانبار از مفاهیم و ارزشهای تئولوژیک است، اما، همان گونه که قبلا نیز اشاره شد، تفکر او نیز، درست همچون خود تفکر عرفانی ما که على الاصول نمی تواند تفکری تئولوژیک به معنای متداول کلمه باشد چرا که اساسا در تقابل با تفکر تئولوژیک موضوعیت یافته است با تفکر کلامی یعنی مواجهه نظری و مفهومی با ساحت قدس، فاصله دارد. به تعبیر دیگر، باید توجه داشت که از یک سو، زبان تئولوژیک فردید متناسب با نحوه تفکر على الاصول غیرتئولوژیک او نیست، و از سوی دیگر، مفروضات تئولوژیک مستتر در تفکر وی محدودیتهای ژرفی را بر تفکر على الأصول وجودشناختی وی تحمیل کرده است.
آنچه مسلم است تاریخ آینده بشر تاریخ تمدنی شرعی قرون وسطی یا تاریخ تمدنی واقع بینانه و خودبنیادانه غرب نخواهد بود. در فضای پیش و پس از انقلاب ایران و در هیاهوهای جریانات گوناگون ایدئولوژیک و تئولوژیک، هیچ کس چنین واضح و روشن از محال بودن امکان تأسیس تمدنی شرعی و «تمنای محال بازگشت به صورت نوعی تاریخ منسوخ» و بحران سنن برای ظهور تاریخ دیگری» سخن نگفت.به هر تقدیر، با توجه به وجود عناصر تفکر معنوی در اندیشه فردید و انتقادات وی از متافیزیک و همه جریاناتی که به گونه ای در سنت تاریخی ما از تفکر متافیزیکی تأثیر پذیرفته اند، از جمله با توجه به انتقادات فردید از همه نظام های نظری کلامی، در اندیشه او به گونه ای مستتر و خفته طرح امر غیرتئولوژیک دیده می شود، هر چند زبان گرانبار از ارزشهای تئولوژیک وی این طرح را مدفون ساخته است. مردم از امر غیرتئولوژیک، بنیادی وجودشناختی است که ما را از نیست انگاری و بی معنایی جهان می رهاند و در همان حال به اسارت در هیچ یک از نظام های تئولوژیک تاریخی تن نمیدهد. لذا، می توانیم امر غیرتئولوژیک را کانون تفکر و نظر قرار دهیم بی آن که ناگزیر باشیم به مفروضات تاریخی یکی از نظامهای تئولوژیک تن داده، مجموعه ای از باورها و اعتقادات تاریخی را به منزله حقایقی ازلی و ابدی بپذیریم.
سخن گفتن از تفکر آینده فردید
در روزگار خود، یعنی در روزگار حاکمیت ایدئولوژی های رنگارنگ چپ و اسلام گرایی انقلابی و غرب گرایی افراطی، بصیرتهایی را بر زبان آورد که در زمان خودش هیچ گوش شنوایی نیافت. او افقی را می دید که غالب روشنفکران و صاحب نظران جامعه ما امروز پس از چند دهه تازه بدان رسیده اند. برای نمونه، فردید اظهار می داشت :
نکته اساسی مسئلۂ تمنای محال بازگشت به صورت نوعی تاریخ منسوخ است. عصر حاضر، عصر بحران سین برای ظهور تاریخ دیگری است .... آنچه مسلم است تاریخ آینده بشر تاریخ تمدنی شرعی قرون وسطی یا تاریخ تمدنی واقع بینانه و خودبنیادانه غرب نخواهد بود. در فضای پیش و پس از انقلاب ایران و در هیاهوهای جریانات گوناگون ایدئولوژیک و تئولوژیک، هیچ کس چنین واضح و روشن از محال بودن امکان تأسیس تمدنی شرعی و «تمنای محال بازگشت به صورت نوعی تاریخ منسوخ» و بحران سنن برای ظهور تاریخ دیگری» سخن نگفت. بی تردید، در تفکر فردید، به دلیل تأثیرپذیری عمیقش از تفکر هایدگر، عناصری از تفکر آینده بشر دیده میشود، تفکری که یقینا با تفکر دیروزی و امروزی فاصله و تفاوتهایی عمیق خواهد داشت، تفکری که فردید از آن با زبان استعاره به تفکر پس فردایی تعبیر می کرد. گسست از متافیزیک و در همان حال فروپاشی همه نظام های تاریخی تئولوژیک بنیادی ترین عناصر تفکر آینده بشری خواهد بود، دو عنصری که به وضوح در تفکر فردید دیده میشود. آنچه ذکر شد بخشی از مهمترین دستاوردهای سترگ فردید و نحوه تفکر اوست که نادیده انگاشتن آنها هیچ نسبتی با تفکر و انصاف علمی ندارد، اما این سخن به هیچ وجه بدان معنا نیست که حق نداریم محدودیت های تفکر وی را مورد تأمل قرار دهیم. تأمل درباره این محدودیتها، وظیفه ای است که فصل بعدی این نوشته انجام آن را برعهده گرفته است.
منبع: هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
نکته اساسی مسئلۂ تمنای محال بازگشت به صورت نوعی تاریخ منسوخ است. عصر حاضر، عصر بحران سین برای ظهور تاریخ دیگری است .... آنچه مسلم است تاریخ آینده بشر تاریخ تمدنی شرعی قرون وسطی یا تاریخ تمدنی واقع بینانه و خودبنیادانه غرب نخواهد بود. در فضای پیش و پس از انقلاب ایران و در هیاهوهای جریانات گوناگون ایدئولوژیک و تئولوژیک، هیچ کس چنین واضح و روشن از محال بودن امکان تأسیس تمدنی شرعی و «تمنای محال بازگشت به صورت نوعی تاریخ منسوخ» و بحران سنن برای ظهور تاریخ دیگری» سخن نگفت. بی تردید، در تفکر فردید، به دلیل تأثیرپذیری عمیقش از تفکر هایدگر، عناصری از تفکر آینده بشر دیده میشود، تفکری که یقینا با تفکر دیروزی و امروزی فاصله و تفاوتهایی عمیق خواهد داشت، تفکری که فردید از آن با زبان استعاره به تفکر پس فردایی تعبیر می کرد. گسست از متافیزیک و در همان حال فروپاشی همه نظام های تاریخی تئولوژیک بنیادی ترین عناصر تفکر آینده بشری خواهد بود، دو عنصری که به وضوح در تفکر فردید دیده میشود. آنچه ذکر شد بخشی از مهمترین دستاوردهای سترگ فردید و نحوه تفکر اوست که نادیده انگاشتن آنها هیچ نسبتی با تفکر و انصاف علمی ندارد، اما این سخن به هیچ وجه بدان معنا نیست که حق نداریم محدودیت های تفکر وی را مورد تأمل قرار دهیم. تأمل درباره این محدودیتها، وظیفه ای است که فصل بعدی این نوشته انجام آن را برعهده گرفته است.
منبع: هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394