پیام های غیر کلامی از طریق زبان رفتار به وسیله لحن صدا، حالات چهره، تماس چشمی و حالتها منتقل می شود.
حالات چهره پس از زبان، مهمترین راه نشان دادن پذیرش است. در فرهنگ های متنوع دنیا، شاهد حالات چهره مشترکی هستیم، از قبیل بالا کشیدن یک یا هر دو ابرو، جمع کردن لبها و... که نشانه تعجب و اضطراباند.
میتوانیم با اتخاذ حالت چهره ای متناسب با موقعیت، در شادی فرزندمان خود را شاد، در نگرانی اش خود را سهیم کرده، هنگام ابراز خواسته اش چهرهای پذیرا داشته باشیم. همچنین، تماس چشمی نشان دهنده هیجانات دوستانه یا خصمانه درباره دیگران است.
رالف والدو امرسون می گوید: «چشمهای اشخاص به اندازه زبانهایشان صحبت می کند؛ این مزیت که سخن گفتن به وسیله چشمها به بیان واژه ها نیاز ندارد و درک کلی از شخص مقابل فراهم می کند».
حالتها دو دسته اند: نشان دهنده ها، که مکمل گفتارند، همراه آن به کار می روند و فقط موجب برقراری ارتباط می شوند. این حالتها، محتوای کلامی گفتار را نشان میدهند و به تسهیل گفت وگوی افراد کمک می کنند. اما دسته دوم که «معرف» نام دارند، به طور کامل جایگزین رفتار می شوند. معرفها جایی استفاده میشوند که صحبت کردن غیرممکن باشد. برای مثال، در محیطهای پرسروصدا یا وقتی والدین با فرزندان فاصله بسیاری دارند یا می خواهند پیامی را مخفیانه به یکدیگر منتقل کنند، از این حالت استفاده می کنند.
تکان دادن سر، از جمله حالتهایی است که به نشانه موافقت و پذیرش به کار میرود. فوربس و جکسون بر تأثیرات تقویتی این حالت تأکید کرده اند. در بیشتر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه، تکان دادن سر و سایر تقویت کننده های کلامی و غیرکلامی باهم ترکیب شده اند.
مداخله نکردن
یکی از راههای پذیرش فرزند، مداخله نکردن در فعالیت اوست. این روش به ویژه درباره کودکان راهگشاست و در شکوفایی استعدادهای آنها بسیار مؤثر است. کودکی که میخواهد با وسایل خود خانه ای بسازد، وقتی متوجه میشود پدر و مادر هریک به کار خود سرگرم است و اجازه میدهد او کار خود را به تنهایی طراحی، سازماندهی، هدف گذاری و اجرا کند، حتی به او اجازه میدهند اشتباه کند و بارها بسازد و خراب کند، از سوی والدین احساس پذیرش می کند.شکی نیست که سخن ما درباره رفتارهای طبیعی و روزمره زندگی است. آزاد گذاشتن فرزندان در این بخش، آنها را برای تصمیم گیری در کارهای مهم و پرخطر آماده میکند. در کارهای پرخطر یا کارهایی که غیرطبیعی است و خطر جدی در پی دارد، نظارت و توصیه پدران و مادران ضروری است؛ البته به شرط آنکه آنها توانسته باشند اعتماد فرزندان را جلب کنند و فرزندان معتقد باشند والدینشان خواسته آنها را تأمین می کنند و درک درستی از زمان فرزندشان دارند و قدیمی فکر نمی کنند.
«پذیرش» از مهم ترین پیامدهای گوش دادن است. فرزندی که پیام میدهد، احساس میکند که پدر و مادر، او را پذیرفته اند و در وضعیتی قرار می گیرد که خودش قادر است آنچه را نمی تواند تغییر دهد، بپذیرد؛ زیرا وقتی احساساتش را بیان می کند، آن را بروز می دهد و از دلش بیرون می ریزد، خودش نیز برای پذیرش موقعیت آماده تر می شود.خیلی وقتها، پدر و مادر اجازه نمی دهند بچهها تنها و مستقل باشند و با سرزده وارد شدن و اظهارنظر کردن، محدوده تفکر شخصی آنان را نادیده می گیرند و به استقلال فکریشان ضربه می زنند. گاه والدین اصول حاکم میان همسالان خود را درباره درست یا نادرست بودن کار، به بچه ها تحمیل می کنند و به صورت افراطی، نگران حرف مردم و قضاوت آنان درباره فرزندانشان هستند و دوست دارند بچه ها نیاز خود به بزرگترها را احساس کنند. البته این کارها ناشی از دلسوزی و نگرانی والدین است و بیشک، پدر و مادر با خیرخواهی این کارها را انجام میدهند، اما نتیجه عملی کار آنها تربیت فرزندانی بدون استقلال و ناتوان است. همچنین، گاه به نظر میرسد رفتار و مداخله آنها خودخواهانه است. در یکی از مشاوره هایم، مادری میخواست به هنر فرزندش افتخار کند و چون دوست داشت هنر او بدون نقص باشد، در کارهای فرزندش مداخله می کرد؛ یا از اینکه فرزندش صدای خوبی داشت، لذت میبرد و دوست داشت فرزندش در برابر دیگران، اشعاری را با صدای بلند بخواند. او در همه مهمانی ها از فرزندش میخواست برای حاضران اشعاری بخواند، اما در موارد فراوان فرزند مخالفت می کرد و مادر، به شدت ناراحت میشد. سؤال این است که این مادر لذت و سود را برای چه کسی در نظر می گیرد. او باید با تأمل به این نتیجه برسد که اصرار او برای خواندن شعر، بیشتر برای خودش لذت بخش است و خیلی وقتها، برای فرزند ملال آور است و نباید این گونه بر خواندن او اصرار کند. این اصرار به علت خودخواهی است و فرزندان را از داشتن هنر خویش میرنجاند. نباید با این برخوردها به استقلال فرزندان آسیب وارد کرد. بنابراین، یکی از راههای پذیرش، مداخله نکردن در کار فرزندان است.
سکوت کردن و گوش دادن
لازم نیست انسان در همه موارد برای اظهار پذیرش خود سخنی بگوید. یکی از راههای غیر کلامی پذیرش، سکوت است. گاه، فرزندان بسیار احساس شادی می کنند از اینکه «من همه حرف هایم را زدم و پدرم هیچ نگفت»، «من آنچه نگران گفتنش بودم به زبان آوردم و مادرم انتقاد نکرد». این گونه مواجهه به فرزند فرصت میدهد حرف دلش را بزند. به طورقطع، در موارد فراوانی، قضاوت والدین با فرزندان متفاوت است و حق آنهاست که متفاوت باشند و حتی در موارد بسیاری پدر و مادر باتجربه تر و بهتر از فرزندان قضاوت می کنند، ولی محرومیت فرزند از آنچه پدر و مادر برایش بهتر می دانند، به مراتب کم اهمیت تر است از اینکه ارتباطش با پدر و مادر قطع شود و دچار محرومیت های جبران ناپذیر شود. ارتباط والدین و فرزندان، جایگزین ندارد. اگر این ارتباط قطع شد، هر حادثه ای ممکن است برای فرزندان پیش آید. گاه بازگو کردن مسئله ای از سوی فرزند بیان کننده نوعی بی حیایی و نشناختن حریم والدین است؛ اما تحمل این بی حیایی، آسان تر و کم خطرتر از بی حیایی هایی است که به علت بازگو نکردن مسئله، برای فرزند پیش می آید .بسیاری از اوقات، نمیدانیم در ذهن و فکر بچه هایمان چه می گذرد. گاه فکر می کنیم ظاهر آرام و ساکت آنها نشان دهنده این است که دغدغه چندانی ندارند و به همین دلیل خود را آرام نشان میدهند، در حالی که از درون آنها بی خبریم و آنها فرصتی نیافته اند تا آنچه در دل دارند، نشان دهند.
گوش دادن این نیست که فقط واژه ها را بشنویم، بلکه بیشتر به معنای درست فهمیدن سخن است. در ساکت بودن و گوش دادن، به محتوای واژه ها به دقت توجه می شود تا سخن آن چنان که هست، شناخته شود. گوش دادن، کاوشی برای درک منظور گوینده است. گوش دادن، فعالیتی انتخابی شامل دریافت و تفسیر محرکهای شنیداری است.
وقتی کسی به همصحبتی ما نیاز دارد و بخواهد او را درک کنیم، با همدلی به او گوش میدهیم. در چنین مواقعی، به شنیدن و درک افکار، اعتقادات و احساسات طرف مقابل ابراز تمایل می کنیم. خداوند متعال، رسول خود را «گوش خیر» می نامد و می فرماید: قل أن یر لم یؤمن بالله ویؤمن المؤمنین؛ «بگو: گوش دادن او به نفع شماست. او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند».
برای اینکه فرزند ما حس کند که پذیرفته شده است، باید به او نگاه کنیم، نشان دهیم که به حرف هایش علاقه مندیم، او را به بیشتر صحبت کردن درباره موضوع موردنظرش تشویق کنیم و تلاش کنیم کمتر صحبت کنیم.
اگر از افرادی که در برقراری ارتباط موفق اند، رمز موفقیتشان را بپرسید، بیشتر پاسخها نشان میدهد که این افراد، با متانت به سخنان اطرافیان خود گوش میدهند.
گوش دادن محبت را در پی دارد، همدم بودن را بیشتر می کند و باعث میشود آرامش میان والدین و فرزندان ایجاد شود. گوش دادن با تفکر همراه است و نشانه واماندگی شنونده نیست، باعث زینت و وقار است و انسان را از تکلف عذرخواهی مصون می دارد.
«پذیرش» از مهم ترین پیامدهای گوش دادن است. فرزندی که پیام میدهد، احساس میکند که پدر و مادر، او را پذیرفته اند و در وضعیتی قرار می گیرد که خودش قادر است آنچه را نمی تواند تغییر دهد، بپذیرد؛ زیرا وقتی احساساتش را بیان می کند، آن را بروز می دهد و از دلش بیرون می ریزد، خودش نیز برای پذیرش موقعیت آماده تر می شود.
گوش دادن موجب ارتباط صمیمی والدین و فرزندان می شود. این تجربه که پدر یا مادر به سخن فرزند گوش، و آن را درک می کند، چنان او را ارضا میکند که شاید کمتر عاملی تا این حد رضایت به وجود آورد.
گوش دادن، به فرزند فرصت میدهد که از نظر شناختی و عاطفی، زمینه مناسب تری برای تغییر مطلوب داشته باشد. برخی والدین، در ارتباط با فرزندان خود، ابتدا به گوش دادن رو می آورند، اما آن را ادامه نمیدهند تا به مقصد برسند. ابتدا راه گفت و شنود را باز می کنند تا فرزند احساسات خود را بازگو کند و به او می گویند: ما احساسات تو را درک می کنیم؛ اما همین که چیزی از او شنیدند که خوششان نیامد، به سرعت گفت و گو را قطع می کنند. بعضی نیز وقتی میخواهند از روش گوش دادن استفاده کنند، فقط به ظاهر کلمات فرزند خود توجه می کنند، اما از احساسات او غافل می مانند. ما باید به محتوا و عمق توجه کنیم و احساسات فرزندمان را نیز دریابیم.
منبع: خانوادۀ موفق،علی حسین زاده،چاپ دوم،مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،کاشان1391