معرفي اركان حكومتي ايران قديم (4) امنیه
امنيه واژهاي عربي است و از مصدر «امنيت» به معني «در امان بودن» گرفته شده. در تشكيلات نظامي ايران، اين عنوان براي سربازاني به كار ميرفت كه مأمور حفظ نظم و آرامش و امنيت در راهها و جادههاي خارج شهر و نيز در بخشها و روستاها بودند. در ابتدا نام اين نيروها «ژاندارم» و نام تشكيلات نظاميشان «ژاندارمري» بود. اما بعد از كودتاي سال 1299 ش كه رضاخان پهلوي را در جريان آن به وزارت جنگ رسيد، ژاندارمري را با نيروهاي قزاق ـكه تحت امر او بودند ـ يكي كرد تا تمام نيروهاي نظامي را زير فرمان خود داشته باشد.
يك سال بعد، وقتي كه او «فرمانده كل قوا» شد، براي تمام نيروهاي مسلح نام «قشون دولت ايران» و براي افراد نظامي هم نام «قشوني» را انتخاب كرد. اما مدت كوتاهي بعد از آن در 27 بهمن 1300 حكم تشكيل «اداره امنيه» زير نظر وزارت جنگ صادر شد.
از فرودين 1301 «تشكيلات مركزي امنيه كل» در شمسالعماره تهران و به رياست سرتيپ علي نقدي «سردار رفعت» كار خود را با هفت هنگ امنيه در جاهاي مختلف كشور و هنگها و گردانهاي مستقل ـ كه به طور مستقيم زير نظر امنيه كل بود ـ آغاز كرد. رئيس امنيه كل مملكتي مسائل مهم را خود شخصاً به شاه گزارش ميداد.
نقدي از امراي قديمي و با سابقه قزاقخانه بود كه در زمان به توپ بستن مجلس با درجه ميرپنجي جزء محافظان مجلس و مسجد سپهسالار بود . او پس از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه از ارتش تصفيه شد.
در سال 1318 ش ادارت مركزي امنيه منحل و هنگها و گردانهاي مستقل آن در هر جا جزء لشكرها و تيپهاي مستقل همان منطقه شد و در ستاد هر لشكر شعبهاي به نام «امور امنيه» تأسيس گرديد. اين شعبه به كارهايي كه پيش از اين از وظايف واحدهاي امنيه بود، رسيدگي ميكرد.
دو سال بعد، يعني در سال 1320 ش در اوج نا امنيها و ناآراميهاي كشور بار ديگر «امنيه كل كشور» تأسيس و گردانها و هنگهاي آن از ارتش جدا شده و دوباره زير نظر اداره امنيه قرار گرفت. اين بار اداره امنيه چه از نظر مالي و چه از نظر تشكيلات دفتري زير نظر وزارت كشور قرار گرفت.
در سال 1321 بار ديگر «امنيه كل مملكتي» به «ژاندارمري كل كشور» تغيير نام داد و نيروهاي آن كه امنيه خوانده ميشدند «ژاندارم» نام گرفتند.
اين تشكيلات اگر چه زير نظر وزارت كشور بود اما هميشه جزئي از ارتش ايران به حساب ميآمد و تمام مقررات و قوانين ارتش در آن رعايت ميشد و وظايف آن طبق آيين نامههاي نظامي حفظ نظم و امنيت در حوزه استحفاظي و راهها و جادهها و كنترل و مراقبت از مرزها بود.
حوزه نفوذ و قدرت امنيهها بيشتر، روستاها و بخشهاي كوچك در سراسر ايران بود. قدرتي كه اغلب اوقات بيرقيب بود و سايه هراس از آن، روستاييان وعشاير ساده را كه هيچ پشتيباني هم نداشتند به اطاعت و گردن گذاشتن به زيادهخواهيها و سوء استفادههاي آنان وادار ميكرد.
امنيهها معمولاً با مالكان، زمينداران يا خانهاي منطقه روابط نزديكي داشتند و از منافع هم در مقابل روستاييان حمايت ميكردند. براي روستاييان ايستادگي در برابر آنها مجازات سختي داشت؛ مجازاتي كه آنها خود تعيين و اجرا ميكردند. معمولاً اين مجازاتها آن قدر شديد بود كه جرئت و جسارت مخالفت را در ديگران از بين ميبرد. تأثير اين خشونتها چنان بود كه مردم براي ترساندن كودكانشان از اسم «امنيه» استفاده ميكردند.
نيروهاي امنيه در زمان اجراي قانون كشف حجاب چنان شدت و سختگيري از خود نشان دادند كه خاطرهاش تا سالهاي سال در ذهن مردم ماند. بسياري از زنان را خانهنشين كرد و اين رفتار، امنيهها را در چشم مردم ايران به سمبل سركوبگري و خشونت تبديل كرد نه نيرويي كه بودنش وعده آرامش، امنيت و صلح ميدهد.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
با استفاده از: «دایره المعارف انقلاب اسلامی» ، حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج1
/خ
يك سال بعد، وقتي كه او «فرمانده كل قوا» شد، براي تمام نيروهاي مسلح نام «قشون دولت ايران» و براي افراد نظامي هم نام «قشوني» را انتخاب كرد. اما مدت كوتاهي بعد از آن در 27 بهمن 1300 حكم تشكيل «اداره امنيه» زير نظر وزارت جنگ صادر شد.
از فرودين 1301 «تشكيلات مركزي امنيه كل» در شمسالعماره تهران و به رياست سرتيپ علي نقدي «سردار رفعت» كار خود را با هفت هنگ امنيه در جاهاي مختلف كشور و هنگها و گردانهاي مستقل ـ كه به طور مستقيم زير نظر امنيه كل بود ـ آغاز كرد. رئيس امنيه كل مملكتي مسائل مهم را خود شخصاً به شاه گزارش ميداد.
نقدي از امراي قديمي و با سابقه قزاقخانه بود كه در زمان به توپ بستن مجلس با درجه ميرپنجي جزء محافظان مجلس و مسجد سپهسالار بود . او پس از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه از ارتش تصفيه شد.
در سال 1318 ش ادارت مركزي امنيه منحل و هنگها و گردانهاي مستقل آن در هر جا جزء لشكرها و تيپهاي مستقل همان منطقه شد و در ستاد هر لشكر شعبهاي به نام «امور امنيه» تأسيس گرديد. اين شعبه به كارهايي كه پيش از اين از وظايف واحدهاي امنيه بود، رسيدگي ميكرد.
دو سال بعد، يعني در سال 1320 ش در اوج نا امنيها و ناآراميهاي كشور بار ديگر «امنيه كل كشور» تأسيس و گردانها و هنگهاي آن از ارتش جدا شده و دوباره زير نظر اداره امنيه قرار گرفت. اين بار اداره امنيه چه از نظر مالي و چه از نظر تشكيلات دفتري زير نظر وزارت كشور قرار گرفت.
در سال 1321 بار ديگر «امنيه كل مملكتي» به «ژاندارمري كل كشور» تغيير نام داد و نيروهاي آن كه امنيه خوانده ميشدند «ژاندارم» نام گرفتند.
اين تشكيلات اگر چه زير نظر وزارت كشور بود اما هميشه جزئي از ارتش ايران به حساب ميآمد و تمام مقررات و قوانين ارتش در آن رعايت ميشد و وظايف آن طبق آيين نامههاي نظامي حفظ نظم و امنيت در حوزه استحفاظي و راهها و جادهها و كنترل و مراقبت از مرزها بود.
حوزه نفوذ و قدرت امنيهها بيشتر، روستاها و بخشهاي كوچك در سراسر ايران بود. قدرتي كه اغلب اوقات بيرقيب بود و سايه هراس از آن، روستاييان وعشاير ساده را كه هيچ پشتيباني هم نداشتند به اطاعت و گردن گذاشتن به زيادهخواهيها و سوء استفادههاي آنان وادار ميكرد.
امنيهها معمولاً با مالكان، زمينداران يا خانهاي منطقه روابط نزديكي داشتند و از منافع هم در مقابل روستاييان حمايت ميكردند. براي روستاييان ايستادگي در برابر آنها مجازات سختي داشت؛ مجازاتي كه آنها خود تعيين و اجرا ميكردند. معمولاً اين مجازاتها آن قدر شديد بود كه جرئت و جسارت مخالفت را در ديگران از بين ميبرد. تأثير اين خشونتها چنان بود كه مردم براي ترساندن كودكانشان از اسم «امنيه» استفاده ميكردند.
نيروهاي امنيه در زمان اجراي قانون كشف حجاب چنان شدت و سختگيري از خود نشان دادند كه خاطرهاش تا سالهاي سال در ذهن مردم ماند. بسياري از زنان را خانهنشين كرد و اين رفتار، امنيهها را در چشم مردم ايران به سمبل سركوبگري و خشونت تبديل كرد نه نيرويي كه بودنش وعده آرامش، امنيت و صلح ميدهد.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
با استفاده از: «دایره المعارف انقلاب اسلامی» ، حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج1
/خ