مبانی ترویج قرآن
1- ترغیب به جای تحمیل
با توجه به اصولی همچون: لست علیهم بمصیطر[2]؛ و ما أنت علیهم بجبار[3] و و ما أنا من المتکلفین [4] و بررسی سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فهمیم که آن حضرت هرگز قرآن را بر کسی تحمیل نمی کرد، بلکه همواره با ابلاغ مبین قرآن که بلاغ للناس [5] است، زمینه معارفه و آشنایی مردم را با قرآن فراهم می کرد تا کسانی که خواهان استماع و فراگیری هستند، به آسانی بتوانند آن را بیاموزند؛ چنان که می فرمود:لا أکره أحداً علی شی ء، من رضی الذی أدعوه الیه، فذلک و من أکره لم أکرهه، انما أرید. . . أبلغ رسالات ربی [6]؛
من کسی را وادار به کاری نمی کنم، بلکه دعوت من براساس رضایت و علاقه مندی اشخاص است، پس اگر کسی اکراه داشت، او را مجبور نخواهم کرد. هدف من ابلاغ رسالت الهی است.
بنابراین اولین اصل در ترویج قرآن، پرهیز از اجبار و تحمیل آن است. بر همین اساس در نظام آموزشی قرآن، نخست مستقری برای یادگیری قرآن، از مقری طلب اقرا می کند و پس از آن، مقری و نظام آموزشی، همه توان خود را برای ارتقای کیفیت آموزش و بهبود فرآیند یادگیری مستقری، به کار می گیرند. مقری، تکلیف و تکلفی را بر مستقری تحمیل نمی کند.
2- قرائت ساده و آسان
یکی از ارکان ترتیل، ادا و اظهار آسان و روان آیات است. راغب آورده است: ترتیل، یعنی ادا کردن کلمات از دهان به سهولت و با اعتدال و استواری [7].پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و معلمان قرآن، آیات را به گونه ای آسان، روان و بی پیرانه اقرا و قرائت می کردند که مخاطبان و قرآن آموزان، در می یافتند همان گونه که به راحتی می توانند به زبان مادری خود تکلم کنند، می توانند قرآن را به آسانی استماع و تکرار کنند.
ساده و آسان خوانی قرآن، تیسیری بود از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که راه ترویج قرائت قرآن را بر روی همگان گشود. این تدبیر حکیمانه، مانع آن شد که قرائت قرآن، فن و هنری مخصوص تلقی شود که تنها ویژه افراد خاصی باشد (از لحاظ حنجره، صدا، لهجه و زبان) تا صنفی خاص به نام قاریان قرآن به وجود آید و دیگران از قرائت قرآن محروم شوند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به گونه ای عمل کردند که هر مسلمان، خود را قاری قرآن بداند و آموختن قرآن و قرائت آن، هویت هر فرد مسلمان را تعریف کند. بر همین اساس، بر ساده، روان و واضح خواندن قرآن در مقام آموزش آن و مواضعی که قرائت قرآن حالت ابلاغ و ترویج همگانی داشت (مانند قرائت قرآن در نماز جماعت) تأکید داشتند. البته در مقام قرائت شخصی، قرائت قرآن به صورت ترجیع و مانند آن، اشکال و محذوری نداشت.
سعید بن مسیب شنید که عمر بن عبدالعزیز در نماز جماعت، قرآن را با ترجیع و تطریب می خواند، به وی پیغام داد: خدا تو را به راه صلاح و درست آورد. ائمه جماعات (به پیروی از سنت نبوی) این گونه قرآن نمی خوانند[8].
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از قرائت اذان به صورت تطریب و ترجیع و مانند آن نهی می کرد تا اذان به آسانی ابلاغ، آموزش و ترویج شود: ابن عباس می گوید: کان لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مؤذن یطرب، فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ان الأذان سهل سمح، فاذا کان أذانک سمحاً سهلاً (فأذن) و الا فلا تؤذن [9].
ابن قتیبه (د 276ق) با اشاره به نحوه قرائت حمزة بن حبیب زیات کوفی (د 156ق) از قراء هفت گانه، می گوید:
او در مد، همزه و اشباع، راه افراط پیمود و در اضجاع و ادغام، زیاده روی کرد و متعلمان (قرآن آموزان) را بر مرکبی سخت نشاند و آنچه را که خداوند آسان گرفته بود، بر امت مسلمان دشوار ساخت و مردم چون دیدند که هنگام قرائت، فک های خود را به این طرف و آن طرف می برد و رگ های صورتش برجسته می شود، پنداشتند که این فضیلت مهارت و استادی اوست، اما نه قرائت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه بود، نه قرائت نیکان سلف، تابعین و قاریان دانشمند، بلکه قرائت آنان بسیار رسا و آسان بود[10].
3- اصلاح غیر مستقیم اشتباهات
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با شناخت جامع و کاملی که از ماهیت و اهداف نزول قرآن و گوناگونی مخاطبان آن، به ویژه از دو جنبه زبان و روان داشتند، هنگام تعلیم قرآن، هر طور که آیات قرآن بر زبان افراد جاری می شد، آن را تجویز و تحسین می کردند و بر قرآن آموز اجبار و تکلیف نمی کردند که حتماً باید همان طور که من خواندم، بخوانی. همین امر سبب شده بود که هر فردی یادگیری قرآن را امری آسان بداند.به طور کلی، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شرایط و فضایی را برای آموزش و ترویج قرآن به وجود آوردند که هرکس، هرطور که می شنید و هر طور که می آموخت و هر طور که قرائت می کرد، تأیید و تحسین می شد تا به ادامه یادگیری و مداومت در قرائت آنچه فرا گرفته بود، تشویق شود.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مسیر آموزش و فرآیند یادگیری یکایک قرآن آموزان را متناسب با وضعیت و توانایی هر کدام از آنان آسان می کرد تا هیچ قرآن آموزی احساس نکند که نسبت به او و مشکلاتش در روند یادگیری، بی اعتنایی و بی توجهی شده است؛ مثلاً بلال حبشی قادر به تلفظ صحیح حرف شین نبود و آن را سین تلفظ می کرد. شاید به همین علت، مورد انتقاد ظاهرگرایان واقع شده بود. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رفع نگرانی او و دفع اعتراضات دیگران، فرمودند: ان سین بلال عند الله الشین [11]؛ نزد خداوند، سین بلال همان شین است.
تحسین هرگونه قرائتی را می توان از کلیدی ترین عناصری دانست که در کنار اسوه بودن قرائت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اقرا و قرائت پیوسته و مستمر ایشان در منظر صحابه (قرآن آموزان)، به صورت جدی و مؤثر مسئله تصحیح را در امر قرائت قرآن راهبردی می کرد. اصلاحی که پیامد آن، اقبال جدی تر و شوق آورتر قرآن آموز به یادگیری بیشتر و تداوم قرائت قرآن بود. به بیانی دیگر، اگر قرآن آموزی، آیات قرآن را کامل و درست فرا نگرفته بود یا آن را اشتباه قرائت می کرد، هنگامی که اقرا و قرائت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر قرآن آموزان را که همواره در حال افزایش بودند، در دیگر صحنه ها (مانند نماز، عرضه قرائت و مانند آن) می دید و می شنید، به اشتباه خود پی می برد و خودش آن را اصلاح می کرد. بنابراین اگر فردی قرآن را بارها اشتباه قرائت می کرد، این اشتباه خوانی ها عین پیشرفت در امر آموزش و ترویج قرآن محسوب می شد و پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یقین داشت که دیر یا زود، قرائت او اصلاح خواهد شد[12].
این مسئله مانند فرآیند زبان آموزی کودک است. کودک در جهان سخن گویان به دنیا می آید و واژه ها و جمله های مختلف را می شنود و سعی می کند آن ها را ادا و تلفظ کند، ولی تا مدتی به اشتباه می افتد و آن ها را غلط، در هم و آمیخته یا با حذف قسمتی از آن ادا می کند. والدین و بزرگترها بی آن که کوچک ترین نگرانی و دغدغه ای داشته باشند، هرگونه تکلم کودکانه او را عین پیشرفت به سمت زبان آموزی می دانند.
لاری هایمن بر این باور است که:
غالباً درک شنیداری کودک درست عمل می کند، ولی بر نحوه تلفظ درست آن هنوز قدرت کافی ندارد. بنابراین اشکال گرفتن از نحوه تلفظ او باعث رنجش و ناراحتی و حتی لکنت زبان و گوشه گیری او می شود و اگر والدین تلفظ به ظاهر اشتباه او را تقلید کنند و با همان تلفظ اشتباهش با او تکلم کنند، کودک در مقابل این تقلید نیز حالت آزردگی نشان می دهد[13].
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز همچون پدر و معلمی آگاه و دلسوز، اشتباهات قرآن آموزان در قرائت قرآن را به صورت مستقیم و رو در رو تصحیح نمی کردند و آن ها را به غلط و درست تقسیم نمی فرمودند و هرگونه قرآن خواندنی را عین پیشرفت در روند یادگیری قرآن می دانستند و آن را تحسین می کردند، زیرا ان ملکاً موکل بالقرآن، فمن قرأه من أعجمی أو عربی فلم یقومه قومه الملک ثم رفعه قواماً [14]؛ همانا فرشته ای بر قرآن موکل است که اگر هرکسی از عرب یا غیر عرب آن را (به هر دلیلی) درست؛ چنان که هست، نخواند، آن ملک قرائت آن شخص را تصحیح می کند و سپس به نزد خداوند بالا می برد. بنابراین تصحیح قرائت بر عهده خداوند است و مأموران آن هم ملائکه اند نه غیر ایشان!
با ادامه نزول و افزایش تعداد آیات و سوره ها و وجود شرایط آسان و آرام برای یادگیری، برخی از صحابه ناخودآگاه، قرآن را به وجوه و ترتیب های مختلف می خواندند. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از این گونه قرائت ها نیز نهی و منع نفرمود، بلکه آن ها را تحسین و تأیید می کردند همین امر باعث شده بود که بارها هنگامی که برخی مشغول قرائت قرآن بودند، با اعتراض و ممانعت برخی دیگر رو به رو شوند و وقتی بازخواست می شدند که چه کسی این قرائت را به شما آموخته است؟ بی درنگ، قرائت خود را به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منسوب می کردند. در نتیجه، بر سر قرائت درست آیات و ترتیب آن ها با یکدیگر به مجادله و مشاجره می پرداختند و گاهی نیز این مجادله به درگیری و نزاع منجر می شد و برای حل اختلاف، حکمیت به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می بردند. آن حضرت در مقام رفع اختلاف، از آنان می خواست که دوباره آن قسمت از آیات را که در نحوه قرائت آن با یکدیگر اختلاف دارند، قرائت کنند. با پایان یافتن قرائت هر یک از طرفین اختلاف، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرائت همه آن ها را بر پایه اصل نزل القرآن علی سبعة احرف جایز و روا و در راستای تحقق اهداف نزول قرآن می دانستند و آنان را تحسین و تأیید می فرمودند و هیچ قرائتی را بر دیگری برتری نمی دادند و از همه آنان می خواستند که از هرگونه جدال و کشمکش بر سر قرائت قرآن بپرهیزند و قرائت یکدیگر را تخطئه نکنند، بلکه توان خود را در راه استمرار و تداوم قرائت قرآن به هرگونه ای که برای آنان میسر است، به کار گیرند[15]:
فاقرءوا ما تیسر من القرآن [16].
عمر به خطاب می گوید:
هشام بن حکیم سوره فرقان را در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نماز قرائت می کرد. به قرائتش گوش فرا دادم. با کمال تعجب شنیدم که سوره فرقان را با وجوه متعددی قرائت می کند که با قرائت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تفاوت بسیار دارد! چیزی نمانده بود که در همان حال نماز با او گلاویز شوم، ولی منتظر ماندم تا نمازش را سلام داد. عبایش را بر او پیچیدم و او را در هم فشردم و گفتم: چه کسی قرائت این سوره را به تو یاد داده است؟ گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). به او گفتم: دروغ می گویی؛ به خدا سوگند! که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین سوره را طور دیگری به من آموخته است. به راه افتادم و کشان کشان او را به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بردم و گفتم: یا رسول الله! من شنیدم که این مرد سوره فرقان را با وجوه متعددی می خواند که با ترتیبی که تو به من تعلیم فرموده ای، تفاوت دارد؟! تو خود سوره فرقان را به من آموختی! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: عمر! رهایش کن! سپس به هشام فرمود: بخوان! او همان قرائتی را که از او شنیده بودم، دوباره خواند. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هکذا انزلت؛ سوره همین طور که هشام می خواند از جانب خداوند نازل شده است. سپس فرمود: عمر! تو بخوان! و من همان طور که آن حضرت خودش به من یاد داده بود، خواندم. باز هم رسول خدا فرمود: هکذا انزلت؛ سوره همین طور که تو می خوانی نازل شده است. آن گاه فرمود: ان هذا القرآن انزل علی سبعة احرف، فاقرؤا ما تیسر منه؛ قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ به هرگونه که برایتان میسر است، قرآن را قرائت کنید.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از یک سو قرآن آموزان را از ماهیت قرآن آگاه ساختند تا هیچ کس از بروز خطا، اشتباه و اختلاف در قرائت قرآن نهراسد، بلکه همه این اختلاف قرائت ها را عین اتفاق و عین پیشرفت در یادگیری قرآن و ترویج آن بدانند و از سوی دیگر، انگیزه قرآن آموزان را در یادگیری و قرائت قرآن تقویت کردند؛ به طوری که هرکس، هر طور که می تواند، قرآن را قرائت کند: فاقرؤا کیف شئتم [17].
بدین سان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فضایی امن و شرایطی آرام و روان و قابل انعطاف در برابر تفاوت ها، سلایق و ذوق های گوناگون انسان ها برای ترویج قرآن به وجود آورد، زیرا اولا: یادگیری نسبت مستقیمی با آرامش روحی و روانی و شرایط اجتماعی زبان آموز دارد[18] و از این رو زدوده شدن مسائل اضطراب آور و دلهره انگیز و ایجاد شرایط آرام بخش و طبیعی، تمرکز فکری را که اساس یادگیری است، فراهم می آورد.
ثانیا: از حقوق اولیه و مسلم هر متعلم و متربی این است که او را راحت بگذارند و به او اجازه دهند که شخصا خود را امتحان کند؛ زیرا هر قدر او از آزمون و خطا و فعالیت بیشتری برخوردار باشد، بیشتر به یادگیری خود مطمئن می شود و به معلم و آنچه آموخته است، احترام می گذارد و سعی در کاربرد و گسترش آن خواهد داشت [19].
از سوی دیگر، اکثر صحابه، عرب زبان بودند، اما با توجه به خاص و بی نظیر بودن زبان قرآن (عربی مبین [20] و تفاوت آن با زبان عربی آن زمان، در واقع قرآن آموزان در حال یادگیری زبان دومی بودند. بنابراین، ریشه و منشأ بسیاری از خطاهای آن ها در هنگام قرائت قرآن را می توان ناشی از پدیده تداخل زبان عربی با زبان قرآن و فرا گرفتن اسلوب و قواعد زبان قرآن دانست.
توضیح این که زبان شناسان، یادگیری زبان دوم را فرآیندی آگاهانه و روان شناختی می دانند که از برخی جهات با یادگیری زبان اول (زبان مادری) مشابه است.
به طور کلی از آن جا که یاد گیرنده زبان دوم، مهارت ها و شم خاص زبان اول را از پیش داراست، بی شک عوامل و توانایی های یاد شده به صورت تداخل یا انتقال منفی و بروز خطا یا به صورت انتقال مثبت یا تسهیل در فرآیند یادگیری زبان دوم ظاهر می شود.
براساس نظریه های نوین زبان شناسی و آموزش زبان، فراگیری زبان، الزاما همراه با خطاست و همین اشتباهات و خطاها نشانه زبان آموزی و پیشرفت در آن است و امری کاملا عادی و طبیعی به شمار می رود و نباید نگران کننده یا بازدارنده انگاشته شود؛ هر چند که باید با قرار دادن زبان آموز در معرض نمونه های زبانی درست و کافی و نیز تمرین های مناسب، روند یادگیری او را تسهیل کرد[21].
پی نوشت:
[1] زمر، آیه 41.
[2] غاشیه، آیه 22.
[3] ق، آیه 45.
[4] ص، آیه 86.
[5] ابراهیم، آیه 52.
[6] حلبى، السیرة الحلبیه، ج 2، ص 5 و نک: سوره عبس، آیات 1 - 12.
[7] راغب اصفهانى، مفردات، ذیل رتل.
[8] قرطبى، التذکار فى افضل الاذکار، ص 121.
[9] همان، ص 120 - 123.
[10] تأویل مشکل القرآن، ص 60 و نیز نک: سید جعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول القرآنالکریم (القراء فى عصرنا الحاضر)، ص 299؛ فقال سهل (تسترى): أخبرنى محمد بن سوار عن عمرو بن مرداس، عن أبى هریرة، قال: قال رسولالله (صلى الله علیه و آله و سلم): اقرؤا القرآن بلحون العرب من غیر تکلف لغیرها، و لا تقرؤه بلحون أهل الکنائس والبیع، و أهل الأهواء والبدع، فانى و أمتى الأتقیاء براء من التکلف، و انه سیأتى أقوام من بعدى یرجعون فیه أصواتهم ترجیع القینات بالأغانى مفتونة قلوبهم فتانة لقلب السامع أولئک هم الغافلون. قال سهل: و انى أخاف بعد ثلاثمائة الى ما فوقها أن یندرس القرآن بالتشاغل بالألحان و القصائد و الأغانى. قیل له: و کیف ذلک یا أبا محمد؟ فقال: لأنهم ما أحدثوا هذه الألحان و القصائد و الأغانى الا للتکسب بها حتى ملک ابلیس قلوبهم، کما ملک قلوب شعراء الجاهلیة، و حرموا فهم القرآن، و العمل لله بن (سهل بن عبدالله تسترى، تفسیر، ص 20).
[11] نورى، مستدرک الوسائل، ج 4، ح 4696/3، ص 278.
[12] زبانشناسان نیز به این نتیجه رسیدند که هر چند زبانآموز تا مدتى کارى از پیش نبرد و فقط مرتکب اشتباه شود، بالاخره در حال آشنایى با زبان دومى است و روزى به اشتباهات خود پى مىبرد و به اصلاح آنها مىپردازد (نک: ویلیام فرانسیس مه کى، روش چیست و انواع آن کدام است، روشهاى آموزش زبان و زبانشناسى، ص 91).
[13] نظام آوایى، ص 49.
[14] متقى هندى، کنزالعمال، ج 1، ح 2282 و 2283، ص 513 و ح 2388، ص 533.
[15] زبان شناسان نیز به این باور رسیدهاند که تمام تصورات ما درباره صحیح و غلط بودن زبان، نه تنها نادرست و بیهوده است، بلکه به طور قطع مضر است و چه خوب است ما از قید آنها رهایى یابیم. درباره زمان صحیح و غلط هیچ معنایى ندارد، مگر آن که درباره موقعیتهایى که استعمال زبان را ایجاب مىکند، بررسى شود (نک: رابرت آ. هال، زبان و زبانشناسى، ص 30 - 31) و همه گونههاى گفتار، داراى ارزشى مساوى هستند و اصلا ارزیابى و قضاوت خوب و بد در تجزیه و تحلیل علمى زبان وارد نمىشود (همان، ص 67).
[16] مزمل، آیه 20.
[17] صحیح بخارى، ج 25، ح 7096، ص 235؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ح 158، ص 92؛ صحیح مسلم، ج 1، ح (818) 270، ص 560؛ سنن نسائى، ج 2، ص 150 و سنن ترمذى، ج 4، ح 4014، ص 264.
[18] مهدى مشکوة الدینى، همان، ص 18.
[19] محمد على لسانى فشارکى، طرح پژوهشى آموزش زبان قرآن، ص 93 - 100.
[20] هذا لسان عربى مبین، (نحل، آیه 103).
[21] مهدى مشکوة الدینى، یادگیرى زبان دوم...، آموزش زبان شماره 1، ص 24 - 27 و نک: جک سى ریچارد، بررسى غیر تطبیقى خطاهاى زبان، قلمرو زبان فارسى و آموزش زبانهاى بیگانه، ص 77 - 104.
منبع: حوزه نت