مقدمه
در این جهان هر انسان خواهان کمال و رشد است ولی رسیدن به این هدف و استعدادهای آن بدون رعایت اعتدال و میانه روی در همه امور زندگی امکان پذیر نیست، و انسان همیشه دچار لغزش و باخت خواهد بود. لذا در مقاله حاضر اهمیت میانه روی مورد بررسی قرار می گیرد.1. میانه رو بودن خدای متعال
در قرآن کریم آیاتی متعدد درباره میانه روی است که انسان تربیتی کند که در همه امور فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، و... میانه رو باشد. از آنجا که خداوند متعال درباره خود هم میانه روی را مورد لحاظ قرار داده است؛ اهمیت و فضیلت میانه روی واضح می شود. می فرماید: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ. (حجر/۴۹-۵۰) بندگانم را آگاه کن که من بخشیدة مهربانم، و (اینکه) عذاب و کیفر من همان عذاب دردناک است.در تفسیر این آیه شریفه در تفسیر تبیان آمده: «ای أمر الله تعالی نبیه أن یخبر عباده بأنی أنا الذی أعفو و أستر علی عبادی معاصیهم... و أن مع ذالک عذابی و عقوبتی (هو العذاب الالیم) المولم الموجع، فلا تعولوا علی محض غفرانی.» (1)
2۔ میانه رو بودن پیغمبرخدا
قرآن کریم درباره پیامبر گرامی اسلام نیز میانه روی را بیان فرموده است چنانکه می فرماید: إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِیمِ. (بقره / ۱۱۹) ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم. نیز می فرماید:وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً. (فرقان / ۵۶) (ای پیامبر) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار دهنده نفرستادیم.از آنجا که خداوند متعال پیامبر گرامی اسلام را صرف بشیر یا نذیر قرار نداده بلکه هر دو اوصاف را با هم عطا فرموده است، اهمیت میانه روی معلوم می شود. در ذیل این آیه شریفه در تفسیر نمونه می خوانیم: «تعادل میان این دو (تشویق و توبیخ) لازم است، تشویق در برابر انجام کار نیک. و توبیخ در برابر کار بد، تا انسان آمادگی بیشتری برای پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند.» (2)
نیز قرآن کریم می فرماید:وَ لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً. (اسراء / ۲۹) هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشایی. نیز می فرماید:وَ الَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذٰلِکَ قَوَاماً. (فرقان / ۶۷) و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری بلکه درمیان این دو، حد میانه روی دارند. علامه طباطبائی;در توضیح این آیه شریفه می نویسد: «اسراف بیرون شدن از حد است، و قتر به معنای کمتر انفاق کردن است؛ اما قوام به معنای حد وسط و معتدل است.» (3)
زندگی خردمندانه و موفق و باکمال زندگی است که مبتنی بر حفظ میانه روی در همه امور و پرهیز از افراط و تفریط در همه شئون زندگی باشد، امام علی می فرماید: علیک بالقصد فانه اعون شیء علی حسن العیش. (4) بر تو باد به میانهروی در امور زیرا میانهروی یاریکننده ترین چیز برای خوب زندگی کردن است.
اقتضای خردورزی میانه روی، و اقتضای نادانی افراط و تفریط است. انسان عاقل انسانی است که میانه رو باشد و به هچ وجه از مرزهای میانه روی خارج نشود و گام در مسیر افراط و تفریط نمیگذارد. به بیان امیر مؤمنان انسان جاهل است که جز راه افراط و تفریط سیر نمیکند، چنانکه امیرالمؤمنین علی فرموده است: لا تری الجاهل الا مفرطا او مفرطا. (5) نادان را نبینی جز کاری را از اندازه فراتر کشاند، و یا بدانجا که باید نرساند.
3۔ سلامتی جامعه در گروی میانه روی
سلامت فرد و جامعه در گرو میانه روی شخص است، زیرا هرگونه انحراف از میانه روی در صفات و اعمال و رفتار، انحراف از حق و راه مستقیم است. پیشوای موحدان علی فرموده است: من أراد السلامة فعلیه بالقصد. (6) هرکه خواهان سلامت است،پس باید میانه روی پیشه کند.4۔ میانه روی در عبادت
موضوع میانه روی آن قدر مهم است که در عبادت هم که اصلی ترین هدف خلقت جن و انس است: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ. (ذاریات / 56) من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند» این را شرط قرار داده شده است. پیامبر اسلام در این باره می فرماید: أما إنی أصلی و أنام و أصوم و أفطر و أضحک و أبکی فمن رغب عن منهاجی و سنّتی فلیس منّی. (7) آگاه باشید من هم نماز میخوانم و هم میخوابم و استراحت میکنم هم روزه میگیرم و هم به موقع افطار میکنم و غذا میخورم و هم میخندم و هم گریه میکنم، پس هر کس از سنت و روش من اعراض و سرپیچی کند، از من نیست.مفهوم فرموده پیامبر اکرم این است که هر کس به یک بعد اسلام توجه نماید حتی اگر همیشه نماز که ستون دین است بخواند، یک مسلمان میانه رو و معتدل نیست و اسلام را درک نکرده است و از اسلام و سنت پیامبر خارج محسوب می شود. و این موضوع این قدر مهم است که در کتب متعدد اسلامی از جمله در وسایل الشیعه یک باب مستقل بنام «باب استحباب الاقتصاد فی العباده» تنظیم شده است. (8)
راه تربیت درست که آدمی را به صراط مستقیم سعادت میرساند راه میانه روی است، چنانکه مربیان الهی متربیان خود را در همه وجوه بدان دعوت میکردند. امام باقر فرزند خود، حضرت امام صادق را به میانه رویی فرا خوانده و فرموده است: «یا بنی علیک بالحسنة بین السیئتین تمحوهما» فرزندم، بر تو باد که مراقب باشی به نیکی میان دو بدی (افراط و تفریط) که بدیها را از بین میبرد. حضرت صادق گوید که از حضرت پرسیدم که این امر چگونه است؟ امام باقر فرمود: «مثل قول اللّه: و لا تجهر بصلاتک سیئة و لا تخافت بها سیئة و ابتغ بین ذلک سبیلا. حسنة. و مثل قوله: و لا تجعل یدک مغلولة بین عنقک و لا تبسطها کل البسط. و مثل قوله: و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا. فاسرفوا سیئة و اقتروا سیئة و کان بین ذالک قواما، حسنة. فعلیک بالحسنة بین السیئتین. (9)
مانند این سخن خداوند: «نماز خویش به آواز بلند مخوان و آنرا آهسته هم مخوان» بلکه میان این دو راه میانه روی برگزین که همان نیکویی است و مانند این سخن خداوند: «هرگز دستت را به گردنت مبند و آنرا یکسره مگشای» و مانند این سخن « و آنان که چون هزینه کنند نه اسراف کنند و نه تنگ گیرند» که اسراف کردن و تنگ گرفتن همان بدی است و میان این دو به راه میانه روی بودن، همان نیکویی است پس برتو باد به نیکویی میان این دو بدی.
ساختار فطری تربیتی اسلام ساختار میانه روی و اعتدال است و مردمان را در بستر میانه روی هدایت میکند. امیر مؤمنان علی در توصیف اهل تقوی و سیرت پیشگامان که به تربیت کمالی دست یافته اند چنین فرموده است: فالمتّقون فیها هم اهل الفضائل: منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد و مشیهم التّواضع. (10) پس پرهیزکاران در این جهان صاحبان فضیلت اند. گفتارشان صواب و پوششان میانه روی و رفتارشان فروتنی است. در غررالحکم فرماید: علیک بالقصد فی الامور فمن عدل عن القصد جار و من اخذ به عدل. بر تو باد به میانه روی در امور زندگی چرا که هر کی از میانه روی منحرف شد، ظلم کرد و هر کی میانه روی را پیشه کرد، عدالت و انصاف کرده است. نیز می فرماید: طریقتنا القصد و سنتنا الرشد. راه ما اقتصاد و میانه روی است و سنت ما رشد و هدایت است.
پی نوشت ها:
(1) طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن، تفسیر تبیان، ج۶، ص۳۴۰۔(2) تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۸۵-۴۸۶-۴۸۷۔
(3) طباطبائی محمد حسین، تفسیر المیزان ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۵، ص۳۳۲
(4) تیمی آمدی عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، حدیث 6145 ص 297
(5) نهج البلاغه / حکمت 7
(6) تیمی آمدی عبدالواحد بن محمد، همان، حدیث ۸۰۶۹ ص ۳۵۴
(7) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۸۵
(8) حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲، ص۸۵
(9) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۱۶
(10) نهج البلاغه /خطبه ۱۹۳