طرفداران احیای دین

دولت محوری و مادی گرایی در نظریه روابط بین الملل نشانه هایی از جانبداری سکولاریستی را با خود دارند. بر اساس این چارچوب انتقادی، دانشمندان روابط بین الملل، بین دین و سیاست تمایز قایل می شوند و با این دو حوزه به عنوان پدیده های جداگانه برخورد می کنند.
دوشنبه، 17 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طرفداران احیای دین
اندیشمندان زیادی این اتهام را مطرح می کنند که جانبداری مادی گرایانه از بسیاری از سنت‌های تئوریکی روابط بین الملل باعث شده که آنها برای فهم پدیده‌های مذهبی نامناسب باشند. اگر برای عوامل مادی از قبیل توانایی‌های نظام دولت‌ها، منافع اقتصادی و غیره - اولویت على قائل باشیم، بلافاصله اهمیت نهادها، معانی و موضوع‌های معنوی شامل جهان بینی و نگیزه های مذهبی را ناچیز تلقی می کنیم. برای مثال، واقع گرایان، استدلال می کنند عوامل مذهبی تنها اهمیتی ثانوی دارند؛ رهبران دولت ها و خبگان سیاسی دیگر از ادعاهای مذهبی برای پنهان کردن یا پیش بردن منافع شخصی خود از جمله ثروت، قدرت و موقعیت استفاده می کنند و در واقع، دین در سیاست بین الملل امری ثانوی است.
 
 و مشابها، تا زمانی که لیبرال‌ها منافع اقتصادی را ترجیح می دهند و درکی سطحی از اقدام اجتماعی به عنوان نتیجه عقلانی بیشینه سازی منافع شخصی دارند، نمی توانند پدیده های مذهبی را به خوبی نظریه پردازی کنند. در این راستا منتقدان معتقدند، روایت های مارکسیستی نیز با مشکلاتی همراه هستند به صورتی که با مذهب به عنوان نوعی "آگاهی غیر حقیقی" برخورد می کنند که برای سیاست طبقاتی و کارکرد شیوه های تولید، موضوعی ثانوی تلقی می شود. همان طور که هورد استدلال می کند "درک های متعارف از روابط بین الملل که بر توانایی های مادی و تعامل راهبردی تمرکز می کنند، از همان ابتدا این امکان را حذف می کنند که دین می تواند میروی سازمان دهنده عمده ای در نظام بین الملل باشد"( 1 ,2008 ,Hurd). استدلال بیانگر این است که چنین چارچوب تنگ نظرانه ای ما را از پذیرفتن نیروها، بازیگران و جنبش های مذهبی به عنوان قسمتی از ساختار سیاست بین الملل باز می دارد. بنابراین، دانشمندان روابط بین الملل نفوذ نیروهای مذهبی را در سطح بین المللی و فراملی کم اهمیت تلقی می کنند.بسیاری از بازیگران مهم مذهبی در سیاست جهانی از قبیل القاعده و جنبش‌های غیرخشونت آمیز طرفدار احیای اسلامی، فالون گنگ(Falun Gong)، کلیسای عیسی مسیح از مقدسین اخیر، کلیساهای پروتستان، کلیسای ساینتولوژی(Church of Scientology) و جنبش های جهانی تبلیغ مسیحیت ماهیتی غیر دولتی دارند. کلیسای کاتولیک، دولت خود – یعنی واتیکان را دارد، سازمانی فراملی را مدیریت می کند و به عنوان گروهی ذی نفع در بسیاری از جوامع سیاسی فعالیت دارد. سازمان ها و جنبش های مذهبی از طریق کانالهای متعدد و فعالیت های مناقشه آمیز از جمله لابی کردن، انتخاب نمایندگان، تصدی نهادهای اداری، بسیج کردن افراد برای اعتراض و حتی به کار گیری خشونت در شکل گیری سیاست های دولت مشارکت می کنند.
 
بنابراین، آن دسته از نظریه‌های روابط بین الملل که بر دولت ها به عنوان تنها با حداقل نخستین بازیگران مهم در سیاست جهانی تمرکز می کنند، نیروهای مذهبی را نادیده می گیرند. در این چارچوب، اتخاذ رویکرد ضعیف تری از دولت محوری (که تلقی دولت ها به عنوان بازیگران واحد را رد می کند و معتقد است سیاست داخلی تا اندازه زیادی رفتار آنها را شکل میدهد) نیز نمی تواند این مشکل را حل و فصل کند، مادامیکه که هنجارهای مذهبی، هویت ها، ارزش های گروه های ذی نفع و بازیگران اجتماعی به عنوان عوامل تاثیر گذار بر سیاست خارجی دولت تلقی نشوند. این استدلال بیانگر این است که چنین چارچوب تنگ نظرانه ای ما را از پذیرفتن نیروها، بازیگران و جنبش های مذهبی به عنوان قسمتی از ساختار سیاست بین الملل باز می دارد. بنابراین، دانشمندان روابط بین الملل نفوذ نیروهای مذهبی را در سطح بین المللی و فراملی کم اهمیت تلقی می کنند.
 
بنا به استدلال، دولت محوری و مادی گرایی در نظریه روابط بین الملل نشانه هایی از جانبداری سکولاریستی را با خود دارند. بر اساس این چارچوب انتقادی، دانشمندان روابط بین الملل، بین دین و سیاست تمایز قایل می شوند و با این دو حوزه به عنوان پدیده های جداگانه برخورد می کنند. اما ریشه این نوع تفکر به ایدئولوژی روشنگری، خصوصا شاخه های سکولاریستی آن برمی گردد؛ تفکری که تلاش برای کنار گذاشتن دین از حوزه عمومی" و تنزل آن به حوزه "خصوصی" باورها و رویه های شخصی را منعکس می کند.
 
برای نمونه، این استدلال بر این امر دلالت دارد که تعریف برخی متغیرها به عنوان "مذهبی" و برخی دیگر به عنوان "سیاسی" می تواند ما را به ناچیز پنداشتن اهمیت نیروهای مذهبی در سیاست بین الملل سوق دهد. همچنین باید نسبت به شیوه ای که این مقوله ها، ما را به سوی توصیف دین به عنوان امری وابسته به سیاست پیش می برند، به صورتی که سیاست فارغ از تاثیر دین باشد، آگاه باشیم. منتقدان ادعا می کنند به جای پذیرفتن این تمایز که بر تحلیل ما از پدیده های مذهبی تاثیر می گذارد، باید با مرز بین دین و سیاست به عنوان مرزی متغیر، مناقشه آمیز و وابسته به شرایط برخورد کنیم: به عبارت دیگر، به عنوان مرزی که برساخته اجتماعی است.
 
چنین استنباط می شود که خود این مرزبندی، اغلب شامل تمرکز دانش بر دین و روابط بین الملل می شود. دانشوران باید روندهایی را مطالعه کنند که رابطه بین دین و سیاست را در طول زمان و مکان، حفظ، دگرگون یا دوباره طبقه بندی می کنند (8-4 ,2 ,2008 ,Hallward). در این راستا، آنچه باز خیزش دین خوانده می شود نه تنها خودش را به عنوان گشترش دینداری بلکه مجموعه ای از چالش ها برای فرضیه های اساسی سکولاریسم آشکار می سازد (143 ,2008 Hurd)
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.