این طرفی: «اسمت چیه؟»
اون طرفی: «محمد.»
این طرفی: «کلاس چندمی؟»
اون طرفی: «اول راهنمایی.»
این طرفی: «چرا اومدی زندان؟»
اون طرفی: «چون دوستم رو مجروح کردم.»
این طرفی: «تا کی باید این جا بمونی؟»
اون طرفی: «دو سال.»
این طرفی: «چی شد که این کار رو کردی؟»
اون طرفی: «توی حیاط بودم، دیدم هادی پسر همسایه که دوازده سالشه از بالای دیوار داره نگاه می کنه. بهش گفتم: چرا توی خونه ی ما نگاه می کنی؟ گفت: به خونه ی شما کاری ندارم، یه وسیله ای داشتم افتاده لب دیوار اومدم بردارم. منم که حرفش رو باور نکردم باهاش جرّوبحث کردم؛ خلاصه با هم دعوامون شد اومد پایین عصبانی شدم محکم مشتم رو زدم توی صورتش.
نمی خواستم محکم بزنم؛ اصلاً نمی خواستم اتفاقی براش بیفته، نمی دونم چرا این قدر عصبانی شدم. بعد پدرش اومد در خونه از من شاکی شد. با پدرم جروبحث کردن و آخرش هم من رو بردن کلانتری. اون جا فهمیدم که هادی در بیمارستان بستری شده؛ چون استخوان دیواره ی چشمش شکسته. هیچ وقت فکر نمی کردم این طوری بشه. الان هم مجبورم این جا بمونم و محکومیت بکشم؛ هیچ بخششی هم در کار نیست. قاضی می گه باید دیه بدیم؛ اما پدرم وضع مالیش خوب نیست؛ درآمدش کفاف خورد و خوراک و اجاره خونه هم نمی ده چه برسه به این که بخواد دیه بده.»
این طرفی: «فکر نمی کنی شاید هادی واقعاً داشته دنبال چیزی می گشته و کاری به خونه ی شما نداشته؟ به نظرت زود قضاوت کردن خوبه؟ فکر نمی کنی با یه تذکر دوستانه هم این مشکل حل می شد؟»
اون طرفی: «اشتباه کردم. خیلی پشیمونم؛ ولی دیگه دیر شده.»
این طرفی: «به نظر شما چی باعث شد که محمد نتونه خودش رو کنترل کنه؟ فکر می کنید اون موقع که محمد، هادی رو بالای دیوار دید چه کار دیگه ای غیر از این می تونست انجام بده که عاقبتش این نشه؟»[1]
امام صادق علیه السلام درباره ی خشم می فرماید: «خشم کلید همه ی شرهاست.»[2]
اون طرفی: «محمد.»
این طرفی: «کلاس چندمی؟»
اون طرفی: «اول راهنمایی.»
این طرفی: «چرا اومدی زندان؟»
اون طرفی: «چون دوستم رو مجروح کردم.»
این طرفی: «تا کی باید این جا بمونی؟»
اون طرفی: «دو سال.»
این طرفی: «چی شد که این کار رو کردی؟»
اون طرفی: «توی حیاط بودم، دیدم هادی پسر همسایه که دوازده سالشه از بالای دیوار داره نگاه می کنه. بهش گفتم: چرا توی خونه ی ما نگاه می کنی؟ گفت: به خونه ی شما کاری ندارم، یه وسیله ای داشتم افتاده لب دیوار اومدم بردارم. منم که حرفش رو باور نکردم باهاش جرّوبحث کردم؛ خلاصه با هم دعوامون شد اومد پایین عصبانی شدم محکم مشتم رو زدم توی صورتش.
نمی خواستم محکم بزنم؛ اصلاً نمی خواستم اتفاقی براش بیفته، نمی دونم چرا این قدر عصبانی شدم. بعد پدرش اومد در خونه از من شاکی شد. با پدرم جروبحث کردن و آخرش هم من رو بردن کلانتری. اون جا فهمیدم که هادی در بیمارستان بستری شده؛ چون استخوان دیواره ی چشمش شکسته. هیچ وقت فکر نمی کردم این طوری بشه. الان هم مجبورم این جا بمونم و محکومیت بکشم؛ هیچ بخششی هم در کار نیست. قاضی می گه باید دیه بدیم؛ اما پدرم وضع مالیش خوب نیست؛ درآمدش کفاف خورد و خوراک و اجاره خونه هم نمی ده چه برسه به این که بخواد دیه بده.»
این طرفی: «فکر نمی کنی شاید هادی واقعاً داشته دنبال چیزی می گشته و کاری به خونه ی شما نداشته؟ به نظرت زود قضاوت کردن خوبه؟ فکر نمی کنی با یه تذکر دوستانه هم این مشکل حل می شد؟»
اون طرفی: «اشتباه کردم. خیلی پشیمونم؛ ولی دیگه دیر شده.»
این طرفی: «به نظر شما چی باعث شد که محمد نتونه خودش رو کنترل کنه؟ فکر می کنید اون موقع که محمد، هادی رو بالای دیوار دید چه کار دیگه ای غیر از این می تونست انجام بده که عاقبتش این نشه؟»[1]
امام صادق علیه السلام درباره ی خشم می فرماید: «خشم کلید همه ی شرهاست.»[2]
نظر کارشناس
هیجان ها، بخشی از وجود ما هستند. با حضور هیجان هایی چون شادی، غم، خشم و ترس، امکان مراقبت بیشتر از خودمان را به دست می آوریم، البته به شرط آن که مدیریت آن را بدانیم. یکی از این هیجان ها، خشم است که در موقعیت های خاصی بروز پیدا می کند. برخی آن قدر خوب این عصبانیت های خودشان را می شناسند که به محض پیدا شدن نشانه های آن، خود را آماده کنترل خشم می کنند ولی عده ای دیگر در نبرد با این هیجان قوی، ضعیف عمل می کنند و دردسرهای ناشی از آن را به دوش می کشند. پرخاشگری، عصبانیت، جوش آوردن و خشمگین شدن مشابه هم هستند و در دوره ی نوجوانی، وضعیت پرکارتری دارند. از این رو لازم است روش های مهار خشم را یاد گرفته تا با مشکلات بعدی روبرو نشویم. برای کنترل خشم، چند پیشنهاد به شما دوستان نوجوان دارم:
1. یک لحظه به پرونده ی عصبانیت های خود در گذشته توجه کنید. چه اتفاق هایی باعث برافروختن شما می شود و شما با آن چه می کنید؟ تفکر درباره ی پیامدهای خشم می تواند مثل یک ترمز عمل کند و مانع سقوط شما در دره ی دردسرهای عصبانیت شود.
2. در هفته ی جاری، هر بار که خشمگین شدید و کاری که پس از عصبانیت مرتکب شدید را یادداشت کنید و بعد آن را تحلیل نمایید.
3. از خودتان بپرسید چه کارهای دیگری به جای تندی و عصبانیت می توانستم از خودم بروز بدهم که دردسرهای کمتری داشتند؟
4. تکنیک انعکاس را تمرین کنید. این فن از شما می خواهد تا درباره ی احساسات و هیجان های خود با دیگران صحبت کنید. مثلا امروز صبح وقتی یک نفر چراغ قرمز عبور کرد، من خیلی عصبانی شدم. اگر جای پلیس بودم حتما او را جریمه سنگینی می کردم.
5. قوی شوید. با تمرین های ورزشی به تخلیه ی هیجان های منفی مانند خشم در خودتان کمک می کنید.
6. خودتان را فردی با شخصیت تصور کنید که در مقابل دوربین قرار گرفته است. آیا باز حاضرید کارهای سبکی نسبت به خشم از خودتان نشان دهد.
7. تکنیک مکث را تمرین کنید. این فن از ما می خواهد که واکنش خودمان را در زمانی که هیجانی می شویم، چند ثانیه به تاخیر بیاندازیم. با این کار می توانیم بهترین و موثرترین رفتار را داشته باشیم.
8. نفس عمیق بکشید و از خداوند بخواهید که سطح تحمل شما را نسبت به مشکلات افزایش دهد.
9. از خوردن زیاد غذاهای چرب و خوراکی های حاوی کاکائو و چربی های اشباع شده بپرهیزید.
10. رفتارهای جایگزین را تمرین کنید. این بار وقتی عصبانی می شوید، به جای داد زدن همیشگی، سکوت کنید و حتی لبخند بزنید.
11. درباره ی عصبانیت های خود با دیگران حرف بزنید یا در دفتر خاطرات تان بنویسید.
12. از تماشای بیش از حد تلویزیون وکار با تلفن همراه بپرهیزید.
13. به اندازه ی کافی بخوابید . خستگی ناشی از کم خوابی ما را پرخاشگر می کند.
14. گاهی کمبود برخی از مواد معدنی در بدن سبب پرخاشگری است. به کمک پزشک از سلامت خود مطمئن شوید.
15. تفریحات سالمی داشته باشید. وقتی روحیه ی بهتری داشته باشید، راحت تر از مشکلات لحظه ای عبور می کنید.
16. گذشت را تمرین کنید. در منزل موقعیت هایی پیش می آید که به شدت عصبانی می شوید و می توانید جلوی خودتان را بگیرید.
17. وضعیت خودتان را تغییر دهید. گاهی لازم است مکان را ترک کنید و به جای دیگری بروید.
18. نوشیدن آب، می تواند به فروکش کردن آتش خشم شما کمک نماید.
19. رفتار آدم های صبور و پرتحمل را الگوی خودتان قرار بدهید.
20. زمانی متفاوت خواهید بود که بتوانید مانع بروز منفی خشم های خود شوید. شما می توانید، فقط کافی است اراده کنید و با یاری خواستن از خداوند این قدرت را در خودتان خلق نمایید.
نویسنده: ابراهیم اخوی
پی نوشت:
1- جوان و قانون، ص 39 معاونت برنامه ریزی وتوسعه ی قضایی دادگستری
2- چهل حدیث ص 133