فیزیک جاودانگی

فرانک تیپلر هرچه که باشد جزو بنیادگرایانی نیست که به کتاب مقدس ایمان دارند. بلکه دیدگاه او این است که تنها راه معقول برای پیگیری این مسئله پذیرفتن قوانین فیزیک و نتایج آنهاست به نحوی که مستقل از گزارش سفر پیدایش یا هر متن مقدس دیگری باشد.
شنبه، 22 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فیزیک جاودانگی
در اواخر ۱۹۶۰ فرانک تیپلر استاد فیزیک ریاضی در نیواورلئان و نویسندهی کتاب پرفروش «فیزیک جاودانگی» همراه با استیون وینبرگ در دو سمینار در مؤسسه‌ی تکنولوژی ماساچوست شرکت کرد. پس از کشف تابش زمینه کیهانی، مدلهای کیهانی مرکز توجه قرار گرفتند. به گفته ی تیپلر، وینبرگ به دانشجویانش خاطرنشان کرد: «از میان دو مدل کیهان شناسانه - نظریهی انفجار بزرگ و نظریه‌ی حالت ثابت به دومی علاقه مندم چرا که کمترین شباهت را به روایت سفر پیدایش دارد. خوشبختانه این نظریه با کشف تابش زمینه ی کیهانی باطل شده است.» این نمونه ای آشکار از «مخالفت غیرارادی» است.
 
پس از سی سال تیپلر هنوز متعجب است که چرا یک فیزیکدان و برنده ی جایزهی نوبل مانند وینبرگ آن زمان حاضر بود اعتبار فیزیک هستهای معتبر، نظریهی نسبیت و مکانیک کوانتوم را به سادگی زیر سؤال ببرد. تنها برای اینکه به عنوان یک ملحد معترف نباید روایت سفر پیدایش دربارهی آغاز «آسمان و زمین» را بپذیرد. تقابل غیرارادی وینبرگ با گزارش سفر پیدایش ممکن است نه تنها به جهت نقادی ناروشنفکرانه ی دین، تجربه های شخصی یا از سر تربیت یهودی اش بلکه شاید بیشتر به جهت بهره کشی بسیار عجولانه از نظریه‌ی انفجار بزرگ توسط مؤمنان بنیادگرای مسیحی در آمریکا برای اثبات «حق بودن کتاب مقدس» باشد.
 
به هر حال فرانک تیپلر هرچه که باشد جزو بنیادگرایانی نیست که به کتاب مقدس ایمان دارند. بلکه دیدگاه او این است که تنها راه معقول برای پیگیری این مسئله پذیرفتن قوانین فیزیک و نتایج آنهاست به نحوی که مستقل از گزارش سفر پیدایش یا هر متن مقدس دیگری باشد. یک قانون اثبات شده ی فیزیک تنها زمانی ممکن است نادیده انگاشته شود که آزمایشی نشان دهد که این قانون کاربرد محدودی دارد. هرگز نباید یک قانون فیزیکی را صرفا به خاطر مخالفت دینی با پیامدهای متعاقبش به سادگی نفی کرد.» آیا حق به جانب او نیست؟
 
بدین طریق در مقابل حدسیات فیزیکدانان در باب کیهان که وجود یک عالم تورمی آشفته و ازلی یا عوالم جایگزین را مسلم فرض می کنند، تیپلر قاطعانه اثبات کیهان شناسانه ای را ترتیب می دهد. یعنی برهان کاملا عقلی به معنای ریاضی و علمی که عقل از پذیرفتن آن ناگزیر باشد. هیچ کس نمی تواند به سادگی به قضیهی فیثاغورس یا قانون جاذبه ی نیوتن نه بگوید. اما آیا درست است که بگوییم کسی نمی تواند به خدا نه بگوید؟کسی که به خود اجازه می دهد که از پرسش دربارهی انگیزهی نهانی غفلت کند باید بداند که گواهی های دانشمندان با صلاحیت به وجود مخالفتی غیرارادی» یا «اجتنابی عمدی» هنگام مواجهه با یک هستی منحصر به فرد بسیار زیاد است .تیپلر دلیل می آورد که اگر ما نتایج قوانین شناخته شده ی فیزیک را بپذیریم به «پایانی حیرت انگیز» می رسیم: «عالم برای مدت محدودی وجود داشته است اما فراتر از آن، عالم فیزیکی و قوانین حاکم بر آن توسط وحدتی که تحت سلطه ی این قوانین نیست و خارج از زمان و مکان قرار دارد، به عرصه ی حیات فراخوانده شدند. خلاصه اینکه ما در عالمی زندگی می کنیم که خداوند آن را طراحی کرده و آفریده است.» آیا تیپلر نیز در این باره محق است؟
 
باید رأی در باب اثبات کیهان شناسانهی تیپلر را مانند حدسیات کیهان شناسانه ی قبلی به اهل فن واگذارم. آنها می توانند تصمیم بگیرند که آیا تیپلر واقعا یک برهان عقلی قانع کننده به دست داده است:
 
1- اینکه قوانین شناخته شده فیزیک برای وجود تکینگی کیهان شناسانه فراخوانده شدند.
 
۲- اینکه این امر در واقع تمام ویژگی های سنتی نسبت داده شده به خدای مسلمانان، مسیحیان و یهودیان را نشان می دهد.
 
به هر حال باید اعتراف کنم که این برهان برای اثبات امری منحصر به فرد و خدای آفریننده مرا متقاعد نمی کند. چیزی که پیش از این مرا نسبت به تیپلر بدگمان کرد این واقعیت بود که او به عنوان اولین مرجع برای تکنیگی آغازین از قضایای تکینگی استفن هاوکینگ و راجر پنروز (همکار هاوکینگ) استفاده می کند. هر چند هاوکینگ به عنوان نظریه پرداز سیاهچاله ابتدا ادعا کرد که تکینگی را کنار گذاشته است اما بعدا در شرط بندی روی سیاهچاله ها باخت.
 
من دربارهی استدلال های شخصی تیپلر داوری نمی کنم. با وجود این در تردیدهای بسیاری از فیزیکدانان در این باب که اصولا هیچ قانون فیزیکی نمی تواند حاکی از وجود یک بی نهایت واقعی باشد، شریک هستم. من مانند تیپلر این استدلال را به عنوان مخالفتی دینی» کنار نمی گذارم، برعکس، بهره ای از این بینش اساسی کانت را در آن می بینم که عقل نظری بیرون از تجربه های مکانی و زمانی صلاحیت چندانی ندارد و در نتیجه نمی تواند با استفاده از نهایت واقعی برای اثبات بی نهایتی واقعی استدلال کند.
 
در این نکته مهم باید اعتراف کنم که حق با فرانک تیپلر است که هیچ فیزیکدانی نباید نظریهای علمی را صرفا به خاطر تطابق آن با عقیدهی الحادی اش ترجیح دهد. دقیقا به دلیل اینکه من قاطعانه در مقابل انگیزه های دینی به عنوان مبنایی برای تزهای علمی موضع می گیرم، باید اجازه دهم که سؤالات معقول نه تنها دربارهی ایمان مسیحی، یهود یا اسلام بلکه همچنین دربارهی «ایمان» الحادی نیز پرسیده شوند که شاید بدون تامل و به جهت مصلحت های سیاسی و علمی مسلم انگاشته شده باشند. این کاری است که من در نقد متعادلی که از دین داشته ام، انجام داده ام.
 
نمی توانم قضاوت کنم که کدام یک از نظریه‌های متعدد ( نظریه‌ی حالت ثابت ، نظریه‌ی ریسمان، نظریه‌ی ابرریسمان یا نظریه میم)( Proto- universe) که به قصد اثبات بی ربط بودن تکینگی کیهانی توسعه یافته اند تا به این طریق راهی برای شانه خالی کردن از چالش سفر پیدایش و نادیده گرفتن مسئله ی خدا بیابند. حتی سخن از حدسیاتی دربارهی یک عالم اولیه» می رود که بر عالم واقعی ما تقدم داشته و یک «دوران پیش از انفجار بزرگ» را از سر گذرانده است. اما هیچ مدرک و شاهدی برای آن در دست نیست. به هر حال ساختار آن توسط گوی آتشین اولیه نابود شده است.
 
استفن هاوکینگ نیز بدون شواهد تجربی یک نظریه‌ی فیزیکی بزرگ دربارهی عالمی کاملا محبوس در خود حدس زد. عالمی که بی کناره و بی کرانه و بی آغاز و پایان است. البته بعدا به این موضوع برمی گردیم. او آشکارا اذعان می کند که «پس چه اتفاقی برای آفریدگار می افتد؟». فیزیکدان آمریکایی و کارگردان تلویزیونی کارل ساگان (۱۹۹۶-۱۹۳۴) در دیباچهی کتابش به درون مایه ی واقعی آن اشاره می کند: فقدان خدا. ولی اگر کسی بخواهد چیزی را با خدا جایگزین کند، این امر می تواند عواقب دردناکی برایش داشته باشد که ارنست پیتر فیشر به آن اشاره می کند: معشوقه افسونگری» که هاوکینگ به او دل باخته بود، زمانی که بیماری عصبی هاوکینگ تشخیص داده شد و در فکر جدایی بود، باید به استفن عزیرش یادآوری می کرد که «او (هاوکینگ) خدا نیست».
 
به هر تقدیر شگفت آور است که در پرسش از شرایط اولیه ی کیهان چگونه کیهان شناسان می کوشند گزاره های اساسی فلسفی را مانند «از عدم چیزی به وجود نمی آید» نفی کنند. برخی هم با جدیت تمام و با آفریدن عالمی که خودش به جای مادرش عمل می کند، از پرداختن به مسئلهی مبادی پرهیز می کنند. عبارت «عالم خود را آفرید» (ریچارد گوت" و لین ژین لی) ممکن است برای برخی جالب باشد. اعتماد به نفس نهفته در چنین نظریه هائی مرا به یاد اظهارنظر منسوب به فیزیکدان روسی و برنده ی جایزه‌ی نوبل لئو لاندائو (۱۹۶۸-۱۹۰۸) می اندازد که می گفت: «کیهان شناسان غالب اشتباه می کنند اما هرگز دچار تردید نمی شوند.»

یکی از شرکت کنندگان گرامی حاضر در سمینار فیزیکدانان و الهیدانان که در سال ۱۹۹۴ در دانشگاه توبینگن تشکیل دادم، هربرت فیستر فیزیکدان نظری بود. او سخنرانی تودیعی اش را در ۱۴ فوریه ی ۲۰۰۱ در دانشگاه توبینگن با این اظهارات به پایان برد: «در حال حاضر فیزیک نظری مبتلا به افراط در مفاهیم حدسی ریاضیاتی و فقدان آزمایش های عقلانی و نوآورانه است.» آزمایش هایی از آن دست که انیشتین، بوهر و هایزنبرگ ساختند. نظر او این بود که: « تمام گروه های به اصطلاح فیزیکدان ، بیش از ده سال است که برای مثال روی نظریه‌هایی مانند نظریه‌های ابرریسمان یازده بعدی یا حتی با ابعاد بیشتر، نظریه‌های اکتشافی میم، گروههای E8xE8 و (32) SO کار می کنند. اما بدون اینکه تا کنون حتی یک دادهی اطلاعاتی موجود داشته باشند که قابل آزمایش باشد. چه رسد به اینکه آزمایش موفقیت آمیزی را صورت داده باشند.»
 
کسی که به خود اجازه می دهد که از پرسش دربارهی انگیزهی نهانی غفلت کند باید بداند که گواهی های دانشمندان با صلاحیت به وجود مخالفتی غیرارادی» یا «اجتنابی عمدی» هنگام مواجهه با یک هستی منحصر به فرد بسیار زیاد است و سرانجام پس از بررسی پرسش مطرح شده درباره ی شرایط اولیه ی عالم، قاعدتا باید به سؤال اصلی دربارهی آغاز عالم بپردازم.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط