داستان اردو به ضمیمه نقش داستان در تربیت کودک
منبع : راسخون
« نحن نَقُصُّ علیکَ اَحسَنَ القَصَص بِما أَوحینا اِلیکَ هذَا القُرآنَ وَ إِن کُنتَ مِن قَبلِه ِلَمِنَ الغَافلینَ 1»
اهمیت داستان درتربیت کودک
داستان یک نوع وسیله برای ارضای نیازهای روانی کودکان و حتی بزرگسالان بوده است. داستان به کودک فرصت می دهد که امیال و محتویات « ناخودآگاه » خود را تعبیر نماید، و محیط زندگی خود را بشناسد2 .
داستان بزرگترین وسیلة ظهور وجدان پاک و خوی وخصلت مطلوب و پسندیده درکودک است و ثبات این صفات در او به درجه نفوذ و تأثیر آنها بستگی دارد. داستان دارای آثار اخلاقی است و به طور غیر مستقیم ،به تربیت اخلاقی او کمک می کند و نیزداستان از بهترین وسایل یادگیری خواندن است و کودکان را با کلمات و عبارات قشنگ و درست آشنا می کند و ایشان را به ادامه مطالعه برمی انگیزد. 3
آنچه ضمن داستان می توان به کودک یاد داد یا تلقین کرد به مراتب بیشتر و مؤثرتراز آنهایی است که درکتاب های درسی و یا پندو اندرزهای بزرگسالان وجود دارد4 .
به طورکلی داستان به شرط اینکه درست و دقیق انتخاب شود بیش از سایر وسایل تربیتی دررفتار کودک مؤثر است5 .
ارزش های تربیتی داستان گویی
1-سرگرمی: می توان اوقات فراغت دانش آموزان را با گفتن داستان های مفید و مناسب پرکرد و به تربیت غیر مستقیم ایشان پرداخت.
2- گسترش تجارب و اطلاعات : داستان هایی که به مسائل و موضوعهای علمی مربوط می شوند. موجب افزایش و گسترش تجارب کودکان می شود و نیاز ومیل کنجکاوی ایشان را ارضا می کند.
3-گسترش و تربیت توانایی تفکر و تخیل و تمرکز حواس : داستان سبب می شودکه کودک نیروی تفکر و تخیل خود را به کار اندازد و حواسش را دربارة موضوع داستان متمرکز سازد و این نیز به پرورش استعداد تفکر ، تخیل و دقت او کمک می کند .
4- آشنایی به مشکلات و مسائل زندگی : اگر موضوع داستان از محیط زندگی کودک گرفته شود، او را با مسائل واقعی آن آشنا می سازد و درضمن ،راه حلهای مناسب را به زبان خود کودک به او بیان می کند. همچنین ،هدفهای زندگی را برای او روشن می کند.
5- بیان ارزش دانایی و زیان نادانی : داستان ، ارزش دانایی و زیانهای نادانی را غیر مستقیم برای کودک روشن می سازد و او را به افزایش معلومات و دوری از نادانی تشویق می کند.
6- پرورش ارزشهای اخلاقی : داستان ارزشهای اخلاقی کودک را پرورش می دهدو او را به صفات نیک از قبیل : خود داری ، عزت نفس ، شجاعت ، شهامت، جرأت ،ایمان ، رقت قلب ، همدردی ، صراحت لهجه ، و دیگر اوصاف پسندیده انسانی متصف می کند.
7- تربیت نیروی بیان و تکلم : چون کودک علاقه مند و مجبور خواهد شد خودش داستانی گفته و یا داستان شنیده را بازگویی کند بنابراین ، از لحاظ قدرت تعبیر و بیان افکار، قوی و آزموده خواهد شد.
8- تربیت ذوق هنری: داستان ذوق هنری کودک را نیز بر می انگیزدو پرورش می دهد، چون گاهی مجبور خواهد شد داستان را به صورت اشکال و نقاشی ها بیان کند. یا از تصویرهای داده شده داستانی بسازد6.
فواید تربیتی داستان
1- درسنین آغاز دبستان استفاده از کتابهای داستانی ساده مفید است . زیرا خواندن قصه و داستان از نیازهای دورة کودکی است . شنیدن قصه، خواندن قصه کمک شایسته ای است به پرورش استعدادهای گوناگون کودکان .
2-یکی از عوامل نجات انسان ها از داشتن تفکر قالبی این است که در کودکی کتاب داستان زیاد بخوانند ، چون کتاب های داستان معمولاً این خاصیت را دارند که درچهارچوب واقعیات روز محصور نیستند و به کودکان این امکان را می دهند که مقداری برتر از این واقعیات محدود محیطی هم بیندیشند.
3-داستان می تواند یکی از ابعاد بینشی یا منشی مورد نظر ما را درخلال داستان به کودکان سنین مختلف القاء کند. مثل تجلی روح گذشت و ایثار ،روح تواضع، قدرت برخورد با دیگران ،ایجاد روح همکاری و...7 .
چه داستانی را برای کودکانمان انتخاب کنیم ؟
از میان داستان های زیادی که نوشته شده است ، کتاب " داستان راستان " شهید مطهری ما را به اهداف تربیتی مورد نظر می رساند.
اما چرا داستان راستان ؟
1-به قول شهید مطهری ( پ) "داستان های این کتاب علاوه برآن که عملاً می تواند راهنمای اخلاقی و اجتماعی سودمندی باشد، معرف روح تعلیمات اسلامی نیز هست و خواننده از این رهگذر به حقیقت و روح تعلمیات اسلامی آشنا می شود و می تواند خود را یا محیط و جامعة خود را با این مقیاس ها اندازه بگیرد. "8
2-دیگر اینکه آشنایی با کتاب « داستان راستان » زمینه ای باشد برای مطالعه و شناخت دیگر کتب استاد مطهری.
مهمترین اثردر مطالعة کتب شهید مطهری تحصیل نظام فکری است . اولین محور درنظام فکری که شهید مطهری مطرح می کند، استفاده از اصل توحید است و شاخص اصلی اندیشة ایشان پرورش انسان موحد است9 . انسان موحد همه چیز را با نگاه توحیدی و وابستة به مبدأ هستی می نگرد. وابستگی تفکر به مبدأ هستی مانع از پاشیده شدن شیرازة اندیشه و تناقض دردرون انسان می شود.
یک تجربه
چند روزی از این ماجرا گذشت تا اینکه فرزند شش ساله خانواده ازمادر تقاضایی کرد. همین که مادر خواست حاجت کودک را برآورده کند، به طور نا باورانه پسربچه گفت : مگر شما نگفتید که پیامبراکرم ( صلوات الله علیه وآله ) فرمودند . « هرگز از دیگران ... » و هرکس خودش بایدکارش را انجام دهد. من هم خودم کارم را انجام می دهم .
بعد از آن ماجرا برآن شدم که به نگارش « داستان اردو » بپردازم . البته این می تواند آغاز راه باشد .
درپایان پیشنهاد می کنم برای ایجاد تکاپوی فکری بیشتر در مخاطبان از خوانندگان در خواست نمود نتایجی که از داستان (اردو ) گرفته اند بیان کنند و حتی درصورت امکان نتایج داستان به صورت مسابقه مطرح شود.
ث
اردو
نمازخانة مدرسه پر از هیاهو و سروصدای بچه ها بود. امروز بعد از نماز جماعت ظهر وعصر آقای کرامتی ، مدیر مدرسه، خبرخوشحالی کننده ای را به بچه های حاضر در نمازخانه داد.
-عزیزانم، باید به اطلاع شما برسانم. آنهایی که حضورشان درنماز جماعت مدرسه پررنگ تر بوده ،آمادة رفتن به اردوی روزجمعه باشند.
من وهمة بچه هایی که از نماز جماعت خوان های پر و پا قرص مدرسه بودیم داشتیم از خوشحالی پردر می آوردیم .
فردای آن روز اسامی دانش آموزان واجد شرایط اردو روی تابلو اعلانات مدرسه نصب شده بود . بی اختیار به سمت آن دویدم . نفس نفس زنان انگشتم را بر روی لیست به سمت پائین می آوردم . یک ، دو ،سه... ردیف دهم اسم من بود .وحید کرمی ،بله .وحید کرمی . از خوشحالی نزدیک بود کیفم از دستم بیفتد، ولی زود خودم را جمع وجور کردم . این بار با آرامش ،دوباره آن را مرور کردم تا اسامی بقیة دوستانم و کسانی راکه در اردوقرار بود با هم باشیم، ببینم . زیر برگه نوشته بود، شرکت کنندگان در اردو می بایست درجلسه ای که روز پنجشنبه برگزار می شود حضور یابند. پنجشنبه همه درنماز خانه جمع شده بودیم و راجع به اردو صحبت می کردیم . عجب هیاهویی بود . آقای کرامتی آمد و کمی به بلندگو ور رفت ولی طبق معمول بلندگو خراب بود، از بچه ها خواست ، ساکت باشند تا صدایش به همه برسد.
- بچه ها یک صلوات بلند بفرستید .
-اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
-زیاد وقت شما را نمی گیرم. چند تا نکته درمورد اردوی فردا لازم دیدم که قبل از رفتن به شما یادآوری می کنم .
1-همه دانش آموزان برای شرکت در اردو باید ازطرف پدر و مادر خود رضایت نامه بیاورند.
2- هرکس لوازم شخصی با خود همراه داشته باشد.
3- در اردو هرکس می تواند به فعالیت مورد علاقة خود بپردازد ، بنابراین می توانید وسایل مورد نیازآن را با خود بیاورید. مثل وسایل ورزشی ،کتاب و...
4- فردا صبح ساعت 7 همه درحیاط مدرسه حاضر باشید . دیروزود نکنید که دردسر می شود.
اگر کسی سؤالی دارد مطرح کند و گرنه با ذکر صلوات ، می توانید مرخص شوید.
بعد از جلسه از دوستانم خداحافظی کردم و به خانه رفتم تا وسایلم را برای فردا آماده کنم . من که به خواندن کتاب خیلی علاقه داشتم و بیشتر اوقات فراغتم را با خواندن کتاب پر می کردم ، یکی از کتابهایی که به تازگی توجهم را به خودش جلب کرده بود برداشتم و داخل کیفم گذاشتم ، خیلی کتاب جذاب و خوبی بود . رضایت نامه ای را هم که پدر و مادرم امضاء کرده بودند درجیب کوچک کیفم گذاشته ،وسایل شخصی ام را برداشتم .
فردا صبح زود پس از اقامة نماز صبح و خوردن صبحانه وسایلم را برداشتم وبا پدر و مادرم خدا حافظی کردم و به سمت مدرسه راهی شدم تا به نزدیک مدرسه رسیدم . ازدور اتوبوس قرمز رنگی را دیدم که مقابل مدرسه ایستاده بود.
حدس زدم همان اتوبوسی است که می خواهد ما را به اردو ببرد. داخل حیاط مدرسه شدم . سعید، محسن، محمد، کامران و... همه جمع بودند. بچه ها یکی یکی سوار اتوبوس می شدند .آقای کرامتی دست آخر سوارشد و روی صندلی جلو، پشت سرراننده نشست . اتوبوس حرکت کرد. توی راه به منظره های اطراف خود به دقت نگاه می کردم . به نظرم می آمدآن روز از روزهای خیلی خوب زندگی ام باشد. درهمین فکر بودم که یکدفعه دیدم درب اردوگاه باز شد و اتوبوس به داخل رفت و درپارکینگ اردوگاه متوقف شد. مکان خیلی زیبا و سرسبزی بود . پراز درخت وگل و سبزه و چمن. امکانات خوبی داشت . زمین ورزش، نمازخانه ، آشپزخانه و ... و کلبه های زیبایی که هرکدام به نام یکی از شهدای دفاع مقدس نام گذاری شده بود.
کلبه (1) : به نام شهید علی صیاد شیرازی
کلبه ( 2) : شهیدمحمد ابراهیم همت
کلبه (3) : شهید محمد جهان آرا
کلبه( 4) : شهید حاج حسین خرازی
کلبه ( 5): شهید مهدی باکری
و...
آقای کرامتی گفت : بچه های عزیزم، امروز قصد داریم دراین جا یکی از روزهای خوش زندگی را تجربه کنیم . بنابراین همه کارهایمان را خودمان باید انجام دهیم، از پختن غذا و شستن ظروف تا تمیز کردن و نظافت محلی که درآن هستیم. حالابه گروههای پنج نفری تقسیم شوید و به انتخاب خودتان درکلبه های رو به رو مستقر شوید . تا ساعت 11 دراختیار خودتان هستید . من و سعید و مجید و عباس و سهیل وارد کلبه شهید خرازی شدیم . داخل کلبه بسیار با سلیقه تزئین شده بود.
مجید گفت : « برای شادی روح شهید خرازی صلوات. » هر پنج نفرمان با هم صلوات فرستادیم. عکس زیبایی از حاج حسین خرازی به یک ضلع کلبه نصب شده بود. وسایلمان را داخل کلبه گذاشتیم .
سعید گفت : « بچه ها بیایید برویم بیرون ببینیم چه خبراست »
بچه ها گفتند:" برویم ."
درحال قدم زدن درمحوطه اردوگاه بودیم که به زمین ورزش رسیدیم
سهیل گفت: «من راکت بدمینتون آوردم . بیایید کمی بازی کنیم .»
نوبتی شروع به بازی کردیم . حدود یک ساعتی بازی کردیم . یکدفعه صدای آقای کرامتی بلند شد. « بچه هایی که می خواهند برای آماده کردن ناهار کمک کنند، بیایند.»
عباس گفت : « دوستان ،همگی به کمک آقای مدیر برویم. »
من که حوصلة این کارها را نداشتم ،گفتم شما بروید.من می خواهم مطالعه کنم .
رفتم داخل کلبه دراز کشیدم و بعد کتاب مورد علاقه ام را برداشتم .دوباره نام روی آن را با خودم زمزمه کردم: « داستان راستان » نوشته « استاد شهید مطهری ». ورق زدم و کتاب را بستم از جابلند شدم، نشستم و دوباره آن را باز کردم و این حکایت را خواندم :
غذای دسته جمعی
رسول اکرم : « جمع کردن هیزم از صحرا با من » .
جمعیت : یارسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید ،ما خودمان با کمال افتخار همة این کارها را می کنیم . رسول اکرم : « می دانم که شما می کنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را درمیان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد » سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرده و آورد.11"
بعد از خواندن حکایت نمی دانستم چه کار کنم . از رفتار خودم خجالت کشیدم درحالی که این جمله مرتباً در ذهنم تکرار می شد : ( خداوند دوست نمی دارد ... ) مثل فنرازجای خود پریدم . دوان دوان به آشپزخانه رفتم و...
ازاین که متوجه اشتباهم شدم خیلی خوشحال بودم. آن روز یکی از بهترین روزهای عمرم بود که خاطرة آن هیچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد.
منابع
1-قرآن کریم ؛ ترجمه آیت الله مشکینی
2-ادبیات کودکان ؛ علی اکبر شعاری نژاد؛ تهران ؛انتشارات اطلاعات ؛چاپ بیست وپنجم؛1386
3- نقش آزادی در تربیت کودکان؛ شهید دکتر بهشتی ؛نشربقعه ؛ چا پ سوم1385
4- داستان راستان ؛ شهید مطهری ؛جلد اول؛ انتشارات صدرا ؛مهر1387
پی نوشت ها :
1- سوره یوسف /3
2 - ادبیات کودکان – علی اکبر شعاری نژاد .ص 124
3- همان ، صص 125-0126
4- همان ، ص 0127
5- همان، ص 0125
6- ادبیات کودکان –علی اکبر شعاری نژاد . صص 126-0127
7- نقش آزادی درتربیت کودکان – صص 88-089 با اندکی تلخیص و تصرف – شهید بهشتی
8- داستان راستان ، مقدمة جلد اول . ص 18
9- برگرفته از ضرورت مطالعة کتب شهید مطهری
10- داستان راستان ج 1 ، داستان 4 ، بستن زانوی شتر
11- داستان راستان ، جلد 1 ، داستان 6