مرحله اول: آماده سازی (Prepration)
در این مرحله معلم باید فضا را برای تحرک و فعالیت، آماده سازد. یعنی ابتدا در خود این آمادگی را پدید آورد که امروز بهتر است با انرژی روانی بالایی کلاس را شروع کند و بتواند حرف نو و تازه ای به بچهها بزند. در واقع آنچه به ماندگاری یک کلاس کمک می کند حرف نو، حرکت نو، فعالیت جدید و یا یک نگاه نو می باشد. اگر این نگاه تازه در کلاسی نباشد، نمی توان انتظار بهبود و رسیدن به سطح مطلوب تری را داشت. لذا در این مرحله باید معلم انرژی خود را باز تولید کرده و با روحیه بالا سر کلاس حاضر شود. حال باید به آماده سازی بچهها پرداخت چرا که حضور در کنار آنها، برقراری دیالوگ، صدا زدن آنها با نام کوچک و لبخند زدن می تواند فضا را برای یک روز خوب آماده کند.مرحله دوم: ایجاد آرامش و ریلکسیشن (Relaxation)
بچهها با فکرهای مختلف و مزاحم به کلاس می آیند. این فکرهای مختلف باعث ایجاد اضطراب و افت یادگیری آنها می شود. معلم باید ذهن کودکان را از هر آنچه که می تواند حضور عمیق و ژرف بچهها را خدشه دار کند، رها سازد. توجه به مراقبه، نیایش، سکوت و پخش موسیقی آرام مجموعه اقداماتی ست که کلاس را به سطح تمرکز نزدیک تر می کند. بنابراین مهم ترین نکته حضور تک تک دانش آموزان در لحظه اکنون (Now and here) است. آنها نباید نه درگیر گذشته و نه آینده باشند. چون هر فکر دوری، روح و جسم آنها را از فضای کلاس دور می کند.مرحله سوم: ایجاد شوق و هیجان (Excitment)
شوق و هیجان در همه بچهها وجود دارد اما نیاز به مشتعل کردن آن همیشه احساس میشود. متأسفانه در اکثر مواقع، این میل قوی نادیده گرفته شده و به مرور رو به نابودی می رود. بسیاری از بچهها به دلیل ضعف آموزش در مدارس و ضعف برنامه ریزی تربیتی پدر و مادرها دچار عادتها و کلیشه ها می شوند و نمی توانند شوق حرکت در راههای افتخارآمیز را پیدا کنند. معلم، وظیفه سنگینی دارد. وظیفه ای که البته به همراهی و همدلی والدین هم نیاز دارد. معلمها می توانند شوق و اشتیاق را در بچهها کلید بزنند. این شوق فقط به یک کلاس و یک درس مشخص، محدود نمی شود. ما باید شوق حضور و شوق رسیدن به موفقیت را در بچهها احیا کنیم. اجرای این مرحله از دو مرحله قبلی بسیار سخت تر و دشوارتر است و علت سختی این مرحله، این است که معلم وظیفه ای فراتر از اداره یک کلاس درس دارد. به کودکان وقتی مطلبی را به درستی بیان می کنند، بگویید: حق با شماست. آنها نیازمند احترام و به رسمیت شناخته شدن از طرف والدین و مربیان آموزشی شان هستند.هر چند که شوق و اشتیاق می تواند در یک ساعت از کلاس هم مثمر ثمر باشد؛ اما یادمان نرود که هدف از حضور بچهها در کلاس فراتر از این موارد می باشد. ما باید تک تک بچهها را به جلو سوق دهیم و چراغ دل آنها را برای حرکت به سوی قله های پیروزی روشن کنیم.مرحله چهارم: انگیزه برای موفقیت (need for Success)
بعد از آنکه شوق، هیجان و انرژی خلاق را در ذهن هر کودک تشخیص دادیم و آن را روشن کردیم حالا باید انگیزه های رسیدن به موفقیت را در آنها به کار اندازیم. شوق و انگیزه دو نیروی مکمل هستند. وقتی شوق بازی فوتبال در ما ایجاد شد، حالا وقت آن است که انگیزه درونی ما برای بازی تقویت شود. انگیزه ها (آن هم از نوع مثبت) عامل حرکت و دستیابی ما به پیروزی هستند. ممکن است روزی معلم از لذت دوچرخه سواری برای دانش آموزان صحبت کند و فردای آن روز آنها را به پیست دوچرخه سواری ببرد تا انگیزه های درونی آنها را سنجش و ارزیابی کند. در این مرحله تشویق، دلگرمی و نوید پیروزی نقش بسیار تأثیرگذاری دارد.مرحله پنجم: اطلاع رسانی (Information)
بعد از آن که شوق و انگیزه در کودکان به تحرک واداشته شده، حالا باید اطلاعات مورد نظر را در اختیار آنها قرار داد. در این مرحله، شناخت کمک می کند تا هر فرد خود را بهتر بشناسد و بداند که او برای رسیدن به نقطه اوج و تعالی خلق شده و حالا اگر نتواند به آنجا برسد، هیچ کس جز خود او مقصر نیست. البته نگارنده بر این اعتقاد است که نقش جامعه و فرهنگ در پیروزی یا شکست یک فرد تأثیرگذار است. اما این اصل نباید منطق حرکت ما را دچار خدشه کند. بچهها در این مرحله باید بدانند که برای انجام هر کاری از چه مراحلی باید عبور کنند. کودکان باید بدانند که برای رسیدن به اوج باید امیدوار بود، تلاش کرد و از تنبلی پرهیز کرد. این یک اصل اساسی برای رسیدن به هدف است.مرحله ششم: تلاش و عمل کردن (Trying and Acting)
هر کاری برای رسیدن به موفقیت به عمل نیاز دارد. وقتی ما جاده را به خوبی بشناسیم خودمان را به خوبی بشناسیم، به سادگی می توانیم به آنچه می خواهیم، دست یابیم. عمل یعنی تلاش برای ساختن خانه ای که قرار است ما در آن احساس آرامش کنیم. ما باید به نقطه نهایی برسیم. این هدف اصلی هر نظام آموزشی خلاق است و اگر این مهم به دست نیاید، تمام پول و سرمایه و نیروی انسانی به هدر خواهد رفت. انرژی خلاق در هر فرد وجود دارد. معلمها میتوانند با تلاش و گام به گام آنها را به آرزوهایشان برسانند.به کودکان وقتی مطلبی را به درستی بیان می کنند، بگویید: حق با شماست. آنها نیازمند احترام و به رسمیت شناخته شدن از طرف والدین و مربیان آموزشی شان هستند.
منبع: جامعهشناسی نخبهپروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396