زنده باد مرگي که زندگي است

تاريخ به عقب بازگشت و به سرچشمه اي رسيد که هنوز حيات اسلام و حيات همه انسان هاي آزاده جهان مديون جوشش هميشگي اوست . آن روز بر فرهنگ سياسي - اجتماعي حاکم بر جهان ، بر مرگ آبادي که زندگي خوانده مي شد ، واژه اي افزوده شد که بوي زندگي ، بوي طراوت و تازگي از آن به مشام مي رسيد .
يکشنبه، 12 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنده باد مرگي که زندگي است
زنده باد مرگي که زندگي است
زنده باد مرگي که زندگي است





« با ما معامله بردگان قرون وسطا را مي کنند به خداي متعال ! من اين زندگي را نمي خواهم . اني لا اري الموت الا السعاده ... کاش مأمورين بيايند و مرا بگيرند تا تکليف نداشته باشم »(1)
تاريخ به عقب بازگشت و به سرچشمه اي رسيد که هنوز حيات اسلام و حيات همه انسان هاي آزاده جهان مديون جوشش هميشگي اوست .
آن روز بر فرهنگ سياسي - اجتماعي حاکم بر جهان ، بر مرگ آبادي که زندگي خوانده مي شد ، واژه اي افزوده شد که بوي زندگي ، بوي طراوت و تازگي از آن به مشام مي رسيد .
آن روز روح الله (ره ) پنجره نگاه سيد و سالار شهيدان را به روي بشريت مسخ شده و در بربريت خوردن و خفتن گشود ، پنجره اي که در آن «مرگ آگاهي » و « مرگ خواهي » چيزي جز زندگي واقعي به شمار نمي رفت.آن روز امام بوسه زدن بر تيغ برهنه شمشير ها و در آغوش گرفتن مرگ عزيزانه در زندگي ذليلانه را چيزي جز شهد شيرين تفسير نکرد .
آن روز خميني (ره) با برزبان آوردن کلام جاودانه امام حسين (ع) بر فراز قلل جهان در حقيقت فرياد «زنده باد مرگي که زندگي است » را سر داد ؛ فريادي که در آن ، مرگ به بازي گرفته مي شد و زندگي ننگين زير گام هاي شجاعت و شهامت جان مي داد ؛فريادي که در آن سرود فتح « قله کمال » از آن شنيده مي شد . سرودي که بهشتي، سيد شهيدان انقلاب 22 روز قبل از خواندن آن بر قله کمال ، دست به دعا بلند کرد و امتداد آن را از خداي خويش چنين خواست :
« خدايا ، اين امت ما را که به اين کمال نترسيدن از مرگ رسيده است همچنان در راه اين کمال استوار بدار » (2)
امام راحل فاتحان قله « کمال نترسيدن از مرگ » را ره پويان حضرت ابراهيم (ع) مي خواندند ؛ هماناني که به عشق خداوند که به عشق حاکم کردن بينش توحيدي ، روح شجاعت و روحيه رفتن در آغوش آتش نمروديان را در خود زنده کردند و به بشريت سرگردان در سراب ها ، چشمه زندگي بخشيدند .
« اين ها دنبال حضرت ابراهيم - سلام الله عليه - هستند . اينها لبيک گفتند به حضرت ابراهيم (ع)»(3)
نگاه امام به مرگ نگاهي توحيدي بود ؛ نگاهي که شهادت را «اصلي پذيرفته شده » از سوي هر موحد و هر مدافع مکتب توحيدي و هر مبلغ بينش توحيدي مي دانست. از اين رو درست سه ماه پيش از پيروزي انقلاب ارزش ها فرمودند :« در اين اصل هيچ اشکالي براي ما نيست که ما کشته مي دهيم » و اصل ارزش مبارزه براي رسيدن به زندگي واقعي(4) را اين گونه به تصوير کشيدند.
از منظر امام در هنگامه نبرد حق با باطل و رويارويي لشکر کفر با اسلام « پيروزي را شمشير نمي آورد پيروزي را خون مي آورد » و خوني که از رگ هاي مردان موحد و تکليف مدار جريان مي يابد(5) نه تنها به جان و جهان حيات مي بخشد و رود زندگي را در کالبد زمان جاري مي سازد ، بلکه در کنار جاودانگي تاريخ ، جاودانه کائنات مي شود. از منظر امام ، زندگي بخشي به جامعه تنها ميوه محسوس و کوچک عالم ماده است و آن سوي عالم ماده و در کهکشان لايتناهي عالم معنا خبري هست که ما از آن بي خبريم :
« شهادت اين مطلبي نيست که انسان به کلي از بين برود تا اينکه ديگر غير از اين خبري نباشد » (6)
در منطق موحدانه ي امام زندگي چيزي جز حرکت بر مدار عبوديت و تکليف نبوده و نيست و در تعريفي اين چنيني مؤمن همواره در هروله بين صفاي خوب و مروه خوبتر است .
« ما بندگان خدا هستيم و در راه او و در سبيل او حرکت مي کنيم و پيشروي مي کنيم . اگر شهادت نصيب شد سعادت است واگر پيروزي نصيب شد سعادت است. »(7)
نگاه امام به « مرگ زندگي آفرين » نگاهي فراتر از نگاه آناني بوده و هست که « اين هنر مردان خدا » را با فتح قله ها و گذر از رود ها و طي کردن بيابان ها مقايسه مي کردند. از منظر امام « مقام شهادت، خود اوج بندگي و سير و سلوک در عالم معنويت» است. شهدا « در قهقه مستانه شان عند ربهم يرزقونند » و آناني که ابراهيم وار خود را به شعله حادثه و حماسه مي سپارند، قبل از گذر از دشت عباس و شلمچه، از سفر عرفان گذشته وقبل از شنا کردن در اروند ملاح درياي عشق شده و قبل از فتح شاخ شميران ، بر « قله کمال » سرود فتح خواندند از اين رو قبل از آن که از آنان به قهرمانان اين سرزمين ياد کنند، بر دستشان بوسه مي زنند و مزار آنان را « قبله گاه هميشه عارفان و عاشقان و دلسوختگان » مي نامند .
امام که جز از خدا از هيچ چيز نمي ترسيد همه ترسش از مقايسه کردن مرگ زندگي بخش شهيدان با زندگي مرگ آلود عافيت طلبان بود از اين رو در پيام پذيرش قطعنامه 598 در تاريخ 67/4/29 تنزل دادن مقام شهادت و سنجش اين واژه مقدس با معيارهاي خاکي را القاي اذناب آمريکا دانستند و فرمودند :
« اذناب آمريکا بايد بدانند که شهادت در راه خدا مسأله اي نيست که بشود با پيروزي يا شکست در صحنه هاي نبرد مقايسه شود . مقام شهادت خود اوج بندگي و سير و سلوک در عالم معنويت است. نبايد شهادت را تا اين اندازه به سقوط بکشانيم که بگوييم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنها خرمشهر و يا شهر هاي ديگر آزاد شد . تمامي اين ها خيالات باطل ملي گراهاست و ما هدفمان بالاتر از آن است .
ملي گرا ها تصور نمودند ما هدفمان پاده کردن اهداف بين المللي اسلامي در جهان فقر و گرسنگي است ما مي گوييم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم، ما بر سر شهر و مملکت با کسي دعوا نداريم ما تصميم داريم پرچم « لا اله الا الله » بر قلل رفيع کرامت و بزرگواري به اهتزاز در آوريم . پس اي فرزندان ارتشي و سپاهي و بسيجي ام و اي نيروهاي مردمي! هرگز از دست دادن موضعي را با تأثير و گرفتن مکاني را. با غرور و شادي بيان نکنيد که اين ها در مقابل هدف شما به قدري نا چيزند که تمامي دنيا در مقايسه با آخرت .
پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدا ، اسرا ، مفقودين و معلولين ما توجه داشته باشند که هيچ چيزي از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند کم نشده است. فرزندان شما در کنار پيامبر اکرم (ص) و ائمه اطهارند (ع) . پيروزي و شکست بر آنان فرقي ندارد امروز، روز هدايت نسل هاي آينده است. کمربند هاتان را ببنديد که هيچ چيز تغيير نکرده است .
امروز ، روزي است که خدا اين گونه خواسته است و ديروز خدا آن گونه خواسته بود و فردا ان شاء الله روز پيروزي جنود حق خواهد بود. ولي خواست خدا هرچه هست ما در قابل آن خاضع ايم و ما تابع امر خداييم و به همين دليل طابع شهادتيم و تنها يه همين دليل است که زير بار ذلت و بندگي غير خدا نمي رويم ».
از پنجره نگاه امام، هيچ حادثه اي از جايگاه رفيع شهيدان نخواهد کاست و هيچ تحول و تغييري در عرصه ها و حوزه هاي گوناگون، گرد فراموشي بر نام وجايگاه عظماي آنان نخواهد نشاند و آناني که نگرش « تکليف مدارانه » شهدا را با تحليل هاي « نتيجه خواهانه » مقايسه مي کنند « از عوالم غيب و از فلسفه شهادت بي خبرند ».
« من در اينجا از همه فرزندان عزيزم در جبهه هاي آتش و خون، که از اول جنگ تا امروز به نحوي در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند ، تشکر و قدر داني مي کنم و همه ملت ايران را به هشياري و صبر و مقاومت دعوت مي کنم. در آينده ممکن است افرادي آگاهانه يا از رويي نا آگاهي در ميان مردم اين مسأله را مطرح کنند که ثمره خون ها و شهادت ها و ايثار ها چه شد اين ها يقينا از عوالم غيب واز فلسفه شهادت بي خبرند و نمي دانند کسي که فقط براي رضاي خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگي نهاده است حوادث زمان به جاودانگي و بقاء و جايگاه رفيع آن لطمه اي وارد نمي سازد و ما براي درک کامل ارزش و راه شهيدانمان فاصله طولاني را بايد بپيماييم و در گذر زمان و تاريخ انقلاب و آيندگان آن را جست و جو کنيم. »(9)
هنوز شش ماه از هشدار و ترس امام نگذشته که مرگ انتخابي و زندگي بخش ياران خميني (ره ) در کفه اي و زندگي مرگ آلود عافيت طلبان در کفه اي ديگر قرار گرفت و قله کمال بشريت و « اوج بندگي و معنويت » در سنجه و ترازوي خرد خاکي و جزيي نگر به تحليل گذاشته شد شنيدن چنين تحليل ها و مقايسه هايي آن هم از زبان قائم مقام وقت رهبري ، براي امام و مقتداي شهيدان عصر کنوني به مراتب تلخ تر از نوشيدن جام زهر پذيرش قطعنامه بود ؛ از اين رو با دلي شکسته وقامتي خميده فرياد برآوردند :
« من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليل هاي غلط اين روزها رسما معذرت مي خواهم و از خداوند مي خواهم مرا در کنار شهداي جنگ تحميلي بپذيرد. من در جنگ براي يک لحظه هم نادم و پشيمان از عملکرد خود نيستم . راستي مگر فراموش کرده ايم که ما براي اداي تکليف جنگيده ايم و نتيجه ، فرع آن بوده است؟ »(10)
تکيه کلام امام بر واژگان « تکليف » و « شهادت » در آخرين سال حيات نوراني آن رهبر بزرگوار ، درست تکرار همان واژه هايي بود که ايشان در سال آغاز نهضت در سال 41 بر زبان آوردند و فلسفه قيام مردان وزناني را تبيين و تفسير کردند که جز براي خدا ودر راه خدا و حاکميت قانون خدا رداي زيباي شهادت را بر تن نکردند. زنده باد شهادت در مسير اداي تکليف ، زنده مرگي که از پنجره نگاه حسين سيرتان ، زندگي است و مرگ بر زندگي اي که از منظر خميني صفتان، چيزي جز مردگي نبوده و نيست !

پي نوشت :

1- واکنش امام به رفراندوم تشريفاتي شاه در بهمن 1341 ، نهضت امام خميني ، سيد حميد روحاني ، دفتر اول ، ص 397 .
2- جاودانه تاريخ ، ج 7 ، گفتارها 5، ص 118.
3- صحيفه نور ، ج 18 ، ص 108.
4- صحيفه نور ، ج3 ، ص 184.
5- صحيفه نور ،ج16، ص69-68.
6-صحيفه نور ،ج6، ص155.
7- صحيفه نور ،ج15، ص242.
8-صحيفه نور ،ج20، ص236.
9-صحيفه نور ،ج20، ص239.
10-سخنان امام راحل ، 1367/2/3 ،ر- ک : صحيفه نور ، ج 21.

منبع:برگرفته از مجله ي امتداد شماره 10




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.