بریگاد قزاق ، نیروی بیگانه در ایران
سلاطين قاجار كه در مقايسه سلسلههاي پيشين از ضعفهاي بيشتري رنج ميبردند نه تنها خود از انجام اصلاحات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ايجاد ارتشي نوين و پيشرفته عاجز ماندندبلكه استبداد مطلق آنها به عنوان مهمترين مانع، تلاشهاي اصلاحات عباس ميرزا و صدر اعظمهايي چون اميركبير و ميرزا حسينخان سپهسالار را نيز در راه اصلاح امور ناكام گذاشت. 1 از اين رو تنها نيروي نظامي جديدي كه از سلسله قاجار باقي ماند نيروي اندك موسوم به «بريگاد قزاق» تحت فرماندهي افسران روسي بود كه در سال 1879 تحت لواي بيگانگان تأسيس شد.
بحث حاضر مراحل شكلگيري عملكرد و فرجام نيروهاي قزاق را ناشي از نفوذ عوامل خارجي ميداند. به طوري كه هم درشكلگيري اين قشون و هم درنحوه اداره و رفتارهاي قزاقهاي ايراني بيگانگان نقش مهمي ايفا نمودهاند. از اين رو در ادامه پس از بررسي چگونگي تشكيل نيروهاي قزاق به بررسي دو كودتايي خواهيم پرداخت كه در آنها نيروهاي قزاق نقش عمدهاي ايفا نمودهاند.
شكلگيري بريگاد قزاق
روسها كه جلوههاي روانشناختي ناصرالدين شاه را به خوبي ميشناختند، طي دومين سفر اروپايي شاه و به هنگام عبور وي از خاك روسيه نظر او را به يك مانور نظامي باشكوه جلب كردند. در واقع روسها از اين موقعيت استفاده نمودند و چون در صحنه سياست ايران از رقيب سنتي خود (انگلستان) تا حدي عقبافتاده بودند با پذيرايي مجلل نظر شاه را جلب نمودند.
در مانور نظامي كه در سن پترز بورگ براي ناصرالدين شاه ترتيب دادند وضع لباس، اسلحه و انضباط قراقهاي روسي مورد توجه وي قرار گرفت. لذا شاه با تحريك مستقيم عوامل تزار و همچنين پيشنهاد مشيرالدوله سپهسالار كه از ملازمان شاه در اين سفر به حساب ميآمد خواستار تأسيس نيروي مشابه آن در ايران گرديد و درصدد تربيت يك قسمت از سواره نظام ارتش ايران به سبك قزاقهاي روس برآمد.
محافل سياسي روسيه كه تشكيل نيروهاي نظامي وابسته به خود را يك فرصت طلايي براي تحقق اهداف امپرياليستي خويش يافته بودند، بيدرنگ در راه تشكيل آن اهتمام ورزيدند تا منافع آن كشور در ايران با پشتيباني يك نيروي نظامي تضمين گردد. از اين رو تزار روسيه آلكساندر دوم از اين فكر استقبال كرد و چون تمايل به نفوذ در ارتش ايران داشت،در پي اين توافق در ژانويه 1879 (1296 ه. ق) يك عده افسر قزاق به رياست كلنل دومانتوويچ با هزار قبضه تفنگ و دو عراده توپ روانه ايران كرد تا با پشتيباني مستقيم سفير وقت روسيه به تأسيس قزاقخانه شاهنشاهي اقدام نمايند. 2
دولت ايران كه از تشكيل بريگاد قزاق چه به عنوان پيشقراول ارتش نوين ايران و چه به عنوان يك گارد محافظ سلطنت حمايت جدي ميكرد، مساعي لازم را جهت تقويت اين نيرو انجام داد. از اين رو قزاقخانه شاهنشاهي كه ابتدا از يك هنگ تشكيل ميشد پس از مدتي مبدل به بريگاد (تيپ) و سپس ديويزيون (لشكر) قزاق گرديد تا افسران و سربازان ايراني تحت نظر افسران روسي به انجام وظيفه بپردازند. 3
پس از كلنكل دومانتوويچ به ترتيب سرهنگ چوركوسكي، ژنرال كاساكوفسكي، سرهنگ چرنوزوبوف و كلنل لياخوف به سمت فرماندهي بريگاد قزاق نائل آمدند. اگر چه رسماً فرمانده قزاقخانه تحت امر وزارت جنگ بود، اما عملاً در امور نظامي و سياسي با وزير مختار روسيه در تهران مشورت ميكرد و گزارش كارهاي خودرا به ستاد ارتش قفقاز ميفرستاد. نيروهاي روسي قزاقخانه كه در زمان مظفرالدين شاه به سبب تمايل امينالسلطان (اتابك اعظم) به روسها از اختيارات بيشتري برخوردار شده بودند، در مواقع قحطي اقدام به خريد و احتكار گندم و ارزاق عمومي ميكردند و از اين راه به چپاول مردم ايران و ثروتاندوزي خويش ميپرداختند.
همچنين در آستانه جنگ جهاني اول، دولت روسيه با استفاده از ضعف دولت ايران واحدهاي قزاق را نخست درتبريز و استرآباد و سپس در رشت، اصفهان، كرمانشاه، همدان، اروميه و مشهد گسترش داد تا قزاقخانه يكي از مهمترين عوامل نفوذ دولت روسيه تزاري در ايران به شمار آيد.
اين وضعيت تا انقلاب 1917روسيه و قدرتيابي بلشويكها ادامه يافت.در آن زمان دولت روسيه، فرماندهي ديويزيون قزاق را به كلرژه محول كرد، اما فرماندهي او ديري نپائيد، زيرا نيروهاي بريتانيائي كه در ايران مستقر شده بودند كلنل استاروزلسكي را كه از هواداران حكومت تزاري بود، به جاي او منصوب كردند. از اين زمان به بعد است كه انگليسيها جايگزين روسها ميگردند و نفوذ خود را باكودتاي رضاخان به حد اعلا ميرسانند.
كودتاي اول: به توپ بستن مجلس
نمايندگان مجلس در اجراي دستور محمدعلي ميرزا كه ضمن صدور اعلاميهاي خواهان تعطيلي سه ماهه مجلس شده بودند، وقعي ننهادند از اين رو نخست با محاصره مجلس و سپس به توپ بسته شدن آن مواجه شدند.
سرهنگ لياخوف فرمانده روسي واحد مركزي قزاق كه از سوي محمدعلي شاه به حكومت نظامي تهران منصوب شده بود وعملاً تهران را به تصرف نظاميان قزاق تحت فرماندهي افسران روسي در آورده بود، در روز دوم تير ماه 1287 هجري خورشيدي (23 ژوئن 1908) به همراه نيروهاي قزاق نخست به محاصرهي مجلس و مدرسه سپهسالار پرداخت و سپس هنگامي كه با مقاومت مجاهدان روبرو شد، مبادرت به گلوله باران ساختمان مجلس نمود. قزاقها پس از تصرف مجلس به پارك امينالدوله حمله بردند و نمايندگان را مضروب و دستگير كردند و به باغ شاه منتقل ساختند.
شواهد بسياري وجود دارد كه از دخالت مستقيم روسها در كودتاي محمدعلي شاه پرده بر ميدارند. در اين زمينه ميتوان به چهار نامهاي كه لياخوف در آن دوران به فرماندهي كل قفقاز فرستاده است و رد درخواست وام جديد از روسيه و برنامهريزي جهت ايجاد يك بانك ملي اشاره نمود كه وطنخواهي و بيگانه گريزي نمايندگان مجلس را نشان ميداد و از اين رو با منافع روسها در تضاد بود. 4
همچنين اعمال روسها كه ايران را به عنوان جزئي از خاك روسيه مورد ارزيابي قرار ميدادند، حكايت از به خطر افتادن منافع آنان در انقلاب مشروطه داشت. از اين رو روسها به پشتيباني از بازگشت محمدعلي شاه، اعلان اولتيماتوم جهت اخراج مورگان شوستر، مخالفت آشكار با اصلاحات مشروطهخواهان، ايجاد اختلال، نا امني و بيثباتي سياسي و در نهايت به توپ بستن مجلس اقدام نمودند. 5
تقاضاي رسمي پناهندگي محمدعلي شاه قاجار به سفارت روسيه در 25 تير 1288 كه يك سال پس از به توپ بستن ساختمان مجلس صورت گرفت و در نهايت با خروج محمدعلي شاه از ايران در 18 شهريور 1288 با همراهي نيروهاي قزاق خاتمه يافت نيز دليل ديگري براي اثبات ادعاي دخالت مستقيم روسها در كودتا است.
حدفاصل دو كودتا
روسها كه در دوره حكومت تزارها با نگاهي استعماري و توسعهطلبانه موفق به كسب انحصارات مالي نظير دريافت امتيازات راهسازي، ماهيگيري، تأسيس بانك استقراضي و همچنين كنترل نظامي تهران از طريق بريگاد قزاق شده بودند8 و نفوذ خود بر ايران را در برابر بريتانيا افزايش داده بودند، با وقوع انقلاب بلشويكي 1917م. پارهاي از امتيازات خود را لغو و تصميم به فراخواني مستشاران و نظاميان خود گرفتند. 9
اگر چه اين مسئله از دغدغههاي ايران تا حدي كاست اما دولت بريتانيا كه هم اينك صحنه را بدون رقيب ميديد، بلافاصله گامهايي بلند در صيانت از منافعش در ايران، از جمله تسلط انحصاري بر منابع اقتصادي، سياسي و نظامي، برداشت10 و تمام تحولات ايران را تحتالشعاع اقدامات خود قرار داد. زيرا با توجه به دگرگوني در روسيه، ادامه وضعيت سابق در ايران براي انگلستان مطلوب نبود.
در واقع انگليسيها كه در وهله نخست كوشيده بودند با نقاب آزاديخواهي به حمايت از انقلاب مشروطه برخيزند، پس از آنكه صحنه را از رقيب روسي خود خالي ديدند، متوجه عواقب احتمالي انقلاب مشروطه در سراسر منطقه به ويژه هند و به خطر افتادن موقعيت و منافع بريتانيا گشتند. به همين علت تلاشهاي خود را جهت ايجاد ثبات با توسل به قدرت نظامي از طريق دولتي وابسته به كار بستند. از اين رو به حمايت از رضاخان و طرح كودتايي ديگر پرداختند. كودتايي كه بارديگر توسط نيروهاي قزاق صورت گرفت، اما با اين تفاوت كه اگر كودتاي پيشين تحت حمايت روسها صورت گرفته بود، در اين كودتا نقش اصلي را انگليسيها ايفا ميكردند.
از اين رو ميتوان كودتاي سوم اسفند 1299 را نقطه عطفي در روابط سياسي ايران و انگليس به شمار آورد، زيرا كودتا سبب خلع روسها از قدرت نظامي قزاق ميگرديد و بدين ترتيب انگليس كه با انقلاب اكتبر 1917 روسيه،خود را در صحنهي سياسي ايران يكه و تنها ميديد، قصد خود مبني بر سيطره بر نيروهاي نظامي ايران را نيز برآورده ميساخت.
كودتاي دوم: رضاخان ميآيد
عدم تصويب قرارداد 1919 توسط مجلس! جلوگيري از نفوذ روسيه كمونيستي در ايران، حفظ منافع در هندوستان، قيام شيخ محمد خيابان، جنبش ميرزا كوچك خان جنگلي، قيام كلنل محمدتقي خان پسيان، قيام دلاوران دشتستاني،خيزشهاي پراكنده در شهرهاي مختلف و احساس خطر از حركتهاي استقلالطلبانه مردم در نقاط مختلف ايران از جمله عواملي بودند كه لندن را به وجود يك دولت نيرومند مركزي در ايران مجاب ميكرد.
انگليسيها كه در عرصه بينالمللي خواهان ادامهي جنگ جهاني اول تا شكست نهايي آلمان بودند، از بيم آنكه لشكر قزاق ايران به فرماندهي افسران روسي دستخوش افكار انقلابي روسيه شده و دامنه انقلاب كمونيستي به ايران (كه از اوضاع متفقين ناراضي بود) كشيده شود، تلاش خود را جهت بركناري سرهنگ كلرژه فرمانده لشكر قزاق كه هواخواه حكومت روسيه بود به كار گرفتند. از اين رو سرهنگ استاروزلسكي پس از استعفاي سرهنگ كلرژه با حمايت انگليسيها جانشين او گرديد، اما ديري نپائيد كه او نيز از سوي انگليسيها كنار گذاشته شد. 12 تا پس از خلع يد فرماندهان روسي نيروهاي قزاق، سرهنگ اسمايس يكي از ا فسران ارشد انگليسي براي آموزش ارتش جديد ايران كه در قرارداد سرپرسي كاكس پيشبيني شده بود جايگزين آنها گردد. اگر چه در اين بين مجلس شوراي ملي، سردار همايونيكي از اعضاي خانواده سلطنتي را به فرماندهي بريگاد قزاق منصوب كرده بود،13 با اين حال ژنرال آيرونسايد و سرهنگ اسمايس پيش از آن به منظور عملي كردن كودتا، رضاخان ميرپنج را شناسايي و انتخاب كرده بودند. انگليسيها كه او را قويترين فرد يافته بودند، به فرماندهي قزاقهاي ايراني گمارده بودند تا مقدمات كودتا را فراهم آورد. 14
همچنين براي اين اقدام، نيروي قزاق تحت فرماندهي رضاخان از حمايت مالي بانك شاهنشاهي كه مهمترين ابزار تسلط سرمايه مالي انگلستان بر ايران بود، برخوردار گريد تا در اولين ساعات سپيده دم سوم اسفند 1299، رضاخان به عنوان فرمانده تيپ همدان به همراه قزاقهاي تحت فرمانش از قزوين به سمت تهران حركت نمايند و پايتخت را بدون وقوع مشكلي جدي تحت تصرف خود درآورند.
رضاخان در شرايطي با دو هزار قزاق گرسنه، برهنه و بيپول به دولت حمله كرد كه از يك سو رؤساي سوئدي ژاندارم و ديگر محافظان شهر توسط انگليسيها تطميع شده بودند و از سوي ديگر دولت تنها با ششصد ژاندارم به مقابله با او برخاسته بود و وزير جنگ به قواي دولتي در باغشاه دستور داده بود كه به قزاقها تيراندازي نكنند. 15
اگر چه صدور اعلاميهاي 9 مادهاي رضاخان تحت عنوان «حكم ميكنم»، در ظاهر بازگشت آرامش و ثبات به ايران را نمايش ميداد، اما در واقع آغازگر دورهي استبدادي نوين در ايران بود. زيرا طي اين كودتا رضاخان نخست به مقام سردار سپه، فرماندهي لشكر قزاق و وزارت جنگ ارتقا يافت و در نهايت در سال 1304 به مقام پادشاهي دست يافت و چتر حكومت مطلقالعنان خود را بر سراسر ايران گشود.
رضاخان ميرپنج كه در محيط قزاقخانه پرورش يافته بود، پس از دستيابي به قدرت درصدد تشكيل ارتشي نوين و نيرومند برآمد . از اين رو سردار سپه با ادغام ديويزيون قزاق، ژاندارمري دولتي، بريگاد مركزي و ساير قواي پراكندهي نظامي، از يك سو به عمر قزاقخانه پايان بخشيد و از سوي ديگر ارتش جديدي را به وجود آورد. اما اين نيروي نظامي كه رضاخان همواره از آن با افتخار سخن ميگفت، طي جنگ جهاني دوم هنگامي كه قواي متفقين در شهريور 1320 به كشور هجوم آوردند، ظرف چند ساعت مضمحل گشت. به شكلي كه سربازان با رها كردن سلاحهاي خود در خيابانها، جويها و ميدانها، پا به فرار گذاشتند و قواي متفقين بدون هيچ مقاومتي از سوي ارتش رضاشاه وارد ايران شدند. 16
نتيجهگيري
در بعد خارجي، تشكيل بريگاد قزاق يكي از امتيازات بزرگ ناصرالدين شاه به بيگانگان است كه زائيده رقابتهاي امپرياليستي ميان روسيه و انگلستان محسوب ميگردد. همچنين عملكرد اين نيرو بيانگر اين مطلب است كه بريگاد قزاق به اهرم فشاري براي اعمال نفوذ بيگانگان و ابزاري جهت برآورده ساختن مقاصد و منافع روسيه و انگلستان در ايران درآمده بود. در مقاطعي اين نيرو به عنوان پيشقراول ارتش تزاري و در مقاطعي به عنوان بازوي اجرايي و نظامي انگليسيها عمل نموده است.
در بعد داخلي در كارنامه قزاقها، علاوه بر سركوبي قيامهاي كلنل محمدتقي خان پسيان، ميرزا كوچكخان جنگلي و شيخ محمدخياباني، دو كودتا نيز مشاهده ميگردد. كودتاهايي كه يكي با حمايت روسها و ديگري با پشتيباني انگليسيها صورت گرفتند ولي هر دو توسط قزاقها به وقوع پيوست تاريخ معاصر ايران و سرنوشت ايرانيان را تحتالشعاع خود قرار دادند.
پينويسها:
1. صادق زيباكلام، سنت و مدرنيسم، ريشهيابي علل كوششهاي اصلاحطلبانه و نوسازي در ايران عصر قاجار، تهران، انتشارات روزنه، 1377، صص 231 ـ 337.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي دوران صفويه تا پايان جنگ دوم جهاني، تهران، انتشارات اميركبير، 1383، ص 300.
3. همان.
4. نيكي آركدي، ريشههاي انقلاب ايران، تهران، انتشارات قلم، 1377، ص 120.
5. فيزور كاظمزاده، روس و انگليس در ايران (1864 ـ 1914) پژوهش درباره امپرياليسم، ترجمه، منوچهر اميري، تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1371، ص 648.
6. در همين زمينه سفير انگليس به وزير مختار روسيه در ايران گفته بود: «مدتي است كه سفيران روس و انگليس تقريباً ايران را اداره ميكنند زيرا وزيران بدون مشورت آنها به هيچ اقدامي دست نميزنند.»
براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به: منصوره اتحاديه نظام مافي، احزاب سياسي در مجلس سوم (1333 و 1334ق)، تهران، نشر تاريخ ايران، 1371، چاپ اول، ص 20.
7. در تابستان سال 1916 نمايندگان دولتهاي انگلستان و روسيه توافق كردند كه نيروهاي خود را در شمال و جنوب ايران تقويت كنند. خطر آلمانيها يا تركهاي عثماني و همچنين بازگرداندن امنيت به جنوب ايران، بهانههايي بود كه در لندن براي توجيه تقويت نظامي انگلستان در جنوب ايران ذكر ميشد. قرار بر اين شد كه روسها نيروي قزاق را تا 11 هزار نفر در شمال كشور افزايش دهند و انگليسيها نيز يك سازمان نظامي به نام «پليس جنوب» تحت فرماندهي افسران انگليسي و با مشاركت نظاميان هندي و ايراني در جنوب كشور تشكيل دهند.
8. عليرضا ملائي، بريگاد قزاق ايران، صحنهاي از مداخلات لجام گسيخته روسيه در ايران، مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، سال ششم، شماره 3 و 4 (پاييز و زمستان 1376)، صص 161 ـ 181.
9. پس از امضاي قرارداد برست ليتوفسك، تروتسكي مفاد قرارداد را به اطلاع كاردار ايران در پطروگراد رسانيد.در ژانويهي همان سال تروتسكي برنامهي پنج مادهاي حكومت شوروي براي تخليهي قشون روس از خاك ايران را در روزنامهي «شوراي كارگران و سربازان» انتشار داد. براساس اين برنامه،بلشويكها تصميم گرفته بودند كه افسران روس لشكر قزاق را نيز به روسيه احضار كنند.
10. انقلاب مشروطيت (از سر مقالات دانشنامه ايرانيكا) ترجمه، پيمان متين، انتشاران اميركبير، 1382، ص 126.
11. دنيس رايت، انگليسيان در ايران، ترجمه غلامحسين صدري افشار، تهران، انتشارات دنيا،1357، صص 18ـ 17.
12. ملكالشعراء بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، اميركبير، 1371، ج 1، صص 78» 74.
13. خاطرات سري آيرونسايد،تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي و مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373، صص 200ـ 203.
14. همان، صص 356 ـ 359.
15. پيشين، ملكالشعراء بهار، ج 1، ص 67.
16. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي (خاطرات ارتشبد حسين فردوست)، تهران، انتشارات اطلاعات، ج 1، ص 99.
/خ