شكوفايي مهارت خواندن در دانشآموزان ابتدايي
درست است كه آموزش كار اصلي معلم است، ولي معلم علاوه بر نقش آموزشي، نقشهاي ديگري را هم بايد بازي كند و اين در حالي است كه با ظرافت و لطافت خاصي بايد هدفهاي مناسب درسي را براي دانشآموزان مشخص کرد.
هرچه ذهن دانشآموز از اهدافي كه به دنبال آن هستيم روشنتر شود، مسلماً تأثير بيشتري در امر يادگيري وي خواهد داشت. به عنوان مثال اگر به نوآموزان بفهمانيم بعد از يادگيري و خواندن و نوشتن شما قادر خواهيد بود كتاب داستان بخوانيد و يا ميتوانيد براي دوست و فاميل نامه بنويسيد، دانشآموز داراي انگيزه ميشود.
مطالب هم بايد طوري باشد كه با باورهاي دانشآموزان هماهنگي داشته باشد. اگر مطالب درسي مخالف آنچه كه دانشآموزان به آن اعتقاد دارند باشد، در ذهن آنها دوگانگي پيش خواهد آمد. يكي از مواردي كه بايد روي آن تأكيد و با نهايت تلاش و دقت روي آن كار شود، مهارتهاي خواندن است كه در اين گزارش سعي شده است به تفضيل به بررسي آن بپردازيم.
خواندن
گام نخست در رسيدن به توانايي خواندن اين است كه يادگيرنده چه كوچك و چه بزرگسال با چگونگي آرايش حروف و كلمات در متني كه ميخواند، آشنا شود.
مثلاً بداند كه زبان انگليسي را از چپ به راست و زبانهاي فارسي، عربي و عبري را از راست به چپ مينويسد و يا اينكه زبان چيني به صورت ستوني، از بالا به پايين نوشته ميشود.
عمل خواندن به طور كلي اينگونه اتفاق ميافتد كه شخص، شكل كلمات و عبارات را روي صفحه ميبيند، آنگاه اين شكلها را از طريق سلسله اعصاب بينايي به مغز او انتقال مييابند و مغز آنها را درك و وارد ذهن ميكند. اين جاست كه شخص ميتواند بخواند البته شخصي كه توانايي خواندن داشته باشد و نه آدم بيسواد.
مراحل به كمال رسيدن در خواندن:
1ـ آمادگي
در همين مرحله است كه پدر و مادر ميتوانند، با انجام كارها و فعاليت هايي، اين روند را سرعت بخشند. فعاليت هايي مثل خواندن مطلبي براي كودك و آشنا كردن او با شكل نوشتاري زبان، از طريق نشان دادن كلمات و حروف به او، تا در نهايت كودك درك كند عبارات و نوشتههايي كه ميبيند، دارند داستاني را بازگو ميكنند و يا دانش تازهاي را به او ياد ميدهند.
از ديگر مهارت هاي آمادگي براي خواندن، مهارتي است كه در خلال بازي با كلمهها مثل شعرخواني و ترانهخواني به سبب وزن و قافيهاي كه در شعر و ترانه هست، حاصل ميشود.
اينگونه بازي ها، به گونهاي مناسب به بچهها كمك ميكنند، همانطور كه به معني كلمات توجه ميكنند به صدا و آهنگ آنها نيز توجه كنند.
كودكان در اين مرحله با جنبههاي ديگري از زبان نيز آشنا ميشوند، مثلاً كمي بزرگتر شوند، ميتوانند ميان خط زبان مادري خودشان و خط زبانهاي ديگر تمايز قايل شوند و علايم تجاري و بازرگاني را بشناسند و خود را با كتابهاي «شبهخواندني» و غيرخواندني مشغول سازند.
كارشناسان اتفاقنظر دارند كه اين زودآموزيها در خواندن، در موفقيتهاي آينده كودك سهم بسزايي دارند.
در مدرسههاي آمادگي يا كودكستان ها معمول است كه وقتي ميخواهند كودكان را بپذيرند، از آنها آزمون ورودي كوچكي ميگيرند تا معلوم شود چقدر توانش زباني دارد، تا معلوم شود چقدر توانش زباني دارد، تا چه اندازه حروف الفبا را ميشناسد و در حيطهبندي و سر هم كردن حروف و كلمات چه قدر مهارت دارد.
بديهي است بچههايي كه در اين نوع آزمون ها نمره خوبي ميآورند، معمولا بعدها نيز در مهارت خواندن موفقتر از بچههايي خواهند بود كه نمره پائين آوردهاند.
البته معلمان با تجربه كودكستانها اغلب به همان خوبي آزمون گرفتن و چه بسا بهتر از آن، ميتوانند تشخيص دهند، كدام بچه از نظر توانايي خواندن موفقتر از ديگران خواهند شد.
2ـ آغاز خواندن
در اين روش در واقع بيشتر بر معناي كلمه تكيه ميكنند. اما در روشي ديگر كه روي آموزش «آواها» تكيه ميكنند، ابتدا صدايي را كه هر حرف الفبا نماينده آن است آموزش ميدهند و سپس به شناخت كلمه به طور مستقل ميپردازند.
اين روش تقريبا در همه برنامههاي زبان آموزي رايج در جهان به كار ميرود. بدين ترتيب كودك ياد ميگيرد كه به طور همزمان، هم صداها را بشناسد و هم كلمهها را. بايد دانست بيش از شصت سال تجربه و تحقيق نيز نشان داده است كه آموزش نظاممند آوا در سالهاي دبستان، حداقل سال سوم ابتدايي، دستاورد بسيار خوبي به همراه ميآورد.
معمولترين و در واقع موفقترين شيوه براي آموزش خواندن برنامهاي است كه اجزاي آن عبارتند از: دانشآموز، مجموعهاي از ابزارهاي آموزشي مكمل و ديگر مواد و عناصر مربوطه. در اين روش در واقع كودكان با واژگان خاص خودشان آموزش ميبينند. عدهاي به اين روش ايراد ميگيرند كه با اين شيوه دانشآموز چنان كه بايد ادبيات زبان را فرانميگيرد و در نتيجه نياز او به يك محتواي غني آموزشي تأمين نميشود.
اما مدافعان برنامه چنين پاسخ ميدهند كه آنچه در آغاز آموزش نياز است، تنها تعداد معدودي لغت يا كلمه است تا دانشآموز با تمركز روي آنها نخست كلمات را به خوبي بشناسد و آن را تلفظ كند. پس از اين مرحله چون كودك ديگر در خواندن توانا شده است ،خود به خود به ادبيات روي خواهد آورد.
در دو سه سال نخست دوره ابتدايي، بچهها داستان يا نوشتهاي را ميخوانند كه واژگان به كار رفته در آنها، اغلب همان واژگان خودشان است، يعني واژگاني كه با آن صبحت ميكنند (واژگان پايه) به تدريج كه بيشتر ميخوانند و ياد ميگيرند آزمودهتر ميشوند و در روانخواني و درك معاني و مفاهيم كلمات و عبارات پيشرفت ميكنند، در نتيجه به سبب اختلافات فردي، كم كم با يكديگر تفاوت سطح پيدا ميكنند.
اين تفاوت سطح ما را بر آن ميدارد كه بچهها را از نظر توانايي خواندن دستهبندي كنيم و يا حق آموزش را براساس تواناييهاي فردي هر يك از آنها سامان دهيم.
3ـ بسط و گسترش مهارتها
در اين مرحله است كه بايد به خاموشخواني و بهتر بگوييم به مهارت مطالعه براي درك مطلب بيش از گذشته اهميت داد.
اين تغيير رويكرد از ياد گرفتن براي خواندن به خواندن براي ياد گرفتن، فوقالعاده مهم است زيرا از اين پس دانشآموز ناگزير است از مهارتهاي خواندن، براي درك واقعيتها و مفاهيم درس هايي چون مطالعات اجتماعي (تاريخ، جغرافيا و اجتماعي) علوم تجربي و ساير موضوعات درسي استفاده كند.
پيش گرفتن اين خطمشي جديد براي پارهاي از دانشآموزان مشكل است. حتي احتمال ميرود موجب شود كه سرعت خواندن آنها نسبت به سالهاي پيش افت كند. اين جاست كه بايد به اهميت درك مطلب بيش از پيش توجه شود.
صاحبنظراني كه به درك مطلب اهميت ميدهند آن را به مثابه مجموعهاي از مهارتهاي فرعي خواندن ميدانند.
مهارتهايي مثل استخراج معناي لغت از متن، فهميدن هدف اصلي متن و استنباط از متن، يعني نتيجهگيريهايي كه به صراحت در متن پياده نشدهاند و بالاخره متمايز شدن نظر از عمل يا تئوري از واقعيت. چنين برآورد شده است كه مهارت خواندن خود شامل حدود 350 نوع مهارت فرعي است كه بايد در سالهاي ابتدايي آموزش داده شوند.
صاحبنظران ميگويند ،هدايت چنين برنامهاي به ويژه اعمال مديريت بر چگونگي تهيه آزمون ها و نيز تهيه تمرينهاي مناسب براي هر فعاليت و مهارت، براي معلم كلاس كاري است دشوار و اگر قرار باشد بر آموزش تكتك اين مهارتها نيز تاكيد و اصرار شود، بچهها را چنبرهاي از به اصطلاح كاغذكاريها گرفتار ميكند و با پر كردن بيهوده اوقات آنها مانع از اين ميشود كه دانشآموزان از خواندن و به تعبيري ديگر از ادبيات لذت ببرند.
پس از دوره راهنمايي، دوره دبيرستان يا دانشگاه، متنها و نوشتارهاي انتزاعي و تا حدي مبهم ميشوند. علاوه بر اين كه بيش از پيش واژههاي فني و تخصصي بدانها راه مييابند.
اين جاست كه دانشجو نه تنها بايد اطلاعات و دانستنيهاي تازهاي را از متن به دست آورد، بلكه بايد ضمن تحليل انتقادي متن، از سرعت مناسب خواندن نيز به تناسب مشكل بودن متن و هدفهاي آن برخوردار باشد. گذراندن آموزشهاي مناسب و اصولي در مراحل پيش سبب ميشود، دانشآموزان در اين مرحله با مشكل كمتري روبهرو شوند.
4ـ رشد مهارتهاي خواندن
طراحي تصويرهايي با قلمو و انگشت دست روي شن باعث رشد مهارتهاي حركتي ظريف كودك ميشود.
كلاً نوشتن اعم از نقاشي كشيدن، رنگآميزي و ديگر فعاليتها در كلاس باعث رشد و تقويت عضلات دست و هماهنگي چشم و دست و باعث بالا رفتن قدرت تمركز كودك ميشود.
مثلاً خطخطي كردن باعث پيشرفت مهارت نوشتن كودك مي شود كه در مراحل بعدي بسيار حائز اهميت است.
معلم با خواندن نوشته كودك و نشان دادن واكنش نسبت به آن و البته واكنش نسبت به خود مطلب و نه نحوه نوشتن خود آن موردي از نقش ارتباطي نوشتن را به كودك نشان ميدهد.
از طرف ديگر با برگرداندن نوشته كودك به او، طريقه پاسخ دادن و نيز صحيحنويسي را به كودك آموزش ميدهد. به طور خلاصه ميتوان گفت نوشتن باعث رشد فيزيكي، اجتماعي و شناختي در كودك ميشود.
از جمله مهمترين معايب در دوره پيشدبستاني ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه حروف الفبا در حد نوشتن و آشنايي كودك بايد آموزش داده شود ولي نميتوان به طور مستقيم به آنها حروف را معرفي كرد چرا كه اين كار باعث ميشود در سالهاي بعد يعني در دوره دبستان كودك از كلاس فراري شده و باعث بيحوصلگي او به دليل تكراري بودن مطالب درسي كلاس شود.
نتيجهگيري
دانشآموز دوره ابتدايي از محيطي خشك و رسمي و معلمي عصبي، پرخاشگر و غريبه و از مطالب درسي سنگين وحشتزده ميشود و در او تنفر به وجود ميآيد.
معلم بايد با تكتك دانشآموزان خود رابطهاي عاطفي و دوستانه ايجاد كند تا بتواند به مشكلات و مسائل عميق دروني آنها راه پيدا كرده و با آنها آشنا شود.
يكي ديگر از مواردي كه معلم بايد در روش كاري خود حتماً به كار گيرد، كاربرد درست و به جاي تشويق دانشآموز است. اصولاً يادگيري همراه با سختي و مشكلات فراوان است. اگر معلم بتواند تشويق را به موقع چاشني آموزش نمايد، مطمئناً نتيجه مطلوبي حاصل خواهد شد. براي استفاده به موقع از تشويق، معلم نياز به تفكر و شناخت روحيات دانشآموزان، زمان استفاده آن و شرايط محيطي دارد.
اگر معلم دوره ابتدايي بتواند درحالي كه محتويات دروس تعيين شده را تدريس ميكند، همان مطالب را به صورت نمايشي، داستان، گردش علمي و بهطور كلي استفاده به موقع از وسايل كمك آموزشي هنگام تدريس بيان کند، مطمئناً دانشآموزان با شور و هيجان بيشتر و ميل و رغبت خاصي به درس توجه خواهند داشت و كشش و گيرايي آنها مسلماً صدبرابر خواهد شد.
البته نقش معلم به تنهايي به تمامي مسائل و مشكلات دوره آموزشي پاسخ نميدهد و درصد بسيار زيادي به برنامههاي آموزش و پرورش بستگي دارد. از جمله اين وظايف را ميتوان انتخاب مطالب درسي، حجم و محتواي مطالب درسي، طراحي و ساخت مدارس ابتدايي بر مبناي اصول فني، مهندسي و معماري كه بتواند در دانشآموز كشش و گيرايي ايجادکند، ابعاد كلاس، رنگ كلاس، نور، تجهيزات، وسايل تكنولوژي و آموزشي، برنامههاي خارج از مدرسه (اردوهاي تربيتي، آموزشي و تفريحي)، نمايش فيلم و اسلايد، عكس، نصب پوسترهاي مناسب، جمعآوري مطالب از مطبوعات، ايجاد فضاي سبز و باطراوت در محيط مدرسه، انتخاب مستخدمان آموزش ديده كه بتوانند مسائل دانشآموزان را درك کنند، برگزاري مسابقات ميان دانشآموزان و اهدا جوائز در حضور اوليا آنها كه خود ميتواند تأثير بسزايي در امر آموزش و پرورش داشته و نوآوري و خلاقيت خاصي به دانشآموزان ببخشد و... نام برد.
منابع و ماخذ:
1ـ روانشناسي تربيتي، (دكتر محمد پارسا ـ انتشارات سخن ـ جلد اول بهار 1374).
2ـ اردونز، ويكتور (1998). يادگيري براي دانستن، فقيهي قزويني مترجم مجموعه مقالات آموزش و پرورش براي قرن بيست و يكم در منطقه آسيا و اقيانوس آرام، تهران: انتشارات پژوهشكده تعليم و تربيت.
3ـ روف، علي، نفيسي. عبدالحسين. فقيهي قزويني، فاطمه، مهرمحمدي، محمود. كريور، پروين (1378). مترجم مجموعه مقالات آموزش و پرورش براي قرن بيست و يكم در منطقه آسيا و اقيانوس آرام، تهران انتشارات پژوهشكده تعليم و تربيت.
4ـ نظرينژاد، محمدحسين. (1372). مترجم، آموزش مهارتهاي اجتماعي به كودكان. چاپ دهم انتشارات آستانه قدس رضوي.
5ـ لوي، ارپيه، مباني برنامهريزي درسي و آموزشي، ترجمه: فريده مشايخ، چاپ سوم، انتشارات آموزش و پرورش، تهران، 1368.
/س