جوان و اصلاح الگوی مصرف (4)
4. نقش جوان مسلمان در اصلاح الگوی مصرف
جوانان، بازوی قدرتمند سازندگی هر جامعه هستند. قدرتطلبان داخلی و خارجی برای رسیدن به اهداف جاهطلبانه خود میكوشند نیروی بزرگ جوانان را تسخیر كنند. امروز برخی تلاش میكنند ذهن جوانان را به امور واهی و پوچ مشغول سازند تا به فكر سازندگی و آبادانی كشور خود نباشند. در همین راستاست كه بسیاری از افراد، كشور را با دام مصرف و خرید لباسها و كالاهای لوكس فریفتهاند. جوان ایرانی اگر بخواهد، میتواند در این دام نیفتد و سرمایه كشور را به بیگانگان تقدیم نكند، اما راهكارهای این امر:
الف) تقويت ايمان و روح پرهيزكارى
بر اساس آموزههاي دينى، انسان از دوران نوزادی با زمینه فطری خداشناسی به دنیا میآید و ممكن است تحت تأثیر محیط در مراحل بعد گمراه شود. پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید:
هر مولودی براساس فطرت خداشناسی به دنیا میآید، تا اینكه والدینش او را به دین یهودی یا نصرانی (تحریف شده) در میآورند.[58]
تمایل فطری جوانان به مذهب آنقدر شدید است كه همه روانشناسان میگویند: بين بحران تكليف و جهشهاي مذهبى، ارتباط انكارناپذیری وجود دارد.[59]
اگر ایمان و باور مذهبی در دل و جان جوان ریشه كند، آثار مفیدی بر جای میگذارد. چنین فردی به ارزشهای اخلاقی گرایش خواهد یافت. كسی كه ایمان مذهبی دارد و باورمند است كه انسان اشرف مخلوقات است و اعتقاد دارد كه انجام كارهای ارزشمند اخلاقی گرچه گاهی با محرومیت مادی همراه است نزد خداوند پاداش دارد.
چنین فردی در خود شادی و نورانیت احساس میكند و جهان را هدفدار میداند و از لذتهای عالی بهرهمند میشود. جوان مسلمان نعمتی را كه خداوند در اختیار او قرار داده است، به هر شكل و شیوهای كه خواست مصرف نمیكند، بلكه میداند كه یا باید آن را در راه خدا یا در راه تحصیل رضای الهی مصرف كند. خداوند فرمان داده كه از مال و ثروتی كه در اختیار دارید، به اندازه نیاز معیشت، آسایش و رفاه خود و خانواده مصرف كنید. پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز میفرماید:
از ما نیست كسی كه به او توسعه مالی داده شده است، ولی او بر خانوادهاش تنگ میگیرد.[60]
در روایتی نقل شده است فردی پیش از آنكه از دنیا برود، تمام اموالش را در راه خدا انفاق كرد. پس از مرگ او به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خبر دادند كه او چنین كرده است. حضرت فرمود: پس به فرزندان او چه رسیده است؟ آیا چیزی باقی گذاشته است؟ عرض كردند: خیر یا رسولالله! حضرت فرمود: اگر پیشتر به من خبر داده بودید، اجازه نمیدادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنید.[61]
بنابراین، جوان مسلمان نباید تصور كند هرچه را به دست میآورد، فقط باید به دیگران بدهد و خودش را از حاصل زحمتش محروم كند. امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) میفرماید:
نافعترین مال آن است كه واجبات زندگی انسان به وسیله آن فراهم آید.[62]
انسان نباید تصور كند كه تمام مال متعلق به اوست و میتواند آن را در راه هوسها و امیال خود صرف كند. امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) میفرماید:
بدترین مال آن است كه انسان در راه خدا هیچ چیزی از آن را مصرف نكند و زكات مالش را نپردازد.[63]
بدترین مال، مالی است كه حق خداوند از آن مال ادا نشده باشد.[64]
قرآن كریم از مالی كه در اختیار انسان قرار میگیرد به «مالالله» تعبیر میكند و میفرماید:
«آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاكُمْ». (نور: 33)
حال كه اموال، همه مال خداست، باید آنگونه كه او فرمان داده و مورد رضایت اوست، مصرف شود.
ب) پرداخت صدقه
اگر مردم زكات مال خود را ادا میكردند، هرگز در جامعه اسلامی فقیری یافت نمیشد.[65]
همچنین دقت در این دستورها روشن میكند كه فایده رسیدگی به حال نیازمندان، بیشتر و پیشتر از آنكه به فرد نیازمند برسد، به بخشنده خواهد رسید؛ زیرا او با این عمل خود به خداوند نزدیكتر میشود. پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید:
صدقه پیش از آنكه به دست نیازمند برسد، به دست خداوند میرسد.[66]
این سخن به آیه 104 سوره توبه اشاره دارد كه خداوند میفرماید:
آیا نمیدانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش میپذیرد و صدقات را میگیرد؟ و خداوند توبهپذیر و مهربان است.
با وجود این، افرادی هستند كه بدون داشتن نیاز، به درخواست و تكدّی میپردازند و در جامعه سوءظن ایجاد میكنند. كمترین اثر این رفتار این است كه فرد بخشنده در برابر محتاجان دچار تردید شود و از كمك به آنها امتناع كند.
كسی كه چنین عملی را مرتكب شود، از ناحیه پیشوایان طرد شده است؛ زیرا از رأفت و رحمت دین اسلام سوءاستفاده كرده و عزت و آبروی خود را به مال دنیا فروخته است. از همین روست كه در روایت میخوانیم:
دست نیاز به سمت این و آن دراز كردن، طوق ذلت و بردگی است كه مسائل به گردن خود میافكند. بنابراین، با این كار انسان عزیز، عزت خود را سلب كرده است و انسان شریف، شرافت خود را.[67]
از سوی دیگر، خداوند به توانمندان توصیه میكند كه حق نیازمندان بر آنان این است كه هرگز آنان را از خود نرانند. خداوند در قرآن به پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ و تو را گمشده یافت و هدایت كرد».[68]
در مقابل از او میخواهد: «و درخواستكننده را از خود مران».[69]
در حدیث قدسی آمده است كه خداوند به موسی(علیه السّلام) فرمان داد: «هرچند كم و ناچیز، بايد به سائل كمك كني و او را دست خالي برنگرداني و اگر هم نميتوانى، با لطافت و سخن نيكو او را جواب گويى.»[70] حتی در روایتی از پیامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است كه: «نیازمند را رد نكنید، هرچند با دادن نیمی از خرما».[71]
در هر صورت، انسان بخشنده از چنان جایگاهی برخوردار است كه دست عطاكننده در كنار «یدالله» ذكر شده است. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
دستها سه نوعند: دست خد كه فوق همه دستهاست؛ دست عطاكننده كه در كنار «یدالله» است و دست نیازمند كه در مرتبه پایینتر قرار دارد.[72]
ای جوان مسلمانی كه میدانی صدقه تو، وديعه و امانت در پيشگاه پروردگار است و آن را در جايگاه مطمئني ذخيره ميكنى، بهتر است این كار را به صورت پنهانی انجام دهی و كسی از این راز آگاه نشود. امام صادق(علیه السّلام) میفرماید:
فضيلت و كمال صدقه پنهانى، بیشتر از صدقه آشكار و علنی است.[73]
اسحاق بن عمار از یاران امام صادق(علیه السّلام) میگوید: روزی امام به من فرمود: برای پرداخت زكات مال، چگونه عمل ميكنى؟ عرض كردم: فقرا را خبر میكنم، به خانه میآیند و حقشان را میدهم. امام فرمود:
تو با این كار موجبات ذلت و خواري مؤمنان را فراهم ميكنى. اسحاق مراقب باش و از این كار بپرهیز. خداوند متعال میفرماید: كسی كه ولیّای از اولیای مرا ذلیل كند، در حقیقت به جنگ من آمده است.[74]
افزون بر این، خداوند در آیه 264 سوره مباركه بقره میفرماید كه صدقات خود را با منتگذاری باطل نكنید. در حدیث آمده است:
كسی كه صدقه میدهد و اعتقاد دارد كه كاری برای خودش انجام داده، معنا ندارد كه از دیگری توقع اجر و پاداش داشته باشد. نبايد انتظار داشته باشي كه ديگران به خاطر كاري كه به نفع خود انجام دادهاى، از تو شكرگزاری كنند.[75]
ج) پرداخت زكات
اسلام بر پنج چیز بنیان نهاده شده است: نماز، زكات، حج، روزه و ولایت اهلبیت(علیه السّلام).[76] در آیات قرآن و در روایات، هر جا سخنی از نماز به میان آمده، از زكات نیز یاد شده است: «أَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ». (بقره: 43، 83 و 110)
امام باقر(علیه السّلام) میفرماید:
خدا زكات و نماز را قرین هم قرار داده و كسی كه نماز بخواند و زكات مالش را ندهد، درست مانند این است كه نماز هم نخوانده است.[77]
در برخی از روایات نیز تصریح شده است فردی كه زكات مالش را نمیپردازد، اصلاًمسلمان نیست:
كسی كه یك قیراط از زكات را نپردازد، نه شیعه است و نه مسلمان.[78]
پرداخت زكات، موجب رونق، بركت و رحمت الهی میشود. امام موسیكاظم(علیه السّلام) میفرماید:
اموال خود را بهوسیله زكات از نابود شدن حفظ كنید.[79]
در سخنی از امام صادق(علیه السّلام) آمده است:
به یقین، شایسته است خداوند رحمتش را از كسانی كه حقوق واجب مالی خود را ادا نمیكنند، دریغ كند. قسم به خدایی كه همه آفریدهها را خلق كرد و روزی آنها را تقسیم فرمود، هیچ مالی در خشكی و دریا از بین نمیرود، مگر اینكه در كنارش زكات تعطیل شده باشد.[80]
نپرداختن زكات، اثر وضعی بر روی شخصی كه آن را پرداخت نمیكند، میگذارد. از امام صادق(علیه السّلام) نقل شده است:
كسی كه یك درهم از حقوق واجب الهی را نپردازد، او دو برابر آن را در غیر حق مصرف میكند. اگر كسی یك درهم از حقوق الهی را نپردازد، خداوند در قیامت طوقی از آتش به گردن او میاندازد.[81]
اگر افراد حقوق واجب خود را پرداخت نكنند، زمین هم بركاتش را از بندگان برمیدارد و فقر عمومی به صورت بلای الهی نمایان میشود؛ در حالیكه اگر زكات پرداخت شود، همه انسانها در خیر و سعادت زندگی میكنند.
د) الگوگيرى از سخنان و رفتار پيشوايان ديني و بزرگان
پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست و پردهاي بين من و اسراف و افزونطلبي حايل كن و با در پيش گرفتن انفاق و ميانهروى، به زندگی من قوام بخش و راههای صحیح مصرف و اندازهگیری در معیشت را به من تعلیم فرما و به لطف خود مرا از ارتكاب تبذیر بركنار دار.
پيامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معصومان(علیه السّلام) كه بالاترين نمونههاي عيني الگوی مصرف در اسلام هستند، همواره كنارهگیری راهبانه از لذتهای مشروع را محكوم میكردند و خود نیز هیچگاه به رهبانیّت روی نیاوردند. از دیگر سو، آنان در بالاترین مرتبه قناعت و مناعت نفس قرار داشتند و درباره رعایت اعتدال و پرهیز از اسراف و تبذیر در زندگی حساسیت فراوانی داشتند. در ادامه به چند نمونه مختصر از رفتارهای بزرگان درباره مصرف میپردازیم:
عثمان بن حنیف از طرف امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) فرماندار بصره بود. روزی ثروتمند اسرافكاری او را به ناهار دعوت كرد. او این دعوت را پذیرفت و به خانه او رفت و در كنار سفره بسیار رنگین او نشست. امام علی(علیه السّلام) از این ماجرا آگاه شد و نامه تندی به عثمان بن حنیف نوشت و او را به شدت سرزنش كرد. در قسمتی از این نامه آمده است:
من گمان نمیكردم تو دعوت جمعیتی را بپذیری كه نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه میخوری بنگر كه آیا حلال است یا حرام؟ آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود، از دهان بينداز و آنچه را به حلال بودنش يقين دارى، بخور. ...هیهات! كه هوا و هوس بر من غلبه كند تا غذاهای لذیذ را برگزینم، در حالیكه ممكن است در سرزمین حجاز یا یمامه كسی باشد كه حتی از دسترسی به یك قرص نان عاجز باشد! آیا من با شكمی سیر بخوابم، در حالیكه در اطرافم شكمهای گرسنه و جگرهای سوزانی باشند؟[82]
بشر بن مروان میگوید: با گروهی به محضر امام صادق(علیه السّلام) رفتم. حضرت خرما طلبید و با هم به خوردن آن مشغول شدیم. دراینمیان، یكی از ما هسته خرما را به دور افكند. در این حال، امام دست از خوردن كشید و به او فرمود:
چنین نكن! همانا این كار از تبذیر و اسراف به شما میرود و خداوند تباهی را دوست ندارد.[83]
مردی از انصار رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درختی داشت كه شاخههای آن در خانه مرد مستمندی بود. گاهی كه آن مرد بالای درخت میرفت، دانههای خرما در خانه آن مستمند میافتاد. او از روی درخت پایین میآمد و دانههای خرما را از دست اطفال آن مرد مستمند میگرفت. آن مرد نزد رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفت و ماجرای خود و صاحب درخت را بیان كرد. حضرت به دنبال صاحب درخت فرستاد و فرمود: ای مرد! درخت خرمای خود را بفروش، من در عوض ضامن میشوم كه در بهشت خداوند درخت خرمایی به تو عنایت كند.
مرد راضی نشد. حضرت فرمود: به من بفروش، در عوض ضامن میشوم كه خداوند باغی در بهشت به تو عنایت كند. مرد باز هم امتناع كرد و بهانه آورد كه این درخت خرمایش اعلاست و من آن را نمیفروشم.
ابوالدحداح كه مردی انفاقكننده و بخشنده بود، عرض كرد: یا رسولالله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اگر این درخت را من از آن مرد خریداری كنم در اختیار شما بگذارم، آیا آن باغ را كه در بهشت وعده فرمودید، برای من ضامن میشوید؟ حضرت فرمود: آرى.
ابوالدحداح نزد آن مرد رفت و آن درخت را به چهل درخت خریداری كرد و به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بخشید. آن حضرت نیز آن درخت را به آن مرد مستمند و كودكانش انفاق كرد.[84]
فقیه بزرگوار، مرحوم آيتالله اسماعيل صالحي مازندرانى، در استفاده از نان بسیار دقت میكرد تا اسراف نشود. به همین دلیل، هیچگاه در خانه، نان خشكی جمع نمیشد و اگر گاهی نان، بیات میماند، میفرمود: امروز، آبگوشت درست كنید تا این نانها استفاده شود. ایشان بسیاری از اوقات، نانهایی را كه خشك میشد، با نم آب، نرم میكرد و استفاده مینمود.[85]
مشهور است كه رئیسجمهور شهید، محمدعلي رجايى، برای یادداشتهای كوچك، برگههای سفید را از كاغذهای باطله جدا میكرد تا در جای خود و به تناسب موقعیت از آنها استفاده كند. همچنین در ایامی كه نخستوزیر بود، تعویض موكت فرسوده دفتر نخستوزیری را نپذیرفت و گفت: من چگونه نخستوزیری باشم كه روی موكت با كفش راه بروم، اما باشند مردمی كه چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند؟[86]
علامه ميرزا محمدعلي مدرس تبريزى، نویسنده كتاب ریحانة الادب، از شخصيتهاي درخشنده علم و ادب معاصر است كه يكي از آثار گرانبهاي خود را درباره مترادفات زبان فارسى، هنگام صرف صبحانه نوشت.[87]
یكی از اعضای دفتر استفتائات مرحوم امام خمینی میگوید: من دو مرتبه وضو گرفتن امام عزیز را دیدم. درست مثل وضوی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه در روایات آمده بود. ایشان فقط برای هر یك از صورت و دستها به یك مشت آب بسنده میكرد و با یك مرتبه شستن، وضو میگرفت.[88]
یكی از فرزندان آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی میگوید: ایشان هنگام وضو گرفتن، با آب يك قوري معمولى، دو و گاهي سه بار وضو میگرفت و از اسراف جداً پرهيز داشت. باقيمانده آب وضويش هم در ظرفي جمع ميشد و میفرمود آن را در باغچه خانه بريزيد.[89]
پى نوشت ها :
[58]. بحارالانوار، ج 3، ص 279.
[59]. محمدتقي فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، نشر فرهنگ، ج 1، ص 343.
[60]. محدث نورى، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت(علیه السّلام)، 1407 ه .ق، ج 15، ص 256.
[61]. وسائل الشیعه، ج 9، ص 432.
[62]. عبدالواحد محمد تميمي آمدى، تصنیف غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، ص 367.
[63]. همان، ص 369.
[64]. همان.
[65]. وسائل الشیعه، ج 9، ص 12.
[66]. محمد بن علي بن ابراهيم احسايى، عوالي اللئالى، قم، انتشارات سیدالشهداء، 1403 ه.ق، ج 2، ص 70.
[67]. تصنیف غررالحكم و دررالكلم، ص 361.
[68]. ضحى: 6 و 7.
[69]. ضحى: 9.
[70]. كافى، ج 1، ص 45.
[71]. محمد بن محمد شعيرى، جامع الأخبار، قم، آل البیت(علیه السّلام)، 1414 ه.ق، ص 385.
[72]. شیخ صدوق، الخصال، قم، نشر جامعه مدرسین، 1403 ه .ق، ج 1، ص 133.
[73]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1390 ه .ق، ج 2، ص 38.
[74]. شیخ مفید، امالى، قم، نشر جامعه مدرسین، 1403 ه .ق، ص 177.
[75]. كافى، ج 4، ص 28؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 305.
[76]. كافى، ج 2، ص 18.
[77]. كافى، ج 3، ص 506؛ وسائل الشیعه، ج 9، ص 22.
[78]. كافى، ج 3، ص 503؛ وسائل الشیعه، ج 9، ص 32.
[79]. كافى، ج 4، ص 61؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 40.
[80]. عوالي اللئالى، ج 1، ص 370.
[81]. كافى، ج 3، ص 504.
[82]. نهجالبلاغه، نامه 45.
[83]. بحارالانوار، ج 75، ص 303.
[84]. عوالي اللئالى، ص 251.
[85]. نك: محمدعلي صالح مازندرانى، فقیه صالح، قم، اشارات صالحان.
[86]. نك: حسن عسكریراد، رمز جاودانگى، قم، بوستان كتاب.
[87]. رضا باقیزاده، رمز موفقیت بزرگان، قم، گاه سحر، ص 178.
[88]. حسين ديلمى، هزار و یك نكته درباره نماز، قم، حرم، 1381، چ 7، ص 72.
[89]. همان، ص 59.
منبع : http://www.hawzah.net
/خ