27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009

1) 27مهر ماه سال 1371هجري شمسي: استاد حبيب الله بديعي نوازنده كم نظير و موسيقي دان برجسته معاصر دارفاني را وداع گفت. بديعي از كودكي با موسيقي بخصوص با آثار استاد صبا آشنا شد و به آموختن ويلن پرداخت. ايشان...
سه‌شنبه، 21 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009

27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 1) 27مهر ماه سال 1371هجري شمسي: استاد حبيب الله بديعي نوازنده كم نظير و موسيقي دان برجسته معاصر دارفاني را وداع گفت. بديعي از كودكي با موسيقي بخصوص با آثار استاد صبا آشنا شد و به آموختن ويلن پرداخت. ايشان از سال1328هجري شمسي تكنوازي را در برنامه هاي راديويي آغاز كرد اما همكاري خود را با راديو بطور رسمي از سال 1331هجري شمسي آغاز كرد. استاد بديعي علاوه بر نوازندگي سازتنها از سال 1337هجري شمسي در اركستر گلها مشغول كارشد و دركنارآن مسئوليت اداره موسيقي را بعهده داشت. ازاستاد بديعي بيش از 200آهنگ باقيست كه نخستين آنها با نام «ماه كنعان» دردستگاه ماهور اجرا شد.
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 2) تبعيد "رضاخان پهلوي" به جزيره موريس در جريان جنگ جهاني دوم توسط متفقين (1320 ش): پس از ورود متفقين به ايران و استعفاي اجباري رضاخان از سلطنت، وي در 25 شهريور 1320 ش به ناچار ايران را ترك كرد و به امر انگليس به جزيره موريس و سپس ژوهانسبورگ در آفريقاي جنوبي تبعيد شد تا اينكه در همان‏جا درگذشت. اگر رضاخان از ابتداي امر، به وسيله اجانب و به ويژه انگلستان روي كار نيامده بود و پايه‏هاي حكومت خود را بر روي افكار عمومي، عدالت و آزادي استوار مي‏ساخت، متفقين هرگز نمي‏توانستند به اين سهولت او را بركنار و از ايران تبعيد نمايند. او خوب مي‏دانست كه با تمام مخالفتي كه روس‏ها و انگليس‏ها با وي دارند، اما اگر قوايشان وارد تهران شود، به او و خانواده‏اش صدمه‏اي نخواهند زد و حداكثر شدت عمل آنها، بركناري از سلطنت و تبعيد وي خواهد بود. آنچه او را بيش از هرچيز نگران ساخته بود، بيم انتقام مردمي بود كه شانزده سال در زير فشار حكومت زور و استبداد قرار گرفته بودند. و اين نگراني سبب شد كه از سلطنت كناره بگيرد و از ايران خارج شود.
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 3) رأي اعتماد مجلس سنا به جعفر شريف امامي براي نخست وزيري (1339 ش): جعفر شريف امامي، مهره وابسته دربار پهلوي براي دوره اول نخست‏وزيري خود پس از رأي اعتماد از مجلس فرمايشي سنا، مأمور برگزاري انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي شد. او در آغاز كار خود اعلام كرد، از اين پس اختناق وجود نخواهد داشت و آزادي انتخابات تضمين و به خلافكاري‏هاي گذشته رسيدگي مي‏شود. در اين زمان، گروه‏هاي سياسي، تحرك پيدا كردند و انتخابات نيز با تشنج، اعتصاب و مشكلاتي بسيار همراه شد. همچنين نمايندگاني به مجلس راه يافتند كه طرفدار شاه بودند. سرانجام دولت شريف امامي كه با ناكامي‏هاي بسيار روبرو شده بود، پس از هفت ماه سقوط كرد و علي اميني، مهره سرسپرده آمريكا، مأمور تشكيل كابينه شد.
4) تصويب اساسنامه سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران (1362 ش)
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 5) حمله تجاوزكارانه ناوهاي آمريكايي به جزاير نفتي ايران در خليج فارس (1366ش): پس از آن كه دولت كويت، جمهوري اسلامي ايران را به حملات موشكي متهم كرد و عراق با اين بهانه در 17 شهريور 66، به تأسيسات ايران حمله برد، ايران نيز يك موشك به نفتكش كويتي پرتاب كرد و خساراتي وارد آورد. دولت آمريكا به اين بهانه كه پرچم آمريكا روي نفتكش بود تصميم به اقدام تلافي جويانه گرفت و در 27 مهر 1366، چهار ناوشكن آمريكايي به جزيره رستم كه پايانه نفتي رشادت در آن بود، اعزام شدند. در اين حمله، تنها بيست دقيقه مهلت داده شد كه آنجا را تخليه كنند. آنگاه با توپ‏هاي سنگين، هزار گلوله به آن شليك كردند و چون هنوز بخشي از تأسيسات نفتي پابرجا بود، گروه انفجاري را به جزيره اعزام داشتند كه آن را نيز ويران سازد. سپس يك گروه از كماندوهاي آمريكايي به ميدان نفتي رسالت در شمال جزيره رستم كه مدعي بودند در آن ميدان نفتي، تأسيسات رادار و مخابرات وجود دارد حمله نموده، تأسيسات مستقر در جزيره را نابود كردند. اين در حالي است كه هيچ گونه تأسيسات نظامي و راداري روي سكوهاي نفتي مذكور وجود نداشت. تجاوز مسلحانه آمريكا به تماميت ارضي ايران، نقض منشور ملل متحد و حقوق بين الملل و نقض مجدد ادعاهاي ظاهري آنان در رعايت بي طرفي و نقض كليه بندهاي قطعنامه‏هاي شوراي امنيت بود. اين حلمه تجاوزكارانه آمريكا به سكوهاي نفتي ايران در خليج فارس، واكنش‏هاي متعددي در كشورهاي مختلف به دنبال داشت و برخي كشورها اين اقدام تجاوزكارانه را محكوم كردند.
6) 30 شوال سال606 هجري قمري : « فخرالدّين محمّد طبرستاني رازي» حكيم و عالم بزرگ ايراني در شهر هرات درگذشت. طبرستاني رازي به همه علوم عقلي و نقلي آشنا بود و درتاريخ، كلام، فقه، اصول، تفسير، حكمت، ادب و رياضيات تبحر بسيارداشت. محضردرس اين عالم برجسته به سبب وسعت دانش و اطلاعاتش همواره محل اجتماع علما و طالبان علم بود. طبرستاني رازي مشهور به امام فخررازي دراواخرعمربه زادگاهش شهرري بازگشت و بعد ازمدتي به خراسان رفت و درهرات مسكن گزيد. امام فخررازي دركنارتدريس به تأليف كتابهاي ارزشمند همت كرد كه ازآنميان «تفسيركبيرمشهوربه مَفاتيحُ الغيب» را مي‎توان نام برد. همچنين «اَلاَربَعين في اُصُولِ الدّين و اَسرارُالتَنزيل و اَنوارُ التَّأويل» ازديگرآثارامام فخررازي بشمارمي‎روند.
7) 19اكتبر سال1944ميلادي: جنگ ميان ژاپن و امريكا در مجمع الجزاير فيليپين آغازشد. با شروع جنگ جهاني دوم فيليپين ابتدا مورد تهاجم ارتش ژاپن قرارگرفت و بعد ازمدت كوتاهي به اشغال آن درآمد. بعد ازاين سلسله جنگها، ارتش امريكا به فرماندهي مك آرتورنقاط حساس فيليپين را تصرف و ژاپني ها را ازكليه نقاط اين سرزمين اخراج كرد. سپس نيروهاي امريكايي درفيليپين مستقرشدند و امريكا با احداث پايگاههاي نظامي اين كشور را زير نفوذ خود گرفت.
8) 19اكتبر سال1991ميلادي: حزب حاكم كامبوج به حاكميت 13ساله كمونيسم براين كشور خاتمه داد. هدف ازاين كار بهبود چهره حزب قبل از برگزاري انتخابات سراسري بود كه تحت نظارت سازمان ملل اجراشد. اين تصميمات دراجلاس فوق العاده حزب خلق كامبوج اتخاذ شد و درپايان بيانيه نهايي منتشر شد. براساس اين بيانيه به حاكميت كمونيسم پايان داده شد؛ رئيس حزب تغييركرد و دموكراسي چند حزبي دركامبوج حاكم شد.
9) تصرف صوفيه پايتخت بلغارستان توسط امپراتوري عثماني (1386م): ارتش عثماني در ادامه تصرف سرزمين‏هاي منطقه بالكان، در نوزدهم اكتبر 1386م صوفيه ،پايتخت بلغارستان را به تصرف خود در آورد و پس از آن، مقدونيه و صربستان را نيز به امپراتوري عثماني ضميمه كرد. كشورهاي منطقه بالكان، شامل يونان، بلغارستان، مقدونيه، آلباني، صربستان، بوسني، كرواسي و مجارستان در حدود پانصد سال، جزو قلمرو امپراتوري عثماني بودند و در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، بر اثر قيام‏هاي داخلي، هجوم قدرت‏هاي اروپايي و در نهايت، جنگ جهاني اول، به استقلال دست يافتند.
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 10) مرگ "جاناتان سوئيفْت" نويسنده نامدار انگليسي (1745م): جاناتان سوئيفْت شاعر و هجوپرداز انگليسي در 22 آوريل 1667م در دوبلين پايتخت ايرلند از پدر و مادري انگليسي به دنيا آمد. دوران كودكي و تحصيلات خويش را در ايرلند به پايان رسانيد. وي مدت‏ها در جنبشي كه مردم ايرلند براي استقلال بر ضد انگلستان به وجود آورده بودند شركت كرد و براي پيروزي ايرلندي‏ها كوشش فراواني از خود نشان داد. سوئيفْت هم‏چنين زماني به فعاليت‏هاي سياسي و نيز مذهبي در كليسا مشغول بود و در تمام اين مدت، دست از نويسندگي برنداشت. وي از نويسندگان برجسته و از منتقدان نامور روزگار خويش در انگلستان بود كه با لحن استهزا آميز و طنزآلود خود، بسياري از عادات زشت مردم كشورش را نكوهش مي‏كرد. سوئيفْت داراي نثري فصيح بود كه به كمك اين نيرو و با كمك زبان طنز، از اوضاع زمان انتقاد مي‏نمود. وي را از بزرگ‏ترين استادان نثر انگليسي و هجونويسان معروف آن‏سامان مي‏دانند كه بعدها، نويسندگان زيادي از سبك او تقليد و استفاده كردند. اثرمعروف سوئيفْت، سفرنامه گاليور نام دارد كه ابتدا به صورت اثري طنزآميز به منظور انتقاد از حماقت‏ها و بلندپروازي‏هاي مردان روز كشور انتشار يافت اما در عين حال، ماجرايى است هيجان‏انگيز كه بارها به صورت فيلم به نمايش درآمده است. او كتاب‏ها و رسالات زيادي به نگارش درآورد كه همگي ازحيث سادگي و رواني و طنز و هجاي خاص خود، در ادبيات انگليس، شهرت ويژه‏اي دارند. سوئيفْت از نظر سياسي، شخصيتي متنفّذ بود و دفاع او از حقوق مردم ايرلند و كارهايى كه براي رفاه آنان برعهده گرفت، او را قهرمان ملي ساخته بود. سوئيفْت از راه نوشته‏هايش بر دستگاه حكومت انگلستان تاثير بسيار گذاشت، چنانكه از راهنمايى‏ها و پيشنهادهايش بهره بسيار برده شد. از نظر ادبي، سوئيفْت استاد نثر هجوآميز قرن خود به شمار مي‏آمد. آثارش از تازگي و بلندي انديشه برخوردار بود و سبك انشايش از وحدت و تناسب كامل ميان لفظ و معني و غناي كلمه، تخيل، استحكام، نرمي، روشني، فصاحت و دقت بهره‏مند بود. زبان شاعرانه سوئيفْت بسيار لطيف بوده و به سبب مهارتش در بيان انديشه‏اي بديع و عميق و ژرف‏بيني كامل و نظر صائب، در رأس نويسندگان بزرگ كلاسيك انگلستان در نيمه اول قرن هجدهم جاي گرفته است. از ميان آثار او مي‏توان باران شهر، گفتگوي مؤدبانه و نامه‏هاي يك بزّاز را ذكر نمود. جاناتان سوئيفْت سرانجام در 19 اكتبر 1745م در حالي كه به دليل مبارزات استقلال طلبانه ضد انگليسي به شدت محبوب ايرلندي‏ها بود، در 78 سالگي درگذشت.
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 11) عقب‏نشيني سپاه "ناپلئون بُناپارت" از روسيه به علت سرماي شديد منطقه (1812م): با روي كار آمدن ناپلئون بُناپارت در فرانسه و وقوع جنگ‏هاي مختلف، اين كشور به بزرگ‏ترين قدرت اروپا و جهان مبدل شد و در سال 1810 به وسيع‏ترين حدِّ خود رسيد. قلمرو امپراتوري ناپلئون، بخش اعظم اروپا را از ايتاليا و اسپانيا تا هلند و آلمان و لهستان فرا گرفت، ولي ناپلئون به اين هم اكتفا نكرد و در سال 1812م با يك نيروي عظيم پانصد هزار نفري به سرزمين پهناور روسيه يورش برد. نيروهاي مهاجم در مدتي كمتر از سه ماه تا مسكو رسيدند ولي هنگام ورود ناپلئون به مسكو، مدافعان شهر، آن را آتش زدند تا چيزي به دست فرانسويان نيفتد. اين عملْ مؤثر واقع شد و سربازان ناپلئون در جريان نبرد، با گرسنگي روبرو گرديدند. هم‏چنين سرماي كشنده روسيه و بيماري باعث شد كه سپاه ناپلئون در نوزدهم اكتبر 1812م مجبور به عقب نشيني شده و شهر را ترك كنند. ولي در مسير عقب‏نشيني نيز سربازان روسي مرتباً آن‏ها را مورد حمله قرار داده و مانع از رسيدن آذوقه به آنان مي‏شدند. در جريان اين حمله و عقب‏نشيني تاريخي، از صدها هزار نيروي فرانسوي تنها در حدود سي هزار سرباز خسته، جان سالم به در بردند. در اين هنگام ناپلئون با شتاب به پاريس برگشت تا پول تجهيزات و لشكريان مورد نياز خود را براي حملات بعدي خويش فراهم آوَرَد، اما دول اروپايي با اتحاد عليه كشور ضعيف شده فرانسه، به كشور گشايي‏هاي ناپلئون خاتمه داده و شكست ناپلئون را قطعي كرده و پس از دستگيري وي را تبعيد كردند. شكست ناپلئون در روسيه، آغازي بر افول اقبال سياسي و نظامي او در اروپا بود كه درنهايت به فروپاشي امپراتوري وي انجاميد.
27 مهر 1388 / 30 شوال 1430 / 19 اکتبر 2009 12) استقلال كامل كشور "كلمبيا" از استعمار اسپانيا (1819م): سرزمين كلمبيا از قديم الايام محل سكونت اقوام گوناگوني بود. اين سرزمين از سال 1538م مستعمره اسپانيا گرديد و از آن زمان، بارها مورد تهاجم دول استعمارگر فرانسه و انگلستان قرار گرفت. اما مبارزات مردم با گذشت زمان وسعت بيشتري يافت و از سال 1781م شورش‏هايى جهت استقلال اين كشور برپا شد كه به شدت سركوب گرديد. پس از تسلط ناپلئون‏بُناپارت بر اسپانيا، بار ديگر موقعيتي مناسب براي استقلال‏طلبان كلمبيايى به وجود آمد به صورتي كه حتي در سال 1810م اعلاميه استقلال اين كشور تهيه و منتشر گرديد. اما اين وضعيت كه به استقلال كلمبيا مي‏انجاميد، با واكنش شديد اسپانيايى‏ها و قتل‏عام صدها نفر از انقلابيون منجر شد. سرانجام مبارزات استقلال طلبانه مردم در اوايل قرن نوزدهم به ثمر نشست و عاقبت قواي آزادي‏بخش سيمون بوليوار، مبارز معروف امريكاي لاتين، با مبارزات پيگير خود، در 19 اكتبر سال 1819م حكومت استعماري اسپانيا در اين سرزمين را سرنگون كرد. در طي سال‏هاي بعد، كشورهاي ونزوئلا و اكوادور از اين كشور مستقل شدند. با اين حال اين كشور تا اوايل قرن بيستم گرفتار جنگ‏هاي داخلي ميان احزاب و طرفداران آنها بود كه به مرگ صدها نفر انجاميد. كلمبيا همچنان تا سال‏هاي اخير، درگير گروه‏هاي مسلح داخلي و مسئله قاچاق مواد مخدر مي‏باشد. كلمبيا با 141/748 كيلومتر مربع مساحت، در شمال غربي امريكاي جنوبي در همسايگي ونزوئلا، پرو و اكوادور قرار گرفته است. جمعيت كلمبيا 40 ميليون نفر بوده كه 86% جمعيت آن مسيحي و پيرو مذهب كاتوليك هستند. زبان رسمي مردم كلمبيا اسپانيايى و نژاد آن‏ها سفيدپوست است. پايتخت كلمبيا، بوگوتا و از شهرهاي مهم آن كالي، مدلين، و بارانكيلا است. واحد پول اين كشور پزوكلمبيا مي‏باشد. پيش‏بيني مي‏شود كلمبيا تا سال 2025 حدود 60 ميليون نفر جمعيت خواهد داشت. نظام سياسي حاكم بر كلمبيا جمهوري چند حزبي با دو مجلس قانون‏گزاري است.
13) قتل "موريس بيشاپ" رئيس جمهور كمونيست گرانادا (1983م): موريس بيشاپ رئيس جمهور كمونيست گرانادا، در سال 1946م به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلاتش، با داشتن گرايش‏هاي چپ گرايانه، فعاليت‏هاي سياسي خود را در جهت به وجود آوردن تشكيلات كمونيستي در گرانادا متمركز ساخت. بيشاپ در سال 1976م جنبش سوسياليستي گرانادا را با نام اختصاري حزب جوئل به وجود آورد و روزنامه‏اي نيز به عنوان ارگان اين حزب منتشر كرد. پس از چندي، اين حزب توسط دولت، منحل و روزنامه آن نيز توقيف شد. موريس بيشاپ در 13 مارس 1979م در يك كودتاي بدون خون‏ريزي، حكومت غرب‏گراي گرانادا را ساقط كرد و با اعلام جمهوري سوسياليستي گرانادا، قدرت را به دست گرفت. وي مجلس را منحل كرد و روابط دوستانه‏اي با كوبا، نيكاراگوئه و ساير حكومت‏هاي كمونيستي برقرار نمود. بي‏شاپ توانست در همين سال، گرانادا را به عضويت سازمان كشورهاي غيرمتعهد درآوَرَد و امور تجارتي و صنعتي اين جزيره را به رشدي مناسب ارتقا دهد. سياست سوسياليستي بيشاپ، امريكا را رو در روي گرانادا قرار داد. ازاين رو، ايالات متحده امريكا براي فلج كردن و سرنگوني دولت بيشاپ دست به كار شد. علاوه بر آن، بيشاپ از سوي جناح چپ افراطي حزب خود نيز تحت فشار قرار داشت. اين امر زمينه‏ساز كودتاي شورشيان نظامي گرانادا گرديد و پس از چند روز درگيري، موريس بيشاپ سرانجام در 19 اكتبر 1983م در 37 سالگي به قتل رسيد و حكومت كمونيستي خشن‏تري، زمام امور اين جزيره را به دست گرفت. اين كودتا، زمينه ساز دخالت نظامي گسترده تفنگ‏داران دريايى امريكا در 25 اكتبر آن سال در اين جزيره گرديد. اما حكومت كودتايى جديد، فقط چند روز دوام آورد و به زودي سقوط كرد. موريس بيشاپ شخصيتي بود كه با كودتاي كمونيستي خود، حكومت غرب‏گراي گرانادا را برانداخت و با مرگ خود به حيات كمونيستي اين كشور نيز خاتمه بخشيد. جزيره گرانادا با 344 كيلومتر مربع مساحت در حوزه درياي كارائيب در امريكاي مركزي قرار دارد.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط