موجبات رضایت خداوند از بنده

در این مقاله به موضوع رضایت خداوند و علائم آن پرداخته ایم.
يکشنبه، 10 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موجبات رضایت خداوند از بنده
عالی ترین اثر رضای به مقدرات خداوند این است که خداوند از بنده راضی شود.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اذا احَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلاهُ، فَانْ صَبَرَ اجْتَباهُ، وَ انْ رَضِی اصْطَفاهُ.[1]

وقتی خداوند بنده اش را دوست داشته باشد او را با بلا می آزماید، اگر بنده صبر کرد، او را بر می گزیند و اگر راضی شد، او را مقدم می گرداند.

خداوند متعال در وصف مؤمنینی که عمل صالح دارند می فرمایند:

جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ، ذلِک لِمَنْ خَشِی رَبَّهُ.[2]

پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان که نهرها از زیر آنها جاری است می باشد. آنان همیشه در آن می مانند، هم خداوند از آنها خشنود و هم آنان از خدا راضی می باشند، و این مقام والا از آن کسی است که از پروردگارش بترسد.

و نیز در وصف کسانی که از همه کس و حتی از اقوام خود برای رضای خدا فاصله گرفته اند می فرماید:

... رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِک حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.[3]

خدا از آنان راضی و آنان نیز از خداوند خشنود می باشند، آنان حزب الله هستند و بدانید که حزب الله پیروز است.

خداوند در آیه آغاز بحث، وقتی نعمتهای خود را بر مؤمنین می شمارد، رضایت را از همه برتر می داند:

... وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ اکبَرُ.. ..


موجبات رضای خالق

عواملی که باعث تحصیل رضای خالق می شوند عبارتنداز:


1- طاعت و عبادت خداوند

قال علی علیه السلام: هَیهاتَ لا یخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ، وَ لا تُنالُ مَرْضاتُهُ الّا بِطاعَتِهِ.[4]

هیهات، خداوند را درباره بهشت جاویدان نمى‏توان فریفت و جز با اطاعتش، رضایتش را نتوان کسب کرد.

قال الباقر علیه السلام: انَّ اللَّهَ تَبارَک وَ تَعالی اخْفی... رِضاهُ فی طَاعَتِهِ، فَلا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیئاً مِنْ طاعَتِهِ فَرُبَّما وافَقَ رِضاهُ وَ انْتَ لا تَعْلَمُ.[5]

خداوند متعال رضایتش را در اطاعتش مخفى نموده، پس تو هیچکدام از عباداتش را کوچک مشمار، که چه بسا همان رضاى او را بدست آورد و تو بدان مطلع نباشى.


2- بغض نسبت به اهل عصیان

قال الصادق علیه السلام: طَلَبْتُ حُبَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَجَدْتُهُ فی بُغَضِ اهْلِ الْمَعاصی.[6]

رضاى خدا را مى‏جستم، و آن را در بغض نسبت به اهل معصیت یافتم.


3- خدمت به خلق

قال الصادق علیه السلام: قال اللَّه عزّ و جلّ، الْخَلْقُ عِیالی، فَاحَبَّهُمْ الَی الْطَفَهُمْ بِهِمْ وَ اسْعاهُمْ فی حَوائِجِهِمْ.[7]

خداوند متعال مى‏فرماید: خلایق جیره‏خواران من هستند، دوست داشتنى‏ترین آنها نزد من، مهربانترین آنها به هم و کوشاترین آنها در رفع حوائج دیگران است.


4- محبت به خانواده

قال زین العابدین علیه السلام: انَّ ارْضاکمْ عِنْدَاللَّهِ اسْبَغَکمْ عَلی عِیالِهِ.[8]

راضى‏ترین شما نزد خداوند کسى است که نسبت به عیالش وسیعتر باشد( بیشتر رسیدگى کند).


5- بی توجهی به نفس

انَّ مُوسی علیه السلام قال: یا رَبِّ دَلِّنی عَلی عَمَلٍ اذا انَا عَمِلْتُهُ نِلْتُ بِهِ رِضاک؟ فَاوْحَی اللَّهُ الَیهِ: یا ابنَ عِمْران، انَّ رِضای فی کرْهِک...[9]

حضرت موسى علیه السلام به خداوند عرضه داشت: پروردگارا مرا به عملى راهنمایى کن که اگر انجام دهم به رضایت تو نائل گردم، خداوند به وى وحى کرد که اى فرزند عمران، رضایت من در ناخشنودى نفس توست، هر چه نفس تو از آن ناخشنود است موجب رضایت من است.


6- پرهیز از لذّت محرمات

قال علی علیه السلام: مَنْ اسْخَطَ بَدَنَهُ ارْضی رَبَّهُ وَ مَنْ لَمْ یسْخِطُ بَدَنَهَ عَصی رَبَّهُ.[10]

آنکه با ترک محرمات و دورى از لذتشان و چشاندن سختى طاعت، نفس خود را به زحمت اندازد، خدا را راضى نموده است ولى آنکه نفس خود را بدین گونه آزار ندهد پروردگارش را عصیان کرده است.


علائم رضای خداوند

گفتیم که یکی از عوامل رضایت خداوند عبادت است. اینک لازم است اضافه کنیم که، چون عبادت بدون توفیق عطا شده از سوی خداوند انجام نمی گیرد، پس در واقع اولین نشانه رضای خداوند از بنده، توفیق عطا شده از سوی او برانجام اطاعت است.

حضرت موسی کلیم علی نبینا و آله و علیه السلام به خداوند عرضه داشت: خدایا علائم رضایت تو را از بنده ات برای من بیان نما. خداوند متعال به وی وحی فرمود:

اذا رَأیتَنی اهَیی ءُ عَبْدی لِطاعَتی وَ اصْرِفُهُ عَنْ مَعْصِیتی فَذلِک آیةَ رِضای.[11]

وقتى مرا دیدى که شرایط عبادت را براى بنده‏ام مهیا کردم و او را از انجام گناه بازداشتم، همین علامت رضاى من از اوست.

نشانه دوم را از فرمایشات حضرت امیر علیه السلام استفاده می کنیم. آن حضرت، رضای بنده از خالق را، علامت رضای معبود معرفی نموده است.

عَلامَةُ رِضی اللَّهِ سُبْحانَهُ عَنِ الْعَبْدِ، رِضاهُ بِما قَضی بِهِ سُبْحانَهُ لَهُ وَ عَلَیهِ.[12]

علامت رضاى خداوند سبحان از عبد، خشنودى بنده از خداوند بزرگ است به آنچه براى وى مقرّر نموده خواه به نفع وى باشد و یا به ظاهر به ضرر او.

رسول خدا صلی الله علیه و آله علامت رضای خدا را از جامعه چنین بیان فرموده اند:

عَلامَةُ رِضَا اللَّهِ عَنْ خَلْقِهِ، رُخْصُ اسْعارِهِمْ وَ عَدْلُ سُلْطانِهِمْ وَ عَلامَةُ غَضَبِ اللَّهِ عَلی خَلْقِهِ جَوْرُ سُلْطانِهِمْ، وَ غَلاءُ اسْعارِهِمْ.[13]

علامت رضاى خدا از بندگانش، ارزانى قیمتها و عدالت حاکمان مى‏باشد و علامت خشم خداوند بر خلقش، ظلم حاکمان و گرانى قیمتهاست.


عواقب نارضایی عبد

ناخشنودی از آنچه از سوی خدا رسیده، و ناسپاسی و نارضایتی از افعال خداوند، نوعی کفر بوده و بدگمانی نسبت به خداوند متعال را در پی دارد. و البته باید دانست که بی تردید آنچه اراده الهی بدان تعلق گرفته محقّق خواهد گشت و راه گریزی از آن نیست.

پس خروج از ایمان، بدگمانی به خداوند، محقق شدن مقررات و ناتوانی انسان در برابر آنها، عواقب ناخرسندی انسان از خداوند است. سه روایت ذیل به عواقب سه گانه مزبور اشاره دارند.

قال علی علیه السلام: مَنْ لَمْ یرْضِ بِالْقَضاءِ دَخَلَ الْکفْرُ دینَهُ.[14]

کسى که به قضاء الهى راضى نباشد، کفر وارد دینش شده است.

قال الرضا علیه السلام: مَنْ لَمْ یرْضِ بِما قَسَّم اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اتَّهَمَ اللَّهُ تعالی فی قَضائِهِ.[15]

کسى که راضى به قضا الهى و آنچه خداوند به وى عطا کرده است، نباشد، به خداوند در تقدیرش بدگمان شده است.

انَّ اللَّهَ اوْحی الی داود علیه السلام: تُریدُ وَ اریدُ، وَ انَّما یکونُ ما اریدُ، فَانْ سَلَّمْتَ لِما اریدُ کفَیتُک ما تُریدُ، وَ انْ لَمْ تُسَلِّمْ لِما اریدُ اتْعَبْتُک فیما تُریدُ، ثُمَّ لا یکونُ الّا ما اریدُ.[16]

خداوند به حضرت داود علیه السلام وحى کرد که: تو چیزى مى‏خواهى و من چیزى، و هر چه که من بخواهم محقق خواهد شد، اگر تسلیم خواسته من شدى، تو را از خواسته‏ات بى‏نیاز مى‏کنم، و اگر تسلیم خواسته من نشدى، در آنچه که تو مى‏خواهى تو را به زحمت انداخته، و در نهایت خواسته‏ات نیز محقق نخواهد شد.


پی نوشت ها:
[1] بحارالأنوار، ج 82، ص 142.
[2] سوره بینه، آیه 8.
[3] سوره مجادله، آیه 22.
[4] نهج ‏البلاغه، خطبه 129.
[5] بحارالأنوار، ج 69، ص 274.
[6] مستدرک ‏الوسائل، ج 12، ص 173.
[7] اصول کافى، ج 2، ص 164.
[8] بحارالأنوار، ج 78، ص 136.
[9] همان، ج 82، ص 134.
[10] همان، ج 70، ص 312.
[11] همان، ص 26.
[12] غررالحکم.
[13] بحارالأنوار، ج 77، ص 144.
[14] غررالحکم.
[15] بحارالأنوار، ج 78، ص 202.
[16] محجةالبیضاء، ج 8، ص 90).

منبع: حوزه نت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.