آخر خط
صدام حسين، ديكتاتوري كه 40 سال بر تاريخ معاصر عراق تأثيرگذار بود، در 28 آوريل 1937 / هشتم ارديبهشت 1316 در روستاي العوجه تكريت كه شهري است كوچك و سنينشين در حدفاصل بغداد و موصل، متولد شد. صدام 5 ماه پس از جدايي والدين، در منزل دايي خودخيرالله طلفاح ديده به جهان گشود. او تا سه سالگي در اين منزل به سر برد و در اين مدت مادرش بارديگر ازدواج كرد و صدام داراي سه برادرناتني شد.
رفتار خشن و اخلاق ناسالم ناپدري صدام، نامهرباني پدر بزرگ و بياعتنائي مادر، از كودكي بر روحيات صدام تأثير گذاشت و او را فردي شرور و «خياباني» بار آورد. او تا 10 سالگي به مدرسه نرفت و به گفته برخي مورخين در همين سن يكي از برادران ناتني خود را كشت. پس از اين حادثه صدام را به بغداد فرستادند تا تحت نظر عمويش بزرگ شود. صدام از اين تاريخ زندگي در كنار عموي متعصب خود را كه به خاطر مليگرائي افراطيش از ارتش اخراج شده بود، آغاز كرد. همزيستي وي با تفكرات ناسيوناليستي شديدي كه داشت نخستين مرحله جدي از تأثيرگذاري بر تفكر صدام بود. وي در اين سالها با هزينه عموي خود به مدرسه رفت.
وقتي ژنرال عبدالكريم قاسم با كودتا عليه فيصل دوم موفق شد رژيم سلطنتي عراق را براندازد و حكومت چپگراي متمايل به افكار جمال عبدالناصر را در اين كشور برقرار كند،(23 تير 1337) صدام 21 ساله بود. او چند ماه قبل از اين كودتا به توصيه عموي خود به حزب بعث پيوسته و وارد فعاليتهاي سياسي شده بود. صدام به تبعيت از حزب بعث مبارزه سياسي با حكومت قاسم را شروع كرد. او در عمليات ترور قاسم (15 مهر 1338) كه خود آن را برنامهريزي كرده بود، از ناحيه پا مجروح و مخفي شد و سپس به سوريه گريخت. اما ساير اعضاي شبكه ترور دستگير شدند. صدام سپس به قاهره رفت و در آنجا بود كه دادگاههاي عراق او را غياباً به اعدام محكوم كردند. در 1339 صدام به بيروت رفت و در آنجا شاخه لبناني حزب بعث را به وجود آورد. او همزمان در مؤسسه انگليسي «چلمن» تحصيلات خودرا ادامه داد ولي آن را ناتمام رها كرد و پس از آنكه طرفداران حزب بعث در ارتش عراق در 19 بهمن 1341 موفق شدند در كودتائي خونين، قاسم را بكشند به بغداد بازگشت.
از اين تاريخ قدرت در كشور به دست حزب بعث افتاد و صدام در رأس يك گارد ملي به نام «الحرس القومي» قرار گرفت كه نقش مؤثري در سركوب مخالفين ايفا كرد. حزب بعث تا زمان كودتاي تيرماه 1347 حسنالبكر، دچار اختلافات داخلي بود و در اين سالها به دو جناح تندرو و محافظهكار تبديل شده بود. عبدالسلام عارف رئيس جمهور و عبدالرحمن عارف برادرش كه رياست ارتش عراق را بر عهده داشت، جزو جناح ميانه رو و صدام و حسنالبكر جزو جناح تندرو حزب بعث محسوب ميشدند. انحلال گارد ملي و زنداني شدن صدام در 1343 و همچنين وقوع سانحه هوائي اسفند 1344 كه به مرگ عبدالسلام عارف و جايگزين شدن برادرش عبدالرحمن انجاميد نتيجه اختلافات داخلي حزب بعث بود.
صدام در 1346 از زندان گريخت و به سازماندهي جناح تندرو حزب بعث پرداخت. او زمينه ساقط كردن حكومت عبدالرحمن عارف را به وجود آورد. نتيجه اين تلاش، كودتاي مشترك وي و حسنالبكر در 26 تير 1347 بود.
از فرداي كودتا، حزب بعث يك رژيم خشن پليسي را بر سر كار آورد كه ستون فقرات آن را دستگاه امنيتي تشكيل ميداد و صدام در رأس اين دستگاه قرارگرفت. در پي اين كودتا عناصر غير بعثي و همچنين بعثيهاي ميانهرو، از سيستم مديريتي كشور به تدريج حذف شدند.
صدام سپس براي تحكيم حكومت خود تلاش كرد با همسايگان روابط مثبتي در پيش بگيرد. او در اسفند 1353 مشكل مرزي عراق را با ايران از طريق امضاي پيماني كه به قرارداد الجزاير مشهور شد، در ظاهر حل كرد و با اين اقدام شورش كردهاي عراق را كه از جانب رژيم شاه ايران هدايت ميشد فرو نشاند.
صدام در 1355 به دريافت درجه ژنرالي نائل آمد. او اگر چه مرد شماره 2 كشور بود ولي نقش اصلي را در اداره حكومت عراق بر عهده داشت. او در دهه اول حكومت حسنالبكر توانست چهره خود را به عنوان «زمامدار اصلي عراق» در داخل و خارج اين كشور بشناساند. وي در تمامي جلسات، كنفرانسها و ديدارهاي ديپلماتيك به عنوان رئيس هيأت نمايندگي كشورش حاضر ميشد.
در سال 1358 در پي نزديكي حسنالبكر به رهبران بعثي حكومت سوريه و همچنين اقدام وي در شناسائي سياسي انقلاب اسلامي ايران، صدام او را وادار به استعفا كرد و بدين ترتيب قدرت مطلق را در كشور از 25 تير اين سال كه خبر استعفاي حسنالبكر منتشر شد، به دست گرفت. او سپس در پايان اولين گردهمائي حزب بعث عراق كه پنج روز پس از كنارهگيري حسنالبكر صورت گرفت، مقامات بعثي طرفدار كنار آمدن با سوريه را اخراج و جمعي از آنان را به عنوان «جاسوس» و «خائن» تيرباران كرد.
صدام سپس براي تضعيف موجوديت كردها سياست كوچاندن اعراب به مناطق كردنشين عراق را در پيش گرفت و شيعيان متمايل به انقلاب اسلامي ايران را به شديدترين وضعي سركوب كرد و در داخل حزب بعث نيز حتيالمقدور عناصر مورد اعتماد خود را در مناصب لشكري و كشوري منصوب كرد. او استخبارات عراق را سازمان تازه بخشيد و برادر ناتني خود ابراهيم تكريتي را در رأس آن قرار داد. اين سازمان چنان قدرت گرفت كه به راحتي در داخل و خارج عراق به ترور گسترده ناراضيان پرداخت.
صدام به دليل نگراني از گسترش روز افزون تفكر اسلامي و انقلابي در عراق، در سال 1359 موج تازهاي از مبارزه با انقلاب اسلامي را آغاز كرد. در19 فروردين اين سال آيتالله صدر از مراجع بزرگ عراق را همراه با بنتالهدي خواهر ايشان كه از مريدان امام خميني بودند به شهادت رسيدند. در 10 ارديبهشت به دستور صدام، عوامل عراقي دست به يك اقدام تروريستي در سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن زدند و دو ديپلمات ايراني را در يك گروگانگيري به شهادت رساندند، به دستور صدام در ماههاي تابستان چند رشته انفجار در تأسيسات نفتي ايران در جنوب كشور به وقوع پيوست و سرانجام در 31 شهريور اين سال جنگي خونين عليه جمهوري اسلامي ايران به دستور صدام آغاز شد. جنگ با طرح ادعاهاي كهنه مرزي آغاز شد و به سرعت از حمايت آمريكا، شوروي، انگلستان، فرانسه و دولتهايي كه با سقوط شاه، منافعشان در منطقه خاورميانه به خطر افتاده بود، برخوردار گرديد. در اين جنگ كه متعاقب پاره كردن قرارداد الجزيره در برابر دوربينهاي تلويزيوني آغاز شد و 8 سال به درازا كشيد و جان صدها هزار نفر از مردم دو كشور را گرفت، صدام اكثر تعهدات و مقررات بينالمللي دوران جنگ را زير پا نهاد و تواني را كه در منطقه بحراني خاورميانه ميتوانست مايه اقتدار جهان اسلام باشد، رو به تحليل برد.
صدام در اين جنگ انواع جنايات را عليه مردم ايران مرتكب شد، بسياري از سلاحها و جنگافزارهاي كشتار جمعي اهدائي ابرقدرتها را بر سر غير نظاميان مورد آزمايش قرار داد و شهرهاي فراواني را به ويرانه تبديل كرد. او به تقليد از جنگي كه در سال چهاردهم هجري ميان سپاه اسلام و يزدگرد پادشاه ساساني در منطقه قادسيه به وقوع پيوست و با پيروزي مسلمانان به پايان رسيد، در تبليغاتي عوامفريبانه، خود را «سردار قادسيه» ناميد.
با اين حال وي در 1367 بدون دست يافتن به رؤياها و اهداف خود به جنگ خاتمه داد و چندي بعد مجدداً عهدنامه الجزاير را در نامهاي كه براي رئيسجمهور وقت ايران ارسال كرد، پذيرفت.
صدام سپس در دور جديدي از اقدامات جنونآميز، همسايه ديگر خود كويت را در مرداد 1369 مورد حمله قرار داد. او كويت را «استان نوزدهم عراق» ناميد و پس از تصرف آن يك ژنرال عراقي را به حكومت آن گماشت. اما در زمستان اين سال ائتلافي از نيروهاي نظامي چند مليتي به فرماندهي آمريكا عمليات آزادسازي كويت را آغاز كرد. صدام در اين عمليات نيز با تحمل تلفات سنگين و از دست دادن هزاران نيروي نظامي و تحمل موج تازهاي از خسارات گسترده اقتصادي ناشي از بمبارانها، از كويت بيرون رانده شد. دستاورد اين حمله تقسيم عراق به سه بخش جنوبي، شمالي و مركزي بود. در دو بخش جنوبي و شمالي پرواز هواپيماهاي عراقي ممنوع شد. صدام در پي شكست و فرار از كويت موجي از قتل عامهاي هولناك را عليه قيام مردم كرد در شمال و انتفاضه شيعيان در جنوب به راه انداخت و جنايات فراواني را مرتكب شد؛ جناياتي كه بعدها بخش عمدهاي از پرونده اتهامي وي را تشكيل داد. در اين حملات حتي بارگاه و بقاع ائمه طاهرين در كربلا و سامرا نيز مصونيت نداشت.
صدام سپس اسير موجي از تحريمهاي سازمان ملل شد كه او و دولتش را از فعاليتهاي نفتي، نظامي و اقتصادي باز ميداشت. اعمال اين تحريمها طي يك دهه تا 1380 مرگ بيش از يك ميليون نوزاد و نابودي زيرساختهاي اقتصادي كه در حملات هوائي آمريكا و متحدان اروپائيش صورت ميگرفت و همچنين قطع صادرات نفت به استثناي مقدار محدودي كه براساس برنامه سازمان ملل در ازاء دريافت غذا و دارو صادر ميشد، از كشور عراق يك مخروبه ساخت.
در طول اين مدت آمريكا و هم پيمانانش به وسيله قطعنامههايي كه در سازمان ملل به تصويب ميرساندند، صدام را براي نشان دادن محل اختفاي سلاحهاي كشتار جمعي عراق تحت فشار قرار دادند. اين فشارها منجر به بازرسيهاي متعدد از سوي بازرسان تسليحاتي سازمان ملل در فاصله سالهاي دهه 1370 تا پايان 1381 شد.
گرچه كارشناسان سازمان ملل در پايان اين رشته تحقيقات اعلام كردند سلاح كشتار جمعي در عراق وجود ندارد ولي آمريكا اين نتيجهگيري را نپذيرفت و در آخرين روز اسفند 1381 حمله گستردهاي به عراق انجام داد. اين حمله كه با يورش زميني نيز همراه شد، سبب اشغال نظامي شهرهاي عراق گرديد با ورود نظاميان آمريكائي به بغداد در 19 فروردين 1382 رژيم صدام ساقط شد.
صدام تا ماهها پس از سقوط حكومتش مخفي بود تا اينكه در 22 آذر 1382 در دخمهاي در روستاي الدوره در نزديكي تكريت دستگير شد. محل اختفاي وي توسط يكي از محافظانش و به منظور دستيابي به جايزه نقدي قابل توجهي كه آمريكا براي اين منظور در نظر گرفته بود لو رفته بود.
تلويزيونهاي جهان چهره صدام را پس از خارج شدن از اين دخمه به صورت ژوليده و موهاي به هم ريخته نشان دادند. كمي بعد هويت وي با آزمايش دي. ان. آ تأييد شد. صدام به بازداشتگاه منتقل و از دهم تير 1383 جلسات محاكمه وي و ديگر سران رژيم بعثي به تدريج و به صورت دورهاي آغاز شد. اتهامات صدام در دادگاه عبارت بودند از:
• عمليات «انفال» و سركوب خونين كردهاي عراق.
• پاكسازي قومي و نژادي در كركوك.
• سركوب انتفاضه شيعيان در 1991.
• قتل عام علماي ديني و مراجع شيعي
• حمله به كويت، عربستان و ايران
صدام در روز 5 دي 1385 در دادگاه استيناف عراق به اعدام محكوم شد و حكم صادره پس از تأييد در ديوان عالي عراق، در ساعت 6 بامداد روز 9 دي 1385 به اجرا درآمد و سپس جسدش در زادگاه وي در روستاي عوجه در تكريت دفن شد.
صدام سه بار ازدواج رسمي كرد. ازدواج اول او در 1342 با ساجده طلفاح دختر دائي خود بود. او از اين ازدواج صاحب سه دختر به نامهاي رنا، رغد و حلاء و دو پسر به نامهاي قصي و عدي گرديد. صدام در اول اسفند 1374 دو داماد خود (همسران رنا و رغد) را به دليل عزيمت به اردن و انجام مصاحبه افشاگرانه عليه رژيم بعث به قتل رساند. با اين همه، رعنا و رغده در مرداد 1382 به همراه تمامي 9 فرزندشان به اردن پناهنده شدند و قصي و عدي نيز در تير 1382 در جريان حمله آمريكا به عراق كشته شدند. همسر دوم صدام كه با حفظ همسر اول با وي وصلت كرد، «سميرا شاهبندر» نام داشت كه صدام، وي را پس از گرفتن طلاق اجباري از همسرش به عقد خود درآورد. همسر سوم او نيز «نضال الحمداني» مدير كل مركز تحقيقات انرژي خورشيدي در شوراي تحقيقات علمي عراق بود. صدام از وي نيز يك پسر به نام علي دارد.
منابع مورد استفاده در مقاله :
ـ عراق، ساختارها و فرآيند گرايشهاي سياسي، مركز اسناد انقلاب اسلامي.
ـ تاريخ نوين عراق، محمد عباسپور، انتشارات آستان قدس رضوي.
ـ صد سال، صد چهره، محمود طلوعي، نشر علم.
مشاهير سياسي قرن بيستم، احمد ساجدي، انتشارات محراب قلم.
ـ سوداگري مرگ، ترجمه، احمد تدين، انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
ـ آرشيو روزنامههاي كيهان و جمهوري اسلامي.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع: دايرةالمعارف انقلاب اسلامي، حوزه هنري،ج 3
/خ
رفتار خشن و اخلاق ناسالم ناپدري صدام، نامهرباني پدر بزرگ و بياعتنائي مادر، از كودكي بر روحيات صدام تأثير گذاشت و او را فردي شرور و «خياباني» بار آورد. او تا 10 سالگي به مدرسه نرفت و به گفته برخي مورخين در همين سن يكي از برادران ناتني خود را كشت. پس از اين حادثه صدام را به بغداد فرستادند تا تحت نظر عمويش بزرگ شود. صدام از اين تاريخ زندگي در كنار عموي متعصب خود را كه به خاطر مليگرائي افراطيش از ارتش اخراج شده بود، آغاز كرد. همزيستي وي با تفكرات ناسيوناليستي شديدي كه داشت نخستين مرحله جدي از تأثيرگذاري بر تفكر صدام بود. وي در اين سالها با هزينه عموي خود به مدرسه رفت.
وقتي ژنرال عبدالكريم قاسم با كودتا عليه فيصل دوم موفق شد رژيم سلطنتي عراق را براندازد و حكومت چپگراي متمايل به افكار جمال عبدالناصر را در اين كشور برقرار كند،(23 تير 1337) صدام 21 ساله بود. او چند ماه قبل از اين كودتا به توصيه عموي خود به حزب بعث پيوسته و وارد فعاليتهاي سياسي شده بود. صدام به تبعيت از حزب بعث مبارزه سياسي با حكومت قاسم را شروع كرد. او در عمليات ترور قاسم (15 مهر 1338) كه خود آن را برنامهريزي كرده بود، از ناحيه پا مجروح و مخفي شد و سپس به سوريه گريخت. اما ساير اعضاي شبكه ترور دستگير شدند. صدام سپس به قاهره رفت و در آنجا بود كه دادگاههاي عراق او را غياباً به اعدام محكوم كردند. در 1339 صدام به بيروت رفت و در آنجا شاخه لبناني حزب بعث را به وجود آورد. او همزمان در مؤسسه انگليسي «چلمن» تحصيلات خودرا ادامه داد ولي آن را ناتمام رها كرد و پس از آنكه طرفداران حزب بعث در ارتش عراق در 19 بهمن 1341 موفق شدند در كودتائي خونين، قاسم را بكشند به بغداد بازگشت.
از اين تاريخ قدرت در كشور به دست حزب بعث افتاد و صدام در رأس يك گارد ملي به نام «الحرس القومي» قرار گرفت كه نقش مؤثري در سركوب مخالفين ايفا كرد. حزب بعث تا زمان كودتاي تيرماه 1347 حسنالبكر، دچار اختلافات داخلي بود و در اين سالها به دو جناح تندرو و محافظهكار تبديل شده بود. عبدالسلام عارف رئيس جمهور و عبدالرحمن عارف برادرش كه رياست ارتش عراق را بر عهده داشت، جزو جناح ميانه رو و صدام و حسنالبكر جزو جناح تندرو حزب بعث محسوب ميشدند. انحلال گارد ملي و زنداني شدن صدام در 1343 و همچنين وقوع سانحه هوائي اسفند 1344 كه به مرگ عبدالسلام عارف و جايگزين شدن برادرش عبدالرحمن انجاميد نتيجه اختلافات داخلي حزب بعث بود.
صدام در 1346 از زندان گريخت و به سازماندهي جناح تندرو حزب بعث پرداخت. او زمينه ساقط كردن حكومت عبدالرحمن عارف را به وجود آورد. نتيجه اين تلاش، كودتاي مشترك وي و حسنالبكر در 26 تير 1347 بود.
از فرداي كودتا، حزب بعث يك رژيم خشن پليسي را بر سر كار آورد كه ستون فقرات آن را دستگاه امنيتي تشكيل ميداد و صدام در رأس اين دستگاه قرارگرفت. در پي اين كودتا عناصر غير بعثي و همچنين بعثيهاي ميانهرو، از سيستم مديريتي كشور به تدريج حذف شدند.
صدام سپس براي تحكيم حكومت خود تلاش كرد با همسايگان روابط مثبتي در پيش بگيرد. او در اسفند 1353 مشكل مرزي عراق را با ايران از طريق امضاي پيماني كه به قرارداد الجزاير مشهور شد، در ظاهر حل كرد و با اين اقدام شورش كردهاي عراق را كه از جانب رژيم شاه ايران هدايت ميشد فرو نشاند.
صدام در 1355 به دريافت درجه ژنرالي نائل آمد. او اگر چه مرد شماره 2 كشور بود ولي نقش اصلي را در اداره حكومت عراق بر عهده داشت. او در دهه اول حكومت حسنالبكر توانست چهره خود را به عنوان «زمامدار اصلي عراق» در داخل و خارج اين كشور بشناساند. وي در تمامي جلسات، كنفرانسها و ديدارهاي ديپلماتيك به عنوان رئيس هيأت نمايندگي كشورش حاضر ميشد.
در سال 1358 در پي نزديكي حسنالبكر به رهبران بعثي حكومت سوريه و همچنين اقدام وي در شناسائي سياسي انقلاب اسلامي ايران، صدام او را وادار به استعفا كرد و بدين ترتيب قدرت مطلق را در كشور از 25 تير اين سال كه خبر استعفاي حسنالبكر منتشر شد، به دست گرفت. او سپس در پايان اولين گردهمائي حزب بعث عراق كه پنج روز پس از كنارهگيري حسنالبكر صورت گرفت، مقامات بعثي طرفدار كنار آمدن با سوريه را اخراج و جمعي از آنان را به عنوان «جاسوس» و «خائن» تيرباران كرد.
صدام سپس براي تضعيف موجوديت كردها سياست كوچاندن اعراب به مناطق كردنشين عراق را در پيش گرفت و شيعيان متمايل به انقلاب اسلامي ايران را به شديدترين وضعي سركوب كرد و در داخل حزب بعث نيز حتيالمقدور عناصر مورد اعتماد خود را در مناصب لشكري و كشوري منصوب كرد. او استخبارات عراق را سازمان تازه بخشيد و برادر ناتني خود ابراهيم تكريتي را در رأس آن قرار داد. اين سازمان چنان قدرت گرفت كه به راحتي در داخل و خارج عراق به ترور گسترده ناراضيان پرداخت.
صدام به دليل نگراني از گسترش روز افزون تفكر اسلامي و انقلابي در عراق، در سال 1359 موج تازهاي از مبارزه با انقلاب اسلامي را آغاز كرد. در19 فروردين اين سال آيتالله صدر از مراجع بزرگ عراق را همراه با بنتالهدي خواهر ايشان كه از مريدان امام خميني بودند به شهادت رسيدند. در 10 ارديبهشت به دستور صدام، عوامل عراقي دست به يك اقدام تروريستي در سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن زدند و دو ديپلمات ايراني را در يك گروگانگيري به شهادت رساندند، به دستور صدام در ماههاي تابستان چند رشته انفجار در تأسيسات نفتي ايران در جنوب كشور به وقوع پيوست و سرانجام در 31 شهريور اين سال جنگي خونين عليه جمهوري اسلامي ايران به دستور صدام آغاز شد. جنگ با طرح ادعاهاي كهنه مرزي آغاز شد و به سرعت از حمايت آمريكا، شوروي، انگلستان، فرانسه و دولتهايي كه با سقوط شاه، منافعشان در منطقه خاورميانه به خطر افتاده بود، برخوردار گرديد. در اين جنگ كه متعاقب پاره كردن قرارداد الجزيره در برابر دوربينهاي تلويزيوني آغاز شد و 8 سال به درازا كشيد و جان صدها هزار نفر از مردم دو كشور را گرفت، صدام اكثر تعهدات و مقررات بينالمللي دوران جنگ را زير پا نهاد و تواني را كه در منطقه بحراني خاورميانه ميتوانست مايه اقتدار جهان اسلام باشد، رو به تحليل برد.
صدام در اين جنگ انواع جنايات را عليه مردم ايران مرتكب شد، بسياري از سلاحها و جنگافزارهاي كشتار جمعي اهدائي ابرقدرتها را بر سر غير نظاميان مورد آزمايش قرار داد و شهرهاي فراواني را به ويرانه تبديل كرد. او به تقليد از جنگي كه در سال چهاردهم هجري ميان سپاه اسلام و يزدگرد پادشاه ساساني در منطقه قادسيه به وقوع پيوست و با پيروزي مسلمانان به پايان رسيد، در تبليغاتي عوامفريبانه، خود را «سردار قادسيه» ناميد.
با اين حال وي در 1367 بدون دست يافتن به رؤياها و اهداف خود به جنگ خاتمه داد و چندي بعد مجدداً عهدنامه الجزاير را در نامهاي كه براي رئيسجمهور وقت ايران ارسال كرد، پذيرفت.
صدام سپس در دور جديدي از اقدامات جنونآميز، همسايه ديگر خود كويت را در مرداد 1369 مورد حمله قرار داد. او كويت را «استان نوزدهم عراق» ناميد و پس از تصرف آن يك ژنرال عراقي را به حكومت آن گماشت. اما در زمستان اين سال ائتلافي از نيروهاي نظامي چند مليتي به فرماندهي آمريكا عمليات آزادسازي كويت را آغاز كرد. صدام در اين عمليات نيز با تحمل تلفات سنگين و از دست دادن هزاران نيروي نظامي و تحمل موج تازهاي از خسارات گسترده اقتصادي ناشي از بمبارانها، از كويت بيرون رانده شد. دستاورد اين حمله تقسيم عراق به سه بخش جنوبي، شمالي و مركزي بود. در دو بخش جنوبي و شمالي پرواز هواپيماهاي عراقي ممنوع شد. صدام در پي شكست و فرار از كويت موجي از قتل عامهاي هولناك را عليه قيام مردم كرد در شمال و انتفاضه شيعيان در جنوب به راه انداخت و جنايات فراواني را مرتكب شد؛ جناياتي كه بعدها بخش عمدهاي از پرونده اتهامي وي را تشكيل داد. در اين حملات حتي بارگاه و بقاع ائمه طاهرين در كربلا و سامرا نيز مصونيت نداشت.
صدام سپس اسير موجي از تحريمهاي سازمان ملل شد كه او و دولتش را از فعاليتهاي نفتي، نظامي و اقتصادي باز ميداشت. اعمال اين تحريمها طي يك دهه تا 1380 مرگ بيش از يك ميليون نوزاد و نابودي زيرساختهاي اقتصادي كه در حملات هوائي آمريكا و متحدان اروپائيش صورت ميگرفت و همچنين قطع صادرات نفت به استثناي مقدار محدودي كه براساس برنامه سازمان ملل در ازاء دريافت غذا و دارو صادر ميشد، از كشور عراق يك مخروبه ساخت.
در طول اين مدت آمريكا و هم پيمانانش به وسيله قطعنامههايي كه در سازمان ملل به تصويب ميرساندند، صدام را براي نشان دادن محل اختفاي سلاحهاي كشتار جمعي عراق تحت فشار قرار دادند. اين فشارها منجر به بازرسيهاي متعدد از سوي بازرسان تسليحاتي سازمان ملل در فاصله سالهاي دهه 1370 تا پايان 1381 شد.
گرچه كارشناسان سازمان ملل در پايان اين رشته تحقيقات اعلام كردند سلاح كشتار جمعي در عراق وجود ندارد ولي آمريكا اين نتيجهگيري را نپذيرفت و در آخرين روز اسفند 1381 حمله گستردهاي به عراق انجام داد. اين حمله كه با يورش زميني نيز همراه شد، سبب اشغال نظامي شهرهاي عراق گرديد با ورود نظاميان آمريكائي به بغداد در 19 فروردين 1382 رژيم صدام ساقط شد.
صدام تا ماهها پس از سقوط حكومتش مخفي بود تا اينكه در 22 آذر 1382 در دخمهاي در روستاي الدوره در نزديكي تكريت دستگير شد. محل اختفاي وي توسط يكي از محافظانش و به منظور دستيابي به جايزه نقدي قابل توجهي كه آمريكا براي اين منظور در نظر گرفته بود لو رفته بود.
تلويزيونهاي جهان چهره صدام را پس از خارج شدن از اين دخمه به صورت ژوليده و موهاي به هم ريخته نشان دادند. كمي بعد هويت وي با آزمايش دي. ان. آ تأييد شد. صدام به بازداشتگاه منتقل و از دهم تير 1383 جلسات محاكمه وي و ديگر سران رژيم بعثي به تدريج و به صورت دورهاي آغاز شد. اتهامات صدام در دادگاه عبارت بودند از:
• عمليات «انفال» و سركوب خونين كردهاي عراق.
• پاكسازي قومي و نژادي در كركوك.
• سركوب انتفاضه شيعيان در 1991.
• قتل عام علماي ديني و مراجع شيعي
• حمله به كويت، عربستان و ايران
صدام در روز 5 دي 1385 در دادگاه استيناف عراق به اعدام محكوم شد و حكم صادره پس از تأييد در ديوان عالي عراق، در ساعت 6 بامداد روز 9 دي 1385 به اجرا درآمد و سپس جسدش در زادگاه وي در روستاي عوجه در تكريت دفن شد.
صدام سه بار ازدواج رسمي كرد. ازدواج اول او در 1342 با ساجده طلفاح دختر دائي خود بود. او از اين ازدواج صاحب سه دختر به نامهاي رنا، رغد و حلاء و دو پسر به نامهاي قصي و عدي گرديد. صدام در اول اسفند 1374 دو داماد خود (همسران رنا و رغد) را به دليل عزيمت به اردن و انجام مصاحبه افشاگرانه عليه رژيم بعث به قتل رساند. با اين همه، رعنا و رغده در مرداد 1382 به همراه تمامي 9 فرزندشان به اردن پناهنده شدند و قصي و عدي نيز در تير 1382 در جريان حمله آمريكا به عراق كشته شدند. همسر دوم صدام كه با حفظ همسر اول با وي وصلت كرد، «سميرا شاهبندر» نام داشت كه صدام، وي را پس از گرفتن طلاق اجباري از همسرش به عقد خود درآورد. همسر سوم او نيز «نضال الحمداني» مدير كل مركز تحقيقات انرژي خورشيدي در شوراي تحقيقات علمي عراق بود. صدام از وي نيز يك پسر به نام علي دارد.
منابع مورد استفاده در مقاله :
ـ عراق، ساختارها و فرآيند گرايشهاي سياسي، مركز اسناد انقلاب اسلامي.
ـ تاريخ نوين عراق، محمد عباسپور، انتشارات آستان قدس رضوي.
ـ صد سال، صد چهره، محمود طلوعي، نشر علم.
مشاهير سياسي قرن بيستم، احمد ساجدي، انتشارات محراب قلم.
ـ سوداگري مرگ، ترجمه، احمد تدين، انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
ـ آرشيو روزنامههاي كيهان و جمهوري اسلامي.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع: دايرةالمعارف انقلاب اسلامي، حوزه هنري،ج 3
/خ