اینک نوجوان می خواهد از محیط محدود و تنگ خانواده بیرون آمده با دنیایی وسیعتر آشنا گردد. دوران وابستگی او به سر آمده و می خواهد زندگی مستقل خود را پایه ریزی کند. از همین رو به جست و جوی اسوه های گوناگون در اجتماع می رود و به زندگی خود رنگ و روی اجتماعی می بخشد.
زندگی در جمع برای نوجوانان فوایدی به همراه دارد؛ از جمله سبب نجات از تنهایی هاست که در این سنین ممکن است موجد خطرهای بسیار باشد، مثل انزواطلبی، افسردگی، حیای افراطی، فرهنگ آموزی و آشنایی با طرز فکرها و فلسفه ها و آداب و رسوم و هنر و ارزش ها، که ممکن است بر اثر آن، تنقیح فرهنگی پدید آید. از سوی دیگر زندگی در جمع، خود سبب اجتماعی شدن، پذیرش میزانها و رعایت قواعد و مقررات است.
آنها در سایه چنین حیاتی موفق به خودشناسی می شوند. با مقایسه ها و به خود پرداختن ها در می یابند که در چه مرحله ای از رشد جمعی، ذهنی و روانی هستند و شناخت خود، مقدمه ای است برای خودسازی. در مجموع می توان به این نتیجه دست یافت که حیات اجتماعی و زندگی با همسالان و مسافران به او فرصت می دهد رشد روانی مناسبی داشته باشد. و این مسئله کوچکی نیست، قدر آن زمانی معلوم می شود که نوجوان در چنین شرایطی قرار گیرد.
از دیگر فواید آن، پذیرش نقش جنسی در سایه حیات جمعی است. پذیرش یا رد طبعیت از مردان و قبول نقش خود به عنوان یک زن (فعال یا غیرفعال) و مسئولیت پرورش نسل آینده از مسائل این دوره از زندگی به شمار می رود. زن، طبق طبیعت خود از همان سنین نوجوانی و بلوغ، بخشی از افکارش متوجه زندگی آینده، تشکیل خانواده و حتی همسرداری است، او در جست و جوی اطلاعات و مقررات زندگی احساساتی و هنر دوست داشتن است تا در زندگی زنانه اش کامیاب گردد. انس با دوستان و معاشرت ها می تواند تا حدود زیادی این اطلاعات را تأمین کند و اندکی وسوسه او را در این جنبه کاهش دهد.
ارتباط در عین محدودیت
سنین نوجوانی و به گفتۀ گزل، «چهارده سالگی، سن اوج ارتباطات است». مکالمه ها با خنده ها، بی حساب گویی ها، سخن چینی ها، انواع رفتارهای ظاهری بی اهمیت برای آنها معنی دار است. اگر به تلفن ها یا معاشرت هایشان توجه کنید در می یابید که تا چه حد تشنه معاشرت و انس و علاقه مند به برقراری رابطه با دوستانند.در سنین نوجوانی دوستی ها عمدتا مبتنی بر احساس بوده و بعد عقلانی در آن اندک است و چه بسا همین احساس روزی وارونه شود و مثلا از یک محبت شدید به کینه ای عمیق بدل گردد؟در عین حال هم در ایجاد رابطه و هم در رابطه ای که دارند محدودیت هایی قائل اند. زود قهر میکنند و برخلاف دوران کودکی آشتی شان زیاد به تأخیر می انجامد.تاروزی که باهم مأنوس اند سر از پا نمی شناسند و اصرار دارند به هرگونه ای باب رابطه و آشتی باز بماند و هنگام قهر به کندی با هم انس پیدا می کنند و اغلب قهرها به کینه های ریشه دار می انجامد.
از دید دیگر، آنها با همه علاقه مندی به دوستی وانس، خود را در این جنبه محدود نگه می دارند. طبق برخی بررسی ها، دختران نوجوان دوست ندارند با همگان در رابطه باشند از آن بابت که از افشای اولین تأثرات خود می ترسند. آنها رازشان را به دوستان و پدر و مادر خویش نمی گویند، زیرا می اندیشند ممکن است از شنیدن آن خنده شان بگیرد و حق هم دارند.(1) این خود رمز بزرگی در محدود داشتن آنها در امر ارتباط است.
رابطه با همسالان
منظور از گروه همسالان کسانی هستند که با اعضای خویش جرگه اجتماعی را تشکیل میدهند(2). و حتی ممکن است هم سن و سال نباشند ولی با هم دوست و مأنوس اند، باهم می نشینند، به گردش و تفریح می روند و اسرار خود را با هم رد و بدل می کنند، همرازند، هم مسئله اند و.. غرق شدن در گروه همسالان و قبول هنجارهای آنان به عنوان هنجارهای مصون از خطا به دور شدن نوجوان از خانواده کمک می کند، در حالی که او هنوز نیازمند حمایت منابع خارجی برای کنترل نفس است.(3)برخی از آنان، مخصوصا آنها که در محیط خانواده از محبت والدین اقناع نشده یا دچار نوعی نابسامانی هستند وابستگی شان به گروه همسال بیشتر است. کمبود مهر خود را با انس با دوستان و مهرطلبی های مرموزشان جبران می کنند. گاه نیز در دوستی افراط می ورزند و برای اثباتش، خود را به زحمت می اندازند، حتی گاهی بدنشان را می سوزانند و زخمی می کنند.(4)
در سنین نوجوانی دوستی ها عمدتا مبتنی بر احساس بوده و بعد عقلانی در آن اندک است و چه بسا همین احساس روزی وارونه شود و مثلا از یک محبت شدید به کینه ای عمیق بدل گردد؟
پینوشتها:
١. کوچتکف، روانشناسی و تربیت جنسی، ص ۳۸.
۲. آگ برن و نیمکف، زمینفجامعه شناسی، ص ۱۷.
٣. جمعی از نویسندگان،روانشناسی رشد، ص ۲۸۴.
۴. هلن دوچ، روانکاوی دختران، ص ۳۸. ۴۰
منبع: دخترانه، مهدی نیک خو، مؤسسه بوستان کتاب،چاپ اول،قم 1393