حتماً شنیده اید که میگویند: «یک دست صدا ندارد» یا «با یک گل بهار نمیشود»، به نظر شما این جملهها چه حرفی توی دل شان دارند؟ این مثلها که از قدیم تا امروز ورد زبانهاست، اهمیت کار گروهی را نشان میدهد.
من وقتی چشمهایم را میبندم، تمام خاطرات خوبم به آدمها گره میخورد؛ به پدر و مادرم، به فامیلها و به دوستانم. همهی کارهایی که با دیگران شریک شده ام، هم مزهی بیش تری داده و هم نتیجهی بهتری داشته است. شاید فکر کنید مثلاً چه کار گروهی میتوان انجام داد؟ من برای سؤال تان جوابهای خوشمزه ای دارم.
من وقتی چشمهایم را میبندم، تمام خاطرات خوبم به آدمها گره میخورد؛ به پدر و مادرم، به فامیلها و به دوستانم. همهی کارهایی که با دیگران شریک شده ام، هم مزهی بیش تری داده و هم نتیجهی بهتری داشته است. شاید فکر کنید مثلاً چه کار گروهی میتوان انجام داد؟ من برای سؤال تان جوابهای خوشمزه ای دارم.
شهر بازی خانوادگی
این روزها اگر نگاهی به افراد حاضر در مهمانیها بیندازید، میبینید هیولای کوچکی به اسم گوشی یا تبلت به دست و پای همه زنجیر زده است. دیگر نه بچهها دور هم جمع میشوند و بازی میکنند و نه پدر و مادرها اشتیاق زیادی به صحبت دارند. پایان مهمانی هم، همه کلافه و بدون روحیه از هم خداحافظی میکنند؛ اما شما میتوانید روحیه و شادی را به خانه برگردانید. اصلاً چرا بازی انفرادی؟ چرا همه با هم بازی نکنیم؟ این همه بازی گروهی. از اسم فامیل و گل یا پوچ و پانتومیم که بی سروصداست تا والیبال و گرگم به هوا و هفت سنگ. با این کار، هم از تجربههای خوب بزرگ ترها باخبر میشویم، از بچگیها و شیطنتهای شان و هم خودمان همراه خانواده یک دل سیر تفریح میکنیم.
یک پیشنهاد خوش مزه
جمعهی این هفته خانهی مادربزرگ، همه را به یک بازی گروهی دعوت کنید.
مادر، پدر! من هم هستم
تا امروز مسافرت رفته اید یا پیک نیک و تفریحهای درون شهری؟ همیشه مادرها توی آشپزخانه در حال چیدن ظروف هستند و تندوتند غذا میپزند و کار میکنند، پدرها هم وسایل مورد نظر را جمع میکنند، ماشین را آماده میکنند، مهمان هم داشته باشیم همین کارها جریان دارد؛ پس چرا ما گوشه ای بایستیم و دست به سیاه و سفید نزنیم؟ ما هم میتوانیم هم پای خانواده ی مان کار کنیم. جدای این که با این کار خود را برای نقشهای مادری و پدری در آینده آماده میکنیم، در چشم پدر و مادر هم عزیز میشویم. تازه مادر و پدر هم در انتهای سفر و مهمانی کم تر احساس خستگی میکنند و به شما افتخار.
یک پیشنهاد خوش مزه
برعهده گرفتن تمیزکاری خانه در اولین مهمانی یا آماده کردن بساط چای در پیک نیک.
ما همه با هم رفیقیم
چشمهای تان را ببندید. آزمایشگاه علوم تان را به خاطر بیاورید یا یک درس که با دوستان تان باهم خوانده باشید. حالا بگویید مطالعهی تنهایی بهتر است یا گروهی؟ همیشه وقتی با یک جمع شروع به انجام کاری میکنیم، کارها بهتر پیش میرود و یادگیری سریع تر است؛ چون از دانستههای دیگران یاد میگیریم و دانش خودمان را آموزش میدهیم. به خیلی چیزها از دید دوستان مان نگاه میکنیم و با طرز فکر دیگران هم آشنا میشویم.
یک پیشنهاد خوش مزه
از معلم تان بخواهید اجازه دهد قسمت کوچکی از باغچهی مدرسه را برای کاشت گل یا درختچه آماده کنید. شما و دوستان تان.
یک جشن بزرگ
یکی چسب میآورد، یکی مقوا. یکی خطش خوب بود، یکی هم داستانهای قشنگی در چنته داشت. این حال و هوا برای اوقاتی است که دور هم جمع میشدیم تا یک روزنامه ی دیواری درست کنیم. در طی دو الی سه روز یک خروجی بسیار خوب و زیبا داشتیم؛ کاری که اگر میخواستیم تنها انجام دهیم حتماً یک هفته طول میکشید. خسته میشدیم و شاید هم آن قدرها خوب از آب در نمیآمد.
فعالیتهای گروهی در مدرسه، هم ما را برای پذیرش مسئولیت و نقشهای اجتماعی آماده میکند و هم بستری است تا ما تواناییها و ظرفیتهای مان را آشکار کنیم، اخلاق خوب مان را، صبور بودمان را، هنر مدیریت برنامه ی مان را.
فعالیتهای گروهی در مدرسه، هم ما را برای پذیرش مسئولیت و نقشهای اجتماعی آماده میکند و هم بستری است تا ما تواناییها و ظرفیتهای مان را آشکار کنیم، اخلاق خوب مان را، صبور بودمان را، هنر مدیریت برنامه ی مان را.
یک پیشنهاد خوش مزه
دههی فجر نزدیک است. با هماهنگی مسئولان مدرسه برای روزهای انقلاب جشن تدارک ببینید. برنامه ای که زیر نظر شما و دوستان تان مدیریت شود، یک جشن گروهی.
جدای همهی ضرب المثلها این را هم بدانید که همیشه و همه جا دست خدا با جماعت است؛ پس قدرت جمع و با هم بودن را هیچ وقت و هیچ جا دست کم نگیرید. دست خدا همراهتان!
جدای همهی ضرب المثلها این را هم بدانید که همیشه و همه جا دست خدا با جماعت است؛ پس قدرت جمع و با هم بودن را هیچ وقت و هیچ جا دست کم نگیرید. دست خدا همراهتان!
نویسنده: فاطمه دولتی
تصویرساز: طاهره امینی