حجت بن الحسن العسگری (3)

كرامات و معجزاتي كه در دوران غيبت صغري, از ناحيه‌ي امام مشاهده مي‌شد موجب استواري ايمان شيعيان در نقاط دور و نزديك بود, بسيار اتفاق مي‌افتاد كه پيروان از راههاي دور و نزديك به سامراء و بغداد مي‌آمدند و توسط نائبان خاص با امام (عليه‌السلام) تماس مي‌گرفتند و كراماتي مشاهده مي‌كردند. معجزات امام در اين دوره به قدري زياد است كه ذكر همه‌ي آنها به كتابي جداگانه نياز دارد. مرحوم شيخ طوسي رحمة الله مي‌گويد: معجزاتي كه از آن حضرت در زمان غيبت بوقوع پيوسته است بيش
چهارشنبه، 6 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حجت بن الحسن العسگری (3)
حجت بن الحسن العسگری (3)
حجت بن الحسن العسگری (3)






معجزات امام عليه‌السلام در «غيبت صغري»

كرامات و معجزاتي كه در دوران غيبت صغري, از ناحيه‌ي امام مشاهده مي‌شد موجب استواري ايمان شيعيان در نقاط دور و نزديك بود, بسيار اتفاق مي‌افتاد كه پيروان از راههاي دور و نزديك به سامراء و بغداد مي‌آمدند و توسط نائبان خاص با امام (عليه‌السلام) تماس مي‌گرفتند و كراماتي مشاهده مي‌كردند. معجزات امام در اين دوره به قدري زياد است كه ذكر همه‌ي آنها به كتابي جداگانه نياز دارد. مرحوم شيخ طوسي رحمة الله مي‌گويد: معجزاتي كه از آن حضرت در زمان غيبت بوقوع پيوسته است بيش از حد احصاست.
در اينجا به عنوان نمونه چند مورد را نقل مي‌كنيم :
1ـ «علي بن محمد» مي‌گويد: از ناحيه‌ي امام فرماني رسيد كه شيعيان را از زيارت قبور ائمه در «كاظمين و كربلا»‌ نهي فرمود, چند ماه نگذشته بود كه وزير خليفه «باقطاني» را خواست و به او گفت:‌« بني فرات» (كه وابستگان وزير بودند) و اهالي «برس» (مكاني بين حله و كوفه) را ملاقات كند و به آنان بگويد مقابر قريش در كاظمين را زيارت نكنند زيرا خليفه دستور داده است مأمورين مراقب باشند هر كس به زيارت ائمه (عليهم‌السلام) برود دستگير نمايند.
2ـ «محمد بن سوره‌ قمي» رحمة الله از مشايخ و بزرگان اهل قم نقل مي‌كند:‌« علي بن حسين بابويه» با دختر عموي خود(دختر محمد بن موسي بابويه) ازدواج كرد اما از او فرزندي نيافت, نامه‌يي به جناب حسين بن روح ـ سومين نايب خاص امام غايب عليه‌السلام ـ نوشت, و به وسيله‌ي او از امام (عليه‌اسلام) تقاضا كرد كه دعا بفرمايد خدا فرزنداني فقيه به او عنايت كند.
از ناحيه‌ي امام (عليه‌السلام) پاسخ آمد كه از همسر فعلي خود فرزندي نخواهي داشت ولي به زودي كنيزي ديلمي را مالك مي‌شوي و دو پسر فقيه از او نصيب تو خواهد شد. ابن بابويه سه پسر پيدا كرد (محمد ,‌حسين و حسن) و محمد و حسين دو فقيه خوش حافظه‌اند و مطالبي را حفظند كه هيچكس از اهل قم آن را حفظ نيست, و برادرشان « حسن» كه فرزند دوم است به عبادت و زهد مشغول است و با مردم الفتي ندارد و از فقه هم بي‌بهره است.
مردم از حافظه‌ي ابوجعفر(محمد) و ابوعبدالله (حسين) دو فرزند علي بن حسين بن بابويه در نقل روايات و احاديث تعجب مي‌كنند و مي‌گويند اين مقام به دعاي امام زمان (عليه‌السلام) نصيب شما شده است, و اين موضوع در ميان مردم قم مشهور است.

تعيين وقت ظهور

چنانچه گفتيم: پس از وفات جناب ابوالحسن سمري چهارمين نائب خاص امام زمان (عليه‌السلام) دوره‌ي غبيت كبري آغاز شد و تا هم اكنون هم ادامه دارد, ظهور و قيام امام (عليه‌السلام) در پايان اين دوره و به فرمان خداي متعال خواهد بود. پيشوايان معصوم ما در روايات بسيار تصريح فرموده‌اند كه براي ظهور تعيين وقت نمي‌شود, و خدا مي‌داند و ناگهان و به فرمان خدا واقع خواهد شد، و هر كس تعيين وقت كند دروغگوست.
«فضيل»‌ از امام باقر (عليه‌السلام) پرسيد: آيا براي اين امر وقتي تعيين مي‌شود؟
اما سه بار فرمودند:‌«كذب الوقّّاتون» تعيين كنندگان وقت دروغگويند.
«اسحق بن يعقوب» توسط جناب محمد بن عثمان عمري نامه‌اي خدمت امام زمان (عليه‌السلام) فرستاد, و سؤالاتي نمود و امام در فرازي از پاسخ, در مورد وقت ظهور فرمودند: « و اما ظهور الفرج فانه الي الله تعالي ذكره و كذب الوقّاتون», و اما ظهور فرج به فرمان خداي متعال وابسته است, و تعيين وقت كنندگان دروغگويند.
البته منظور از تعيين وقت, تعيين دقيق وقت ظهور است, و اين گونه تعيين وقت را پيشوايان معصوم (عليهم‌السلام) بهيچ وجه جايز نشمرده‌اند و آن را از اسرار الهي دانسته‌اند؛ ولي علاماتي را ذكر فرموده‌اند كه چون آنها واقع شوند نزديك بودن ظهور را نويد مي‌دهند.

علائم ظهور

رواياتي كه در مورد حوادث قبل از ظهور و علائم ظهور رسيده بسيار و متنوع است؛ برخي از اين روايات جو اجتماعات و بويژه وضع جوامع اسلامي را پيش ازظهور تشريح مي‌كند, و برخي ديگر حوادثي را كه نزديك به ظهور واقع مي‌شوند شرح مي‌دهد, و برخي هم بروز اموري عجيب را بيان مي‌نمايد.
بررسي همه‌ي روايات با پيچيدگيها و رمزهايي كه در برخي وجود دارد بعهده‌ي كتابهاي مفصل است, و علاقه‌مندان مي‌توانند به كتابها و برخي متوني كه اين روايات را نقل كرده‌اند مراجعه نمايند؛ ما در اين مقال چند علامت را كه روشنتر و به درك نزديكترند ذكر مي‌كنيم:

الف) رواياتي كه جو قبل از ظهور را مشخص مي‌سازد.

1ـ شيوع ظلم و جور و فسق و گناه و بي‌ديني در سراسر جهان و در جوامع اسلامي:
‌در بسياري از روايات كه پيشوايان, قيام مبارك امام زمان (عليه‌السلام) را نويد داده‌اند,‌به اين كه «قيام آن گرامي در وقتي است كه ظلم و جور جهان را فرا گرفته باشد» نيز تصريح فرموده‌اند. و در پاره‌اي از روايات هم يادآوري كرده‌اند كه پيش از ظهور امام قائم (عليه‌السلام) و بويژه نزديك به ظهور او, حتي در جوامع اسلامي فسق و فجور و انواع گناهان و زشتيها رواج كامل خواهد يافت,‌و از آن جمله به اين فجايع اشاره فرموده‌اند:
شراب خواري و خريد و فروش مسكرات آشكارا انجام مي‌شود, رباخواري رواج مي‌يابد, زنا و اعمال شنيع ديگر متداول و شايع و آشكار مي‌گردد, قساوت, تقلب, نفاق, رشوه خواري, رياكاري, بدعت, غيبت و سخن چيني بسيار است؛ بي عفتي و بي حيايي و ظلم و ستم عمومي خواهد بود, و زنان بي‌حجاب و با لباس‌هاي زننده در اجتماع آشكار مي‌شوند, مردان به زنان و زنان به مردان در لباس و آرايش شبيه مي‌شوند, امر به معروف و نهي از منكر ترك مي‌گردد, و مؤمنان خوار و بي‌مقدار و محزون بوده و توانائي جلوگيري از گناهان و زشتيها را نخواهند داشت. كفر و الحاد و بي‌ديني رواج يافته و به اسلام و قرآن عمل نمي‌شود, فرزندان نسبت به پدران و مادران آزار و بي‌حرمتي روا داشته و كوچكتر احترام بزرگتر را رعايت نمي‌كند و بزرگتر به كوچكتر ترحم نمي‌نمايد و صله‌ي رحم مراعات نمي‌شود. خمس و زكات پرداخت نمي‌شود و يا به مصرف صحيح خود نمي‌رسد,‌بيگانگان و كافران و اهل باطل بر مسلمانان چيره مي‌شوند و مسلمانان با خود باختگي در همه‌ي امور در لباس و گفتار و كردار از آنان تقليد و پيروي مي‌كنند و حدود الهي تعطيل مي‌شود و ... .
و بسياري فجايع ديگر كه با عبارات گوناگون در روايات پيشوايان ما ذكر شده است.

ب) حوادث پيش از ظهور.

2و3ـ «خروج سفياني» و «فرو رفتن سپاه سفياني به زمين»
از علاماتي كه پيشوايان معصوم ما بر آن تأكيد كرده و صريح و روشن بيان فرموده‌اند,‌ خروج سفياني است؛ «سفياني» طبق پاره‌اي از روايات مردي اموي و از نسل يزيد بن معاوية‌بن ابي سفيان و از پليد‌ترين مردم است, نامش «عثمان بن عنبسه» است و با خاندان نبوت و امامت و شيعيان دشمني ويژه‌اي دارد, سرخ چهره و كبود چشم و آبله رو و بد منظر و ستمگر و خيانتكار است, در شام (سابق كه مشتمل بر دمشق و فلسطين و اردن و حمص و قنسرين است) قيام و به سرعت پنج شهر را تصرف مي‌كند, و با سپاهي بزرگ به سوي كوفه در عراق مي‌آيد و در شهرهاي عراق و بويژه در نجف و كوفه جنايات بزرگي مرتكب مي‌شود, و سپاهي ديگر به سوي مدينه در عربستان مي‌فرستد, سپاه سفياني در مدينه به قتل و غارت مي‌پردازند و از آنجا به سوي مكه مي‌روند و سپاه سفياني در بياباني ميان مدينه و مكه به فرمان خداي متعال به زمين فرو مي‌روند؛ آنگاه امام قائم (عليه‌السلام) پس از جرياناتي از مكه به مدينه و از مدينه به سوي عراق و كوفه مي‌آيد و سفياني از عراق به شام و دمشق فرار مي‌كند, و امام سپاهي را به تعقيب او روانه مي‌فرمايد كه سرانجام او را در بيت‌المقدس هلاك كرده و سرش را جدا مي‌سازند.
4ـ «خروج سيد حسني»
بنابر روايات ا ئمه (عليهم السلام)، سيد حسني مردي از بزرگان شيعيان است كه در ايران و از ناحية «ديلم و قزوين» (كوهستانهاي شمالي قزوين كه يك قسمت آن ديلمان نام دارد) خروج و قيام مي كند. مردي خداجو و بزرگوار است كه ادّعاي امامت و مهدويت نمي‌كند‚ و فقط مردم را به اسلام و روش ائمه معصومين (عليهم السلام) دعوت مي‌نمايد، و كارش بالا مي‌گيرد و پيروان بسيار پيدا مي‌كند،‌و از محل خود تا كوفه را از ظلم و جور فسق و فجور پاك مي‌سازد. و مطاع و رئيس است و مانند سلطان عادلي حكومت مي‌كند, و هنگامي كه با سپاهيان و ياران خود در كوفه است به او خبر مي‌دهند كه امام قائم (عليه‌السلام) با ياران و پيروان خود به نواحي كوفه آمده است, سيد حسني با لشكريان خود با امام (عليه‌السلام) ملاقات مي‌كند؛ امام صادق (عليه‌السلام) فرموده‌اند كه سيد حسني امام را مي‌شناسد اما براي آنكه به ياران و پيروان خود امامت و فضايل امام را ثابت كند آشنايي خود را آشكار نمي‌سازد, و از امام مي‌خواهد كه دلائل امامت و مواريثي كه از پيامبران نزد اوست ارائه دهد, و امام (عليه‌السلام) ارائه مي‌فرمايد و معجزاتي آشكار مي‌فرمايد, و سيد حسني با امام بيعت مي‌كند و پيروان اون نيز با امام بيعت مي‌كنند, بجز گروهي حدود چهار هزار نفر كه نمي‌پذيرند و به امام (عليه‌السلام) نسبت سحر و جادوگري مي‌دهند, و امام (عليه‌السلام) پس از سه روز موعظه و نصيحت, چون نمي‌پذيرند و ايمان نمي‌آورند, دستور قتل آنها را صادر مي‌فرمايند و همه‌ي آنان به فرمان امام كشته مي‌شوند.
5ـ نداي آسماني
يكي ديگر از علامات مشهور, نداي آسماني است و آن چنان است كه پس از ظهور امام غائب در مكه, بانگي بسيار مهيب و رسا از آسمان شنيده مي‌شود كه امام را با اسم و نسب به همگان معرفي مي‌كند, و اين ندا از آيات الهي است؛ در اين ندا به مردم توصيه مي‌شود كه با امام بيعت كنيد تا هدايت يابيد و مخالفت حكم او را ننماييد كه گمراه مي‌شويد.
و نداي ديگري قبل از ظهور صورت مي‌گيرد كه براي تثبيت حقانيت حضرت علي (عليه السلام) و شيعيان او خواهد بود.
6ـ نزول عيسي مسيح (عليه‌السلام) و اقتداي او به حضرت مهدي (عليه‌السلام):‌
در پاره‌اي از روايات نزول عيسي مسيح (عليه‌السلام) از آسمان و اقتداي او در نماز به حضرت مهدي (عليه‌السلام) جزو اموري كه همراه ظهور آن حضرت صورت مي‌گيرد ذكر شده است. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) به دختر خويش فاطمه‌ي زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:« و منا و الله الذي لا اله الا هو مهدي هذه الامة الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم؛ و به خدايي كه پروردگاري جز او نيست سوگند كه مهدي اين امت از ما است همانكه عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي‌خواند.»
علائم و نشانه‌هاي ديگري نيز در كتابها جمع‌آوري شده است؛ اما آيا اين علائم همه واقع مي‌شوند يا ممكن است در آنها تغييراتي بوجود آيد موضوعي است كه در جاي خود بررسي و مقرر شده و فرموده‌اند علائم بر دو قسم است: حتمي و غير حتمي,‌و آنچه حتمي است واقع مي‌شود.
در پاره‌اي روايات فرموده‌اند حتي حتميات هم ممكن است تغيير يابد, و آنچه تغيير پذير نيست چيزهايي است كه خداي متعال وعده فرموده و خداوند خلف وعده نمي‌فرمايد:« ان الله لا يخلف الميعاد»
بديهي است رواياتي كه محتومات را نيز قابل تغيير مي‌داند حالت انتظار را در جامعه شيعه قوي‌تر مي‌سازد تا هميشه منتظر باشند و خود را آماده سازند زيرا ممكن است علائم واقع نشده باشد و در عين حال آن حضرت ظهور نمايد.

قيام امام عليه‌السلام

از مجموعه‌ي رواياتي كه پيشوايان معصوم (عليهم‌السلام) درباره‌ي وقايع قيام حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده‌اند چنين برمي‌آيد كه : آن گرامي پس از غيبتي طولاني, به فرمان خدا در مكه و كنار كعبه (ميان ركن و مقام) ظهور مي‌فرمايد,‌پرچم و شمشير و عمامه و پيراهن پيامبر با اوست, و بوسيله‌ي فرشتگان ياري مي‌شود؛ خشمگين و خونخواه قيام مي‌كند, و به قتل بي‌امان دشمنان خدا و اسلام مي‌پردازد و از ستمگران انتقام مي‌گيرد.
ياران ويژه‌ي او سيصد و سيزده نفرند كه در مكه با او بيعت مي‌كنند, و امام مدتي در مكه مي‌ماند و بعد به سوي مدينه مي‌آيد. ياران او مرداني جنگجو و سلحشور و صالح و با ايمان و راهبان شب وشيران روزند, دلهاشان چون آهن محكم است, و در اطاعت از آن حضرت بسيار كوشا هستند, و به هر سو رو آورند پيروز مي‌شوند.
امام (عليه‌السلام) پس از مبارزاتي در مدينه با سپاه خود به سوي عراق و كوفه مي‌آيد, در كوفه با سيد حسني ملاقات مي‌كند و سيد حسني و سپاهيانش با امام بيعت مي‌كنند, و عيساي مسيح (عليه‌السلام) نيز از آسمان فرود آمده امام را ياري مي‌كند و در نماز به امام اقتدا مي‌نمايد.
مركز حكومت امام كوفه است و امام شرق و غرب جهان را فتح كرده است و اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما مي‌سازد, و دين را تجديد مي‌كند و از چهره‌ي اسلام راستين غبار نادرستيها را مي‌زدايد؛ طبق كتاب خدا و سنت پيامبر رفتار و حكومت مي‌فرمايد و مانند امير‌مؤمنان غذايش ساده و لباس خشن است.
در حكومت امام, بركات زمين آشكار و ثروت و نعمت و ميوه و محصولات بسيار مي‌شود, فقر از بين مي‌رود و همگان چنان در رفاه و نعمت خواهند بود كه كسي براي پرداخت زكات و صدقه فقيري نمي‌يابد و بهر كس رجوع كند كسي از او نمي‌پذيرد. و به شوق مجاورت با امام (عليه‌السلام) آنقدر از مؤمنان و پيروان در كوفه ساكن مي‌شوند كه براي گنجايش نمازگزاراني كه به امام اقتدا مي‌كنند مسجدي بسيار وسيع بنا مي‌كنند كه هزار در دارد.
در حكومت امام (عليه‌السلام) عدل و امنيت چنان در همه جا سايه گستر مي‌شود كه اگر پيرزني طبقي طلا و جواهر برسر گيرد و به تنهايي و پياده از شهري به شهري برود كسي مزاحم او نمي‌گردد و در ثروت او طمع نمي‌كند.
زمين گنجينه‌ها و دفينه‌هاي خود را براي امام (عليه‌السلام) ظاهر مي‌سازد و امام تمام ويراني‌هاي ستمديدگان را آباد مي‌كند, وقتي آن گرامي قيام كند خداوند به ديدگان و گوشهاي پيروان او مدد مي‌بخشد تا حائلي ميان آنان و امامشان نباشد و او با آنان سخن مي‌گويد و آنان سخن او را مي‌شنوند و به او مي‌نگرند در حاليكه امام در جاي خود قرار دارد؛ هنگام ظهور آن حضرت خدا دست لطف و رحمت خود را بر سر بندگان خويش مي‌گذارد و عقلهاي آنان كامل مي‌شود؛ آن گرامي ميان مردم بروش حضرت داود و حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) داوري مي‌كند و هر چه را رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) انجام داد انجام مي‌دهد و همانند رسول خدا سنت‌هاي جاهلي را از بين مي‌برد و اسلام را دوباره حيات مي‌بخشد.
اللهم صل عليه و علي آبائه الطاهرين و عجل فرجه الشريف و سهل مخرجه واقض جميع حوائجه برحمتك يا ارحم الراحمين و آخر دعوانا
ان الحمد لله رب العالمين.

مدت حکومت امام عصر (عج) چند سال است؟

با توجه به اختلاف‌هايي كه در زمينة مدت حكومت امام عصر(علیه السّلام) در روايات وجود دارد، عده‌اي از عالمان و محدثان شيعه و سني به توجيه اين اختلاف‌ها و جمع ميان روايات پرداخته‌اند، كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم: علامه مجلسي(ره) در اين زمينه مي‌نويسد:
«اخبار متفاوتي كه در زمينة مدت حكومت امام مهدي(علیه السّلام) وارد شده است، برخي بر همة مدت فرمانروايي آن حضرت، برخي بر زمان استقرار دولت او، برخي بر سال‌ها و ماه‌هايي كه در نزد ما وجود دارد و برخي هم بر سال‌ها و ماه‌هاي طولاني زمان ايشان حمل مي‌شود».[4]
نويسنده كتاب «الشيعة و الرجعة» پس از نقل روايات مختلفي كه در زمينة مدت حكومت امام مهدي(علیه السّلام) وارد شده است، مي‌نويسد:
«اين اقوال در ظاهر متناقض هستند و به هيچ‌يك از آنها نمي‌توان اعتماد كرد. بله، روايت هفت سال در احاديث سنيان و اخبار ما (شيعيان) تكرار شده است و چه‌بسا اين روايت بر ديگر روايات ترجيح داشته باشد؛ زيرا اين روايت مطابق با برخي اخبار ماست كه مي‌گويند مراد از هفت سال، هفتاد سال است و آن حضرت با قدرت خداي تعالي پس از ظهور، اين مدت زندگي مي‌كند. يعني هر يك سال [از مدت زندگي ايشان] برابر با ده سال از سال‌هاي ما خواهد بود. اين موضوع در اخبار ما كه ائمه حديث و حافظان علم دراية و حديث آنها را نقل كرده‌اند، تبيين شده است».[5]
سيد صدرالدين صدر(ره) دركتاب خود پس از اشاره به اختلاف روايات وارد شده در زمينة مدت حكومت امام مهدي(علیه السّلام) به ويژه در رواياتي كه از طريق اهل سنت نقل شده است، ابتدا سخني را از اسعاف الراغبين (ص 155) در ترجيح روايات هفت سال ـ به شرح زير ـ نقل مي‌كند:
«بيشتر روايات بر اين موضوع اتفاق دارند كه مدت حكومت او هفت سال است و ترديد در زيادتر از اين مقدار تا تمام شدن نه سال است. در مورد روايت شش سال هم همين موضوع مطرح است. ابن‌حجر گفته است: آنچه احاديث بر آن اتفاق دارند اين است كه او بي‌ترديد هفت سال حكومت مي‌كند. و از ابن الحسين ابري هم نقل شده است كه اخبار مستفيض و متواتر دلالت دارند كه او هفت سال حكومت مي‌كند».[6] و در ادامه مي‌نويسد:
«اين قول ظاهرتر و مشهورتر است و اين خود فضيلتي بزرگ براي مهدي است كه قيام او براي اصلاح ديني و دنيايي وعده داده شده، در اين مدت كوتاه رخ مي‌دهد. چنان كه قيام جد بزرگوار او ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ نيز در مدت هشت سال؛ يعني از سال دوم هجري به بعد، به ثمر نشست».[7]
ايشان در پايان بحث، ديدگاه خود را در زمينة جمع بين روايات اين گونه بيان مي‌كند:
«ممكن است گفته شود دليل اختلاف روايات اين است كه اساساً نمي‌خواسته‌اند حقيقت را در مورد مدت زمان زندگي مهدي بيان كنند ـ چنان‌كه وقت ظهور او را نيز پوشيده نگه داشته‌اند ـ تا شنونده خود هر يك از اقوال را كه مايل بود برگزيند و طولاني‌ترين زمان را براي بقاي مهدي آرزو كند. اگر چه ترجيح
ـ چنان‌كه دانستي ـ با قول هفت سال است و همين هم اقواست».[8]
حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي نيز در اين باره مي‌نويسد: «گرچه دربارة مدت حكومت او احاديث مختلفي در منابع ا سلامي ديده مي‌شود كه از پنج يا هفت سال تا 309 سال (مقدار توقف اصحاب كهف در آن غار تاريخي) ذكر شده است كه در واقع ممكن است اشاره به مراحل و دوران‌هاي آن حكومت باشد (آغاز شكل گرفتن و پياده شدنش پنج يا هفت سال و دوران تكاملش چهل سال و دوران نهايي‌اش بيش از سيصد سال! دقت كنيد)، ولي قطع نظر از روايات اسلامي، مسلم است كه اين آوازه‌ها و مقدمات براي يك دوران كوتاه مدت نيست بلكه قطعاً براي مدتي است طولاني كه ارزش اين همه تحمل زحمت و تلاش و كوشش را داشته باشد».[9]
ابن حجر عسقلاني از علماي اهل سنت نيز دربارة جمع روايات مدت حكومت مهدي موعود، چنين مي‌نويسد:
«در نشانه‌هاي مهدي منتظر روايت‌هاي هفت‌سال بيشتر و مشهورتر هستند. بر فرض درستي همة روايت‌هاي [وارد شده در اين موضوع] مي‌توان آنها را اين‌گونه جمع كرد: حكومت او از نظر ظهور در قدرت متفاوت است. پس چهل سال ـ به عنوان مثال ـ به اعتبار همة مدت حكومت اوست. هفت سال و مانند آن به اعتبار نهايت ظهور و قدرت حكومت او و بيست سال و مانند آن نيز به اعتبار حد ميانة [ظهور و مدّت حكومت او] است».[10]
با توجه به مطالب ياد شده شايد بتوان گفت كه دوران زمامداري امام مهدي(علیه السّلام) به طور خاص، يا كلّ مدت استمرار حكومت عادلانه‌اي كه پس از ظهور تشكيل مي‌شود 309 سال است و ساير سال‌هايي كه در روايت ذكر شده است ـ بر فرض صحت روايات ـ ناظر به دوران‌هاي مختلف استقرار حكومت مهدوي از ظهور امام مهدي(علیه السّلام) تا تشكيل حكومت است. توجه به نكات زير در تأييد اين برداشت مؤثر است:
1. استقرار حكومت عادلانه در سراسر زمين پس از قرن‌ها حاكميت كفر و ظلم نيازمند مجاهدتي طولاني و گسترده است و قطعاً حضرت مهدي(علیه السّلام) بايد سال‌ها در جهان حضور داشته باشد تا بتواند به همة اهداف خود جامة عمل بپوشاند.
2. پذيرش اين مطلب كه مردم قرن‌ها براي تحقق عدل مهدوي در انتظار باشند و سختي‌ها و مشكلات بسياري را در اين راه تحمل كنند، ولي اين حكومت چند سالي بيشتر به طول نينجامد بسيار دور از ذهن است.
3. پس از ظهور امام مهدي(علیه السّلام) عصر رجعت آغاز مي‌شود. پيشوايان معصوم(علیه السّلام) يكي پس از ديگري به دنيا باز مي‌‌گردند و پس از وفات يا شهادت آن حضرت راه او را ادامه مي‌دهند.[11]

پي نوشت :

[4]- بحارالآنوار، ج 52، ص 280
[5]- محمدرضا طبسي نجفي، الشيعه و الرجعة، ج 1، ص 225.
[6]- سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)، ص 241
[7]- سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)، ص 242.
[8]- سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)، ص 242.
[9]- ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني موعود(عج)، ص 281.
[10]- به نقل از: المهدي، ص 242.
[11]- بر اساس روايات: پس از ظهور امام مهدي(علیه السّلام)، ابتدا امام حسين(علیه السّلام) به عنوان نخستين رجعت كننده به دنيا برمي‌گردد. پس از او اميرمؤمنان علي (علیه السّلام) و پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز به دنيا رجعت مي‌كنند و ساليان سال به زندگي خود ادامه مي‌دهند.

ادامه دارد ......
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : ketabdar




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط