1- همواره افکار و اعمال خاصی، ذهن این گونه افراد را اشغال می کند.
2- آنان احساس می کنند این اشتغالات ذهنی (افکار وسواس)، به صورت اجباری و به صورت مداوم، ذهن آنها را اشغال کرده است.
3- افکار و اعمال وسواسی، برای اشخاص مبتلا رنج آور، غیرقابل کنترل و نامطلوب و غیرقابل قبول است.
4- فرد مبتلا، افکار و اعمال وسواسی را غیرمنطقی می داند؛ اما قادر به کنترل آنها نیست.
5- چنین شخصی احساس می کند باید با این افکار و اعمال وسواسی، مقابله کند؛ اما می ترسد اضطرابش افزایش یابد[1].
6- احساس اضطراب شدید می کند.
علل به وجود آمدن وسواس
تحقیقات انجام گرفته توسط متخصصان در زمینه آسیب شناسی بیماری وسواس، عوامل گوناگونی را در بر دارد که به صورت خلاصه به آنها اشاره می شود:
1- عوامل زیست شناختی
الف. براساس مطالعاتی که روی سیستم عصبی و مغز افراد مبتلا به وسواس شده است، در افراد مبتلا به وسواس شدید، بطن های چپ مغزی گشادتر و حجم هسته های دمدار کمتر باشد.ب. توارث: مطالعات ژنتیکی نشان می دهد در موارد بسیار کمی، این اختلال ارثی است. تحقیقاتی که روی دوقلوهای یک تخمکی شده، نشان می دهد میزان بروز این اختلال نسبت به دوقلوهای دو تخمکی بیشتر است. همچنین در خویشاوندان نسبی درجه اول این اختلال بیشتر دیده می شود[2].
2- عوامل محیطی
عوامل محیطی مثل یادگیری و مشاهده الگوها، نقش بسیار مؤثری در شکل گیری وسواس دارد.برخی نیز اضطراب، ترس و کم رویی، عدم امنیت، ضعف روحی و تحولات ایام بلوغ را در ایجاد وسواس، مؤثر می دانند و بعضی هم منشأ اجتماعی را در آن دخیل می دانند و عواملی را در تشدید وسواس مؤثر می بینند؛ از قبیل بیماری و ناتوانی جسمانی و یا محیط زندگی، اختلافات خانوادگی، توقعات بیش از حد والدین از فرزندان (سخت گیری های بی مورد، نسبت به فرزندان)، عدم اطلاع کافی از احکام دینی و....
به طور کلی افرادی که در چنین شرایط خانوادگی قرار گیرند، یا برخی از اعضای خانواده به وسواس مبتلا باشند و همین طور عوامل اضطراب زا در فرآیند رشد آنها وجود داشته باشد، زمینه ابتلا به بیماری وسواس را بیشتر از دیگران دارند.
پی نوشت ها:
[1] . اقتباس از: حسین آزاد، آسیبشناسى روانى، انتشارات بعثت، چاپ چهارم، پاییز 1376.
[2] . اقتباس از: کاپلان سادووک، خلاصه روانپزشکى، ترجمه نصراللَّه پور افکارى.
منبع: حوزه نت