آقای ثانیه‌ها!

آیا از سرزمین یاس‌ها آمده‌ای كه عطر نفس‌هایت از فرسنگ‌ها جانمان را می‌نوازد؟! یا از سرزمین آیینه‌ها آمده‌ای كه صداقت در كلامت موج می‌زند...؟! چشمان پرگناه ما هرگز تو را ندید. امّا با قلبمان تو را همیشه احساس می‌كنیم.
پنجشنبه، 7 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آقای ثانیه‌ها!
آقای ثانیه‌ها!
آقای ثانیه‌ها!





آیا از سرزمین یاس‌ها آمده‌ای كه عطر نفس‌هایت از فرسنگ‌ها جانمان را می‌نوازد؟!
یا از سرزمین آیینه‌ها آمده‌ای كه صداقت در كلامت موج می‌زند...؟! چشمان پرگناه ما هرگز تو را ندید. امّا با قلبمان تو را همیشه احساس می‌كنیم.

سلالة زهرا!

از دل‌تنگی زیاد گفته‌ایم و زیاد شنیده‌ای امّا مسئله این است آیا باور كردنش برایت آسان است یا دشوار!

آقای لحظه های پرالتهاب من!

جهان در پشت میله‌های زندان «چه كنم»گرفتار است و زمین با همة وجود خود «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما كسبت أیدی الناس» را احساس می‌كند.

مهربان‌تر از باران!

كودكان فقیری را در سرزمین‌های غنی غارت شده بارها دیده‌ام كه حتی به اندازة یك نفس كشیدن به آینده امیدی ندارند. فرزندانی كه از درد لاغری وگرسنگی به سادگی می‌شود دنده‌های نازك آنها را شمرد.

عزیزفاطمه!

من مادرانی را دیده‌ام كه فرزندان خود را در قنداقه‌ای پر از گل‌های سرخ می‌پیچند امّا به جای گهواره آنها را در گوری سرد می‌نهند و به جای لالایی نشید زار می‌خوانند.

آقای پر از احساس!

من آوارگان پر از خاك و نیاز را كه با هزاران بیم و امید به سرزمین‌های همسایه می‌گریزند و از مرگ به سوی تحقیر می‌شتابند را بارها دیده‌ام.

تنهاترین مرد خدا!

من عروسك‌های بچه‌های همسایه (فلسطین) را كه چشمانش خون و دست‌هایش تیغ آتش است كه می‌بینم از عروسك‌های مخمل خودم می‌ترسم.
من تازه عروسان بیوه شده و عمر یك روزة نوزادانی را كه سال‌ها در انتظارشان بوده‌اند می‌فهمم. من چنگال‌های بی‌رحم نامردان عالم كه بر جوانی جوانان ما چنگ می‌اندازد را می‌بینم.
من قلم‌هایی را كه تو را افسانه می‌خوانند می‌دانم.

یاور افلاكی من!

انگار هنجرة هنجارهای اسلام را غبار حرص و غفلت مسلمان آزار می‌دهد و من هنوز هم متحیّرم كه خدا چقدر صبور است!

شاهد دادگاه عدل!

بگذار تا اعتراف كنم كه اگر به اندازة جرعه‌ای عاشقت بودیم می‌آمدی. نیستیم كه نمی‌آیی...
حكومت عشق در مملكتی علَم می‌شود كه مردمش عاشق باشند؛ آری ما فقط عاشقی را «شعار» داده‌ایم و بس.
مهربانا! مگذار تسبیح نگاهمان از فرط جدایی دانه دانه شود...
اللّهمّ بلّغ مولانا الإمام الهادی المهدی(عج)
منبع: ماهنامه موعود شماره 97




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط