درآمد
مفهوم فرهنگ دارای دو بعد مادی و غیر مادی(معنوی) می باشد که مراد از فرهنگ مادی، مجموعه اجزاء و ابزار آلاتی است که بشریت برای زندگی زیستی خود به آن نیازمند است[1] که وجهه همت این پژوهش، بُعد غیر مادی فرهنگ یعنی مقوله مهم هویت است. بحث پیرامون بنیان های هویتی جامعه و نحوه ابتناء موجودیت تاریخی انسان ها بر پایه مولفه های تعلق و هویت، بحثی مستمر، ضروری و پر اهمیت است[2]. امروزه و در قرن بیست و یکم، یکی از گرایش های عمومی و نامطلوب که جوامع مختلف گریبانگیر آن می باشند، غرب گرایی و غرب زدگی می باشد و جامعه ایرانی نیز از آن مستثنی نمی باشد؛ غرب به جهت جاذبه ها و جذابیت هایی که دارد، برای عده ای به یک مقصد و مقصود بدل شده و این عده خود را غرق ظواهر فریبنده ی غرب کرده اند و برای این افراد، ساده ترین و اولی ترین راه برای غربی شدن، تغییر در پوشش و ظاهر می باشد که این تغییر در پوشش، تغییر در افکار و گرایش ها را نیز در پی دارد.در پژوهش ها و گزارش های متعدد، از غرب و گرایش به غرب، نکوهش ها و مذمت های فراوان ذکر شده است اما حقیقت ماجرا به چه صورت است؟ آیا هر نوع گرایش به غرب و غرب زدگی ناپسند است یا این که می توان برخی از آن ها را استثنا نمود؟ کدام یک از الگوهای تقلید و تبعیت از دیگران (چه غرب و چه شرق) ناپسند است و در مقابل، کدام روش و الگو می تواند مقدمه ای برای اصلاح فردی و اجتماعی باشد؟ سوال مهم دیگری که وجود دارد این است که اگر تقلید و تبعیت، به خودی خود ناپسند باشد، در اندیشه اسلامی نیز تقلید و تبعیت وجود دارد؛ تقلید از مرجع تقلید و یا تبعیت از اندیشه ها و گفتار عالمان دینی نیز مصداقی از مصادیق تقلید می باشند؛ اندیشه اسلامی به این اندازه محدود نشده بلکه تاکید بر شناخت الگو و اسوه دارد و تبعیت از او را ترغیب می کند. حال سوال اساسی که مطرح می شود این است که اصولا چه مصداقی از تقلید و تبعیت، صحیح و حتی لازم می باشد و از طرف دیگر، چه الگویی از تقلید و غرب زدگی و غرب گرایی وجود دارد که از آن باید پرهیز کرد؟ در ادامه به واکاوی و تبیین الگوهای مختلف تبعیت و تقلید پرداخته و هر یک تبیین می شود.
پیروی از اهل علم
یک نوع از پیروی و تبیعت وجود دارد که ماهیتاً به این صورت است که انسان در آن چه که مطلع نیست، از اهل علم و دانش تبعیت می کند که در اندیشه اسلامی در قالب تبعیت و تقلید از مرجع تقلید ظاهر می شود؛ این رویکرد مخصوص اندیشه اسلامی و منحصر در زمان حال حاضر نیست، بلکه اصولا انسان در هر چیزی که علم ندارد، به اهل علم و فن رجوع می کند و غالبا هم بدون کنکاش و واکاوی از نظر اهل فن در آن موضوع تبعیت می کند که مصداق ملموس این امر را می توان در مراجعه به پزشک مشاهده کرد؛ زمانی که انسان دچار بیماری می شود که ماهیت آن برای وی روشن نیست، هر انسان عاقلی در این گونه موارد به پزشک مراجعه کرده و از نکات و دستورات وی تبعیت می کند، بدون این که درصدد واکاوی مبنا و علل توصیه های وی باشد. بنابراین تقلید و تبعیت از اهل علم و علما، نه تنها ممنوع و نکوهیده نیست، بلکه در موارد لازم، امری ضروری است که همه عقلا به آن تکیه و تاکید دارند.الگو قرار دادن انسان های شایسته
انسان همواره به صورت اجتماعی و گروهی زندگی کرده است و این زندگی گروهی، همگرایی ها و واگرایی هایی را به ارمغان آورده است که [3]نمونه ی دیگر از تبعیت و تشبّه را می توان در انتخاب الگو مشاهده کرد؛ با این توضیح که انسان با شناسایی و انتخاب انسان های شایسته و وارسته، برای این که رفتار و شخصیت خود را به صورت دقیقتر و نظام مندتر مدیریت کند، نیازمند انتخاب و سرلوحه قراردادن چنین افراد برجسته ای می باشد.نکته ای که لازم به ذکر است این است که افرادی به عنوان الگو انتخاب می شوند که خصوصیات کامل انسانی و معنوی را دارا می باشند، چنان که زمانی که قرآن کریم درصدد معرفی الگو و اسوه می باشد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را معرفی می نماید[4] و این امر تاکیدی بر این است که در انتخاب الگو، باید به افراد و الگوهای کامل و جامع رجوع کرد. بنابراین در انتخاب و تبعیت از الگو نیز به نوعی تقلید و پیروی وجود دارد ولی نکته ای که وجود دارد این است که افرادی به عنوان الگو و سرلوحه انتخاب می شوند که شایستگی های انسانی و معنوی کامل را داشته باشند.
تقلید کورکورانه از الگوهای نامتعارف
بر خلاف دو رویکرد پیشین، نوعی دیگر از تبعیت و تقلید وجود دارد که انسان صرفا به جهت جذابیت ها و مطلوبیت های ظاهری و بدون هیچ پشتوانه دیگر، از فرد یا افرادی تبعیت می کند. در این قسم، فردی که تبعیت می شوند نه از نظر ابعاد انسانی و نه از نظر جنبه های معنوی، شخصیت برجسته ای دارد که بتوان او را مصداق الگو شناخت و نه اصولا بحث در مورد مسائل انسانی و معنوی می باشد، بلکه تاکید افراد در اینگونه موارد، صرفا به جنبه های مادی و ظاهری دنیوی می باشد و از آن جهت که این افراد، در این جنبه ها شناخته شده می باشند، از ایشان تبعیت می شود.لذا به این جهت است که تقلید کورکورانه از الگوها و شخصیت های غربی را باید از پیروی از اهل علم و همچنین انتخاب الگوهای کامل انسانی متمایز دانست. در پایان لازم به ذکر است که وقتی سخن از آرایش ظاهری در ارتباط با حفظ هویت ملی سخن به میان می آید، آنان که خود را به سبک غربی می آرایند، ایراد را متوجه کسانی می سازند که با سیمائی متفاوت ملبس به جامه شرقی اند[5]، در این پژوهش، از غربی بودن و غربی شدن بحث شد ولی ناگفته پیداست که همان گونه و به همان اندازه که گرایش به غرب مذموم می باشد، گرایش به شرق و شرقی شدن نیز مذموم می باشد. این پژوهش، ابعاد و جنبه های گوناگون و مفصلی دارد و در پژوهش های تفصیلی دیگر باید چالش های سنت و مدرنیته و این که آیا این چالش ها از عوامل بازدارنده توسعه ایران بوده اند یا خیر[6] ، بحث شود.
در انتخاب و تبعیت از الگو نیز به نوعی تقلید و پیروی وجود دارد ولی نکته ای که وجود دارد این است که افرادی به عنوان الگو و سرلوحه انتخاب می شوند که شایستگی های انسانی و معنوی کامل را داشته باشند.
پی نوشت ها:
[1] سیدحسن تقیزاده و عزیزالله علیزاده، اخذ تمدن خارجی : تساهل و تسامح، آزادی، وطن، ملت (تهران: فردوس، ۱۳۷۹)، ص7.
[2] قدیر نصری، مبانی هویت ایرانی (تهران: تمدن ایرانی، ۱۳۸۷)، ص9.
[3] مهدی عابدینی، تغییرات فرهنگی اجتماعی ایران (در 30 سال گذشته) (تهران: روششناسان، ۱۳۹۶)، ص13.
[4] آیه 21 سوره احزاب: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ.»
[5] محمد بقائی ماکان، تصحیف غربزدگی (تهران: دادار، ۱۳۸۳)، ص8.
[6] محمدعلی محمدی، چالشهای اجتماعی ـ فرهنگی سنت و مدرنیته در ایران، مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه آزاد اسلامی (تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی، دفتر گسترش تولید علم، ۱۳۸۹)، ص13.