این استرس و نگرانی یک باره وارد می شود و سپس فرزندمان خود را با موقعیت جدید وفق می دهد. اما اگر بگوییم کسی که رفته یک روز باز می گردد، اول باید جواب دهیم کی؟ و دوم اینکه چرا بازنگشت؟ هر دروغی همیشه دروغ های بعدی را به همراه می آورد. می توانیم بگوییم او برنمی گردد ولی یک روزی ما هم پیش او خواهیم رفت. حتی دلیل گریه و سوگواریمان را برایشان شرح دهیم و به او بگوییم که انسانها ارزش دارند و با اهمیت هستند و از اینکه پیش ما نیستند دلمان برایشان تنگ می شود.
وقتی بچه ها از ۹ سالگی به بعد با مفهوم مرگ آشنا می شوند، خوب است در این باره با آنها بیشتر صحبت کنیم و حتی اگر خواستند گریه و سوگواری کنند هیچ اشکالی ندارد. مانع گریه آنها نشوید و اجازه بدهید سوگواریشان را انجام بدهند. نمی شود درباره مرگ عزیزی صحبت کنیم و انتظار داشته باشیم که فرزندمان گریه نکند. مسلما او گریه خواهد کرد. پس اجازه بدهیم سوگواری کند تا خدای نکرده دچار سوگ به تأخیر افتاده نشود.
در صورت فوت یکی از والدین، وظیفه والد دیگر چیست؟
در صورت مرگ یکی از والدین، مشکلات دیگری بروز می کند؛ به این معنی که مشکلات بعد از طلاق در خانواده با مشکلاتی که به دنبال فوت پدر یا مادر رخ می دهد، بسیار متفاوت است. مرگ پایان همه چیز برای آن فرد محسوب می شود.به دنبال فوت پدر یا مادر، استرس بسیار بزرگی در زندگی کودک به وجود می آید، اما در عین حال پایان زندگی و حیات آن والد است و کودک باید خود را با این فقدان سازگار کند و در این مورد ما شاهد استرس های مستمر نظیر آنچه در طلاق رخ می دهد نخواهیم بود. حتی تحقیقات نشان می دهد کودکی که یکی از والدین خود را از دست می دهد، در صورتی که زندگی برای او بعد از این واقعه طوری فراهم باشد که بتواند از یک جایگزین ثابت و دائمی برخوردار شود و آن فرد جایگزین تمام آن کفایتهایی را داشته باشد که وال از دست رفته داشته است، کودک آسیب کمتری می بیند تا کودکی که والدینش از یکدیگر جدا شده اند. طلاق، استرسهای بیشتری را به کودک اعمال می کند.
در برابر پرسش های کودکان درباره مرگ چه پاسخی بدهیم؟
کودکان پس از اینکه درباره مرگ کسی چیزی می شنوند یا مرگ حیوان خانگی یا پرنده ای را می بینند، ترس از دست دادن والدینشان در آنها بیدار می شود. آنها می ترسند که مبادا والدین خود را از دست بدهند و تنها بمانند. در اینجا پرسشهایی در ذهنشان مطرح می شود و درباره مرگ سؤال می کنند. مثلا از والدین خود می پرسند که آیا شما هم می میرید؟ و سؤالهایی از این قبیل.در این مورد باید حتما به کودک اطمینان داد که او به این زودی والدین خود را از دست نخواهد داد. مثلا می توان به او گفت که من برای مدت زیاد - زیاد - زیاد - زیاد - زیادی ... زنده خواهم بود و تو هم برای مدت زیاد - زیاد - زیاد - زیادی ... زنده خواهی ماند. هرگز مرگ را با خوابیدن مقایسه نکنید و نگویید مرگ هم مثل خوابیدن است. چرا که در این صورت کودک از خوابیدن خواهد رسید. او خواهد ترسید که مبادا بخوابد و دیگر بیدار نشود. بنابراین خواب و مرگ را نباید یکی بدانیم. از دستورات دینی که مناسب درک کودک است می توان استفاده کرد و او را به آرامش رساند.
می توان کودکی را که ولی خود را از دست داده است، به مراسم عزاداری برد؟
بهتر است کودکان کوچک تر از ۶ سال در چنین مراسمی شرکت نکنند. در مورد کودکان بزرگتر هم بستگی دارد که در مجلس عزاداری، دیگران چگونه رفتار می کنند. دیدن صحنه هایی که عده ای خود را می زنند و بلند بلند گریه می کنند و رفتارهای غیرعادی از خود نشان می دهند، برای کودک مناسب نیست. ولی اگر به کودک فرصت عزاداری بدهیم که گریه کند و احساس خود را نشان دهد، در واقع از سوگ به تأخیر افتاده یا واکنشهای جسمانی و حتی بیماریهای جسمانی پیشگیری کرده ایم. گریه برای فرد متوفی، نشان می دهد که به او علاقه مند بوده ایم و برای ما ارزشمند بوده است و برای او دلتنگی می کنیم. چنانچه این کار را نکنیم، کودک متوجه نمی شود که افراد برای یکدیگر از ارزش خاصی برخوردارند.آیا کودکی که یکی از والدین خود را از دست داده است، به توجه ویژه ای نیاز دارد؟
بلی. کودکانی که یکی از والدین خود را از دست داده اند بسیار حساس و مضطرب هستند. آنها می ترسند که مبادا ولی دیگرشان را هم از دست بدهند. این گونه کودکان نسبت به سلامتی ولی خود بسیار حساس می شوند. زمانی که از ولی خود دور هستند، همیشه نگرانند که مبادا او را از دست بدهند. لازم است والدی که با کودک زندگی می کند نسبت به سلامتی خود توجه زیادی به خرج دهد تا فرزندش اطمینان پیدا کند که اتفاقی برای او نخواهد افتاد.منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.