عواملي که در شکل گرفتن «من» تأثير گذارند
نويسنده:دکتر علي دلاور
درآمد
رشد شناختي و تصور هويت آينده
بنابراين پيشرفت هاي شناختي، نوجوانان را قادر مي سازد، هويت هايي را که در آينده به دست مي آورند، تصور کنند. نوجواناني که تجربه ي بيش تري در تفکر عمليات صوري به دست آورده اند، بيش تر از نوجواناني که هنوز به بلوغ فکري نرسيده اند، قادر به تفکر در ابعاد پيچيده هستند و مي توانند، مسائل هويتي خود را حل کنند. به همين دليل، يکي از عوامل موفقيت در کسب هويت پايدار، شايستگي در تفکر انتزاعي است.
فراموش کردن فرزندان و پراکندگي هويت
هم چنين، وقتي نوجوان وابستگي شديدي به والدين داشته باشد و مدام از آنان فرمان ببرد، هويت او حاکي از تسليم طلبي (هويت زودرس) در مقابل والدين خواهد بود؛ زيرا ممکن است هيچ وقت به خود اجازه ندهد که اقتدار آنان را زير سؤال ببرد. برعکس، نوجواناني که هويت محکمي به دست مي آورند، غالبا کساني هستند که از عواطف محکم و آزادي کافي در محيط خانواده برخوردارند و اجازه پيدا مي کنند که فرديت خود را داشته باشند. وقتي کودکي اجازه پيدا مي کند که فرديت خود را داشته باشند. وقتي کودکي اجازه پيدا کند نظر خود را، حتي اگر مخالف نظر والدين باشد، به راحتي ابراز کند و والدين نيز عقايد فرزندان خود را به ديده ي احترام بنگرند و در عين حال، نظم و کنترل متعادلي در خانواده وجود داشته باشد و موفقيت هاي تحصيلي بچه ها نيز مورد تأکيد و تشويق قرار گيرد، طبعا رشد هويت نوجوانان چنين خانواده هايي نيز با موفقيت (هويت موفق) همراه خواهد بود [لطف آبادي، 1380] .
موفقيت تحصيلي و هويت حرفه اي
تقليد يا جست و جوگري
تسليم طلبي در شکل گيري هويت (هويت زودرس) ، جاي خود را به درگيري و جست و جوگري داده است [پيشين] .
ترتيب تولد و رشد هويت
فرزند اول نيز موضوع آزمايش تربيتي والدين جوان و بي تجربه است که به شدت به وي توجه مي کنند. اين امر ممکن است باعث پيدايش خلقيات رهبري و احساس مسئوليت در وي بشود. هم چنين معمولا گفته مي شود، نقش فرزند وسط خيلي برايش روشن نيست. فرزندان کوچک تر نيز معمولا آزادي بيش تري را تجربه مي کنند و والدين هم تجربه ي بهتري براي پرورش آنان دارند. در عين حال نبايد فراموش کرد که ترتيب تولد و فاصله ي سني بچه ها بر حسب اين که در چه خانواده و فرهنگي تربيت شوند، با تفاوت هاي زيادي در تأثير گذاري بر هويت آنان همراه خواهد بود.
بازخوردي که نوجوان مي گيرد
گفت و گو، راهي براي کسب اطلاعات و تجربه
خيال پردازي نوجوانان
برخي از نوجوانان نيز با مطالعه به کشف هويت فکري خويش مي پردازند. بسياري از کتاب هاي تاريخي و ادبي، داستان ها و شرح حال ها و مجلات، الگوهاي تجربي ايفاي نقش را در اختيار نوجوانان قرار مي دهند. البته در عصر حاضر که فيلم هاي سينمايي و تلويزيون دائما مشغول بمباران مغزهاي نوجوانان و جوانان و منبع مهم تغذيه ي خيال پرداز هاي آنان هستند، آنان براي کشف الگوهاي هويت خويش کمتر به کتاب و مطالعه روي مي آورند.
تفاوت هاي جنسيتي و شکل گيري هويت
شکل گيري هويت
شکل گيري هويت در نوجوانان گروه هاي اقليت، پيچيدگي ها و دشواري هاي بيش تري دارد. مشکل اين گروه از نوجوانان عبارت است از: کسب هويت متناسب با الزامات کل جامعه و دست يابي به هويتي (درون هويت قبلي) براي حفظ هويت قومي يا گروهي خاص خودشان. در يک جامعه ي واقعا «پلوراليستي» (4) (کثرت گرا) ، اين دشواري ها قابل حل هستند.
اما در جامعه هايي که اکثريت يا گروه مقتدر جامعه، فرهنگ مسلط خود را به شدت اعمال مي کند و مي کوشد تا همگان را همانند سازد و هويت فرهنگي - اجتماعي خود را تحميل کند، دشواري کار بيش تر است و نوجوانان ناگزيرند، يا تسليم طلبي پيشه کنند و يا درگيري به وجود آورند. در چنين شرايطي، تنها معدودي از نوجوانان با تربيت و مراقبت حساب شده ي بزرگ سالان خويش، شايستگي هاي فکري و انگيزشي، واکنش پيشرفت و برخورد فعال براي کسب هويت خاص خويش را بروز خواهند داد. هر چه ميزان فشار فرهنگ مسلط بر گروه هاي اقليت بيش تر باشد، نوجوانان گروه اخير، براي حفظ هويت فرهنگي - اجتماعي خاص خود، درگيري و معارضه را کمتر ثمربخش مي بينند و چهره ي دوگانه تري (که ظاهر آن فرهنگ اکثريت و باطن آن فرهنگ خاص خودشان است) خواهند يافت [فيني و روزنتال، 1992؛ اسپنسر و مارکستروم - آدامز، 1990؛ فيني، 1989؛ اوگيو (5) ، 1980؛ کروين (6) و همکاران، 1993؛ نايت (7) و همکاران، 1993؛ و روزنتال و فلدمن (8) ، 1992؛ به نقل از: لطف آبادي، 1380] .
آيا شکل گيري هويت رنج آور است؟
متأسفانه غالبا چنين تصور شده است که شکل گيري هويت با بحران و رنج همراه است. گاهي از بحران هويت و جواني پررنج نام برده اند. البته مي توان پذيرفت که رشد هويت براي اقليتي از نوجوانان، همراه با رنج و بحران است، اما مبالغه در اين موضوع و تعميم آن به تمام نوجوانان در اين جا و آن جاي دنيا، واقع بينانه نيست. براي اکثريتي از نوجوانان، بلوغ و نوجواني و دست يابي به هويت مستقل و خاص خود، جست و جويي فعالانه و تلاشي جدي براي هموار کردن راه هاي زندگي بزرگ سالي است.
به اين ترتيب، مسئله ي اصلي اين نيست که نوجواني يک بحران و رنج هست يا نيست. مسئله ي اصلي اين است که شکل گيري هويت کدام گروه از نوجوانان و تحت کدام شرايط خانوادگي، اجتماعي و فرهنگي، همراه با بحران است، چه عواملي موجب آن مي شود و چگونه مي توان اين پايگاه بحراني را به پايگاه جست و جوگري و استقلال جويي تبديل کرد. مسئله اين است که به عنوان پدر و مادر و اولياي مدرسه و نهادهاي اجتماعي و فرهنگي ديگر، چگونه مي توان به نوجوانان کمک کرد و چگونه بايد آزادي و فرصت به آن داد تا رشد سالم و سازگارانه ي خود را در مبارزه براي استقلال به دست آورند، از تلاش هاي خود لذت ببرند و به احساس عزت نفس و خودآگاهي و مسئوليت برسند. آنان هدف هاي متناسب با طبيعت و الزامات زندگي خود را مي جويند و براي وصول به آن هدف ها، در مسيرهاي ديگري که الزاما همان مسير والدين نيست، حرکت خواهند کرد. معيار قضاوت درباره ي روش زندگي آنان، داشتن سلامت رواني، شادماني، جست و جوگري، اميدواري و ايمان است. مسائل ديگر، آن همه اهميت ندارند که غالبا تصور يا ترويج مي شود.
آن چه در شکل گيري هويت موجب دشواري مي شود، زمان نسبتا طولاني آن است که امکان دارد، نوجوان را براي مدتي با سردرگمي و تزلزل در تصميم گيري و انتخاب راه زندگي بزرگ سالي مواجه سازد. همه ي نوجوانان به اين يا آن شکل، نوعي سردرگمي و بي ثباتي موقتي را تجربه مي کنند، اما اقليتي از آنان، به ويژه کساني که با مشکلات و درگيري هاي خانوادگي دست به گريبان اند، يا در محيط هاي نامساعد اجتماعي - فرهنگي زندگي مي کنند، دچار بحران و تعارض هاي شديد خواهند شد. اين بحران نه تنها در نوجواني، بلکه معمولا در دوره ي جواني هم ادامه مي يابد. به بيان ديگر، اگر چه گروه بزرگي از نوجوانان با تعارض هاي نسبتا کمي به رشد خود ادامه مي دهند و به سلامت از اين دوره مي گذرند، اما گروه کوچکي از آنان در جريان رشد هويت خود با دشواري هاي جدي و گاه بيمارگونه درگير هستند.
برخي از نوجوانان متعلق به خانواده هاي سخت گير و متحجر، امکان آن را پيدا نمي کنند که از خود عمومي خانواده فاصله بگيرند. به همين دليل، به قول مارسيا [1980 : 159] ، به يک خود کاذب که در واقع از آن خود آنان نيست و شخصا آن را به دست نياورده اند، مبتلا مي شوند. اين افراد در بزرگ سالي هم به همين «خود ظاهري» عادت مي کنند و ممکن است هرگز به رشد طبيعي انساني و مستقل خود نرسند [لطف آبادي، 1380] . اين نداشتن فرصت انتخاب مي تواند در برخورد با واقعيت هاي ديگر زندگي، مشکلات جدي را براي فرد يا در ارتباط او با افراد داراي فرديت متفاوت، به بار آورد. گروهي از نوجوانان نيز ممکن است، بي آن که شخصا هويت خويش را کشف کنند، به يک خود دستوري ساخته و پرداخته ي ديگران بسنده کنند. در چنين صورتي نيز، بروز مشکلات آتي در برخورد با واقعيت هاي زندگي و مناسبات اجتماعي با افراد داراي هويت متفاوت، امري اجتناب ناپذير است.
ناتواني جوانان يا بزرگ سالاني را که قادر به ايجاد مناسبات مسالمت آميز و مبتني بر احترام متقابل با ساير افراد نيستند و جز با تحميل خواسته هاي خود به ديگران نمي تواند آنان را بپذيرند، مي توان از اين ديدگاه بررسي کرد. معلوم است که ايفاي نقش هاي بزرگ سالي توسط اين افراد به عنوان پدر و مادر، چيزي نخواهد بود جز تکرار آن چه بر سر آنان آمده است. اين دور باطل امکان دارد، طي چند نسل تکرار شود و رشد طبيعي زندگي انساني را به مخاطره اندازد.
پي نوشتها:
1. Waterman
2. Markstrom
3. Toman
4. Pluralist
5. Ogbu
6. Kerwin
7. Knight
8.Feldman
/خ