گزینش همسر شایسته
برداشتن گام نخست دشوار است. آیا از خودتان پرسیده اید که همسر شایسته کیست؟ چگونه شخصیت و صفت هایی دارد؟ اگر ازدواج کرده اید، صفت های پسندیده همسر شایسته را در همسرتان می بینید؟ چه اندازه؟به هر حال، در قدم اول می بایست هوشمندانه حرکت کرد. ممکن است اشتباهی کوچک، ما را از آرامش و خوشبختی دور کند. هر کس حق گزینش همسر شایسته را دارد. چرا از حق انسانی و اجتماعی خود استفاده نکنیم؟ کسانی که خویشتن را به موج احساسات می سپارند، با کسانی که ناخواسته اسیر امواج دریا گشته اند، چه تفاوتی دارند؟
دختر و پسری که به هر دلیلی از حق انسانی گزینش همسر بهره نمی برند، دیر یا زود از زندگی و زناشویی پشیمان و سرخورده خواهند شد؛ زیرا راهی که بدون چراغ خرد در آن قدم گذاشته شود، انسان را به جایی نمی رساند. کاش راه ازدواج مثل راه های جاده ای، فقط زمان کوتاهی را تلف می کردند. ولی امکان بازگشت به راه راست و درست را باقی می گذاشتند! بازگشت کسی که با احساسات با کسی پیمان زناشویی بسته، بازگشت به چه قیمت تمام می شود؟ آیا کسانی که با اصرار بزرگترها یا تحمیل دیگران به ازدواج تن داده اند، راهی برای جبران دارند؟
دختری می گفت: ما دختر و پسرها حق داریم که خودمان همسرمان را انتخاب کنیم، ولی با بزرگترها چه کنیم که ما را هنوز بچه می دانند؟ گاهی پیش از بلوغ ما، همسرمان را انتخاب کرده اند، گاهی هم قبل از به دنیا آمدنمان، زن یا شوهرمان را انتخاب کرده اند! آیا ما باز هم حق گزینش همسر شایسته و محبوبمان را داریم؟
متأسفانه برخی خانواده های ایرانی خواسته یا ناخواسته گرفتار چنین اشتباهی هستند. بزرگترهایی که برای دختران و پسرانشان تصمیم می گیرند، وابسته به فرهنگ و سنت غلط گذشته هستند و بالاخره روزی به اشتباهشان پی می برند. اگر دختر و پسری بدون تمایل و علاقه به یکدیگر، ازدواج کنند، هیچ گاه به هم دیگر عشق و وفا نخواهند داشت. بخشی از آسیب پذیری خانواده های جوان به دلیل ازدواج های مصلحتی و تحمیلی و فامیلی است که متأسفانه میزان آن کم نیست.
خانم میانسالی می گفت: آیا فکر نمی کنید که دختر و پسر جوان، خام و بی تجربه هستند و دوست و دشمنشان را از هم تشخیص نمی دهند. کسی که تجربه ای از زندگی ندارد و تازه می خواهد زندگی مشترک را تجربه کند، خودش نمی تواند شوهر یا زنش را انتخاب کند، مگر نه این که خیلی از ازدواج های عاشقانه خیابانی و اینترنتی و تلفنی و پیامکی توافقی به جدایی منجر می شوند؟ همان ها که از بزرگترها کمک نگرفتند و خودشان همسرشان را انتخاب کردند. مگر می شود این بخش از مسائل خانواده را نادیده گرفت؟
در جواب ایشان گفتم: منظورم این است که بزرگترها به جوان ها کمک کنند تا خودشان تصمیم بگیرند. آنها می خواهند ازدواج کنند، نه ما! پس حق دارند برای ازدواجشان تصمیم بگیرند. و همسری را که دوست دارند انتخاب کنند. وظیفه پدرها و مادرها هم این است که دوستانه اظهار نظر کنند و معیارهای ازدواج و خانواده سالم را به آنها بشناسانند. در واقع بزرگترها نظارت کنند، ولی حق انتخاب را به جوانها بدهند.
طرح زندگی داشتن
هیچ چیز بدون طرح ممکن نیست. زندگی مشترک هم باید برای رشد اندیشه و سلامت شخصیت و موفقیت در جامعه، طرح داشته باشد. این طرح راهنما را از کجا باید آورد؟ شکی نیست که دخترها و پسرهای جوان، باید بر پایه دانش و بینش انسانیشان، چنین طرحی را در زندگی زناشویی خود حاکم سازند. آنچه خوانده اند و آنچه از خانواده و جامعه آموخته اند، کمک می کند تا پیوندشان را با هدف و طرح روشن آغاز کنند؛ یعنی بدانند برای چه زیر یک سقف گرد آمده اند و چه وظیفه هایی در برابر یکدیگر و نسل نو دارند.کسانی که فقط با هدف و انگیزه جسمی و جنسی ازدواج می کنند و چیزی از الفبای زندگی نمی دانند، نمی توانند یکدیگر را در جاده سعادت یاری رسانند؟ مقصود از طرح زندگی، جدی گرفتن زندگی و بنا کردن آن بر پایه های عقل و علم و ایمان و راستی و درستی و مهر ورزیدن است. هر روز که از روزهای پیوند همسران جوان سپری می شود، باید سرشار از تجربه نیک انسانی باشد. مجموعه این برگ های سبز خوشبختی همسران امروز و پدران و مادران فردا را در بر دارد، که راهنمای نیکبختی دختران و پسران نسل های آینده می شود. چشم به هم بزنیم، موی سیاه سپید می شود و در مقام پدر یا مادر جای گرفته ایم. همیشه در بهار زندگی نخواهیم ماند. فصل های زندگی در پی هم سپری می شوند. اگر در فصل رویش نسل نوخاسته، طرحی راهنما و برآمده از تجربه نداشته باشیم، جوانان با چه ره توشه ای، سراغ زندگی مشترکشان خواهند رفت؟
خانم جوانی می گفت: وقتی دخترها را در سن پایین شوهر می دهند، چطور می توانند به طرحی از زندگی دست پیدا کنند؟ من شانزده ساله بودم که مادرم مجبورم کرد ازدواج کنم و بعد از دو سال از همسرم جدا شدم. دو نفر که الفبای زندگی و زناشویی را نخوانده اند، چطور می خواهند به هم دیگر عشق بورزند و وفادار بمانند؟
او درست می گفت. یکی از اصول طرح زندگی، عشق ورزیدن همسران جوان به یکدیگر است. این عشق که می بایست سالیان دراز پایدار باشد، بدون شناخت آنها از هم دیگر فراهم نمی آید. بسا بی خبری از قابلیت های عاطفی همسران، سبب می شود که عشق را در بیرون از خانه جست و جو کنند. گاه زن جوان تقصیر دارد و گاه مرد جوان. اگر زنها استعدادشان را در خانه ظاهر کنند و مردها حس کنند که نیازهای عاطفی شان در خانواده تأمین می شود، قطعا راه و رسم وفا ورزی را پیشه خواهند کرد.
پدری می گفت: آیا هر کسی می تواند از عقل خودش برای زندگی روشنایی بگیرد؟ او به نیروی بزرگی اشاره کرده بود. عقل در کنار علم می تواند، راهنمای شایسته و همه جانبه ای باشد.
انسان باید چیزی بداند یا مطلبی بخواند و بعد فکر کند تا نتیجه ای بگیرد. طرح زندگی یا راهنمای زیستنمان، محصول همین ساعت های اندیشیدن است.
همسرانی که گرفتار بی وفایی یا بی مهری می شوند، نه تجربه زندگی دارند و نه از تجربه های دیگران خبر دارند. در حقیقت، ندانسته اند که چه غفلت هایی سبب محرومیت از محبت همسر یا کانون زناشویی می شود. این است که گاه حادثه کوچکی طومار زندگی و پیوندی را در هم می پیچد و آن را نابود می کند.
بنابراین، طرح زندگی سالم و موفق زناشویی، در سایه ایمان و خردورزی و دانش اندوزی ممکن است. خانواده ای که بر این اساس پدید آمده باشد، نمودار آرامش جان آدمی است که در قرآن بدان اشارت رفته است. زن در دید خداوند، موجودی آرامش بخش است و بی گمان می تواند خانواده ای آرام و سرآمد فراهم آورد؛ چون خداوند چنان نیرویی را در دل و جان زن نهاده و آن را از آیت های قدرت و رحمت خود در جهان دانسته است.1
پی نوشت:
1. (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا ....؛ و از نشانههاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید ...)، روم، آیه ۲۱.
منبع: بایسته های زناشویی، ابوالفضل هدایتی فخر داوود، قم: موسسه بوستان کتاب، 1393.