احترام به عقیده ها و سلیقه های همسر

همسران جوان که از دو کانون خانوادگی متمایز از هم بیرون آمده اند به عقیده ها و سلیقه های متفاوتی دارند. آیا می توان انتظار داشت که دختر جوان برای همسرش از عقاید و سلیقه هایش بگذرد و تسلیم او شود یا پسر جوان چنین کند؟
دوشنبه، 20 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احترام به عقیده ها و سلیقه های همسر
همسران جوان که از دو کانون خانوادگی متمایز از هم بیرون آمده اند به عقیده ها و سلیقه های متفاوتی دارند. آیا می توان انتظار داشت که دختر جوان برای همسرش از عقاید و سلیقه هایش بگذرد و تسلیم او شود یا پسر جوان چنین کند؟
 
بی تردید، چنین انتظارهایی دور از خرد است. زندگی مشترک، کنار هم آمدن دو جنس موافق و مخالف است با هدف آرامش و نیک‌بختی دو شخصیت. اگر همسر های جوان، روش احترام گزاردن به عقیده ها و سلیقه های یکدیگر را بدانند، مشکلی پیش نمی آید. مشکل آن گاه رخ می دهد که شخص از همسرش توقع داشته باشد از باورهای خودش بازگردد یا سلیقه های خودش را در خانه و زندگی نادیده بگیرد. مسلم است اگر این گونه باشد، توقع بی‌جا و بیهوده ای است.
 
ازدواج، برده بودن یکی و ارباب بودن دیگری نیست. دو همسر، دو انسان با دو گونه شخصیت و اندیشه اند که به سوی هم آمده اند. باید محبت و حرمت هم دیگر را پاس بدارند تا مشکل ساز نشوند. اگر عقیده و سلیقه یکی کهنه است و پوسیده، باید دیگری دلیل بخواهد! اگر به هر دلیل، نتوانستند یکدیگر را متقاعد کنند، دست کم با احترام گذاشتن به اندیشه ها و خواسته های یکدیگر، زندگی آرامی را برای هم بسازند. چرا همسران زبان به جسارت و توهین و ریشخند می گشایند و شخصیت هم دیگر را در هم می شکنند؟
 
شکی نیست که برخورد منفی با عقیده ها و سلیقه های دیگری، بی اثر نیست. دیر یا زود، گرفتار پنهان کاری و خیانت و ریا و تظاهر می شوند. آیا در خانه ای که چنین موریانه هایی رسوخ کرده، می توان به هدف های کانون خانواده دست یافت؟ راستی و درستی گفتار و کردار، بستر رشد همسران و فرزندان را فراهم می کند.
 
نباید تردید داشت که پدران و مادران سلطه گر یا سلطه پذیر، شخصیت فرزندان را به تباهی می کشانند. پس، نه حرکت تهاجمی به مرز باورها و اندیشه ها و سلیقه های همسر معقول است و نه عقب نشینی از باورها و اندیشه های خود. اگر با گفت وگوی روشن به بینش مشترک دست نیابیم، راهی جز احترام گزاردن به عقاید و سلیقه های هم دیگر نمی ماند. اصرار و تحمیل، خانواده را از مدار سلامت خارج خواهد ساخت.
 
مقصود این است که نباید از همدیگر توقع بی‌جا داشته باشیم، چرا باید از همسرمان بخواهیم مثل ما فکر کند یا او از ما چنین تقاضایی کند، هر کس باید خودش باشد. خردورزی، هرگز مجال نمی دهد که انسان اندیشمندی، به رنگ دیگری درآید و رنگ خویش را از یاد ببرد. هر کس برای خود، دنیایی دارد. چطور می شود کسی را از دنیایی بیرون آورد که پرورش و فرهنگ و تفکری پشتوانه آن است؟
 
نادیده گرفتن احساسات و افکار همسر، آسیب های جدی ای برای شخصیت و رفتار او به دنبال خواهد داشت. آیا می توان در کنار همسری که شخصیت او لطمه های جبران ناپذیری خورده، آرامش خاطر داشت؟ چنین همسری سلطه پذیر می شود و بی گمان، روزی سلطه دیگران را می پذیرد. چون برای او شخصیتی نمانده تا نگهبان اراده او برای انسان زیستن باشد.
 

وظیفه شناسی همسران

زندگی جمعی انسانها بر پایه وظیفه شناسی آنان استوار است. گروهی که گرد هم آمده اند، آنگاه به هدفشان نزدیک می شوند که هر کدام وظیفه خویش را بشناسد. کوچک‌ترین گروه انسانی، خانواده است که از دو نفر تشکیل شده است.
 
اگر همسران از آغاز زناشویی به وظیفه های انسانی و خانوادگی‌شان بپردازند، از یکدیگر رضایت خاطر خواهند داشت، زیرا حقوق همدیگر را شناخته و محترم شمرده اند. هر وظیفه، از حقی حکایت دارد که دیگری بر گردن انسان دارد. وقتی وظیفه ما در برابر همسر، دوست داشتن اوست، معنای آن، حق عاطفی همسر است.
 
وظیفه های همسران به یکدیگر، وظیفه های انسانی است. از این رو، نباید همسری از کلمه «وظیفه» یا عبارت «وظیفه خودت را بشناس!» ناراحت شود. اگر مرد در برابر زن وظیفه هایی دارد، زن هم در برابر مرد وظیفه هایی دارد. جنسیت، سبب برتری کسی بر دیگری نیست. هر وظیفه ای که انجام می دهیم، ما را چشم به راه انجام وظیفه دیگری خواهد ساخت.
 
چنین انتظاری، انتظار معقول و مقبولی است. زمانی باید از همسر مان انتظار وظیفه شناسی داشته باشیم که وظیفه خودمان را در مقابل او انجام داده باشیم. ظلم است وقتی همسر، وظیفه شناس باشد و ما به وظیفه های خود در ارتباط با خانواده و همسر مان توجه نداشته باشیم. آیا از خودمان پرسیده ایم که این روال ناهماهنگ تا چه زمانی ادامه دارد؟ بی‌گمان، همسرمان اندک اندک از مدار وظیفه شناسی خارج خواهد شد، چون نمی توان برای همیشه، حق همسری را رعایت کرد که اصلا با وظیفه شناسی رابطه ای ندارد.
 
زمان که جلو می آید، خطر بی اعتنایی به وظیفه های خانوادگی افزون‌تر می گردد، چرا که دختر و پسرها نیز دچار وظیفه گریزی خواهند شد. آیا جای اندوه و نگرانی ندارد اگر فرزندی، وظیفه اش را در مقابل پدر یا مادرش انجام ندهد؟ نگاه داشتن حرمت پدر و مادر - که حق آنان است - وظیفه فرزند است. اگر ما حق یا حقوق فرزندان را رعایت نکرده باشیم، چقدر باید انتظار وظیفه شناسی از آنان داشته باشیم؟
 
بنابراین، وظیفه گریزی همسران، پی آمدهای خطرخیزی دارد و در آینده، آنان را با دشواری های بزرگی رو به رو خواهد ساخت. امروز باید حقوق همسرمان را پاس بداریم و همسری وظیفه شناس باشیم، تا فردا فرزندانی حق شناس داشته باشیم.
 
وظیفه شناسی، فقط با تعلیم و تذکر دادن ممکن نیست. باید شخصیت و رفتاری هماهنگ با حقوق و وظایف انسانی داشت. به بیان ساده‌تر، باید رفتارمان نشان دهنده وظیفه شناسی مان باشد. خانواده هایی که با این روش جلو آمده اند، آینده سالم و درخشانی خواهند داشت. اعضای خانواده های وظیفه شناس، نه فقط در ارتباط با یکدیگر، بلکه در ارتباط با دیگران و هم نوعان، سرمشق های وظیفه شناسی شناخته می شوند. چون شخصیت‌شان را بر اساس اندیشه و خرد پرورش داده اند و حق شناسی را پذیرفته اند.
 
آنان با انجام دادن هر وظیفه ای - هر چند کوچک – جلوه ای روح‌انگیز از زیبایی شخصیت و اخلاق‌شان را نشان می دهند. آیا به راستی، کسی می تواند مجذوب مرام آنان نشود؟
 
منبع:
بایسته های زناشویی، ابوالفضل هدایتی فخر داوود، قم: موسسه بوستان کتاب، 1393.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.