آنچه در این جا مطرح شدنی است، چگونگی دوستی و شخصیت و رفتار دوستان همسران است. اکنون که دختر و پسر جوان، با اراده و انتخابشان خانواده ای را بنیان نهاده اند، بایسته است که به دوستی هاشان بیندیشند و حتی در ارتباط با برخی دوستان تجدید نظر کنند.
مسأله این نیست که مردان و زنان، از یکدیگر بخواهند تا بر پایه عقیده و سلیقه شان دوستانی انتخاب کنند. هر همسری باید در پرتو روشنایی خرد و دانش خویش، دوستانی را برگزیند که یاری دهند؛ او در جهت سلامت شخصیت و خانواده او باشند. او دیر یا زود، پدر یا مادر می شود.
آیا می تواند با هر دوستی ارتباط داشته باشد و با هر کس که خوشش آمد طرح دوستی بریزد؟ به گفته سعدی، دوست بد همچون دیوی است که جان و حیات انسان را طعمه آتش میکند و دوست خوب، فرشته خوبی است که پیوسته راهنما و دوست دار و غم گسار آدمی است.
خانمی می گفت: همسرم اصرار دارد که دوستانم را که سالها با آنها رفاقت داشته ام رهاکنم. او می گوید کسی که ازدواج کرده، دیگر به دوستان بیرون از خانه احتیاج ندارد، چه دوستان قدیم و چه دوستان جدید. اما من متقاعد نشدم، و به ناچار تظاهر کردم که با دوستانم قطع ارتباط کرده ام. متأسفانه به تازگی دروغ من آشکار شده و حالا روابطمان به سردی گراییده است. هنوز هم هر دو، اصرار بر عقیده مان داریم. کاش او بیرون از خانه دوستانی نداشت. روزی نیست که توی مجتمع مسکونی یا توی بازار و خیابان دوست جدیدی پیدا نکند. همیشه می گوید حساب مردها با زنها فرق دارد. مرد می تواند هزار دوست هم داشته باشد. چون مثل زن، کم عقل نیست. زن مثل بچه است و با یک بستنی شکار می شود.
نکته این است که گاهی همسران دچار خود برتربینی شده، برخی حقوق را در انحصار خود در می آورند. همسران شایسته، معیارهای دوستی را طرح می کنند و همسرشان را از حق داشتن دوستان خوب محروم نمی کنند. چه بسا دوستان خوبی که همسر مان برگزیده است، می توانند تأثیر مثبتی بر خانواده مان بگذارند و ما را در روند سلامت شخصیت و خانواده کمک کنند. به هرحال، هر خانواده ای برای پیمودن جاده موفقیت، به خانواده های دیگر نیاز دارد، تا از رهگذر دوستی، با تجربه های آنان آشنا شود.
چه نیکوست که همسرمان را در انتخاب دوست یاری کنیم. همسرانی که راه ارتباط همسران با دوستانشان را مسدود می کنند، در واقع آنها را به سمت دو رنگی و ریاکاری می رانند که پیامدهای منفی بسیاری همراه دارد.
متأسفانه برخی از مردان توجهی به معیارهای گزینش دوست ندارند و با هر کس دوست شده، او را به خانه شان می آورند. چنین مردانی که گاه با مقاومت یا نارضایتی همسرشان روبه رو می شوند، نادانسته خانواده شان را در آستانه آسیب پذیری عاطفی و شخصیتی قرار داده اند.
آموختن از دیگران
با رفتارهای خود - که بر پایه شخصیت و اندیشه مان است - به دیگران اندیشه های مثبت یا منفی را یاد می دهیم، همان گونه که از رفتارهای درست یا نادرستشان می آموزیم. فراگیری از این دست که بیشتر به شکل ناخود آگاه یا غیر اختیاری انجام می گیرد، هوشمندی و خردورزی می طلبد.همسران جوان، بیش از همسران میانسال در آستانه تأثیرپذیری رفتاری اند. اگر آنان افراد خود آگاهی نبوده و با معیارهای سلامت و موفقیت، شخصیت نزدیکان و دوستان را نسنجند، بی تردید بخش منی یادگیری رفتاری شان فعال می شود.
بسیاری از گرایش های رفتاری و شخصیتی ناساز با رشد را در زندگی چنین کسانی می یابیم. آنان در رفاقت و معاشرت های خانوادگی و گروهی، خواسته یا ناخواسته، رنگ دیگران را می پذیرند. وقتی آنان را در خانواده هاشان مشاهده کنیم، می بینم که زن یا مرد - چقدر استقلال تفاه شخصیتی داشته و چه اندازه از دیگران دنباله روی کرده اند.
تضاد پدید آمده میان بخش های شخصیت همسران در ارتباط با خود اتکایی یا تقلید رفتاری، با گذشت زمان بیشتر می شود. بی تردید، اگر از عوامل خود آگاهی، مانند اندیشه ورزی و کتاب خوانی مدد گرفته نشود، بسیاری از آنان، دنباله رو کسانی خواهند شد که رفتارشان را پسندیده اند.
ناگفته نماند که یادگیری همسران، فقط به هم نشینی ها و محفل های دوستانه و محیط های کار و همسایگی محدود نخواهد شد. از رفتار شخصیت های رمان ها و داستان ها و فیلم ها و نمایشنامه ها نیز می توان چیزهایی یاد گرفت. پس، یادگیری در بعد رفتاری، یک روند طبیعی است و حتی رهگذرهای کوچه و خیابان و بازار را نیز در بر می گیرد.
یادگیری چگونگی آرایش سر و صورت یا جنس و رنگ و مدل پوشاک، و طرز سخن گفتن و راه رفتن، در برخوردها نمایان است.
چه باید کرد؟ آنچه سلامتی شخصیت و خانواده می طلبد، باید محور یادگیری رفتاری ما قرار گیرد. به دیگر گفته، چیزهایی را از رفتار دیگران یاد بگیریم که به کار سالم سازی خانواده و موفق شدن ما در زندگی فردی و جمعی مان می آید. بسا چیزها که خواسته و ناخواسته از رفتارها یاد می گیریم و گاهی سبب کاهش عواطفمان به همسر یا فرزندانمان باشد. در نتیجه، نوعی غربال کردن نیاز داریم.
یادگرفته ها را باید در دو دسته سودمند و زیان بار برای کانون خانواده دسته بندی کنیم. ورنه، ضرورت دارد یادگیری رفتاری خود را ارتقا بخشیم، همانگونه که باید رفتارهای سالم فراهم آوریم تا مجالی برای یادگیری دیگران فراهم آید. یعنی همسران، به گونه ای داد و ستد رفتاری یا یادگیری داشته باشند و از دنباله روی فاصله بگیرند که فرصت خرد ورزی را تباه نکنند.
دوستان، بیش از دیگران سبب یادگیری رفتاری و گفتاری ما خواهند بود. راز آن نیز در محبوبیت آنها است. از این رو، باید در گزینش دوستان خویش، که معیار گرا باشیم. با هر کس دوست شویم، ناخود آگاه، شخصیت یا گرایش های او را به رفتارمان انتقال می دهیم. اگر او رهنمون کننده ما به سوی سلامت روان نباشد، ناخواسته به خویشتن آسیب رسانده ایم.
افزون بر دوستان دوران تحصیل و دوران پس از ازدواج، محبوبیت اسطوره ها و سرمشق ها و قهرمان ها در جامعه و تاریخ شایان اعتناست. همسران جوان در هر جامعه ای، خواسته و ناخواسته به یادگیری رفتاری از کسانی دست می یازند که به درست یا نادرست به شهرت و محبوبیت یافته اند.
ستاره های ورزش و سینما از این دست هستند. اگر زنان و مردان، گرایش های مشترک رفتاری پیدا نکنند، در خانه و خانواده شان با مشکل تضاد و تعارض رو به رو می شوند. در نتیجه، سمت و سوی یادگیریهای رفتاری زن و مرد، دور از روند آسیب رسانی به عواطف و موفقیتشان نخواهد بود.
در این گونه خانواده ها، آنگاه که گرایش های رفتاری دختران و پسرانشان را طرح کنیم، خطر آفرینی دسته بندی ها بیشتر است. برخی از آنها در جناح پدر بوده و برخی در جناح مادر، بدین سان، جدالی پیاپی میان رفتارهای متضاد در جریان خواهد بود، که همچون سیلی، خانواده را دنبال خویش می کشاند.
منبع: بایسته های زناشویی، ابوالفضل هدایتی فخر داوود، قم: موسسه بوستان کتاب، 1393.